بایگانی مهر ۱۳۹۲ :: گفتمان برتر

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آنها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به‌طور کامل اثبات کند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ کمااین‌که همین الان هم آنهامى‌بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم‌کارى کرده‌اند که نظام ما توانسته به پیشرفتهایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید.گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ماست. منهاى آن،جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم.
در دهه‌ی چهارم انقلاب، گفتمان اصلیِ، پیشرفت و عدالت است؛ پیشرفت در همه‌ی ابعاد علمی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی، و عدالت همه‌جانبه در توزیع فرصتها و امکانات مادی و معنوی.گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود در برهه‌اى از زمان در یک جامعه. آنوقت، این میشودگفتمان جامعه.این گفتمان را باید همه‌گیر کنید؛ به‌گونه‌یى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید.لازمه‌ی تحقق الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان‌سازی آن در جامعه است. این گفتمان سازى براى چیست؟ براى این است که اندیشه‌ى دینى، معرفت دینى در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشه‌ى دینى که رشد پیدا کرد، وقتى همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چیزى میشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح...
(آیت الله العظمی امام خامنه ای روحی له الفداء)
***
صفحه اختصاصی سایت گفتمان برتر در نرم افزار تلگرام
https://telegram.me/goftemanbartar
شناسه کاربری صفحه:
@goftemanbartar
شناسه کاربری مدیرسایت:
@gofteman

پیوندهای روزانه

۹ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

قربانگاه محبوب؛ سکوی پرشِ حکمت

پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۴۵ ب.ظ
وب سایت گفتمان برتر

قربانگاه محبوب؛ سکوی پرشِ حکمت

خلاصه ای ازنکات مطرح شده 
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 25 مهرماه 1392
- حکمت چیست؟
گاهی ما اطلاعاتی بدست می آوریم. اگر این اطلاعات با هم متصل شوند به آن، علم اطلاق می کنیم و اگر این علم با نظام عالم ارتباطی پیدا کند معرفت نامیده می شود. اما اگر این معرفت چنان به صدر و ذیل عالم مرتبط شود که توانایی مدیریت صحیح زندگی در هر دو سرا را پیدا کند به آن حکمت می گوییم. نتیجه عملی حکمت کنترل نفس است. حکمت، معرفتی است که از ذهن عبور کرده و در نفس پیاده شده است. در حالات پیامبر می گویند هنگامیکه درباره معاد سخن می راند همچون فرمانده ای که دشمن را در پیش روی خود می بیند صحبت می نمود. این فقط ثمره حکمت است و از معرفت ذهنیِ صرف، چنین بر نمی آید.

- آیه حکمت
خداوند در آیه شریفه 269 سوره مبارکه بقره می فرماید:
«یُؤْتىِ الْحِکْمَةَ مَن یَشَاءُ  وَ مَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتىِ‏ خَیراً کَثِیرًا  وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ»
"خدا مطلقِ حکمت را به هر که خواهد عطا کند، و هر که را به حکمت رسانند خیر فراوانی بدو رسیده است، و این حقیقت را جز صاحبان خرد ناب متذکر نشوند."
این آیه شریفه هفته ها گفتگو را می طلبد اما به فراخور بحث جرعه ای از آن می نوشیم. اینجا سخن از مطلق حکمت است اما به هرکس به اندازه ظرف او عطا می شود. ظرف وجودی تفاوتی که با ظروف مادی دارد اینست که مثل بادکنک هر چه در آن بریزند حجمش توسعه می یابد و اگر چیزی نریزند چنان می خوابد که هیچ در آن نمی گنجد.

- آرزومندان حکمت
می فرماید حتی آرزوی حکمت را در سر داشتن، به معنی واقعی آرزو که منشاء حرکت باشد، نیازمند خرد و عقل ناب است. عقول ما اکثرا مشوب و آلوده است. لُبّ یعنی عقل خالص. همه به میوه گردو که از درخت می افتد گردو می گویند. وقتی پوست سبزش را می کنند باز هم گردوست. پوست سختش را که می شکنند باز هم گردوست. پوست نازکش هم همینطور. اما گردوی حقیقی همان مغز سفید آنست. ما نیز به عقل های آلوده مسامحتا عقل می گوییم اما عقل حقیقی همان لبّ است. صاحبان چنین عقلی طالب حکمت اند. البته باید گفت که آلودگی های عقل تنها در فضا های غیر اخلاقی ایجاد نمی شود بلکه برخی تغییر خواهی ها و قانون گریزی ها می تواند منشاء آن شود.

- شرط اساسی اعطاء حکمت

آیات قرآن کریم علاوه بر معانی ملکوتی تک تک آنها، از یک نظم و چینش ملکوتی بی نظیر بهره می برند، چرا که چیدمان آن از آن خداست: و رتّلناه ترتیلا.

با صرف دقت مشاهده می کنیم که آیه حکمت درست در میان آیات انفاق آمده است، آنجا که خداوند می فرماید شیطان شما را به فقر وعده می دهد و خداوند شما را به آمرزش. از این چینش آیات در می یابیم که شرط اساسی قابلیت دریافت حکمت، انفاق است : انفاق مال و جان.

- روح جاری در عید قربان

جریان عید قربان یک کلمه است: گذشتن از خواست و مطلوب. خداوند می فرماید : لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا ممّا تحبّون. اگر از محبوب های غیر خدایی گذشتیم یکی از عطایای خداوند حکمتِ به این عظمت است.

باید فهرستی از محبوب هایمان ( خوراک، خواب، ...) تهیه کنیم و ببینیم چقدر می توانیم از آنها بگذریم. این یک معدله در هستی است که از هر چه بگذریم بالاتر آن را به ما می دهند و در هر چه بمانیم به پایین تر سقوط می کنیم. اگر از خواب گذشتیم و در نیمه شب به مناجات با خداوند پرداختیم آن عطایای شگفت نصیبمان می شود که خداوند در حدیث قدسی فرمود:" احدی نمی داند که چه برای شب زنده داران پنهان کرده ام." اگر این معنی را دریابیم دیگر خوابمان مثل حالت تجافی در نماز چنان سبک می شود که به محض رسیدن زمان از جا بر می خیزیم. گاهی شده که از بی خوابی بلند می شویم و نمازی در نیمه شب می خوانیم. این پسندیده است اما ارزش کار وقتی معلوم می شود که خواب شیرین و سنگین را برای شب زنده داری رها کنیم.


- دشمن ترینِ دشمنان

در روایات وارد شده:" دشمن ترین دشمنان نفس توست." آیا می توان متصور شد کسی به فلاح برسد ولی از دشمن خود پیروی کند. در جلسات پیش گفتگو شد که باید به فهرست اعمالمان بنگریم و ببینیم کدام مخالفت با نفس بوده و کدام موافقت. به هنگام مواجهه با غذاهای متنوع آیا همان ابتدا به سراغ خوشمزه ترین نمی رویم؟ آیا تا بحال سابقه داشته کسی پیروز شود و فرمانده اش دشمنش باشد؟


- حرکت روی خط اعتدال

البته باید توجه داشت که در این سیر مخالفت با نفس دچار افراط و تفریط نشویم. قدم اول انجام واجبات و ترک محرمات است. همینکه به نماز اهمیت بدهیم و مثلا با آرامش بخوانیم و سعی در حضور قلب کنیم و مقدمات( وضوی نیکو وسجاده و عطر و...) و مقارنات( رکوع و سجود و قنوت نیکو و ...) و تعقیبات آنرا به نیکویی بجا آوریم خوب است. قدم بعد رعایت مستحبات و مکروهات است( نماز شب و سه روز روزه در ماه و 50 آیه قرآن در روز و...) وگرنه معنی ندارد کسیکه در قدم اول کاهلی می کند قدم های بعدی را بردارد. با این حرکت های هیجانی هم به نفس آسیب جدی می زند و هم باعث ازار و اذیت اطرافیان می شود. حتی در عبادات هم نباید تابع نفس بود.

این سیر صعودی در اعمال ابتدا هم در کمیت است و هم در کیفیت اما در مقطعی به خاطر محدودیت شبانه روز تنها در بردار کیفیت پیشرفت می کند. این پیشرفت و ازدیاد را باید چنان مدیریت کردکه نه موجب آزار دیگران شود و نه با این بهانه و ترک اعمال نوافل باعث ضایع شدن خودمان بشویم.


- ادامه نامه مرحوم بیدآبادی و شرح مختصر آن

"... بعد آنکه نفس را پاکسازی( از معصیت ها و خواهش ها) کردی به دل خود رجوع کن. اعتقادات خود را به استدلال محکم کن و درونت را به خلق و خوی فرشتگان آراسته کن و آداب و عبادات را با شرایط آن رعایت کن. البته این مراتب والا با آرزو و هوس حاصل نمی شود و با ظاهر سازی و قبا و عبا و انگشتر و نسب نیکو بدست نمی آید. باید از دنیا بگذری و محبت آنرا از دل بیرون کنی.... کاری نداشته باش که دنیا به کام چه کسی شد و مبادا به نشستن در حلقه یاران و تفاخر به آنان مشغول شوی..."

(باید توجه داشت این عبارات خطاب به مرجع تقلید زمان است. هر کسی نقطه ضعف هایی دارد که اگر آتها تحریک شود خود را نشان میدهد. باید خود را شناخت. انگاره غلط از خودمان خیلی کار دستمان می دهدو ناگهان مبینیم درونمان حسادت ریشه دوانده در حالیکه می پنداشتیم ما از اینها بری بوده ایم. باید خود را محاسبه کرد تا قبل وقوع، واقعه را علاج کنیم. همه مشکلات زندگی حاصل همین بی حساب و کتاب بودن هاست. وقتی خود را نمی شناسیم وظایف خود را هم نمی شناسیم و قاعدتا ترتّب آنها را نمی دانیم و به ظرفیت های خود آگاهی نداریم. باید دید اعمالمان ما را به کجا رسانده است)

" اعمال سخت موجب اصلاح قلب و موجب ماندگاری در بهشت می گردد... اگر نفس را به کار نگیری او تو را به بازی می گیرد. رستگار کسی است که نفس را بپالاید و از خواهش های باطل باز دارد... در زیارت بر حذر باش ازینکه با خواندن عبارات زیارت از دروغ گویان باشی..."


- یک یادآوری در باب عید سعید غدیر

بزرگان همواره در بزرگداشت این عید الله الاکبر می کوشیدند و به ان توصیه می کردند. زیرا نمی شود کسی مرید کسی باشد و این ارادت خود را بروز ندهد واصلا ارادتی ارادت است که بروز کن. و ابراز آن موجب رشد می شود. اگر میخواهیم برای همسر و فرزندان لباس یا هدیه ای در سال بخریم در این ایام بخریم. و در حد امکان به سرور شرعی و بیان کمالات حضرت امیر المومنین علیه السلام بپردازیم به گونه ای که اگر فردی وارد خانه ما شد بفهمند افراد خانه عاشق فردی هستند و این روزها عشقشان طلوع کرده است.

الحمد لله رب العالمین

***

 جلسه سیر و سلوک قرآنی با موضوع

" بررسی حدود افراط و تفریط در تهذیب نفس"

مورخ 25 مهرماه 1392

دریافت فایل صوتی با حجم 9 مگابایت


پ.ن:

- سامانه اطلاع رسانی اختصاصی وبگاه گفتمان برتر راه اندازی شد؛ برای آگاهی از مطالب جدید این وبگاه عدد 3 را به شماره"50002340400166" ارسال نمائید.

