بایگانی دی ۱۳۹۲ :: گفتمان برتر

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آنها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به‌طور کامل اثبات کند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ کمااین‌که همین الان هم آنهامى‌بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم‌کارى کرده‌اند که نظام ما توانسته به پیشرفتهایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید.گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ماست. منهاى آن،جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم.
در دهه‌ی چهارم انقلاب، گفتمان اصلیِ، پیشرفت و عدالت است؛ پیشرفت در همه‌ی ابعاد علمی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی، و عدالت همه‌جانبه در توزیع فرصتها و امکانات مادی و معنوی.گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود در برهه‌اى از زمان در یک جامعه. آنوقت، این میشودگفتمان جامعه.این گفتمان را باید همه‌گیر کنید؛ به‌گونه‌یى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید.لازمه‌ی تحقق الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان‌سازی آن در جامعه است. این گفتمان سازى براى چیست؟ براى این است که اندیشه‌ى دینى، معرفت دینى در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشه‌ى دینى که رشد پیدا کرد، وقتى همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چیزى میشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح...
(آیت الله العظمی امام خامنه ای روحی له الفداء)
***
صفحه اختصاصی سایت گفتمان برتر در نرم افزار تلگرام
https://telegram.me/goftemanbartar
شناسه کاربری صفحه:
@goftemanbartar
شناسه کاربری مدیرسایت:
@gofteman

پیوندهای روزانه

۶ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

وب سایت گفتمان برتر


مسافر بینهایت همیشه بیدار است

خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 26 دی ماه 1392

نکته ای پیرامون پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

نامگذاری ها بر دو نوعند: اعتباری و حقیقی. اغلب به خاطر آرزوی متّصف شدن فرزند به صفتی آن را روی او می گذارند تا مثلا در آینده همچون اسمش کاظم شود. این اعتباری است. ولی اسماء الهی و نام پیامبران و امامان حقیقی است و خبر از کمالات وجودی آن و خصوصیات بارز او می دهند.

در سوره مبارکه صف آیه شریفه 6 از زبان حضرت عیسی علیه السلام آمده که إِنىِّ رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکمُ ... وَ مُبَشِّرَا بِرَسُولٍ یَأْتىِ مِن بَعْدِى اسمُهُ أحمَد. ایشان پیامبر بعد خود را احمد می خوانند، در حالیکه می دانیم اسم پیامبر ما محمّد صلی الله علیه و علی آله است. اسم هر فرد یکی ست و این کنیه و لقب است که متعدد می شود.

محمّد و احمد از ماده حَمد به معنای فعلی که از حالِ درک کمالات موجودی سر می زند، است. در روایت معراجیّه تمام خطاب هایی که به پیامبر می شد، یا احمد! بوده و در توضیح آن خود رسول الله می فرمایند: لأنّی احمدُ فی السّماء. من در آسمان احمدم. کلمه احمد دو معنا دارد که هر دو اسم تفضیل است و حکایت از برتری. گاهی می شود آن را به معنای فاعلی معنا کرد که یعنی حامد تر و گاهی مفعولی، یعنی محمود تر. اگر به معنای فاعلی بگیریم یعنی چون در آسمانها درک خدا در بیشترین حد ممکن است و حمد فرع بر درک کمالات است ایشان در آسمان و ملکوت حامد ترند. و اگر مفعولی، مقصود همان مقام محمود است که مختص پیامبر است و در سوره مبارکه أسراء آیه شریفه 79 آمده: وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً.

حمد یا بخاطر جمال است و یا یر انعام. انعامی که از جانب رسول الله به تمام هستی می رسد همان فیضی است که از مجرای وجود ایشان به کل هستی منتشر می شود. ما درک نمی کنیم که هر شیئی که در عالم تحقق می یابد از مجرای نفس پیامبر است. بدون شک منظور، آن جنبه مادی ایشان که در عام الفیل پا به دنیا گذاشت نیست. مقصود همان خلق اول و حقیقت محمدیّه است. در اشاره ای گذرا به عظمت این حقیقت باید گفت آن نظامی که ایشان بر آن سیطره وجودی دارند فقط ما نیستیم. بلکه ادوار ماقبل و مابعدِ ما و چه بسا به اقتضای برهان، همزمان با ما نیز هستند. به همین دلیل است که در ملکوت این فیضِ عظیم مشهود تر است.

 فکر می کنید ما چه اندازه مقام پیامبر را درک کرده ایم؟ بهره ما از ایشان تنها به انداره گفتگو هاست. مسئله اینست که سنخ عظمت ایشان از کل هستی برتر است و تا زمانی که در این آب و گِلیم چگونه می توانیم به ذره ای از آن پی ببریم. حتی درک یکی از یاران ایشان به نام سلمان برای فردی که به ملکوت راه نیافته ممکن نیست. از همین روست که آمده: بهشت به سلمان مشتاق ترست به سلمان، تا سلمان به بهشت.

سخنی در حقیقت مرگ

در جلسه قبل، آنجا که به اهمیت محاسبه رسیدیم و آن را در اهمیت نفس دانستیم، گفته شد که نفسِ نفیس انسانی آنقدر محترم است که هم برای ورودش به این دنیا از او اجازه گرفته اند و بلی گفته و هم برای خروجش ازین نشئه به اختیار قالبِ تن را تهی می کند و کنار می نهد.

سؤالی در باب آمدن اختیاری نفس به این دنیا

و اما عده ای می گویند ما یادمان نمی آید کسی از ما اجازه گرفته باشد. در پاسخ باید گفت مگر ما باید همه چیز یادمان باشد. حافظه در جایی جواب می دهد که موطن ذهن و حافظه باشد. مثلا در عالم پس از مرگ که از خدا و کتاب و پیامبر و امام می پرسند، ظاهرا  اینها سؤالات سختی نیست که عده ای نمی توانند پاسخ دهند. جوابش ظاهرا 4 کلمه ساده است. پاسخ اینجاست که سؤال از نفس فرد پرسیده می شود نه از حافظه او. می خواهند ببینند آن حقیقت در نفس او محقق شده یا نه.

عین همین سؤال در روز الست از نفس ما در باب تمایل او از پا گذاشتن به این دنیا پرسیده شده. آن موطن، موطن ملکوت ماست. پس معلوم شد چرا یادمان رفته است. چونکه التفاتی به ملکوتمان نداریم. در جلسه پیش گفته شد که اولیاء الهی همگی به خوبی و آن به آن از گفتگوی آروز باخبرند. همه در آنجا بله گفته اند و متناسب با نحوه بله گفتن شان، زندگی شان چیده شده است. همین که پا به این دنیا می گذاریم، اختیار فعال می شود تا زندگی مان را تغییر دهیم.

سؤالی پیرامون رفتن اختیاری نفس از این دنیا

عمده سؤالات در این قسمت ایجاد می شود. مقدمتاً باید گفت که همه موجودات طول عمرمشخصی دارند؛ کلاغ، درخت و .... اما چرا طول عمر انسان اینقدر متغیر است؟ نمی شد عمر او را نیز مشخص می کرد. در پاسخ به این سؤال که انسان چه وقت می میرد چهار جواب گفته اند که آنها را بررسی می کنیم:

یک) انسان وقتی می میرد که بدنش خراب شود و از کار بیفتد. این جواب را اغلب از پزشکان می شنویم.  در ردّ آن باید گفت که این علّت مادّیِ مرگ انسان است و در میان انواع علل ضعیف ترین و کم اثر ترین آنهاست. علت فاعلی است که قوی ترین اثر را در معلول می گذارد. علّت مادّی صرفا زمینه ساز است.

دو) برخی متکلمین می گویند ما می میریم تا زمین برای نسل های بعد از ما جا داشته باشد و گرنه زمین پر می شود.

سه) برخی دیگر از متکلمین می گویند اگر مرگ و انتقال به سرای دیگر صورت نگیرد چگونه ظالم و مظلوم به جزای اعمالشان برسند؟

در ردّ هر سه باید گفت همه اینها امکانش هست در همین دنیا اتفاق بیفتد و نیازی به مرگ نباشد.

چهار) علت مرگ خود نفس است. این علتی است که جایگزین ندارد. برای فهم بهتر این موضوع به مقدمه نیاز داریم:

ما چند گروه موجودات داریم. گروه اول آنهایی که هر چه می توانستند باشند از ابتدا بودند. یعنی آنچه امکانش را داشتند، دارند و آمچه ندارند امکان وجودش برایشان نیست. از همین رو تغییر و کمال بیشتر برایشان متصور نیست. ملائک از همین دسته اند. آیه 164 سوره مبارکه صافات به همین معنا اشاره می کند: وَ مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ . و هیچ یک از ما فرشتگان نیست مگر اینکه براى او مقامى معین است.

گروه دوم آنهایی هستند که ناقص آفریده شده اند. از ابتدا به آنها کمال اعطا نشده است ولی امکان دستیابی به آن را دارند. قوه و استعداد دارند اما در ابتدا به فعلیت نرسیده است. انسان از این دسته است. او ناقص نیامده که در استعداد بماند. او آمده تا کامل شود. اصلا محال است در دستگاه هدفمند الهی استعدادی باشد و مجرایی برای فعلیت آن نَنهاده باشند. همه قوای وجودی ما ابزار استکمال ما هستند. حالا ظرفیت هر کدام که پر شد کنار نهاده می شوند چرا که دیگر بار آن را به دوش کشیدن لغو است.

برای کمال به یاد گرفتنی ها و انجام دادنی ها نیاز داریم که تحقق هر دوی آنها منوط به داشتن ابزار جسدی است. حالا اگر ظرفیت اینها پر شد دیگر نیازی به جسد ندارد و آن را رها می کند.

مرگ در حقیقت حالتی از حالات نفس است، صفتی از صفات اوست. نفس تا وقتی تعلق به بدن داشت در این دنیاست و وقتی مرگ بر او عارض می شود در حقیقت تعلق او قطع می شود. موت ومرگ یعنی این موجودِ متحرّک در این دنیا به غایت خود رسید. همینکه ظرفش پر شد این جسد وبالش می شود.

حکما برای فهم بهتر حالت مرگ مثال مناسبی می زنند: ما برای رسیدن به مقصدی سوار قطار می شویم و وقتی به مقصد رسیدیم دیگر آن را رها می کنیم و پیاده می کنیم. اما چرا بعضی نمی خواهند پیاده شوند؟( مرگ را نمی خواهند) مسافرین دو دسته اند. عده ای بیدارند و زود پیاده می شوند و عده ای خوابند و باید ولو به زور بیدارشان کنند. برخی هم قبل موت به موت ارادی می میرند. اذن و اجازه عزرائیل از جناب رسول الله نیز ناظر بر همین مقام است.

اینکه گفته شد فرد به کمال خود رسید منظورپرشدن و کمال ظرفیت نفس است نه آن کمال ارزشی که لقاء الله است. پر شدن ظرف نفس با هر چه باشد، پر شدن است و موقع رفتن او فرا می رسد.

بسیار شنیده می شود فلانی تصادف کرد و اگر نمی کرد نمی مرد. این گفته به خاطر عدم ادراک نظام هستی است. نظام هستی نظام عِلّی و معلولی است. همین که علت محقق شد، لاجرم معلول محقق می شود. تصادف علت مادی مرگ او بود که با علت فاعلی هماهنگ است. نظام هستی نظامی هوشمند است. اگر بچه ای یک روزه مرد، ظرف او پر شد و مرد.

ظرف نفس ما مثل بادکنک است و می توان آن را گسترش و وسعت داد. آن روایاتی که صله رحم و امثال آن را باعث افزایش طول عمر می داند ناظر بر همین معناست. البته این اختیار دست خدا را کوتاه نمی کند. منظور اینست که زمینه های تغییر را خود او در وجود ما گذاشته است.

ضرورت عِلّی ایجاب می کند که که یک حادثه در عالم با کل عالم در ارتباط باشد. از همین رو ظرف وجود کسی که پر شد ضرورتا رابطه نفس و بدن قطع می شود.

 تعریف نوع مرگ نیز به اقتضای وجود خود ماست. در عالم قبل ظرفیت اولیه ما تعیین شد و در این عالم ما می توانیم ظرفیت خود را کم و زیاد کنیم و علاوه بر آن مختاریم ظرف وجود را با هر چه می خواهیم پر کنیم. برای روشن تر شدن مطلب می گوییم مثلا وسیله ای را می خریم که به ما می گویند عمر آن 2 سال است. اما ممکن است با نگهداری خوب، عمر آن را افزایش دهیم و یا با بی احتیاطی قبل از عمر طبیعی آن را خراب کنیم.

منشأ سؤالات ما عمدتاً ریشه در موارد مرگ غیر طبیعی است که با آن برخورد می کنیم.چون عادتاً عمر طبیعی را 70 سال می دانیم، اگر بچه ای مُرد، تعجب می کنیم و یا جوان مرده را ناکام می دانیم. با اینکه این غلط است و همه در این دنیا هر کامی که می توانسته اند و ظرفیتش را داشته اند گرفته اند. همه مرگ ها به هنگام است و نا بهنگام نیست. در سه جای قرآن آمده: إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا یَسْتَْخِرُونَ سَاعَةً  وَ لَا یَسْتَقْدِمُون‏. هنگامى که اجلشان سرآید، نه ساعتى پس مى‏مانند و نه ساعتى پیش مى‏افتند.

 اینکه در جواب آنهایی که در قیامت می گویند ما را به دنیا برگردانید، نه گفته می شود به همین دلیل است. یعنی تو دیگر قوه ای نگذاشتی که به فعلیت نرسیده باشد.

البته زمان مرگ أئمه و اولیاء الله حساب پیچیده تری دارد که از متشابهات است و وارد بحث آن نمی شویم.

الحمد لله ربّ العالمین

همچنین فایل صوتی یکی از جلسات گذشته ی  سیر و سلوک که تاکنون منتشر نشده نیز در همین پست در دسترس قرار گرفته است.



حاشیه اسلیمی

جلسه ی سیر و سلوک قرآنی با موضوع

بررسی کیفیت اختیار انسان در ورود و خروج به دنیا

دریافت فایل صوتی با حجم 14 مگابایت

 حاشیه اسلیمی

جلسه ی سیر و سلوک قرآنی مورخ 28 آذر ماه 1392

دریافت فایل صوتی با حجم 15 مگابایت


پ.ن:

فایل صوتی جلسات مورخ 19 دیماه و 28 آذرماه تاکنون منتشر نشده بود که اکنون جلسه ی 28 دی ماه قابل دسترسی است. 5 و 12 دی ماه نیز جلسه تعطیل بوده است.

در این زمینه بخوانید:

- سیر و سلوک قرآنی | تنها یکبار زندگی میکنیم...

- سیر و سلوک قرآنی | هنر دین، جمع بین همه ی قوا با مرکزیت عاقله

- سیر و سلوک قرآنی | جملات طلایی شیطان

وب سایت گفتمان برتر
دکتر زیباکلام در جمع طلاب فارغ التحصیل دانشگاه؛
توافقنامه ی ژنو، حقارت بارترین توافقنامه ی بین المللی در طول تاریخ است.

توافقنامه ی ژنو در مدرسه عباسقلی خان شاملو تحلیل و بررسی شد.


دکتر سعید زیباکلام

به گزارش گفتمان برتر، در این جلسه که به همت بسیج این مدرسه علمیه و باحضور ده ها نفر از اساتید و فضلاء و طلاب حوزه ی مشهد برگزار شده بود، دکتر سعید زیباکلام استاد دانشگاه امام صادق(ع) و دانشگاه تهران، بند بند متن انگلیسی توافقنامه را ترجمه و آنرا شرح دادند.

هم اکنون وبگاه گفتمان برتر، فایل صوتی و متنی این جلسه که حدود 4 ساعت به طول انجامید را تقدیم نگاه سروران مکرم مینماید.

باشد که قدمی هرچند اندک در راه بصیرت افزایی عمومی و جلوگیری از این انحراف عظیم تاریخی برداشته باشیم.

دکتر سعید زیباکلام

فایل صوتی سخنرانی دکتر سعید زیباکلام باموضوع

بررسی تفاوت "آنچه مرقوم داشته اند" با "آنچه تعهد داده اند"

بخش اول حجم 10 مگابایت

بخش دوم حجم 18 مگابایت

فایل متنی (PDF) - حجم 700 کیلو بایت

بازنشر این مطلب در سایت عمارنامه ، رجانیوز ، بچه های قلم ، دیلی لینک ، افسران 

وب سایت گفتمان برتر


بررسی اهمیت محاسبه ی نفس

خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 19 دی ماه 1392

امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند: انّ وصول الی الله سفرٌ لا یُدرک الّا بامتطاء اللیل.