مطالب مرتبط:

- بررسی ضرورت و اهمیت محاسبه در فعالیت های اجتماعی

- بررسی رابطه ی ایمان و محاسبه

- احساس فقر و بیچارگی نسبت به قیامت، نقطه ی مرکزی تقوا

- معرفی جلسات سیر و سلوک قرآنی

- معرفی حجت الاسلام و المسلمین نخاولی

- درج این مطلب در سایت عمارنامه

وب سایت گفتمان برتر
سخن امام صادق علیه السلام با طلاب علوم و معارف اسلام

روایت عنوان بصری؛ راهبردهای علم آموزی بر اساس اسلام

آنچه برای طالبان علوم و معارف اسلام بیش از هرچیزی اهمیت دارد اینست که مسیر حرکت علمی و معنوی خود را مطابق خواست و دستور معصومین علیه السلام تنظیم نمایند، ائمه معصومین سلام الله علیهم نیز با علم به این موضوع، بمناسبت، توصیه هایی به اهل علم زمان خود داشته اند. امام صادق علیه‌السّلام  نکات کلیدی علم‌آموزی را به تفصیل در طی گفتگویی با عنوان بصری، بیان نموده و می‌فرمایند:‌ اینها توصیة من برای کسانی‌است که قصد حرکت به‌سوی حقیقت را دارند.

به نظر شما حضرت چه توصیه‌هایی برای طالبین علم دارند؟ آیا نام روایت "عِنوان بصری" را شنیده‌اید؟ مرحوم آیه‌الله حاج سیّدعلی قاضی طباطبایی قدّس‌سرّه که از مجتهدین و اساتید مبرّز علم و عمل و استاد مرحوم علامه طباطبایی قدّس‌سرّه بودند، شاگردان خود را به شرط التزام به این روایت می‌پذیرفتند. ترجمه این روایت را در زیر ملاحظه کنید:

"عنوان بصری" که پیرمردی 94 ساله است می‌گوید:

من با "مالک بن اَنَس" که یکی از علماء چهارگانه از عامّه  بود رفت و آمد داشتم، وقتی حضرت صادق علیه‌السّلام به مدینه تشریف آوردند به خدمت ایشان هم می‌رسیدم و همان‌طور که از "مالک" سؤال می‌پرسیدم از ایشان هم سوالاتی می‌کردم. روزی به من فرمودند: من مجال ندارم و گرفتارم و در ضمن اذکاری  هم برای هر یک از ساعات شبانه‌روز دارم و فرصت پاسخگویی به شما را ندارم، تو که با "مالک بن انس" رفت و آمد داری برو و سؤالات خود را از او بپرس.

"عنوان" ادامه می‌دهد:

من از کلام حضرت اندوهگین شدم و از خدمتشان بیرون آمدم و با خود گفتم: اگر قابلیتی در من تشخیص می‌داد مرا از خود دور نمی‌کرد و سؤالاتم را پاسخ می‌داد!

به مسجد پیامبرصلی الله علیه وآله رفتم و زیارت کردم و فردا ی آن روز نیز دوباره به مسجد رفتم و دو رکعت نماز خواندم و به خداوند عرضه داشتم که: خدایا از تو می‌خواهم که نظر لطف حضرت صادق علیه‌السلام را به سوی من بازگردانی و از علوم او، حقایقی را که بتوانم به‌سوی راه مستقیم تو حرکت کنم نصیب من گردانی.

اندوهگین به خانه بازگشتم و به خاطر محبتی که از حضرت صادق علیه‌السلام در قلب من جای گرفته بود دیگر سراغ " مالک بن انس" نرفتم. خانه‌نشین شدم و جز برای نمازهای پنجگانه از خانه خارج نشدم تا اینکه صبرم تمام شد، یک روز بعد از ظهر لباس پوشیدم و به سوی خانه حضرت صادق علیه‌السلام به راه افتادم. به خانه حضرت رسیدم و اجازه ورود خواستم، خدمتکار حضرت آمد و پرسید چه کار دارید؟ گفتم: می‌خواستم خدمت حضرت برسم. گفت: حضرت مشغول نماز هستند. من همانجا نشستم، طولی نکشید که خدمتکار آمد و گفت: با لطف و عنایت الهی وارد شوید. وارد شدم،  سلام کردم،  حضرت پاسخ دادند و فرمودند: بنشین، لطف خدا بر تو باد. من نشستم؛  حضرت مدّتی سربه زیر انداختند سپس سربلند کردند و فرمودند: اسم شما چیست؟ عرض کردم: ابوعبدالله، فرمودند: خداوند همیشه تو را بنده خود قرارد هد و موفق کند، چه فرمایشی دارید؟ من به خودم گفتم: اگر از این ملاقات چیزی بیشتر از همین دعا به دستم نمی‌آمد از سرم هم زیاد بود. حضرت دوباره سربلند کردند و گفتند: چه فرمایشی دارید؟

عرض کردم: من از خدا خواستم که نظر لطف شما را نسبت به من جلب کند و مرا از علوم شما بهره‌مند سازد و امیدوارم که خداوند خواسته مرا اجابت کرده باشد.

حضرت شروع به صحبت کرده، فرمودند:

ابوعبدالله! علم فقط با آموختن به دست نمی‌آید، حقیقتِ علم نوری است که در قلب قرار می‌گیرد، قلب کسی که خداوند بخواهد او را هدایت کند؛ پس اگر دنبال علم هستی ابتدا باید حقیقت بندگی را در خودت ایجاد کنی و علم را به کار ببری و اهل سؤال  و جستجو باشی، در این صورت خداوند به تو حقایق را خواهد فهماند.

"عنوان بصری" می‌گوید: قصد پرسیدن سوالی را داشتم عرض کردم: ای بزرگوار!  حضرت فرمودند: مرا با نام صدا کن، من گفتم: یااباعبدالله، حقیقت عبودیت چیست؟حضرت فرمودند:

کسی به حقیقت عبودیت رسیده است که سه ملاک و شاخصه زیر را داشته باشد:

1. نسبت به امکاناتی که خداوند در اختیار او قرار داده است احساس مالکیّت و استقلال نکند، زیرا بندگانی که خود را مالک نمی بیند، تمام امکاناتی را که در اختیار دارند مربوط و متعلق به خدا می‌بینند و آنها را هرجایی که خداوند اراده کرده باشد قرار می‌دهند.

2. طبق سلیقه و دلخواه برای خود برنامه ریزی نمی کند.

3. تمام مشغولیّت‌های او در راه انجام وظایفی است که خداوند برای او تعیین کرده است.

نتیجه این سه خصوصیّت این‌گونه است که:

1. وقتی بنده ای خود را مالک امکانات ندید، بخشش و دراختیار دیگران قرار دادن برای او آسان می‌شود.

2. اگر برنامه ریزی زندگی خود را براساس نظر خداوند انجام داد و امور را به خداوند سپرد، مشکلات زندگی برای او آسان می‌شود.

3. و وقتی تمام ذکر و فکر او انجام وظیفه الهی بود، فرصتی برای درگیری با دیگران و فخرفروشی پیدا نخواهد کرد.

نتیجه این که: وقتی خداوند به بنده ای این سه حالت را عنایت کرد، دنیا و شیطان و مردم، ذهن و قلب او را مشغول نخواهد کرد، با انگیزه مال اندوزی و فخرفروشی به زندگی دنیایی نمی پردازد، چشم به امکانات دیگران ندارد تا نردبان ترقی او شوند، عمر خود را به کارهای بیهوده صرف نمی‌کند. این اوّلین درجه تقوی است، خداوند در قرآن می‌فرماید:

این عالِم آخرت است که آن را اختصاص به کسانی داده ایم که به دنبال برتری و فساد نیستند و البته که پیروزی نهایی با اهل تقوی است.

"عنوان بصری" ادامه می‌دهد که:  به حضرت عرض کردم: توصیه هایی به بنده بفرمایید. حضرت فرمود:

9 سفارش برای تو و هر کسی که دنبال حرکت به سوی خدا است دارم و از خداوند می‌خواهم که تو را موفق کند تا آنها را به کار ببری. سه سفارش از این 9 سفارش مربوط به جلوگیری از هوای نفس است و سه سفارش مربوط به بردباری است و سه سفارش دیگر مربوط به علم است، به دقّت این سفارشات را نگهداری کن و مبادا در انجام آنها کوتاهی کنی.

"عنوان بصری" می‌گوید: خدمت حضرت عرض کردم: تمام وجودم برای شنیدن و عمل به سفارشات شما آماده است، حضرت شروع به بیان سفارشات نمودند:

اما توصیه‌های مربوط به جلوگیری از هوای نفس:

1. به هیچ وجه چیزی که میل به خوردن آن را نداری نخور زیرا زمینه ساز احمقی و نابخردی است.

2. تا گرسنه نشده ای غذا نخور.

3. وقتی می‌خواهی غذا بخوری غذای حلال بخور و نام خدا را ببر و گفتار حضرت رسول صلی الله علیه و آله را به یاد بیاور که فرمود: انسان ظرفی بدتر از شکمش را پر نکرده است اما چون ناچار به رسیدگی به آن است پس طبق این برنامه باشد که: یک سوم برای غذا، یک سوم برای آب و یک سوم برای نَفَس .

اما توصیه‌های مربوط به بردباری:

1. در مواقع نزاع و اختلاف، اگر کسی به تو گفت که هر کلمه تو را, با ده کلمه جواب خواهم داد تو به او بگو به جای یک کلمه اگر ده کلمه هم به من بگویی حتی یک کلمه در جواب نخواهی شنید.

2. هر کس به تو ناسزا گفت تو به او بگو: اگر حرف تو درست باشد و من لایق این ناسزا باشم از خداوند می‌خواهم که مرا ببخشد و اگر حرف تو نادرست باشد از خداوند می‌خواهم که تو را ببخشد.

3. هر کس تو را تهدید کرد توبا او به خیرخواهی و ملاحظه رفتار کن.

اما توصیه‌های مربوط به علم:

1. آنچه نمی دانی از اهل علم بپرس و به هیچ وجه با انگیزه امتحان کردن و ارزیابی  ازآ نها نپرس.

2.  به هیچ وجه طبق سلیقه و دلخواه خود عمل نکن و در تمام نقاط و جوانب زندگی با دقّت و محاسبه عمل کن و ضررهای احتمالی را در نظر بگیر.

3. همان‌طور که از شیر فرار می‌کنی از نظر دادن برای دیگران و تعیین تکلیف آنها فرار کن و خودت را پلی برای عبور دیگران قرار نده.

"عنوان" در انتها می‌گوید: حضرت به من فرمودند:

ابوعبدالله! می‌توانی بروی آنچه باید می‌گفتم گفته شد، من دیگر مجال ندارم، وقت ذکر من است و من به برنامه‌های خود مقید هستم،تمام مراتب سلام و سلامت خداوند بر کسی باد که به دنبال هدایت می‌رود.