مطیّه یعنی مَرکب. رسیدن به خدا قطعا چنان سفریست که فقط با مَرکب قرار دادن شب طی می شود.

هر کس سَحَر ندارد، از خود خبر ندارد. این درست است که بیداری سحر واجب نیست اما عدم درک شب باعث می شود حتی به آستانه حقیقت نیز نرسیم. بهترین وقت خلوت با خدا سحر است.

در آیات اولیه نازله بر پیامبر در انتهای سوره مزمّل پس از آیاتی که مخاطب آن وجود نازنین پیامبر بود، آمده است: پروردگارت آگاه است که تو و گروهى از کسانى که همراه تواند، نزدیک به دو سوم شب و گاهى نیمى از آن و زمانى یک سومش را [براى عبادت و خواندن قرآن‏] برمی ‏خیزد.

خداوند این شب خیزی را که مثل این شب ها به 8 ساعت قبل اذان صبح می رسید به پیامبر و برخی همراهان او نسبت می دهد و آن را صرفا مخصوص پیامبر نمی داند. این همراهی در روز قیامت به آرزو و حسرت ظالمان تبدیل می شود: یا لیت اتّخذتُ مع الرسول سبیلا، ای کاش همراه رسول راهی بر می گرفتم.

بر همه سالکان راه حق است که هر شب حداقل یک ربع قبل اذان صبح شب خیزی و تهجّد داشته باشند. بدون تهجد، تفکر و قرآن باکیفیت و کمیت آدمی خواب رشد را هم نمی ببیند.

علامه طباطبایی از طلوع آفتاب که شروع به تفکر در قرآن می کردند، گاهی تا اذان ظهر سرشان در میان دستانشان بود و به تفکر می پرداختند و غرق در آیات بودند.

استاد جوادی آملی میفرمودند: علامه طباطبایی در دو ماه آخر زندگی شان فراموشی گرفته بودند و حتی نام نزدیکانشان را به خاطر نمی آوردند. در این میان تنها اذکار استادشان سید علی قاضی را به یاد داشتند و به آن مترنّم بودند.

در شب اول قبر نیز تمام حفظیات و علوم ظاهری از ما گرفته می شود، چه دکتر باشیم چه آیت الله. همه ذهنیات می رود و هر چه به جان و نفس ما نشسته باشد می ماند. همین است که عموما مردم از شب، تنهایی و سکوت فراری اند، چونن از مشغولیات بیرونی فارغ می شوند و می بینند در درون چیزی ندارند.

حداقل این است که برنامه قابل تحملی برای سحر داشته باشیم تا لذت آنرا بچشیم. اگر لحظه ای لذت آنرا تجربه کردیم با تمام لذات عوضش نمی کنیم.

استاد ما میفرمودند که ما در بچگی برای نماز شب ساعت کوک می کردیم. روزی پدرمان فرمود: آدم عاشق که به ساعت نیازی ندارد.

پاسخی به یک سوال

نوشته اند: آیا رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم و اذکار آنرا توصیه می کنید؟

جواب به سوالات اینچنینی را در دوره ای قریب به صد جلسه در مبانی عرفان عملی گفتگو کردیم.

محدوده حرکت ما در دامنه توصیه های روایی و قرآنی است و در جایی که اینها موجود نباشند باید به استاد کامل یا کسی که از طرف کاملی مأذون است مراجعه کنیم. دلیل آن هم اینست که دستور العمل هل ها باید بر اساس ظرفیت ها باشند و شناخت ظرفیت هر کس نیاز به اشراف باطنی دارد که از عهده استاد کامل و یا مأذون از طرف او بر می آید. حتی ممکن است کسی کامل باشد اما در دستگیری مأذون نباشد و شاگرد را بسوزاند. آقا سید جمال گلپایگانی اذکاری به میرزا مهدی اصفهانی توصیه کردند که منجر به بستری شدن او به مدت یک سال در بیمارستان بستری شد و بعد از نجات یافتن این شاگرد بنای مخالفت با فلسفه و عرفان را گذاشت و مرحوم سید جمال نیز دیگر شاگردی نپذیرفتند.

علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه میفرمودند: ذکر بدون استاد مثل بمب توی دست است.

حرکت ما باید در سطح متقیّن ها باشد؛ یعنی واجب و حرام و مستحب و مکروه. آنهم به اندازه وسع و به شرط عدم آسیب به دیگران.

وقتی که فرد در واجب و حرام مستقر نشده، بهترین ذکر همان ذکر خدا از کلام خود اوست، یعنی قرائت قرآن کریم و اذکار عمومی که در روایات وارد شده است. هرچند اذکار لسانی را وِرد می گویند ولی ذکر یعنی حالت به یاد حق بودن.

اهمیت محسبه

از واژه محاسبه که به معنای رسیدگی بود، سه جزء بر می آید. اول جمع همه موارد، بدون فوت، دوم سنجش آنها و سوم نتیجه گیری.

اهمیت محاسبه به چند دلیل است که در این جلسه به دو تای آن می پردازیم:

اول: اهمیت محاسبه، تابع شیء مورد محاسبه یعنی نفس ماست. نفس یعنی وجود ملکوتی ما که متمایل به ملکوت است و توان آن را هم دارد. این وجود آنقدر شریف است که برای ورود به این دنیا از آن اجازه گرفته اند و تک تک نفوس گفته اند: بلی.

کسی نخواسته پا به این دنیا نگذاشته است. نوعِ بله گفتن های ما سازنده ی زندگی کنونی ماست. وگرنه ویروس ها و میکروب ها که تصمیم گیرنده نیستند. این همان اعتقاد یهود است که گفتند: ید الله مغلوله. گاهی از لوازم اعتقادات ما همین می شود. از لوازم اعتقاد توحیدی اینست که عالم قوانینی دارد ولی این قوانین، ذره ای دست خدا را نمی بندد. در عین همه اسباب و علل اوست که زنده می کند و شفا می دهد و می میراند. باید حقیقت توحید جا بیفتد. به میزان درک معارف، رشد حاصل می شود و در روز قیامت حقایق را می بینیم. حقیقت سبحان الله چیست: آیا همین ترجمه لغوی است؟ همین می تواند راه گشا باشد؟ تسبیحات اربعه چهار رکن هستی اند. حتی معانی ذهنی اینها هم چاره ساز نیستند. باید در درون اتفاقی بیفتد و درک شوند.

در نامه مرحوم بید آبادی به عالم ربانی میرزای قمی خواندیم که: علوم رسمی را به قدر کفایت بخوان و مابقی عمر را به جستجوی حقیقت بپرداز.

شاید عده ای بگویند ما که یادمان نمی آید، اما به خاطر دارم استاد ما میفرمودند: از کسی پرسیدند( و به نظر خود ایشان بودند) که آیا سوال و جواب روز الست یادت هست؟ و او گفت بله خوب یادم هست.

هستند کسانی که ندای باطن را می شنوند، هر چند در شهر کورها که اجدادشان هم کور بوده اند می گویند: مگر دیدن ممکن است؟

به ما گفته اند: دع نفسک تعال. "دلم میخواهد ها" را کنار بگذار و بالا بیا. مرحوم ملا محسن فیض کاشانی میفرماید بعد از شنیدن حدیث اخلاص 40 روزه برای خدا و جوشیدن حکمت، بر آن شدم چهل روز عملم را خالص کنم. این کار را کردم ولی اتفاقی نیفتاد. چند بار چنین کردم تا دست آخر فهمیدم من تا حالا عملم را برای بدست آوردن حکمت خالص می کردم نه برای خدا.

آری حساب و کتاب از لبه شمشیر تیز تر و از مو باریک تر و دقیق تر است. آنچه در حساب نمی گنجد نفس نفیس انسانی است که تمام ملکوت مامورند تا ما غفت نکنیم و بر ما رقیب و عتید هستند.

کدام مهربان ترند؟

اگر پدرو مادری فرزندش را به خاطر خطایش از اتاق بیرون کنند و او بگوید: پشیمان شدم، یقینا او را از روی تعطُّف به اتاق راه می دهند و از خطایش می گذرند. اما در قرآن در جواب خطاکارانی که پس از مرگ اظهار پشیمانی می کنند و طلب بازگشت به دنیا برای جبران ما فات می کنند گفته می شود: کلّا؛ یعنی ابداً. این در حالی است که او به جای مفرد گفتن برای مخاطبش که خدا باشد می گوید ارجعونِ و از جمع استفاده می کند. این به خاطر این است که خود را در معرض هلاکت می بیند و سلول سلولش می گویند مرا برگردانید.