به عبارات زیر در توصیف روایت "عنوان بصری" دقّت کنید:

"مرحوم قاضی رحمه‌الله‌علیه برای گذشتن از نفس امّاره و خواهش‌های مادّی و طبعی و شهَویّ و غضبی که غالباً از کینه و حرص و شهوت و غضب و زیاده روی در تلذّذات برمی‌خیزد، روایت عنوان بصری را دستور می‌دادند به شاگردان و مریدان سیر و سلوک الی الله تا آن را بنویسند و بدان عمل کنند. یعنی یک دستور اساسی و مهم، عمل طبق مضمون این روایت بود و علاوه بر این می‌فرمودند باید آن را در جیب خود داشته باشید و هفته‌ای یکی دوبار آن را مطالعه نمایید.این روایت بسیار مهم است." [1]

برای مطالعه ی متن عربی این روایت به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.


ترجمه از استاد حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحمید واسطی

برگرفته از کتاب راهنمای تحصیل در حوزه های علمیه


[1]"روح مجرّد، یادنامه موحّد عظیم و عارف کبیر حاج سیّد هاشم موسوی حداد"؛ تألیف مرحوم علامه آیه الله حاج سّید محمّدحسین حسینی طهرانی قدّس‌سرّه ص 176؛ انتشارات علّامه‌طباطبایی 1421


پ.ن:

- سامانه اطلاع رسانی اختصاصی وبگاه گفتمان برتر راه اندازی شد؛ برای آگاهی از مطالب جدید این وبگاه عدد 3 را به شماره"50002340400166" ارسال نمائید.


- درج این مطلب در سایت عمارنامه ، افسران ، رجانیوز     

مطالب مرتبط:

- معرفی حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحمید واسطی
 
- معرفی حجت الاسلام و المسلمین شیخ مهدی نخاولی

- معرفی جلسات سیر و سلوک قرآنی
- فرهنگ زندگی علمی، راهبرد تربیت طلبه

وب سایت گفتمان برتر

به بهانه ی تلاش اینروزهای هاشمی برای تحریف آرمان های امام؛

خاطرات شاذّ هاشمی؛ 
خطری که رهبر انقلاب شش ماه قبل هشدار داده بودند

مدتی است که جناب آقای هاشمی رفسنجانی و بعضی از اطرافیان ایشان، با سوء استفاده از سابقه ی خویش و با بیان خاطرات و جملاتی نقل نشده از امام راحل سعی در بازتعریف شخصیت این مرد عظیم الهی و تحریف آرمانها و شعارهای اصلی انقلاب اسلامی مردم ایران  دارند.
این حرکت که بوسیله ی ایشان و برخی نزدیکان و طرفدارانشان و همچنین سایت اطلاع رسانی ایشان شروع شده، موجی از واکنش ها را در فضای مجازی و فضای واقعی بدنبال داشته است

در ادامه میبینیم که چطور رهبر بصیر و حکیم انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خامنه ایروحی له الفداء  از مدت ها قبل و بخصوص شش ماه گذشته، در سخنرانی های خود نسبت به این مسئله واکنش نشان داده و ضمن پیش بینی این حرکت، پاسخ آنرا نیز پیشاپیش بیان فرموده بودند.

1

- تحریف شعارهای انقلاب؛راهبرد ضد انقلاب برای اسقاط نظام

یکى از کارهاى مهمى که جبهه‌ى ضدانقلاب - چه انقلاب ما، و چه انقلابهاى دیگر - در طول تاریخ و در عرض دنیا داشتند و میکردند، این بوده است که سعى کنند ارزشهاى انقلاب را کمرنگ کنند. به اینجا هم محدود نمیشود؛ اول ارزشها را کمرنگ میکنند، بتدریج آنها را محو میکنند؛ اگر میدان پیدا کنند، آنها را تبدیل به ضدارزش میکنند؛ این کارى است که در دنیا معمول است؛ این را ما در تاریخ انقلابهاى دنیا مشاهده میکنیم؛ و در انقلابهائى هم که زمان خود ما - در طول این عمر طولانى‌اى که ما کردیم - دیدیم و خبر شدیم، این را مشاهده کردیم. جبهه‌ى مقابل انقلاب و ضدانقلاب، شعارهاى انقلاب را هرگز فراموش نخواهد کرد؛ یعنى میداند که در این رویاروئى، در این هماوردى، آن چیزى که توانست جبهه‌ى انقلاب را پیروز کند و جبهه‌ى ضدانقلاب را به هزیمت وادار کند، در درجه‌ى اول این شعارها بود؛ که هرچه شعارها پرمغز و جذاب و واقعى و براى مردم مفهوم و ملموس بود، کمک آن به پیشرفت انقلاب بیشتر شد. سعى میکنند این شعارها را بتدریج محو کنند، کمرنگ کنند. ( بیانات در آخرین دیدار رئیس جمهور و هیئت دولت دهم - 1392/04/23)


در این سه دهه‌ى پرافتخارى که بر نظام جمهورى اسلامى گذشته است، حملات زیادى به ما شد؛ حملات ساختارشکنانه، حملات معارضه‌ى جدى با هویت اسلامى، روح اسلامى، روح انقلابى. خیلى در این سى سال به ما حمله شده. به شعارهامان دست‌اندازى کردند؛ شعارهامان را تحریف کردند، خیلى اوقات شعارهامان را غلط معنا کردند. خیلى اوقات تلاش شد - تلاشهاى سازماندهى شده، نه تلاش فردى - براى اینکه مردم را نسبت به اصل انقلاب مسئله‌دار کنند، ولى مردم و انقلاب ایستادند؛ این خصوصیت مردم ماست. این خیلى اهمیت دارد. سى و یکى دو سال دائم علیه انقلاب کار شده، در عین حال مردم ایستاده‌اند و شعارهاى انقلاب، امروز زنده است. حرفهاى امام، امروز حرفهاى رائج است؛ سکه‌ى رائج است. کسانى که میخواهند در بین مردم سرى بلند کنند، حرفهاى امام را تکرار میکنند؛ خودشان را مستند به امام نشان میدهند. یک روز خلاف این بود؛ یک روزى که چندان دور نیست از ما، کسانى بودند که تظاهر میکردند به مخالفت با امام؛ رفتند گفتند انقلاب دفن شد! صریحاً اعلام کردند. عده‌اى گفتند که بایستى مردم را از خدا جدا کرد! اینها را صریح پشت بلندگو آن روز میگفتند. امروز جرأت نمیکنند اینها را بگویند. امروز آن کسانى که با مردم میتوانند حرف بزنند، تریبون دارند - یا از هر وسیله‌اى استفاده میکنند - دم از امام و دم از انقلاب و دم از شعارهاى امام میزنند؛ حالا با شیوه‌هاى خاص.

2

آرمان های امام از نگاه هاشمی و دوستان

- خاطره هاشمی از آیت الله گلپایگانی؛ مرگ بر ضد ولایت فقیه را حذف کنید!

 عصر احمدآقا آمد و نوار سخنان‌ آقای‌ [آیت‌الله‌ العظمی‌ محمدرضا]گلپایگانی‌را آورد و گوش‌ دادیم‌. به‌ شعار ”مرگ‌ بر ضد ولایت‌ فقیه“ اعتراض‌ دارند و از مجلس‌ می‌خواهد که‌ در تشخیص‌ ضرورت‌ و موضوعات‌ احکام‌ ثانویه‌، دقت‌ و وسواس‌ داشته‌ باشد، ولی‌ با خضوع‌ و احترام‌ صحبت‌ کرده‌اند. من‌ هم‌ در نمازجمعه‌ از ایشان‌ تشکر کردم‌. قرار شد با مشورت‌ با امام‌ سخنان‌ایشان‌ پخش‌ شود.احمد آقا اطلاع‌ داد که‌ امام‌ موافقند.

(قابل ذکر است که تیتر این مطلب بعد از واکنش های منفی بسیار زیاد تغییر کرده و تیتر داخل عکس تیتر ثانویه است)

اندر احوالات خاطرات هاشمی

برای مطالعه متن کامل به ادامه ی مطلب رجوع کنید


پ.ن:

- جمله ی معناداری که امروز (20 مهرماه) سامانه ی پیامک دفتر رهبری بمناسبت شهادت امام باقر(ع) ارسال کرد:

«شهادت امام باقر (علیه‌السّلام) که یک شهادت داراى پیام بود؛ لذا خود امام باقر وصیت کرد که بعد از او تا ده سال در منا به مناسبت این رحلت، یادبود برپا شود. در میان ائمه‌ى ما این بى‌سابقه است، بى‌نظیر است. یاد امام باقر(ع)، یعنى یاد سر برآوردن حیات دوباره‌ى جریان اصیل اسلامى در مقابله‌ى با تحریفها و مسخهائى که انجام گرفته بود.(88.9.4)»

- سامانه اطلاع رسانی اختصاصی وبگاه گفتمان برتر راه اندازی شد؛ برای آگاهی از مطالب جدید این وبگاه عدد 3 را به شماره"50002340400166" ارسال نمائید.

مطالب مرتبط:

- درج این مطلب در سایت عمارنامه ، رجانیوز ، دیلی لینک ، 598 ، افسران ، خط امام ، نقل قول ، رجانیوز         

- بررسی ضرورت و اهمیت محاسبه در فعالیت های اجتماعی

- دلائل تحریف نظرات امام خمینی(ره) از سوی هاشمی

- خاطرات هاشمی در رأس امور است!

معرفی کمیک "شکارچی شیر"

جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۱۹ ب.ظ

وب سایت گفتمان برتر


شکارچی شیر؛ داستانی مصور از یاران رسول خداصلی الله علیه و آله

یک داستان میتواند در میان محتوای داستانی و تخیلی خود حقائق را بیان کند. داستان جذاب ذهن را به سمتی که بخواهد میکشاند و به زندگی جهت میدهد.

افراد بسیاری هستند که از خواندن دو صفحه کتاب تاریخ خسته میشوند ولی حاضرند سه جلد کتاب داستان را مطالعه کنند.

برای اینکه بتوانیم تاریخ پرافتخار مذهبی خود را به نسل بعد منتقل سازیم داستان کاربرد زیادی دارد.

در قدم بعد اگر ذوق هنری نیز همراه شود و طراحی به داستان ضمیمه گردد به زیبایی اثر کمک میگردد.

در صورتی که داستان و تصویر هماهنگ با یکدیگر باشند مخاطب مانند یک فیلم سینمایی داستان را دنبال میکند. این قضیه در داستانهای کمیک(پی نما) صادق است.

کتاب «شکارچی شیر» قدمی برای داستانسازی مصور تاریخ اسلام است. مؤسسه راه حق اقدام به چاپ این کتاب کرده تا قدمی در راستای طرح الگوسازی شخصیتهای اسلامی برداشته باشد.

داود امیریان نویسنده خوب کشورمان توانسته است داستان جالبی را از تاریخ اسلام بیان نماید.

حامد حافظیه هم طراحی خوبی را ارائه کرده است. انتشارات انتظار مهر هم زحمت چاپ را به عهده گرفته است.

کسی منکر اشکالات این کتاب نیست که امیدواریم در چاپهای بعد حل گردد.

در این کتاب به زیبایی و در قالب داستانهای مختلف حکمت و نبوت رسول خدا، فهم و شجاعت امیرالمؤمنین، قهرمانی حضرت حمزه و مقاومت در راه خدا به تصویر کشیده شده است.

با خواندن این کتاب که ترکیبی از واقعیت و داستان سرایی برای فهم بهتر واقعیات است، این مطالب و مواردی دیگر را خواهید دید: شجاعت کم‏نظیر حمزه، دعوای امیرالمؤمنین با مزدوران مشرک در کوچه‏های مکه، گرگی که با ابوذر سخن گفت تا او را به مکه بکشاند.