دلیل عدم پذیرش این خواسته، اصلاح ناپذیری اوست وگرنه این عین بخل بود که ذات احدی از آن مبرّاست. او جواداً لایبخل است. مرگ وقتی در می رسد که آدمی امکان اصلاح را باقی نگذاشته باشد. در ادامه آیه می آید: ولو ردّوا لعلدوا لما ینهوا عنه. اگر برگردانده شوند یقینا به آنچه از آن نهی شده بودند بر می گردند.

هم ظرف که نفس ماست ظرفیتش بدست خود ماست و هم مظروف. این ظرف که پر شد دعوت حق را لبیک می گوییم.

اهمیت دوم در آثار رها کردن و نکردنِ نفس و محاسبه کردن ونکردن آنست. قابلیت نفس، مثبت و منفی بینهایت است. اگر همه گرگ ها که ممکن است در نظر ما نهایت درّندگی باشند، آزادشان بگذاریم ذره ای طبیعت از جای خود تکان نمی خورد. اما همین که یک انسان را آزاد می گذاری می بینی که از قعر زمین تا لایه اُزُن را خراب می کند. بیچاره گرگ، شهرت بدی پیدا کرده وگرنه او دارد کار طبیعی خود را انجام می دهد.

به دو ضرورت دیگر محاسبه انشا الله در جلسات بعد اشاره می کنیم.  

الحمد لله رب العالمین

حاشیه اسلیمی

جلسه ی سیر و سلوک قرآنی با موضوع

  بررسی اهمیت محاسبه ی نفس

دریافت فایل صوتی با حجم 10 مگابایت



در این زمینه بخوانید:

- سیر و سلوک قرآنی | تنها یکبار زندگی میکنیم

- سیر و سلوک قرآنی | هنر دین، جمع بین همه ی قوا با محوریت عاقله

نور مجرد | بخش پایانی؛ پرسش و پاسخ

پنجشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۲، ۰۶:۰۳ ق.ظ

وب سایت گفتمان برتر


بخش آخر همایش اختصاص داشت به پرسش و پاسخ، که به برخی سوال ها و جواب ها اشاره می کنیم:


بسم الله الرحمن الرحیم

حجت الاسلام واسطی:

ابتدا چند نکته:

در پایگاه علوم و معارف اسلام؛ با آدرس‌های

www.maarefislam.ir

www.maarefislam.net

www.maarefislam.org

کتاب های فارسی حضرت علامه به‌صورت تمام متن، ترجمه عربی کتاب ها، و تمام نوشتجات خطی ایشان همراه با نمایه‌زنی و قابلیت جستجو، به صورت کامل موجود است.

معرفی کتاب های مرحوم علامه و متن کامل ترجمه انگلیسی برخی کتاب ها مثل رساله لب اللباب و رساله سیروسلوک بحرالعلوم و کتاب لمعات الحسین و به زودی کتاب روح مجرد، نیز در سایت www.islamknowledge.org قابل دسترسی است.

پایگاه اینترنتی نورمجرد دانشنامه تخصصی آثار و احوال علامه طهرانی نیز افتتاح شده است. آدرس این سایت: www.nooremojarrad.ir می‌باشد.

همایش نور مجرد

از استاد زمانی سوالی پرسیده شد درباره آیت الله بهجت، و همچنین سوالی درباره اینکه با وجود بیاناتی که خود شما از نهج البلاغه امیرالمؤمنین نقل کردید دیگر چه نیازی به دستورات سلوکی عرفا وجود دارد؟

پاسخ استاد زمانی : مطلبی که حقیر عرض کردم این بود که انسان عالم باید اهل عمل باشد و افرادی که نام بردم از باب نمونه بود و حضرت آیت الله بهجت نیز شخصیت بسیار تأثیر گذاری بودند و همان ملاک اهل عمل بودن را داشتند و جزء همین بزرگواران هستند؛ امتیاز مرحوم علامه این بود که توانستند با تألیفات فراوان خود دریافت های فلسفی و شهودی خود را به شاگردان منتقل کنند.

در پاسخ به پرسش دوم نیز بیان داشتند: این مطلبی است که خیلی ها نقل می کنند و درباره لزوم داشتن استاد سلوک هم می گویند آیا چیزی در روایات معصومین ذکر نشده که نیاز به استاد باشد؟ اگر ذکر شده پس دیگر چه نیازی به استاد هست؟ اگر ذکر نشده پس نعوذبالله اهل بیت کم گذاشته اند! یک جواب نقضی و یک جواب حلی عرض می کنم. جواب نقضی این است که مطالب فقهی را هم ائمه علیهم السلام برای ما فرموده اند، چرا می رویم سراغ مراجع تقلید؟ برویم سراغ روایات، این می شود همان حرف اخباری ها. اما جواب حلی: یک جهت نیاز ما به استاد این است که اهل بیت علیهم السلام کلیات را فرموده اند، تطبیق کلیات بر مصادیق نیازمند تخصص است، در فقه هم همینطور است در مسأله عرفان هم همینطور است.

از استاد وکیلی سوالی پرسیده شد درباره تأکید علامه طهرانی بر مسأله ولایت و سوال درباره شخصیت محی الدین، و همچنین سوال شد درباره رابطه عرفان رهبر کبیر انقلاب با عرفان مرحوم علامه طهرانی.


پاسخ استاد وکیلی : بنده هم عرض کردم که طریقه سلوکی مرحوم علامه و مکتب عرفانی نجف دارای ویژگی هایی برتر از دیگر مکتب هاست؛ اما توجه شود که مرحوم محی الدین بر مسأله ولایت تأکید بسیار بسیار زیادی دارد به نحو عجیب، ایشان معتقد است انسان باید احترام بگذارد نه فقط به ائمه اثنی عشر بلکه به تمام ذریه و نسل رسول خدا إلی یوم القیامه، و صراحتاً می گوید تمام ذریه رسول خدا اگرچه گناهکار باشند در آخرت بخشیده می شوند و مورد شفاعت قرار می گیرند؛ و می گوید اگر سیدی به در خانه تو آمد و حاجتی داشت ولو از مال خودت باید عطا کنی، و می فرماید لازمه محبت و حق رسول خدا احترام بلکه ایثار نسبت به تمام سادات است؛ و می گوید اگر شاگردی داشته باشم که نسبت به سادات بی احترامی کند من رابطه سلوکی و رفاقتم را با او قطع می کنم. اما این نکته هست که چون ایشان در ابتدای امر در بلاد اهل سنت و مکتب آنها رشد کرده ائمه شیعه را به این نحو تفصیلی از بقیه سادات جدا نمی کند و مسأله ولایت را برای همه سادات به نحو عام مطرح می کند، در اواخر عمر که به فرمایش مرحوم آقای قاضی رضوان‌الله‌علیه مسأله ولایت از  طریق باطن برایش منکشف می شود؛ چون عرض کردیم که عالم اسماء و صفات حقیقت نفس امام است، مرحوم قاضی می فرماید هرکسی که به عالم توحید راه پیدا می کند حتماً ائمه اثنی عشر در عالم ملکوت به تفصیل برایش روشن می شود، یا اعتراف می کند و از این مرحله عبور می کند و به توحید نائل می شود و یا اعتراف نمی کند و در همانجا متوقف می شود و ساقط می شود؛ مرحوم محی الدین در اواخر عمر و در جلدهای پایانی فتوحات کاملاً گرایش های شیعی شفاف دارد. پس برای شناخت محی الدین باید تفاوت گذاشت بین آثار اولیه و آثار آخری که عبارت است از فصوص الحکم و جلدهای آخر فتوحات که گرایش های پررنگ شیعی مثل مذمت خلفاء و اعتراف به ائمه اثنی عشر و مقام امیرالمومنین در آن وجود دارد؛ با این حال طریقه عرفای نجف مسلماً نسبت به طریقه محی الدین رضوان‌الله‌علیه کامل تر است و نقایصی که در آن طریقه وجود داشته در این مکتب که از آغاز در دامان اهل بیت علیهم السلام تربیت شده وجود ندارد، اما محی الدین چون در ابتدا نگاه های اهل سنت بر بسیاری از فضاهای فکری اش حاکم بوده طبیعتاً تشخیص های ناصوابی هم در آثارش به چشم می خورد.