به لطف خدا استقبال کودکان و نوجوانان از این کتاب بسیار خوب بوده به طوری که اکثر بازخوردهای گرفته شده حاکی از علاقه خوانندگان بوده است.

برای تهیه این کتاب میتوانید با شماره 09159251006 آقای عالی و 8552252-0511 مؤسسه راه حق تماس بگیرید.

آنچه در ادامه ارائه میگردد صفحاتی از این کتاب است:


کمیک شکارچی شیر

"تصویر روی جلد کمیک شکارچی شیر"


کمیک شکارچی شیر

کمیک شکارچی شیر

کمیک شکارچی شیر

وب سایت گفتمان برتر


عرفه، عبادت یکروزه و رشد یکساله

خلاصه ای ازنکات
مطرح شده توسط حجت الاسلام نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 18 مهرماه 1392

- این طفل یک شبه ره صد ساله می رود

ارزش معنوی دهه  اول ماه ذی الحجه اگر از ماه رمضان بیشتر نباشد کمتر نیست. در این دهه شب و روزی است که چه بسا از شب قدر افضل است و روایات ما تصریح دارند که شب قدر و روز عرفه  و شب عید قربان زمان ارتقاء معرفت و اعتراف به گناهان است و آیا می توان فرض کرد بدون معرفت به گناهانمان که مولود محاسبه درست و دقیق  است اعترافی حقیقی صورت پذیرد؟

باید این اوقات را قدر دانست. هر شغل و مشغله ای داریم، باید مثل سفرهای زیارتی اوقاتمان را فارغ کنیم تا به اعمال این روزها برسیم. مراجع قانون گزاری هم باید در اینچنین روز هایی ساعات کاری را به حداقل برسانند. در هر حال اگر در این زمان ها دغدغه و اعمالی نداشتیم یعنی دنیا برایمان مهم تر است، البته دغدغه قبل از تذکر دیگران به معنای در راه بودن است.

خلاصه اینکه اگر روز عرفه را درک کنیم حداقل به اندازه یک سال جلو می افتیم.

"و اما ادامه شرحِ  نامه مرحوم بید آبادی ..."

- راهی از میان سختی ها

آیا دنیا چیزی غیر از یک لقمه و یا لباس ویا همسر و .. است؟ اینها نمود هستند و بود نیستند... هر آنکه در راه خدا خود را به زحمت انداخت اهل بشارت است. انسان بزرگ از آن رو که همت های بزرگ دارد و در مسیر های صعبِ وصول به خدا می افتد، جسمش همیشه در سختی است. (همسر یکی از شهدا بعد شهادت ایشان می فرمود: شکر خدا که رفت، آخر از بس کار می کرد چشمش از بیخوابی همیشه کاسه خون بود). با به جا آوردن با اشتیاق نوافل به خدا تقرب بجو. چه کسی از صحبت با  رفیقش خسته می شود می خواهد به سرعت تمامش کند که برخی با نماز اینچنین اند؟... در زیر آسمان خدا اولیایی می زیَند که جز حق کسی آنها را نمی شناسد... اگر قادر به این اعمال نبودی لا اقل راه اصحاب یمین را ییش بگیر. در اغلب مردم نفع و خیری برای تو نیست و اما کسانی که از ارتباط با آنها ناچاری با آنان راه مدارا پیش بگیر تا جایی که دینت را سرسری نگیری.( اغلب کارهایمان واکنشی شده یعنی بدون فکر کار می کنیم... )

- دو ساحتِ مؤمن

نفست را در چراگاه رخصت های شرعی رها نکن. اینها برای اهل زمان که صاحب عقول ضعیفند گذاشته شده نه سالک راه. (اگر میخواهی رشد کنی نباید به حداقل ها اکتفا کنی.) مولای متقیان از نان جوی آغشته به روغن پرهیز می کرد. مبادا بگویی که اینها حلالند.( آنچه حرام نیست برای سطح اول حرکت مجاز است. این مسلِم است که در 4 ساحت واجب مستحب مکروه و مباح در گردش است اما مؤمن تنها دو ساحت دارد: واجب و مستحب. زینهار از فرورفتن در مباحات که لذت مناجات می رود.)

- فرار از ریاست طلبی

 زینهار از طلب ریاست.( اگر کسی در مجموعه ای در صورتی که  نفر اول نباشد انگیزه اش کم می شود بداند که ریاست طلب است. این حال را باید درمان کرد ولو به کناره گیری. پذیرفتن ریاست با دو شرط جایز است: یکی آنکه از عهده آن عِلماً و عملاً برآید و دوم آنکه خودش در حین انجام کار ضایع نشود. شیطان را نیز طعم اول بودن زمین زد. در اجنه اول بود و برملائکه پیشی گرفت اما همینکه گفتند بر انسان سجده کن نتوانست اول نباشد و تمردّد کرد. اگر کسی دوست دارد دیگران از او اجازه بگیرند بداند که در او ریاست طلبی وجود دارد.)

- عالم بی عمل

 حتی از مجالست با ریاست طلبان حذر داشته باش، مخصوصا آنکه بدون علم ادعای آن را می کند. (امیر مؤمنان احادیث گرانبهایی در این باب دارند که باید نصب العین قرارشان  داد:

1- «من عمل بغیر علمٍ کان ما یفسده اکثر ممّا یصلح» به زبان عامیانه یعنی آنکه بدون علم کاری بکند خرابکاری هایش از درستکاری اش بیشتر است.

2- «العامل بغیر علم کسائر علی غیر طریق فلا یزیده سرعه اسّیر الا بِعد من طریق واضح» کارگزار بدون علم مثل راه رونده در بیراهه است هر چه سرعتش بیشتر باشد دوری اش از شاهراه بیشتر می شود. اینچنین آدمی خدا را فراموش کرده و خدا او را به فراموشی سپرده است.)

- لذت طعام معنوی یا اطعام معنوی؟

در جلسه گذشته گفتیم که یکی از آزمون ها اینست که ببینیم آیا از اطعام و انفاق بیشتر لذت می بریم یا از خوردن. این در اطعام های مادی بود اما حکایت امر در اطعام های معنوی عکس این است، یعنی باید دید آیا از سخنرانی برای دیگران بیشتر لذت می بریم یا به گرفتن و بکار بستن آن حقایق. یا اینکه از یاد گرفتن معارف الهی بیشتر لذت میبرم یا امور مادی مثل مسافرت و تفریح و حتی درس خواندن و ...؟

- جغرافیای آیه ی محاسبه(آیه 18 سوره ی حشر)

وقتی از زاویه تناسب آیات، به سوره مبارکه حشر می نگریم به اهمیت جایگاه محاسبه بیشتر پی می بریم. متوجه می شویم این سوره به چند بخش اصلی پی در پی تقسیم شده است:

الف) تسبیح خداوند (که یعنی دیدن نقص های خود)

ب) جنگ های پیامبر و یهود، و جهاد مسلمین با آنها

ج)برخورد صمیمی انصار با مهاجرین. در این  بخش باید توجه داشت که گاهی انصار خانه شان که همان یک اتاق بود را با پرده ای تقسیم می کردند. ما اغلب اهل انفاقیم اما باید دست روی حساسیت هایمان بگذارند تا معلوم شود چه کسی اهل حقیقت است و چه کسی اهل مجاز. و باید بدانیم خداوند تا این را معلوم نکند دست از سر مدعی ایمان برنمی دارد.( اوایل سوره مبارکه عنکبوت) روزی فردی آمد پیش بنده و گفت که بسیار مشتاق به اصلاح است و اصلا همه ی دغدغه اش اصلاح است، گفتم راست میگویی؟ گفت آری! گفتم نصف مالت را ببخش! اندکی فکر کرد، گفت خیلی سخت است! نکرد و از آن به بعد هم دیگر جلسه نیامد! البته هرچند وقت یکبار می آید اما نه به جدیت سابق.

د) آیات محاسبه

ه)آیات انتهایی سوره که در جلالت قرآن و برشمردن اسماء الهی وارد شده اند که مستحب است شب ها قبل خواب خوانده شوند.

همانطور که می بینیم این آیات بعد آیات مربوط به رزمندگان فی سبیل الله و انصارِ از خود گذشته آمده و به آنها فرمان تقوا پیشگی و محاسبه می دهد. چرا به این گروه ؟

- کار اجتماعی و غفلت از نیّات پاک اول کار

گاهی اوقات نیت کار از ابتدا خدایی است اما در اثناء مشغولیتِ کار، از آن غفلت می شود. کارهای اجتماعی از آن جهت که بلند مدت تراست وبعضا در معرض دید دیگران است بیشتر از این ناحیه ضربه می خورد. ازجمله این غفلت ها این است که اگر در حوزه فعالیت ما مجموعه ای خوب کار می کند و ما تبلیغش نمی کنیم یعنی شیطان، درون ماست. اگر روح محاسبه در بازه های مشخص نیّات را به میز ارزیابی نکشد همه فعالیت های اجتماعی خوب بر باد می رود . باید سلوک فردی با سلوک اجتماعی متعادل باشند وگرنه به سرنوشت انذار داده شده توسط آخر آیه مبتلا می شویم و از فاسقون خواهیم بود.

الحمد لله ربّ العالمین

***

 جلسه سیر و سلوک قرآنی با موضوع

" بررسی ضرورت و اهمیت محاسبه در فعالیت های اجتماعی"

مورخ 18 مهرماه 1392

پ.ن:

- سامانه اطلاع رسانی اختصاصی وبگاه گفتمان برتر راه اندازی شد؛ برای آگاهی از مطالب جدید این وبگاه عدد 3 را به شماره"50002340400166" ارسال نمائید.

مطالب مرتبط:

- بررسی رابطه ی ایمان و محاسبه

- احساس فقر و بیچارگی نسبت به قیامت، نقطه ی مرکزی تقوا

- زندگی بدون محاسبه، زندگیِ "باختن"

- حقایق و اعمال روز عرفه از کتاب شریف المراقبات

- معرفی جلسات سیر و سلوک قرآنی

- معرفی حجت الاسلام و المسلمین نخاولی

فرهنگ زندگی علمی، راهبرد تربیت طلبه

جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۴۷ ق.ظ

وب سایت گفتمان برتر


فرهنگ زندگی علمی، راهبرد تربیت طلبه

حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحمید واسطی

آسیب اصلی در فضای تربیتی و رفتاری طلاب حاکم شدن فرهنگ زندگی روزمره است. این فرهنگ شاخصه‌های زیر را دارد: غلبه احساس بر عقل، رفاه بر رشد، رسانه بر خانواده، ارتباطات حداکثری بر ارتباطات خانوادگی، سیستم های اجتماعی بر سیستم خانواده، کمیت و اطلاعات و آمار بر زندگی

اینها ظهوری از شاخص‌های مدرنیته است. یک زندگی مدرن با زندگی سنتی و به تعبیر دقیق زندگی دینی و مورد رضای خدا بر اساس راهبردهای دینی متفاوت است، زندگی طلبه ها هم به تبع این گونه شده است.

زندگی طلبه با زندگی افراد دیگر شباهت های زیادی در مبانی رفتاری دارد؛ ساعت های خواب و بیداری، نوع پوشش، نوع تغذیه، روابط فامیلی، ارتباط با رسانه، نوع تفریحات، طرز عملکرد و ...