همایش نور مجرد

در پاسخ به پرسش دوم نیز فرمودند: آن مقدار که حقیر مطلع هستم از جهت مکتب عرفانی و آنچه که این دو بزرگوار هر دو آن را حق می دانسته اند، هر دو یک مکتب داشته اند. خاطره ای را اخیراً مقام معظم رهبری دو مرتبه نقل فرموده اند (در دیدار با اعضاء مجمع عالی حکمت و دیدار با مسئولین همایش مرحوم ملکی تبریزی)، می فرمایند یکبار در خدمت رهبر فقید انقلاب بودم و از ایشان پرسیدم درباره مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، با حال حسرت زیادی فرمودند: غصه می خورم که چرا وقتی ایشان در قم بودند من از محضر ایشان استفاده نکردم، بعد فرمودند ما در آن موقع شاگرد مرحوم آیت الله شاه آبادی بودیم و الفاظ پرطمطراق عرفان نظری ذهن ما را پر کرده بود و دیدیم در محضر مرحوم ملکی تبریزی از این مطالب خبری نیست و مجلس ایشان ما را جذب نکرد بعدها متوجه شدیم که مرحوم میرزا جواد آقا که بودند؛ در این مطلب مقام معظم رهبری تصریح می فرمایند که ایشان در اواخر عمر به بنده فرمودند که حسرت می خورم که از مرحوم ملکی تبریزی استفاده سلوکی نکرده ام. این مطلب نشان می دهد که در سالهای آخر عمر نیز ایشان طریقه مرحوم میرزاجوادآقا ملکی تبریزی را که شاگرد مرحوم ملاحسینقلی همدانی بوده اند طریقه حق می دانسته اند، و فرموده اند در قبرستان شیخان یک مرد خوابیده است و آن میرزاجوادآقا ملکی تبریزی است و در مورد مرحوم قاضی فرمودند کوهی بود از عظمت و مقام توحید. در آن نامه ای که چند ماه آخر عمر شریفشان به گورباچف نوشتند نیز فرموده اند که اگر می خواهید از عمق لطیف باریک تر از موی منازل معرفت آگاه بشوید، عده ای از خبرگان تیزهوش خود را به قم بفرستید تا سالها کتابهای محی الدین بن عربی را درس بگیرند.

 

سوال : اگر وصول به حقیقت جز با استاد میسر نیست، اگر علامه طهرانی سلوک اش فردی و اجتماعی بوده است، این بزرگداشت نیز مربوط به علامه است، پس راهکارهای عملی و دقیق نه کلی و مبهم و مجمل برای دستیابی و معرفی استاد ارائه کنید.

پاسخ استاد واسطی : در مسیر عرفان کسانی که قدری کتابها را ورق زده باشند می‌دانند که هیچ وقت استاد عرفان به سمت خود اطلاعیه و اعلان نداده است؛ و همیشه شاگردان را از اینکه دیگران را دلالت کنند، نهی می‌کرده‌اند و می‌کنند؛ علامه طهرانی اواخر می‌فرمودند که اگر کسی به فردی بگوید بیاید سراغ ما، ارتباط خودش قطع خواهد شد، حق ندارید این کار را انجام بدهید؛ برای اینکه خود آن فرد باید به صحت و سقم استاد برسد، نه اینکه به حرف دیگری اعتماد کند و فرداروزی هم با حرف او یا فرد دیگر، از استاد جدا شود!

 فلذا اگر معرفی نمی‌شود تکلیف شاگردان است که سکوت کنند. مرحوم علامه می‌فرمودند کتاب ها را معرفی کنید، چندین بار صریح و مکرر فرمودند: کسی که کتاب ها را بخواند و به دنبال خدا باشد راه برایش باز است.

سوالات دیگری هست که در این پنج دقیقه آخر می خوانم، یکسری سوالات است درباره اختلافات بعد از مرحوم علامه بین فرزندانشان و یکسری سوالات درباره رابطه مرحوم علامه و انقلاب و رهبر فقید انقلاب رحمة‌الله‌علیه.

ارتباط مرحوم علامه رضوان‌الله علیه با رهبر کبیر انقلاب قدس‌سره و اصل انقلاب، ارتباط مبنایی است. ولایت مطلقه فقیه، مبنای فقهی و علمی مرحوم علامه بوده است. این اطلاق ولایت را (یعنی اینکه فقیه در تمام شئون زندگی می تواند دخل و تصرف کند) در وحله اول از شئون انسان کامل می دانستند و در صورتی که دست به انسان کامل نرسید الاشبه فالاشبه از فقهاء و دین شناسان باید عهده‌دار تصمیم برای زندگی مردم باشد. ایشان مکانیسم مجلس خبرگانی را که هم در کتاب ولایت فقیه و هم در کتاب وظیفه فرد مسلمان توصیف تفصیلی کرده‌اند به‌عنوان راه رسیدن به ولی‌فقیه قبول داشتند و تعبیرشان «اهل حل و عقد» بود که آنها باید بنشینند و از بین خودشان فقیه برتر را انتخاب کنند. 

مرحوم علامه قدس‌سره چون عالم بودند وظیفه خود می دانستند که در مسائل اجتماعی اگر در عملکرد افراد نکته ای و مطلبی بود از باب نصح بیان کنند. صریحاً می فرمودند انتقاد کردن عمومی در این طرف و آن طرف مشکلی را حل نمی کند، اگر انتقادی دارید مسیرش را بیابید و به اهل آن، مطلب را بگویید تا گرهی باز شود.

تمام چیزهایی که ما تحت سایه اهل بیت علیهم السلام و از اولیاء خدا تعلیم گرفته ایم، این است که در تمام موارد تابع حق باشیم و حق را مکتب خود قرار دهیم و همیشه به آن سمت حرکت کنیم، اعتقاد قلبی و التزام عملی به ولایت فقیه، با النصیحه لأئمه المسلمین کاملاً قابل جمع است.

درباره اینکه پرسیده اند چرا فرزند دوم علامه طهرانی در این جلسه نقشی نداشته اند؛ کوتاه عرض می‌شود که:

 همانطور که بعد از هرکسی که صاحب مکتب و فکری است، اختلاف قرائت ها و برداشت ها از کلام آن بزرگ و نحوه اجرای سیره او و نحوه برخورد با حوادث متغیر بعدی، پیش می آید؛ بعد از مرحوم علامه نیز دو گونه قرائت و عملکرد بود و این دو قرائت به تدریج از هم جدا شدند، ما بدون تعرض به آن سروران و اعزه ای که در قم و شهرهای دیگر به نام علامه فعالیت دارند، عرض می کنیم که ما قرائت مشهد از مکتب مرحوم علامه هستیم و عرض این مطلب به این جهت است که بسیاری اوقات مطالبی که دیگران می‌گویند یا کارهایی را که دیگران انجام می دهند، تاوانش را اینجا از ما می خواهند. لذا تقاضا می‌شود اگر کسی درمورد مکتب علامه مطلبی گفت، بپرسید: این مطلب یا این رفتار مربوط به کدام قرائت از مکتب علامه است قرائت مشهد یا قرائت قم! والحمدلله رب العالمین.

حاشیه اسلیمی

بخش پرسش و پاسخ با حضور حضرات آقایان

حجج الاسلام زمانی، واسطی و وکیلی

دریافت فایل صوتی با حجم 9 مگابایت


در این زمینه بخوانید:

نور مجرد | گزارش همایش بزرگداشت علامه حسینی طهرانی + بیانات دبیر علمی همایش

نور مجرد | پیام آیت الله سید محمد صادق حسینی طهرانی

نور مجرد | از قطره به دریا؛ توصیفی از علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | نوآوری های حکمی عرفانی علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | انقلاب فرهنگی، اولویت ها و راهکارها در اندیشه علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | مکتب سلوکی علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | نظام فکری علامه آیت الله حسینی طهرانی

وب سایت گفتمان برتر


حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ عبدالحمید واسطی دامت برکاته معاونت محترم پژوهش مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام و دبیر علمی همایش نور مجرد بعنوان پنجمین و آخرین سخنران این همایش "نظام فکری مرحوم علامه آیت الله حسینی طهرانی" را شرح دادند.

 حجت الاسلام واسطی صاحب نظریه و کتاب نگرش سیستمی به دین می باشند که سالها بر روی تولید سیستم های دینی برای مدیریت زندگی و فردی اجتماعی بشر در ساحت تمدنی پژوهش های فراوانی داشته اند. از جمله تولیدات ایشان میتوان به سیستم علم آموزی در اسلام اشاره کرد که در قالب 3کتاب روش تحصیل، روش تحقیق و روش تدریس در حوزه های علمیه براساس نگرش دین به علم و عالم منتشر شده است.