در اسلام ساعت خواب اول شب است. مومن اول شب می خوابد و قبل از اذان بیدار می شود ولو به مطالعه یا تعمیر خانه بپردازد. زندگی باید از اول صبح آغاز شود. «بورک لِأَمَتی فی سُحورها و بُکورها». مطالعه و عبادت اول صبح بهره وری و برکت دارد. با کمترین زحمت بیشترین اثرگذاری حاصل می شود.

این روایات باید تبدیل شود به راهبردهای فرهنگی.

غلبه زندگی روزمره، ام المشکلات به نظر می رسد. در برنامه ریزی، وقتی آسیب مرکزی تشخیص داده شد باید با آن مقابله شود. برنامه ریزی هویتش تغییر است.

تغییر از، به، با، از این وضع موجود به یک وضع مطلوب با یک ابزار مشخص

فرهنگ زندگی راهبر فضاهای تربیتی است. با تحلیل هدف طلبگی (لیتفقوا فی الدین و لینذروا .. یعبدوننی لایشرکون بی شیئا) باید به فرهنگ جایگزین منتقل شد. جایگزین این فرهنگ غربی، فرهنگ زندگی علمی است.

 

شاخصه های فرهنگ زندگی علمی:

این فرهنگ ابتدا در مقابل فرهنگ زندگی اجرایی و مالی قرار می گیرد. اگر طلبه بخواهد کار اجرایی و مالی داشته باشد خود بخود فرهنگ زندگی روزمره را می گیرد. کسی که این گونه است باید فرهنگش عوض شود.

تیپ شخصیتی افراد تابعی است از افکاری که در طول روز در ذهنش می گذرد. باید یکی دو روز افکارمان را فهرست کنیم. اگر نقاط تراکم در ذهنیت دیده شود، آن نقاط تراکم شخصیت افراد است. حتی اگر عنوانش چیز دیگری است. ممکن است شخص دانش آموز باشد ولی از صبح تا به شب به فوتبال فکر می کند این شخصیت دانش آموزی ندارد. وجودش را دارد مصرف می کند و به احساس و رفتارش دارد شکل می دهد. بسیاری از افراد دارای یک شخصیت پایدار قابل اشاره نیستند. اگر فرد سه روز فکر خود را بررسی کند می‌بیند کاملا متشتت است. این بحران شخصیتی و هویت است. کسی که زندگی علمی دارد کسی است که از صبح تا به شب در فکر فعالیت های علمی سپری می کند. تحقیق و تدریس و تبلیغ و تألیف. تبلیغ به معنای انتقال پیغام خدا به دیگران است. گاهی سخنرانی علمی است. گاهی شفاهی هم نیست. چت روم است.

فرهنگ زندگی علمی شاخصه اصلی اش این است که صبح تا به شب به فکر علمی است برای این که محصول علمی تولید کند. فکر کند برای ارائه محصول.

کسانی که در کارهای اجرایی و مالی هستند اگر به دنبال تولید محصول نباشند رشد نمی کنند. میخ اگر سرش پهن باشد در دیوار نمی رود باید تمرکز باشد. تمرکز را تولید محصول ایجاد می کند.

یأس و افسردگی در موقعیت ها برای طلبه پیش می آید. می گویند بی‌فایده هستیم یا درسها بی‌فایده است. چرا؟ زیرا محصول تولید نمی شود. می‌بینید که تقریرنویسان درس خارج اهتمام بیشتری به درس دارند تا بقیه. کسانی که دارای فعالیت تبلیغی مستمر هستند به زندگی طلبگی پایبندترند. کسانی که فعالیت تدریسی یا تحقیقی دارند نیز. شور زندگی و تنظیم خودشان بیشتر است.

زندگی علمی زندگی است که به دنبال تولید محصول علمی به طور مستمر فرد فعالیت می کند.

اگر کسی ذهن و فکرش به سمتی سوق پیدا کرد فرهنگ حاکم بر او و احساس هایش تغییر می کند. اگر طلبه به دنبال محصول نباشد جریان زندگی روزمره اور ا خواهد برد. کسی که مولد نیست درجریان تولیدات دیگران قرار می گیرد و خود را مقابل آن رها می‌کند.  

ما اگر می خواهیم فرهنگ حاکم بر طلبه ها تغییر کند. باید نوع فکر و میزان تمرکز فکری ما تغییر کند این ها با حافظه و محفوظات بدست نمی آید محصول عینی میخواهد.

بنابر این راهبرد تغییر: از غلبه زندگی روزمره به زندگی علمی با تولید محصول.

البته این موضوع شرط لازم است و رفع مانع، اما کافی نیست. حداقل و پایه و زمینه ساز برای فعالیت تربیتی است. هزار کار دیگر بعد از آن باید انجام دهیم.

اگر آسیب مرکزی در وضعیت موجود غلبه فرهنگ زندگی روزمره باشد، تا این تعییر نکند آسیب های دیگر از بین نمی رود. بنابراین باید از این شروع کرد. ما در فرایند تربیت باید حداکثری نگاه کنیم و حداقلی عمل کنیم.

اگر طلبه را به این سمت سوق دهیم که هر کاری که انجام می‌دهی از آن محصول بگیر، از آب کره بگیر، بسیار در مسیر تربیت رشد می‌کند و از غلبه روزمرگی رهایی می یابد.

اگر می خواهیم طلبه تغییر کند باید انضباط رفتاری ایجاد شود و آن تابعی است از انضباط فکری که آن هم تابعی است از قصد تولید محصول.

این اگر در جهت افزایش کیفیت زندگی باشد، آن محصول اثربخشی خود را نشان می دهد. احساس اثربخشی باعث می‌شود تولید کننده انگیزه بیشتری پیدا کند.

مرحله بعد این است که در تولید محصول به او بگوییم که محصولی را تولید کن که به ارتقای کیفیت زندگی تو کمک کند. این ارتقا در خدایی شدن است لذا علم به معنویت متصل می شود. اگر این محصول علمی دنبال ارتقای کیفیت زندگی بود تأثیر متقابل علم و معنویت آشکار می‌شود.

دراین جا قید به جهت افزایش کیفیت زندگی را اضافه می کنیم.

این حداقل برنامه و راهبرد تربیت بود. تربیت عرفانی و معنوی و حداکثرهای مطلوب ما در تربیت از این کانال فعال می شود.

 

سوال: اگر یک طلبه محصول محور باشد آیا الزاما روزمره نیست؟

استاد: این طلبه وقت خود را کنار تلویزیون رها نمی کند. مثلا برای تماشای یک فیلم یا کارتون قلم و کاغذ بدست می‌گیرد و دنبال ثبت نکات یا نقد و بررسی آن تلاش می‌کند. کمیت در فضای ذهنی او غلبه ندارد. دنبال کیفیت است. در ارتباط با همسایه و فامیل و ... انضباط وقتی و گفتاریِ ناخودآگاه دارد. چون او محصول داشته است هم خودش آن محصول را مطرح می کند و هم دیگران از او انتظار دارند که در آن باره سخنی بگوید. البته این صرفا کفایت نمی کند. تنها زمینه ساز است. اما اگر هفتاد درصد افراد با محصول محوری دارای این تغییر بودند، (تغییر ملموس نه صد در صد) این پیشنهاد موجه است.

 

سوال: مشاهدات محدود ما نشان می دهد که گرچه زندگی متمایز شده است اما آن فرهنگ عوض نشده است.

استاد: در زندگی محصول محور فرد با موضوع درگیر است. اگر بخواهیم تربیت طلاب از جایی کلید بخورد که کاربردی باشد، باید این کار را بکنیم و تولید محصول علمی را هدف بگیریم. تا از آسیب‌ها محفوظ ماند و به سمت رشد حرکت کند. اما اگر به همین مقدار تمایز ایجاد نشده باید در پاریزیت های پیرامونی علتش را پیدا کرد. به نظر من سیاست نهضت نرم افزاری و تولید علم جزو کلیدها و ابتکارهای طلایی است که نه فقط برای رشد علمی بلکه برای تغییر فرهنک از آن استفاده می شود. کسی که این گونه است در استفاده از لذائذ گزیده عمل می کند. محصول محوری یک کمربند حفاظتی است برای آسیب های غلبه زندگی روزمره ... البته بعد از آن متغیرهای تشدید کننده به صورت جمع برداری که تضاعف ایجاد می کند باید اضافه شود.

آن کس که محصول محور است اطرافیان او تعهد او را می بینند خود را با او تنظیم می کنند. البته این راهبردی است که راهکارهای مصداقی دارد.

یکی از آسیب های اساسی ما فهرست های بلند بالای دستورالعمل‌ها است.در عمل چه باید کرد باید از بین آن ها انتخاب شود. باید متمرکز عمل کرد. اگر یک آسیب مرکزی شناسایی شود خیلی کمک می کند.

 

سوال: در فضای حوزه نسبت و ارتباط موضوعات علمی با زندگی و کاربرد مستقیمش با عمل گم است. فرضا در فقه و اصول موضوعات تحقیق موضوعاتی نیست که اگر من به آنها پرداختم دقیقا زندگی مرا عوض کند.

استاد: اولا وجود مانع دلیل رد اصل پیشنهاد و طرح نیست. این مغالطه است. مانع رد کننده اصل مطلب نیست اگر می خواهید رد کنید باید مبانی را بزنید. اما چه باید کرد؟ در چشم انداز حوزه گفته‌ایم که حوزه باید پژوهش محور شود و بر اساس نقشه علمی محصولات باکیفیت ایجاد کند. منتظر تغییرات سازمانی نباید ماند. از اقدامات شخصی و گروهی باید شروع کرد. محصولات تولیدی ما اول برای خودمان و بعد برای حوزه مفید است. مثلا برنامه ده ساله زندگی بریزیم. یک مبلغ حوزوی چرا به صورت روزمره و توسط دیگران موضوعات تبلیغی‌اش تعیین می شود؟ چرا خود ما برنامه‌ای برای تبلیغ سی سال آینده خود نداریم.

 

سوال: آنچه که تولید می شود به درد زندگی نمی خورد.

استاد: «الحاجه ام الاختراع» اگر فرد متعهد به تولید محصول شد به این سمت می‌رود.

در تمام مهارت ها، مهارت های زندگی و در میان مهارت های زندگی، مهارت تصمیم گیری از همه مهم تر است.

اگر فرد تعهد داده باشد، مساله برایش جدی می شود، بعد تمام آمورش تنظیم می شود. این حس نیاز در محصول محوری با تعهد علمی حاصل می شود. استاد چون متعهد است که مطلب را باید تحویل دهد مجبور به مطالعه می شود.

اگر شخص دنبال محصول محوری برود و نقشه علمی تنظیم کند بدست آوردن رابطه اطلاعاتی که در آموزش می گیرد با محصول فعال می شود با مکانیزم الحاجه ام الاختراع

به صورت مصداقی: قواعد ادبیات عرب محصولش چیست؟ ترجمه قرآن طبق قواعد بلاغی. عملیات مراجعه به اطلاعات به جای این که بدون هدف انجام گیرد با هدف انجام می گیرد. شما خود را موظف کنید که در هر ماه یک مقاله را نقد کنید. در سال اول در تاریخ یا اخلاق. ما باید رصد کنیم فضای مسائل تولید شده در جامعه را . از آن میان یکی را نقد می‌کنیم برای تمرین منطق. اما چند منظوره مفید است. در تولیدات عرفانی هم و در کلام هم همین است.