از دیگر مکتوبات ایشان میتوان "کتاب نان در اسلام" ، "آرامش بخش دلها" و مجموعه ی کتابهای نگرشی دیگر را نام برد.

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ عبدالحمید واسطی

اکنون خلاصه ی بیانات ایشان در همایش نور مجرد را مرور میکنیم:


بسم الله الرحمن الرحیم

 ابتدا نکته ای در توضیح فرمایشی که سرور عزیز آقای وکیلی داشتند، عرض می‌شود: مرحوم علامه می‌فرمودند: با انصراف توجه سالک از خودش به سوی خداوند بعد از مدتی که به خود نگاه می کند می بیند آن صفات و خصوصیات و گرایشات قبلی نامطلوب که داشته را دیگر حس نمی کند. یکبار در مسیر برگشت از حرم که مدتی بین الطلوعین مشرف می شدند، از سمت چهارراه خسروی و مدرسه آیت الله خوئی که به منزل باز می گشتند، یکی از رفقا بین راه به ایشان برخورد کرده از ایشان سؤال کرد که با این همه صفات مذموم که نفس دارد، بخواهیم روی نفس کار کنیم با این عمر محدود چگونه می توانیم؟ مرحوم علامه دستشان را به عصا گرفتند ایستادند و فرمودند: کار بر روی صفات ناقص است، کار بر روی اصل ذات انسان باید صورت بگیرد، رفع حسّ خودیت با مراقبه بر حبّ‌الهی و فرمودند تفاوت اخلاق و عرفان همینجاست.

راه رسیدن به مطلوب عبور از حس خود است و طریقه احراقی که در رساله لب‌اللباب مطرح کردند و کلید طلایی در معرفت نفس است همین است. سالک باید از حس «خود» عبور کند، آنقدر باید تلاش کند تا عجز در این مسیر را لمس کند و در اثر این عجز «خود» را رها کند، تا از نفس عبور کند و این ذبح است که توسط استاد ارزانی شاگرد می شود.

اما در مورد نظام فکری علامه:

اگر عقل ناقص و حس عاجزِ حقیر، مرحوم علامه را در یک جمله، بخواهد بیان کند عبارتی گویاتر از عبارت زیر نمی‌یابد:

تجلی «توحید» در نگرش، احساس و رفتار فردی و جمعی.

نظام فکری علامه قدس‌سره بر «توحید» قرار دارد؛ توحید یعنی بی نهایت بودن وجود خداوند. و دعوت به توحید یعنی دعوت به کشف قلبی و احساس درونی این وجود بی‌نهایت.

کتاب های مرحوم علامه در همه موضوعات، مرکز ثقل اش توحید است. مرحوم علامه جعفری که حقیر از کودکی با ایشان ارتباط خانوادگی داشتم و از کسانی هستند که طلبگی خود را مدیون ایشان هستم، یکبار بعد از ملاقاتی که با مرحوم علامه طهرانی داشتند، بعد از جلسه به بنده فرمودند: این کتاب ها بوی تقوی می دهد، این قلم بوی تقوی می دهد.

منظومه فکری مرحوم علامه، از توحید آغاز می‌شود و تجلی توحید در وحی نبوت و تجلی توحید در امامت و ولایت و تجلی آن در انسان کامل و ولایت فقیه است.

همایش نور مجرد

«توحید» نگرش ایجاد می کند، فرهنگ ایجاد می کند، قانون ایجاد می کند و به سمت جامعه سازی حرکت می‌دهد. جامعه اگر بخواهد به سمت توحید حرکت کند یک دین شناس اهل تقوی و تهذیب و توحید می خواهد، مرحوم علامه فرمودند این انقلاب بستر گسترش عرفان و تهذیب و سلوک را فراهم کرد؛ در بحث هایی مثل بحث تمدن سازی اسلامی، الگوهای اسلامی پیشرفت و بحث سبک زندگی، عرفان و حکمت قدرت مدیریت چنین فضایی را ایجاد می‌کند؛ علم عرفان است که ظرفیت اش را دارد چون می تواند بین وحدت و کثرت جمع بکند و جامعه سازی الهی این است که کثرات با وحدت جمع بشوند، تمام کلامی که در توصیه های رهبر فقید انقلاب رحمة الله علیه و مقام معظم رهبری مدظله مکرر و مکرر مشاهده می شود و یکی از آنها اینجا روی بنری در کنار عکس نه نفر از اولیاء خدا زده شده، این است که فرموده اند اینها قله های تهذیب اند، و این حقایق و معارف باید به نفوس عموم مردم برسد.

تمدن سازی از عهده غیر عرفان برنمی آید. آرامش و سعادت توسط عرفان حاصل می شود، چون به دنبال احساس حضور خدا در همه زندگی است. حسّ‌حضور خدا یعنی لقاءالله و رویت‌الله بالقلب؛ حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: رؤیت دو گونه است، رؤیت قلب و رؤیت بصر، هرکس از رؤیت خدا مقصودش رؤیت قلب است درست است و هرکس مقصودش رؤیت بصر است کفر است. رؤیت خدا یعنی احساس حضور خدا در قلب و دل. نماز می خوانیم قربة إلی الله به جهت نزدیکی به خدا، مگر بین ما و خدا فاصله هست که با نماز می خواهیم نزدیک بشویم. فاصله وجودی نیست فاصله ادراکی است، احساس نمی کنیم. عظمت بی نهایت، علم بی نهایت، قدرت بی نهایت را حسّ نمی‌کنیم!

عرفان مکتب نجف، عرفان آقاسیدعلی شوشتری، مرحوم ملاحسینقلی همدانی، مرحوم سیداحمد کربلائی، آقاسید علی قاضی، علامه طباطبائی و شاگردان آنها، و عرفان مرحوم علامه طهرانی دعوت به توحید و لقاءالله است.

امیرالمومنین علیه‌السلام فرمود: کَمَالُ مَعْرِفَتِهِ تَوْحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْه. کمال توحید این است که خدا را وجود بی نهایت بدانیم و این معنی باید با قلب دریافت بشود. توحید از جهت علمی مساوی است با ادراک عقلانیِ بی نهایت بودن وجود خداوند و توحید از جهت عملی مساوی است با احساس این بی نهایت در قلب و دل، در حدیث قدسی از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است که خداوند تبارک‌وتعالی درباره محبّینش فرمود: أَفْتَحَ‏ عَیْنَ‏ قَلْبِهِ‏ وَ سَمْعَهُ حَتَّى یَسْمَعَ بِقَلْبِهِ وَ یَنْظُرَ بِقَلْبِهِ إِلَى جَلَالِی وَ عَظَمَتِی. در جلد سوم الله شناسی مرقوم فرمودند که تنها موجودی که در این عالم ظرفیت و قابلیت اتصال به این بی نهایت را دارد روح انسان است چون از امر خداست قل الروح من امری.

همایش نور مجرد

در نظام فکری علامه، معرفت اجمالی کفایت نمی‌کند، می‌فرمودند: هرکس به معرفت اجمالی خدا اکتفا کند از سعادت خودش فرار می کند، و می فرمودند: معرفت اجمالیِ خداوند، انسان را از شرک ها خلاص نمی کند، آیه شریفه می‌فرماید: ما یؤمن بالله إلا و اکثرهم مشرکون، این شرک و ایمان که با هم مطرح می شود مقصود شرک باطنی است و شرک باطنی این است که خود و اراده خود را مستقل از خدا می پنداریم، در حالی‌که خداوند در توصیف اولیاءش می‌فرماید: «و ما یشاؤون إلا أن یشاء الله»، باید اراده خداوند در درون بنده جاری شود، تمام دستورات عرفان برای این است، تمرکز اراده بر اینکه در نفس و خواست و دل، به جای خواست خود، اراده خدا جایگزین شود.

در نظام فکری مرحوم علامه، جمع ظاهر و باطن، صراط مستقیم است، جمع وحدت و کثرت، ثابت و متغیر‌، جمع مراتب و حدود؛ و همه اینها برای تمرکز اراده انسان بر دریافت عدم استقلال است و اینکه وجودش تجلی اراده الهی است.