 

سوال: کسانی از زندگی روزمره جدا شده اند ولی هنوز در مسیر رشد قرار نگرفته اند.

استاد: فعال شدن جوهره درون نرخ شاه عباسی است که باید همیشه روی آن سرمایه گذاری بشود. اما بیان کارکردی آن: اولویت گذاری در مسائل است. وقتی که من محصولات پیش پا افتاده تولید کردم چه می شود؟ انگیزه خود را از دست می دهم . نظام اولویت مسائل را باید تغییر داد. نقشه علمی باید داد.

ما در شبکه مسائل اولویتی که در مسائل فردی و اجتماعی و خانوادگی داریم باید در نظر بگیریم تا جهت عوض شود که شخص به مطالب غیر اهم مشغول نشود. نیرویش مصرف می شود و خاصیتی ندارد.

همه امور به مشیت خدا است و مشیت خدا از اسباب جاری می شود. لذا برنامه باید داشت . برنامه جوابگو است.خدا به مشیت خودش این ساختار را قرار داده است. اگر ما ساختار را درست تشخیص دهیم در مسیر مشیت الهی هستیم.


سوال: بسیاری مواقع محصول تولید می شود اما اندیشه پشتیبان آن را نداریم. خیلی‌ها محصول تولید می کنند اما لزوما کار صمیمی و با انگیزه‌ای ندارند و نگرش خود را سامان نداده اند.

استاد: زحمتی روشمند و نسبتا اثربخش باید کشیده شده باشد. چرا پایان نامه ها این همه گرفتاری دارد؟ یکی این که گردآوری است دو این که روش تفکر رعایت نمی شود. لذا فقط بایگانی می شود.

پس باید مساله محور باید باشیم. اما نه هر مساله ای! مساله اولویت دار.

 

سوال: بنابراین محصول محوری را شما با مساله محوری تکمیل کردید.

استاد: مساله به محصول نمی کشد. الان مرتب آسیب ها و مشکلات بیان می شود. اگر اولویت پیدا کرد احساس ایجاد می کند.

 

سوال: ایا می شود این نگاه را به دین مستند کرد؟

استاد: در روایت عنوان بصری شاخص «اطلب العلم باستعماله» آمده است. «العلم اصل کل خیر». نیز بنابر تمام روایاتِ علم نافع، علمی که به عمل منتهی نشود مردود است.

برخی گفته اند: علمی که عمل نشود کشف واقع نیست. برخی گفته اند واقعیت تام نیست.

 

سوال: اگر محور حرکت وظیفه محوری باشد نه محصول محوری این با رسالت طلبه بیشتر تناسب دارد. موتور حرکت او را وظیفه شخصی یا صنفی او قرار دهیم.

استاد: این ها قطعا درست است. من به عنوان یک مخاطب می خواهم اجرا کنم؟ می‌پرسم وظیفه­ی یک من چیست؟ جدیت در امر تحصیل چگونه حاصل می شود؟ این ها چیزهایی است که قطعی و درست است و از بس درست است فضا از آن اشباع شده است. اما ما شاخص عملیاتی به آن نمی دهیم. جدی درس خواندن یعنی چه؟ تفقه یعنی چه؟ دین را عمیق فهمیدن یعنی چه؟ یعنی رابطه دین را با زندگی کشف کردن. خوب تبلیغ کردن یعنی چه؟ چگونه؟ ما که از ابتدا دست روی محصول محوری گذاشتیم این مراحل را طی کرده ایم. حقیقت عبودیت اصل اولیه است. باید به آن برسیم. اما تغییر را از کجا شروع کنیم مهم است .

نمودار چرا چرا برای رسیدن به ذرات بنیادین است که مقدم است. اما بعد از آن نمودار چگونه چگونه برای رسیدن به شاخص های عملیاتی لازم است. محصول محوری این راه را می گشاید.

 

سوال: برای چه محصول تولید کند و از عادات اولیه دست بردارد. نیاز محوری را رقیب آن کنیم.

استاد: فرضیه رقیبش هم تا حدودی موفقیت دارد. بحث بر سر این است که این فرضیه کارآمدتر است. مسائل شناختی در فضای حافظه باقی می ماند و عادی می شود و از اهمیت می‌افتد و مستمع حرفه‌ای می پروراند. اثر مطلوب ندارد. حافظه را می‌خواهیم به عمل تبدیل کنیم. ابزارش محصول است.

نکته مهم این که در اولویت مسائل مسائلی که به اصل جوهره و هویت برمی‌گردد اولی هستند. اصلی‌ترین مساله‌ای که بایستی هر فردی راجع به آن محصول تولید کند معنای زندگی است.

سوال: آیا به نظر شما آن وضعیت محوری اگر پدید آید وظیفه انجام شده است؟ ما می‌بینیم گاهی محصول ما را جهت می دهد. وظیفه محوری گاهی محصول محوری را قید می زند.

استاد: وظیفه محوری کارش تعیین اولویت ها در تعریف مسائل است. در تعیین نقشه ها باید غلطان عمل کنیم و بازنگری کنیم.

 

سوال: شناخت محور و فهم محور یا عمل محور؟ شما اولی را گویا نفی کردید و به دومی تأکید داشتید. من فکر می کنم باید هر دو باشد. آخر این کار ها باید به شناخت برسد. لزوما همه این ها با کاربردگرایی و محصول‌گرایی منطبق نیست.

استاد: اثبات شیئ نفی ماعدا نمی کند. آن لازم است کافی نیست. منظور از علم نافع چیست؟ علم غیرنافع چیست؟ تصورات را باید به تصدیق رساند. دادن تصور منهای تصدیق صرف بیهوده انرژی است.

والحمدلله رب العالمین


پ.ن:

وبگاه گفتمان برتر، پس از کسب اجازه از حضرت استاد واسطی، از بین دست نوشته های بیشمار ایشان، مجموعه ی مقالات نگرشی و روشی مرتبط با موضوعات طلبگی را منتشر خواهد کرد.

مقاله ی بالا نیز(که احتمالا متن پیاده ی شده ی یکی از سخنرانی های حضرت استاد بوده و ویراستاری خاصی روی آن صورت نگرفته است) بعنوان اولین مقاله ازین مجموعه، از میان دست نوشته های ایشان انتخاب گردیده، تقدیم حضور اعزه ی گرامی میگردد.

دوستان عزیز میتوانند موضوعات مورد نیاز و سؤال خود را در قسمت کامنت ها درج کنند تا إن شاءالله مقاله ی متناسب با آن در وبگاه درج گردد.

مطالب مرتبط:

- معرفی حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحمید واسطی

بررسی رابطه ی ایمان و محاسبه

پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۸ ب.ظ

وب سایت گفتمان برتر


محاسبه، بررسی آثار اعمال بر روند زندگی است نه بررسی اعمال

خلاصه ای ازنکات
مطرح شده توسط حجت الاسلام نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 11 مهرماه 1392

نکته 1: تفاوت حدیث قدسی با قرآن

حدیث قدسی و قرآن هر دو کلام خدا هستند ولی حدود 10 فرق دارند که اصلی ترین آن اینست که حتی لفظ قرآن لفظ وحی است اما حدیث قدسی در قالب لفظ معصوم در آمده است.  در کتب آسمانی لفظ و معنی هر دو وحی است. اما در حدیث قدسی گویی معنی از خدا و مترجم آن به شکل الفاظ معصوم است.

نکته 2: قدم اول، شستن کینه ها

تا در دلی کدورت باشد حقیقت در آن منزل نمی کند. مرحوم حسینقلی همدانی به میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه الله علیهما پس از برخورد عجیبی که موجب تنبه ایشان شود فرمودند حتی اگر به جهات شرعی از قومی کینه به دل داری تا جلوی پایشان کفش جفت نکنی راه نمی افتی.

مطلق بغض بد نیست، در روایت داریم: هر که برای خدا دوست بدارد و برای خدا بغض بورزد و برای خدا عطا کند در ملکوت او را به بزرگی یاد می کنند. مسئله اینست که کینه و کدورت بر دل ننشیند. این است که سد راه می شود.

رو، سینه را چون سین ها هفت آب شوی از کین ها        وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو 

- هنر ما : مخالفت با نفس

هر چند که مقابله با نفس سخت است اما همه هنر ما همین است. قصه آن مرتاض با امام صادق علیه السلام را شنیده اید؟ همانی که توانست بگوید چه درمشت امام است و به امام گفت این قدرت را از مخالفت با نفس یافته. او کافر بود . امام فرمودند اسلام بیاور. گفت نه. فرمودند طبق رویّه ات با نفست مخالفت کن و او اسلام آورد و همه آن قدرت ها که در حال کفر بدست آورده بود از میان رفت.

این عجیب نیست. ریاضت از هر نوعش در همان فضا قدرت می آورد. ریاضت نفسانی هم قدرت نفسانی می آورد.

حقیقتا تا حالا با نفسمان چه کرده ایم؟ در لباس پوشیدن ها، خوردن ها و همه اعمالمان آیا با نفس مخالفت کرده ایم یا موافقت؟ باید دانست که نفس در موافقت تقویت می شود. کم پیدا می شود کسی که حقیقتا با نفسش مخالفت کند. لذت تمایل می آورد و تمایل، تاثّر می آورد و در نتیجه تعلق حاصل می شود.

باید از سلطنت شکم در آمد. باید از سلطنت معاشرت های دل به خواه و غیر الهی در آمد. معیار دوستی هایمان چیست؟ خوش تر سپری کردن اوقات یا رضایت خدا هر چند که مخالف میلمان باشد؟ اگر از 10 تصمیم نفسانی 5 تا را مخالفت کردیم تازه نمره مان از بیست می شود 10.

- سفارش های مرحوم بید آبادی به میرزای قمی رحمه الله علیهما

مرحوم بیدآبادی در نامه ای به مرحوم میرزای قمی این نکات را به وی متذکر میشوند: - اگر قصد رشد داری علوم رسمی حوزه بهترینشان را آنهم به حد کفایت بخوان و مابقی عمر را به یافتن حقیقت بگذران. علم به زیاده خواندن نیست. از کتاب علمی نمی جوشد و این درون توست که باید چشمه معارف شود. متخلق به اخلاق روحانیان شو تا آشکار شود. گرسنگی را دریاب که آثار و فواید بسیار دارد. 40 روز برای خدا خالص شو تا چشمه های حکمت از دلت بر زبانت جاری شود. اهل دنیا کودکانند. مرد باش و در طلب آخرت باش. دنیا وهم و پندار کودکانه ای بیش نیست.

 

- تفسیر آیه محاسبه

گفتیم که در آیه شریفه 18 سوره مبارکه حشر خداوند می فرماید:

یَأَیّها الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ لْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ  وَ اتَّقُواْ اللَّهَ  إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ  بِمَا تَعْمَلُون

تمامی مباحث محاسبه در همین آیه شریفه گنجانده شده و این آیات علاوه برآن موارد دیگری را هم پوشش می دهد. فهرست مباحث محاسبه از همین آیه برداشت شده است. جا به جای این آیه شریفه با انسان سخن می گوید.

- جغرافیای آیات قرآن

اینکه هر آیه بین چه آیاتی قرار دارد خودش داستانی دارد. این آیه در ادامه ذم و جهنمی شمردن منافقان و  یهودیان بنی قریظه و بنی نضیر آمده است و این یعنی اگر کسی این آیه را در زندگی اش بطور جدی به کار نبندد خطر گرفتار شدن به عاقبت آنها تهدیدش می کند.