تمام کتاب ها از الله شناسی، امام شناسی، معاد شناسی، نور ملکوت قرآن و ولایت فقیه در حکومت اسلام در چهار جلد که اگر بگردید در میان اقرانِ این کتاب، نمونه این انعقاد بحث به این کیفیت کم نظیر است؛ همه اش زیر چتر توحید و حرکت دادن نفوس به سمت شهود خداوند قرار دارد.

امیدوارم خداوند به حق همه انبیاء و همه کسانی که در طول تاریخ چه نَفَسها زده اند و چه نفس‌ها داده اند و زجرها کشیده اند تا من و شما اینجا بنشینیم و راحت سخن بگوییم، همه اُسرایی که در گوشه زندان ها از ابتدای تاریخ، و تمام قطره خون شهدا از ابتدا تا انتها، و همچنین فضای آماده برای سلوک علمی و عملی‌ای که داریم و از لطف و عنایت الهی ابتدائاً از زحمات بنیانگذار کبیر انقلاب رحمه‌الله علیه و استدامتاً به دست مقام معظم رهبری مدظله و از طرف علما و صلحا و اهل عرفان به من و شما رسیده است، امیدواریم همه را از سفره حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام که در ذیل ولایت آن حضرت این نعمات را داریم، متنعم به انواع نعم لا تعد و لاتحصی بگرداند.

حاشیه اسلیمی

سخنران پنجم

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ عبدالحمید واسطی

" نظام فکری علامه طهرانی "

دریافت فایل صوتی با حجم 13 مگابایت


در این زمینه بخوانید:

نور مجرد | گزارش همایش بزرگداشت علامه حسینی طهرانی + بیانات دبیر علمی همایش

نور مجرد | پیام آیت الله سید محمد صادق حسینی طهرانی

نور مجرد | از قطره به دریا؛ توصیفی از علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | نوآوری های حکمی عرفانی علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | انقلاب فرهنگی، اولویت ها و راهکارها در اندیشه علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | مکتب سلوکی علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | بخش پایانی؛ پرسش و پاسخ

وب سایت گفتمان برتر


حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد حسن وکیلی دامت برکاته نویسنده کتاب "صراط مستقیم" و استاد درس خارج اصول حوزه علمیه خراسان، چهارمین سخنران همایش بزرگداشت مرحوم علامه آیت الله حسینی طهرانی بودند که با موضوع "مکتب سلوکی علامه طهرانی" طرح بحث نمودند.

حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی رضایی طهرانی در مقدمه ی کتاب صراط مستقیم در مورد ایشان می فرمایند:

«... اینجانب بیش از بیست و پنج سال است که در حوزه علمیّه به تدریس مشغولم و صدها طلبه در بحث‌هاى مختلف حقیر شرکت داشته‌اند، امّا به جرأت مى‌توانم ادّعا کنم که در تیزفهمى و ژرف‌نگرى کمتر طلبه‌اى را بمانند حجت الإسلام و المسلمین حاج شیخ محمّد حسن وکیلى دیده‌ام و حدس این حقیر این است -و حدس الالمعى یقین -که اگر جنابش چونان گذشته فقط به اشتغالات علمى و سلوک عملى بپردازند در آینده‌اى نه چندان دور از چهره‌هاى ماندگار و درخشان حوزه‌هاى علمیه خواهد شد.»

حجت الاسلام وکیلی مدیر پایگاه اینترنتی عرفان و حکمت نیز می باشند.

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد حسن وکیلی

خلاصه ای از سخنرانی ایشان در همایش نورمجرد تقدیم میگردد:


بسم الله الرحمن الرحیم

قال مولانا الباقر علیه السلام: من سره ان لا یکون بینه و بین الله حجاب حتى ینظر الى الله و ینظر الله الیه فلیتولی آل محمد و یتبرا من اعدائهم و یاتم بالامام منهم، فانه اذا کان کذلک نظر الله الیه و نظر الى الله.

اگر بخواهیم شاخصه های مکتب سلوکی حضرت علامه طهرانی را به شماره درآوریم، در چهار محور اساسی می شود آنها را دسته بندی کرد. محور اول در مرحله هدف، دوم در طریق و شاهراه رسیدن به هدف، سوم در راهکارها و چهارم در آثار و نتایج این مکتب سلوکی است.

در محور اول مکتب سلوکی حضرت علامه در واقع تکامل یافته مکتب سلوکی آیت الحق حاج میرزا علی آقای قاضی رضوان الله علیه است که آن مکتب هم تکامل یافته مکتب آیت الحق حاج ملاحسینقلی همدانی است تفاوت اش با سایر نحله‌های مدعی معارف این است که هدف از سلوک را لقاءالله می داند و حقیقت لقاءالله را فناء فی‌الله و بقاء بالله می داند. برخی مکاتب مدعی عرفان افراد را به تقویت نفس تشویق می کنند تا هر روز به داشته های خود بیافزایند، کرامات و مکاشفات و علوم و قدرت ها، که بسیاری از شاخه های تصوف باطل در این دسته هستند.

مجموعه دیگری از گرایش های سلوکی نهایت سیر انسان را لقاءالله قرار نمی‌دهند بلکه نهایت سیر انسان را معرفت امام معرفی می‌کنند که گرایش های شیخیه همه در این طائفه هستند. نهایت سیر انسان را عالم اسماء و صفات می دانند و لقاءالله را منکر اند.

مرحوم علامه معتقد بودند انسان در سیروسلوک فقط و فقط باید دنبال عبودیت محض باشد و عبودیت محض ملازم است با معرفت خداوند متعال و معرفت کامل با فناء حاصل می شود.

همایش نور مجرد

در مسأله شاهراه رسیدن به هدف، در مکتب مرحوم قاضی و مرحوم علامه، شاهراه معرفت نفس است. تمرکز بر درون.

معرفت نفس در این مکتب بسیار پررنگ است و در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز به آن تأکید فراوان شده؛ در کتاب شریف لب اللباب هم مرقوم است که به طریقه مرحوم قاضی گاهی تعبیر می شود به طریقه معرفت نفس، به خاطر تأکید زیادی که روی این مسأله دارند.

از جهت راهکارها در مکتب سلوکی حضرت علامه هفت راهکار اساسی برای رسیدن به هدف یعنی عبودیت مطلقه و فناء وجود دارد، اولین مسأله ای که بسیار مورد تأکید است مسأله لزوم ولایت اهل بیت علیهم السلام است به دو جهت، اولاً بیشترین چیزی که انسان را به طرف خداوند متعال حرکت می دهد و سالک را به خداوند متعال نزدیک می کند رابطه روحی است با مقام ولایت که کامل ترین انسانی است که روی کره خاکی وجود دارد، این ارتباط چون در تقرب اصلی‌ترین تأثیر را دارد، در این طریقه عرفانی به عنوان یک دستور دائمی، دستور به مرافقت قلبی دائمی با امام علیه السلام داده اند، سالک در تمام حالات و آنات باید قلباً متوجه وجود مقدس امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف باشد و این مسأله در پیش برد سالک نقش فراوانی دارد. ثانیاً چون سیر همه سلاک به طرف خداوند از طریق نفس امام علیه السلام است، که قلب او همان حقیقت عالم اسماء و صفات است، معرفت الله بدون معرفت امام شدنی نیست. در همان روایتی که در ابتدا عرض شد و این روایت هم صحیحه اعلائی است و هم توقیع است و متن مکتوب حضرت است که حضرت می فرمایند هرکس طالب نظر إلی الله است بدون حجاب، فلیتولی آل محمد. به همین جهت در مکتب سلوکی مرحوم ملاحسینقلی همدانی تأکید بسیار زیادی روی مسأله ولایت و عزاداری شده است؛ در وصیت نامه مرحوم قاضی آمده است: در میان مستحبات مهم ترین امر روضه هفتگی است ولو دو سه نفر باشد که سبب گشایش امور است؛ و اگر از اول عمر تا آخرش در خدمت سیدالشهدا علیه السلام در تعزیت و زیارت و غیرهما باشی هرگز حق آن بزرگوار ادا نمی شود. در میراث این مکتب به شکل گسترده مسأله توسل و زیارت وجود دارد و مرحوم علامه در لب اللباب نیز نقل فرموده اند، بیشتر سالکانی که برایشان تجلی سلطان معرفت شده یا در حال قرائت قرآن بوده اند یا در حال توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام.

دومین راهکاری که در مکتب سلوکی حضرت علامه مطرح است تعبد تام است به شریعت، عرفای این طائفه در این مسأله زبانزد هستند، به طوری که از طرف برخی معاصرینشان متهم می شده اند به افراط در تعبد به شریعت. مرحوم علامه نیز به انواع مستحباتی مقید بودند که گاهی دیگران اعتراض می کردند؛ در رساله لباللباب هم مرقوم داشته‌اند که سالک به قدر سرسوزنی حق تخطی از شریعت ندارد در هیچ منزلی.

راهکار سومی که در این طریقه مطرح است عشق و محبت است، تأکید شده که موتور حرکت به سمت خداوند متعال عشق است و تا آتش عشق و محبت خداوند در دل کسی پدید نیاید حرکت او به سمت خداوند متعال ممکن نیست. بسیارند کسانی که دعوت به اخلاق و آرامش و عبادت می کنند اما از عشق و محبت بهره ای ندارند و عاشق و شوریده خداوند متعال نیستند. ولی بزرگان این طریقه همه حال عشق و هیمان به خداوند در درونشان آشکار است. غیر از قرآن و روایات و ادعیه معصومین سلام‌الله علیهم اجمعین،‌ انس با اشعار عرفانی حافظ و ابن فارض برای ایجاد حب الله بسیار مطلوب است. به تعبیر امیرالمومنین علیه السلام: حب الله نار لا یمر علی شیء إلا احترق. محبت الهی آتشی است که اگر بر دل کسی بیفتد هر خودیتی را بسوزاند.

مسأله چهارم در این میراث عرفانی مسأله ضرورت داشتن استاد است. مسأله استاد از دیرباز در بین مکاتب عرفانی بوده، اما تأکید بسیار بسیار زیاد بر داشتن استاد کامل یعنی کسی که اسفار اربعه اش را تمام کرده یا استادی که مأذون از استاد کامل است، در طریقه مرحوم قاضی و شاگردان مرحوم قاضی خیلی نمود پیدا کرده است، و اولین کسی که این بحث را به تفصیل در کتابها مطرح کرده و برای استاد تلاش کرده شاخصه هایی ارائه کند و بر ضرورت آن پافشاری نموده مرحوم علامه طهرانی رضوان‌الله‌علیه است. در میراث عرفانی گذشتگان مسأله تعدد استاد و رفتن به نزد اولیائی که کامل نیستند و دستور گرفتن از آنها مسأله ای عادی بوده اما مرحوم قاضی می فرمایند اگر کسی نیمی از عمرش را صرف بکند تا دست رسی به استاد کامل پیدا بکند غنیمت است و ارزش دارد. مسأله اهمیت استاد در روایات اهل بیت علیهم السلام به شکل های مختلفی مطرح شده.

همایش نور مجرد

راهکار پنجم همراهی مراقبه است با ذکر و فکر، یعنی سلوک و ذکر و فکر فقط در یک اوقات و شرایط خاص نیست، در این طریقه سالک باید در متن همه زندگی، سلوک و ذکر و فکر و مراقبه داشته باشد، در آثار مرحوم علامه هم آمده که سلوک باید همه متن زندگی را پر بکند. از مسائلی که مرحوم علامه متفرد هستند در تأکید بر آن جاری بودن سلوک در همه جزئیات زندگیست، ایشان معتقد بودند اگر سالکی می خواهد موفق بشود باید نسبت به ذره ذره اعمالش توجه داشته باشد، ایشان صرفاً به شاگردانشان ذکر نمی دانند بلکه برای ریزترین مسائل زندگی شاگردانشان برنامه داشتند، و قائل بودند جزئیات شرع باید در تمام لحظه لحظه زندگی جریان داشته باشد. اینکه فرموده بودند سلوک گفتن ذکر نیست، ذکر گفتن را همه کس می تواند، سلوک رعایت ظرائف و دقائق است ناظر به همین مسئله است. این که مرحوم ملاحسینقلی همدانی می فرماید گول حالی که ذکر بدون مراقبه بیاورد نباید خورد، همین مسأله است.

شاخصه ششم در مکتب ایشان رعایت رفق و مداراست. استاد غیرکامل گاهی اموری را بر سالک تحمیل می کند که کشش آن را ندارد، و سالک یا بار سلوک را بر زمین می گذارد یا به فشارهای بسیار زیاد مبتلا می شود و تحولات عجیب و غریبی برایش اتفاق می افتد. اما مرحوم علامه طهرانی همچون اساتیدشان و دیگر عرفای کامل، شاگردان را با رفق و مدارا پیش می بردند و به تعبیر حضرت آیت الله حاج سیدمحمدصادق حسینی طهرانی مدظله در کتاب شریف نورمجرد آورده اند، مرحوم علامه سالکین را مانند اینکه در یک کشتی هستند سیر می‌دانند و افراد تلاطمی را در حرکت حس نمی‌کردند؛ واردات بر قلب شاگردان توسط استاد کامل تنظیم می شود و کنترل شده و محدود و منظم در جای خودش قرار می گیرد. فلذا در طریقه عرفانی مکتب نجف شما کسی را پیدا نمی کنید که شطحیات گفته باشد یا با مشکل روبرو شده باشد.

همایش نور مجرد
مسئله دیگری که در مکتب سلوکی ایشان مطرح است زمینه سازی اجتماعی برای سلوک است، غالب اولیاء شاگردان را به صورت فرد تحت تربیت قرار می دهند اما مرحوم علامه در پی این بودند که یک جمع سلوکی فراهم آورند و زمینه سلوکی سالم برای دوستان و رفقای سلوکی ایجاد کنند در فضای پر از فساد آخرالزمان، ایشان مجموعه ای از سالکان و محبین را دور هم گرد آوردند و کثرت شاگردانی که ایشان داشتند باعث شد مسأله سلوک را علنی تر مطرح بکنند و جریان سازی نمایند.

آثار این مکتب را هم گذرا عرض می کنم، یکی اینکه ایشان از وحدت شخصیه وجود و توحید اطلاقی و صمدی قرآن و مبانی حقه عرفا دفاع می کردند و آنها را گسترش می دادند. دوم اینکه شاخصه مکتب ایشان همراهی تام شریعت با عرفان است که از آن تعبیر می شود به عرفان فقاهتی، خود ایشان فقیه بودند و فقیه پرور بودند و این شاخصه در کل طریقه نجف دیده می شود. حضور در عرصه اجتماع و همه ابعاد سیاسی اجتماعی در چهارچوب شریعت نیز از شاخصه های این مکتب است، چون شریعت ما را امر کرده به فعالیت های لازم برای اقامه حاکمیت اسلام در جامعه، شما در مکتب تربیتی مرحوم ملاحسینقلی همدانی افرادی می بینید که جلودار نهضت های اجتماعی هستند مانند مرحوم آقاسیدعبدالحسین لاری و مرحوم شیخ محمدباقر بهاری که در نهضت مشروطه و مقابله در برابر روس و مرحوم آقاسیدسعید حبوبی در جنگ با انگلیس، همه جلوداران مجاهدین بودند. همین مطلب را در سیره مرحوم علامه طهرانی می بینید که ایشان با وجود حالات عمیق سلوکی که در تهران داشتند، فعالیت های سیاسی بسیار پیچیده داشتند و شاگردان خود را نیز موظف به تلاش برای اقامه حاکمیت اسلام می کردند به شرط مراقبه و توجه.

و آخرین اثر از آثار این مکتب عرفانی نداشتن سلسله و آداب خاص است. در این مکتب چون تمام توجه بر تعبد به شریعت است، چیزی زائد بر شریعت در آداب زندگی و مجالس و طرز رفت و آمد، که در بسیاری از فرق باطل دیده می شود، در این مکتب وجود ندارد و انسان می تواند قدم به قدم مطابق روایات و سیره اهل بیت علیهم السلام و دستورات شرعی عمل بکند.

 حاشیه اسلیمی

سخنران چهارم

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد حسن وکیلی

" مکتب سلوکی علامه طهرانی "

دریافت فایل صوتی با حجم 13 مگابایت


در این زمینه بخوانید:

نور مجرد | گزارش همایش بزرگداشت علامه حسینی طهرانی + بیانات دبیر علمی همایش

نور مجرد | پیام آیت الله سید محمد صادق حسینی طهرانی

نور مجرد | از قطره به دریا؛ توصیفی از علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | نوآوری های حکمی عرفانی علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | انقلاب فرهنگی، اولویت ها و راهکارها در اندیشه علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | نظام فکری علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | بخش پایانی؛ پرسش و پاسخ