- چرا خطاب به مومنان؟

می توان پرسید اگر آیه امر به تقوی می کند و تقوی همان حفظ است، چرا فقط مومنان را مخاطب قرار داد در حالیکه همه مردم محتاج آنند و تعبیر یا ایها الناس جامع تر به گمان می رسد. این نشان می دهد با اینکه همه مکلف به رعایت تقوی (و مصداق آن محاسبه ) هستند اما هر کسی موفق به آن نمیشود.

به همین روش در باره هدایتگری قرآن در جایی می فرماید هدی للناس و جایی للمتقین. همه می توانند از قرآن بهره بگیرند اما توفیقش تنها نصیب متقین می شود.

این آیه به زبانی می فرماید: ایمان حقیقی حتما تقوی می آورد و تقوی حقیقی حتما محاسبه می آورد.

- چرا " ما قدّمت" ؟

می شد خداوند بفرماید هر نفسی ببیند به چه عمل کرده: ولتنظر نفس اعماله. پاسخ اینست که خداوند از ما محاسبه عمل نخواسته، نه اینکه بنشینیم و فهرست کار های خوب و خطا را لیست کنیم. ثبت اعمال که دردی را دوا نمی کند. نمی فرماید ببین چه کرده ای، می فرماید ببین اعمال با تو چه کرده اند. عالمی که افزون بر 100 کتاب دینی داشت بعد مرگ در خواب به یکی از دوستانش گفت: هیچ کدام از آنها دستم را نگرفت، فقط سیبی که به دست یتیمی دادم به دادم رسید.

باید دید که عبادات با ما چه کرده اند، ما را بالا برده اند یا زمین زده اند. باید باطن اعمال را کاوید. در خطبه متقین داریم که "متقین فقط گوشهایشان را به علم نافع می سپارند". این از مراقبت ازقوه سامعه که ادراکی است. قوای تحریکی هم همینطور. اگر منبر می رویم به خاطر شهوتِ صحبت است یا بخاطر خدا؟

- دو آزمون نیت سنج

چگونه می شود تشخیص داد محرک اعمال ما شهوت است یا وظیفه؟

 یک - باید دید اگر مثلا برای دیگران در تدریس یا ارائه یا... برای مطالعه وقت می گذاریم، اگر اینها نبود هم همانقدر مطالعه می کردیم؟ اگر جواب منفی است باید بدانیم که داریم به سمت ریا و نفاق درونی می رویم. اگر مبتلا به این بودیم باید آن کار را کنار بگذاریم.

دو از اینکه خودم بخورم لذت بیشتری می برم یا از لذت دیگران؟

اینها را باید تمرین ذهنی و درونی داشته باشیم وگرنه به این اوضاع غالب  می رسیم که یتیم ها رها شده اند و یا اگر جمع ما را تحریک کند انفاق می کنیم وگرنه در امر خیر پیش قدم نمی شویم.

- سخن آخر

خداوند فرمود: من جاء بالحسنه. باید حسنه را به سلامت به دست صاحبش رساند. اما افسوس که گاهی قبل عمل، با نیت مان آن را باطل می کنیم و گاهی در حین عمل و گاهی بعد عمل و گاهی هم سال ها بعد.

والحمد لله رب العالمین

***

جلسه سیر و سلوک قرآنی با موضوع

" بررسی رابطه ی ایمان و محاسبه"

مورخ 11 مهرماه 1392

دریافت فایل صوتی با حجم 8 مگابایت


مطالب مرتبط:

- احساس فقر و بیچارگی نسبت به قیامت، نقطه ی مرکزی تقوا

- زندگی بدون محاسبه، زندگیِ "باختن"

- معرفی جلسات سیر و سلوک قرآنی

- معرفی حجت الاسلام و المسلمین نخاولی

وب سایت گفتمان برتر


حقائق و اعمال روز دحو الارض(25 ذی القعده) از کتاب شریف المراقبات

کار مهم در این ماه آگاهى از نعمتهایى است که خداوند در روز دحوالارض (گسترش زمین) به بشر ارزانى داشته است. زیرا آگاهى از نعمت و کم و کیف آن اولین مرتبه شکر است . همانگونه که در روایات بر این مطلب تصریح و در علم اخلاق ثابت شده است .
در روایات زیادى آمده است که در بیست و پنجم ذى القعده کعبه نصب گردیده، زمین گسترده شده، آدم پایین آمده، خلیل و عیسى علیهما السلام متولد شدند و رحمت پخش شده است.

اعمال روز دحو الارض

از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده است که فرمودند «اولین رحمتى که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست و پنجم ذى القعده بود. کسى که این روز را روزه داشته و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را در عبادت باشد، خواهد داشت. هر گروهى که در این روز براى ذکر پروردگار بزرگشان گرد هم آیند، پراکنده نمى گردند مگر این که خواسته آنان داده مى شود. در این روز یک میلیون رحمت نازل مى شود که نود و نه هزار تاى آن براى روزه داران این روز و عبادت کنندگان این شب خواهد بود»
دو رکعت نماز در این روز

روایت شده است : پیش از ظهر، دو رکعت نماز با یک بار حمد و پنج بار شمس و ضحى خوانده و بعد از سلام بگوید: «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم» و دعا کرده و بگوید: «یا مقیل العثرات، أقلنى عثرتى، یا مجیب الدعوات، أجب دعوتى. یا سامع الاصوات إسمع صوتى و إرحمنى و تجاوز عن سیئاتى و ما عندى، یا ذالجلال و الاکرام!»

نیز مستحب است دعایى را که اول آن یا «داحى الکعبه» است بخواند.

نعمت نصب کعبه و گسترش زمین

نعمت نصب کعبه و گسترش زمین شکلى دارد و ماهیتى، شکل ظاهرى آن همانگونه که در «اقبال الاعمال»[1] به آن اشاره شده این است که خداى متعال در این روز زمین را براى سکونت و زندگى انسان­ها آفرید و از رحمتى که در این روز نازل گردید، زمین و نعمتهاى آن حتى بدن و روزى ما بوجود آمد. بنابراین تمام نعمتها از هر جنس، نوع و صفت، که کسى قادر به شمارش آن نیست، در این روز فرود آمده و پخش شده است.

بنابراین لازم است بنده اى که مراقب مولایش بوده و در پى شکر نعمتهاى اوست، درباره نعمتهایى که از آن آگاهى داشته و با آفرینش زمین و آنچه در آن است از آن بهره مند گردیده، بیندیشد. مثلا از نعمتهاى خداوند متعال در بدن خود شروع نماید که با فراوانى و لطافت آن قطعا نمى تواند تمام آن نعمتها را درک کند. که براى توضیح بیشتر مى توان به علم تشریح پزشکى مراجعه نمود. در کتاب جدیدى از یکى از نویسندگان اروپایى عکس­هایى دیدم که پوشش عضوى را با عضو دیگر و رگها و مویرگها را با رنگهاى مختلف و مدارها، رگها و اجزاى دیگر بدن را نشان مى داد بگونه اى که انسان و حتى پزشک به شگفت مى آید که چگونه تمام اینها بطور مستقیم یا غیر مستقیم در سلامتى آن عضو و بطور غیر مستقیم در سلامتى مزاج انسان مؤثرند. و بالاخره نعمت­هایى که با حس درک مى شوند بالغ بر چند میلیون هستند. و از اینجا مى توانیم بفهمیم نعمتهاى غیر محسوس بیش از نعمتهاى محسوس است.

این گونه اى از نعمتهاى بدنى است که انواع دیگرى نیز دارد که شاید تعداد آن بیشتر و عجیب تر از این باشد.

از جمله نعمتها، نیروهایى نامرئى است که در این اجزاء با تکثیر، تحریک، شکل دادن، تغذیه، رشد، هضم، دفع و... فعالیت مى کنند و هر کدام علامت و آثار خاص خود را دارند.

یکى دیگر از نعمتها وجود ملکوتى این نیروها، قوایى که از آنها تبعیت نموده، کارکرد و تأثیر آن بر کار نیروهاى نامرئى که به شرایط زمانى، مکانى، وضعیت جسمى و روحى و سایر شرایط خارجى بستگى دارد، مى باشد؛ که هیچکس قادر به شمارش عناوین این گونه نعمتها نمى باشد، مگر خدا یا کسى که از جانب او از آن مطلع شده باشد؛ چه رسد به شمارش تک تک آن. و اگر انسان شکل ارتباط عوالم با یکدیگر را بفهمد، بروشنى مى یابد که تمام این عوالم در سلامتى کامل هر کدام از اعضاى بدن و حتى هر جزء از اجزاى آن عضو، نقش دارند؛ و مى فهمد که خداوند متعال براى اعطاى یک نعمت بظاهر جزئى به او این همه مقدمات را ایجاد نموده است .
آنگاه اگر درباره نعمتهاى خارجى از قبیل خوردنى، نوشیدنى، لباس، چیزهایى که در آن دخل و تصرف مى کند و حواس ظاهرى و باطنى که در عوالم مختلف هستند اندیشه نماید، فرموده ی خداوند: «قادر به شمارش ‍ کامل نعمتهاى خدا نیستید» و «لشکریان پروردگارت را بجز خود او کسى نمى داند» را بهتر درک مى کند.

یکى از عالم­هایى که انسان با نیروى خیال در آن دخل و تصرفات جزیى دارد عالم مثال است که بشر توانایى فهم و و گستردگى آن را ندارد. چه رسد به دخل و تصرفاتى که با عقل محیط خود در تمام این عالمها، مى نماید.

اى مسکین! تو کجا و فهم تفصیلى یکى از امور یکى از عالمهایى که عقل تو در آن دخل و تصرف مى کند کجا! به این نعمتها بنگر و خود قضاوت کن که چگونه باید شکر این نعمتها را بجا آورى.

تازه اینها ظاهر نعمتهایى است که آفریننده زمین با گسترش زمین به تو عنایت نموده است و اگر درباره عطایاى مالک دنیا و آخرت که با آفریدن زمین به تو عنایت نموده، اندیشه کرده و آن را کاملا درک کنى، شگفتیت افزون خواهد شد.

در این مورد به اختصار مى توان گفت : آنچه اهل حق و مکاشفه دریافته و روایات اهل بیت وحىعلیهم السلام به آن اشاره دارد این است که خداى متعال آدم را آفریده و او را در عالم مثال قرار داد - عالمى که در بعضى از روایات از آن به بهشت و در بعضى دیگر به شهر «جابلقا» تعبیر شده است . و این همان بهشت آدم است که از آن به زمین فرود آمده، تا با عبور از این دنیا از نعمتهاى مثالى، که در عالم برزخ براى او آماده شده بهره بردارى کند؛ که این عالم در برابر بهشت آدم بوده و «جابلسا» نامیده مى شود؛ و نیز به این جهت فرود آمد که در عالم آخرت و در بهشتهاى جاوید از نعمتهایى که براى او مهیا شده، استفاده نماید. و اگر آدم به این دنیا نمى آمد، هیچگاه به نعمتهاى سراى آخرت نمى رسید؛ و تمام نعمتهایى که خداوند به پیامبران، جانشینان آنان، اولیا و مؤ منین وعده داده است از فواید سفر به این عالم بوده و این عالم ایستگاهى از ایستگاههاى سفر آخرت مى باشد. حتى از یک جهت منشاء و سرچشمه نعمتهاى آن است . بهمین جهت نیز در روایات «مزرعه آخرت» نامیده شده است . و شاید این آیه قرآن نیز به همین مطلب اشاره داشته باشد: «این همان چیزى است که قبلاروزى ما بوده و اکنون مانند آن روزى ما شده است»

بنابراین تمام نعمتهاى جاوید و فناناپذیر که قابل مقایسه با نعمتهاى این دنیاى پست نمى باشد - و خالق آن از هنگام آفرینش دنیا هیچگاه به آن نظر نکرده و آن را براى بندگانش انتخاب ننموده و سراى پاداش نیست - منشاء و سرچشمه آن همین عالم دنیا است . بنابراین عارف مراقب در روز «دحوالارض» بر خود لازم مى بیند که در مقابل تمام این نعمتها شکرگزارى نماید.

و در این هنگام بخوبى مى یابد که نمى تواند حق مقدار کمى از اجزاى گوشه کوچکى از آن را ادا نماید؛ گرچه تمام عابدین شاکر را به کمک طلبیده و تا ابد مشغول شکرگزارى گردند. نه به این جهت که شکر این نعمتها نیز از نعمتهاى خدا بوده و بر آن نیز شکرى واجب است، بلکه بخاطر بزرگى، فراوانى، ظرافت و دیده نشدن آن نعمت­هاست. و آنگاه که بنده به این شناخت رسیده و نعمتهاى الهى را قدر شناخت، نشانه کسانى را که بخوبى ناتوانى و کوتاهى خود را در شکرگزارى خداى متعال فهمیده اند پیدا کرده و خجالت مى کشد کوشش خود را - هر مقدار که باشد - شکرگزارى بداند. و مى فهمد که خداوند با قبول این شکرگزارى کم و ناچیز این نعمتها چه منتى بر او دارد. و خداوند متعال را براى این انجام دادن این شکرگزارى، سپاس مى گوید. و معنى شکور (بسیار شکرگزار) را که از نامهاى خداوند است، تا اندازه اى مى فهمد. گرچه شناخت کُنه نامهاى خداوند متعال محال است.

از بزرگترین نعمتهاى این روز این است که کعبه را خانه خود قرار داده و اجازه داده است که مردم آن را زیارت نموده و با پاداش و رضایت فراوان این عمل را از آنان مى پذیرد. و این نهایت لطف، مهربانى و کرم است . آنگاه که انسان با چشم باز در معانى اعمال حج تأمل نماید به لطف بزرگ خدا پى مى برد. و بالاتر از این، مى یابد که او تا چه اندازه دوست دارد که دست عنایت خود را روى سر مؤمنین نگهدارد. نیز نهایت عنایت او در جذب آنان به در خود و دعوت آنان به نزدیکى و پناه خود را درک کرده و قدر نعمت وجود این پیامبر بزرگوار را که بواسطه آن ما را به این عالم­هاى گرانقدر هدایت نموده و ما را از اسرار آن آگاه نموده، و این دلهاى مرده را با نور ایمان حیات بخشیده و گمراهى آن را با نور یقین تبدیل به هدایت نموده، خواهد دانست.

بطور اختصار درباره نعمت نصب کعبه مى توان گفت : خداوند متعال انسان را از خاک آفریده و او را به دیدار و پناه خود دعوت نمود. نزدیکى و پناه او نیز مخصوص بلند مرتبگان و افراد با معنویت است . و به جهت این که انسان در اوایل کار، به جهت فرو رفتن در تاریکیهاى عالم طبیعت و اسارت در کره خاکى و میان آب و گل، به این عالمهاى عالى دسترسى ندارد، خداوند، عالم او را با ایجاد مکانى آباد کرده و آن را خانه خود نامید. و آن را زیارتگاه زائرانش و طالبین حضرتش قرار داد تا بر گرد آن چرخیده، زیارتش کرده، به مقتضاى حال خود با پروردگارشان ماءنوس ‍ شده و با این امور آماده عالمهاى قدس و نزدیک شدن به خدا گردند. براى این زیارت نیز عبادتهایى مقرر فرموده که تمامى آنان باعث پرواز از عالم خاکى به عالم ملکوت، جبروت و لاهوت است . بعبارت دیگر این عبادتها عبادت کننده را آماده زیارت کعبه حقیقى مى نماید که درباره آن در روایت آمده است: «زمین و آسمانم گنجایش من را ندارد بلکه قلب بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد» بعبارت دیگر این عبادات باعث شناخت نفس مى شود که شناخت پروردگار را در بر دارد. همانگونه که در مناجات شعبانیه به آن اشاره شده است: «چشم قلبهاى ما را با نگاه آن به خودت روشن فرما تا دیدگان قلبها حجابهاى نورى را پاره کرده و آنگاه به معدن بزرگى رسیده و روحهاى ما به پاکى گرانقدرت آویزان گردد.»

انسان بخاطر حجاب هاى تاریکى و نورى نمى تواند به معدن بزرگى برسد. حجابهاى تاریکى همان عالم طبیعت است که آنرا دیده و حس مى کنیم البته بعضى از عالمهاى مثال نیز به حجابهاى تاریکى ملحق مى شوند. حجابهاى نورى نیز از آنجا شروع مى شود که انسان با واگذاشتن ماده و شکل از عالم طبیعت ترقى، نفس خود را مجرد از این دو دیده، نفس و حقیقت او بدون پوسته ماده و شکل براى او آشکار شده و نفس خود را امر بزرگى ببیند. و با بقاى حجابهاى نورى در معارف کشفى بر او گشوده مى شود و آنگاه به اندازه اى که این حجابها کنار رفته و در عوالم نورى اندیشه نماید، علم به مبداء، معاد و حقایق مقامات دینى که در این آیه آمده است: «و کسى که به خداوند، فرشتگان، کتابها و پیامبران او و روز قیامت ایمان آورد...» براى او منکشف مى شود. تا جایى که دیدگان دلها حجابهاى نورى را پاره کرده و به معدن بزرگى برسد؛ و در این هنگام به مقام قرب رسیده، و با مشاهده جلوه هاى نامها و صفات خداوند رستگار شده و از زائرین و پناه داده شده هاى او محسوب مى گردد. و خلاصه خداوند با لطف خود براى اهل این عالم خانه اى همجنس عالم خودشان قرار داده تا از فیض زیارتش محروم نمانده و براى این خانه نیز عباداتى را مقرر داشته که باعث آماده نمودن دیدار کننده و شایسته گرداندن مطالب مرتبط او براى دیدار خانه حقیقى اش مى گردد.

وب سایت گفتمان برتر


احساس فقر و بیچارگی در مقابل خداوند، نقطه ی مرکزی تقوا

خلاصه ای ازنکات
مطرح شده توسط حجت الاسلام نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 4 مهرماه 1392

معنای حقیقی صراط مستقیم

حالت ما در مواجهه با حقایق همان صراط ماست. یعنی اگر به راحتی حقایق را پذیرفتیم و به کار بستیم از روی پل صراط نیز به راحتی عبور می کنیم.

در حوزه عمل هم اگر در برابر لذایذ و مطلوب هایمان به سرعت جلو می پریم، از روی پل صراط هم به سرعت سقوط می کنیم. اگر هم گاهی خوب هستیم و دوباره می لغزیم، وضعیتمان رو ی صراط هم به همین منوال است.

مگر نه این است که پل صراط شاهراه وصول ما به خداست؟ و نامه اعمال همین صفحه نفس ماست؟

اگر کسی در این دنیا در درجات نفسش جوری عمل کرد که از طبیعت و برزخ آن گذشت در آن دنیا صراطی ندارد( چون آن را طی کرده) و مستقیم به بهشت و لقاء پروردگار می رسد.

راه حفظ تعادل در صراط مستقیم

در روایات فرموده اند: «صراط مستقیم از مو باریک تر و از لبه شمشیر برنده تر است». پس راه فهم حقایق و معارف الهی و عمل و باور به آنها بسیار دقیق و لطیف است. این مسیر دقیق از میان افراط ها و تفریط ها می گذرد که باید خیلی مراقب باشیم که به دام این دو نیفتیم.


چند مثال از افراط و تفریط

گاهی ممکن است فردی با این مسئله روبرو شود که « اگر علمی فرابگیری و به آن عمل نکنی این علم برایت وبال است و تو را دور تر می کند» و با خود می گوید که «پس ندانیم و نفهمیم تا مسئولیتمان کمتر باشد». غافل ازاینکه فرانگرفتن علم اگر انتخابی باشد و در این حالت جهل، عمدی خطایی انجام دهیم دو عقوبت داریم. حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام می فرمایند:« نگو نفهمم مبادا به آن عمل نکنم، بگو امید است بفهمم و به آن عمل کنم».

در امالى شیخ مفید به سند خود از مسعدة بن زیاد روایت شده که گفت از امام صادق علیه السلام شنیدم که در پاسخ کسى که معناى این بخش از آیه « فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ» را پرسید، فرمود: «خداى تعالى روز قیامت به یک یک بندگان خود مى‏فرماید: بنده من! بگو ببینم در دنیا عالم بودى یا جاهل؟» اگر بگوید عالم بودم مى‏پرسد پس چرا به علم خود عمل نکردى و اگر بگوید جاهل بودم مى‏فرماید چرا علم نیاموختى تا بدان عمل کنى؟ با همین حجت او را مجاب مى‏کند و حجت بالغه این است».

مثال دیگر از افراط و تفریط اینکه فرد می شنود:« اگر تقوی نداری مسئولیتی را نپذیر» و با خود می پندارد پس از این هیچ کاری را نمی پذیرم چون تقوی ندارم». غافل از اینکه منظور عمده این سخن این است که در فراهم آمدن تقوا کوشا باش. نه اینکه در همین بی تقوایی بمان و گوشه نشین شو. اینها خود، عذر بدتر از گناه است.

ابتدایی ترین مراتب تقوی

از ابتدایی ترین مراتب تقوی این است که در مورد دیگران قضاوت نکنیم. . گاهی فرد درباره خدا و کلام او بدون بیّنه قضاوت می کند که می شود تفسیر به رای. گاهی هم درباره اطرافیان دست به قضاوت بدون دلیل می زند. چه بسا کسی که مثلا امروز جواب سلام مارا با سردی داد سردردِمیگرنی داشته. همینطور است وقتی با یکی از معارف الهی آشنا می شویم نباید خود را فراموش کنیم آن را به دیگران تطبیق دهیم. هر کس جوابگوی اعمال و سرنوشت خودش است.(برای تفصیل این جمله به متن جلسه قبل مراجعه شود.)

یک پرسش اساسی

عقل حکم می کند قبل از هر سفر وسیله نقلیه خود را معاینه فنی کنیم و معایب و نقائص آن را بر طرف کنیم. سوال اینجاست که آیا قبل از سفر به ابدیت، مَرکب و وسیله نقلیه خود را که همین نفس ماست، به دقت معاینه کرده ایم؟ آیا فهرستی از رذائل و نقطه ضعف های خود تهیه کرده ایم؟ و آنقدر برایمان مهم بوده که آنها را بنویسیم؟ اگر کسی اینچنین کاری نکند هیچگاه اصلاح نمی شود و به مقصد نمی رسد.

راستی چرا چنین کاری نمی کنیم یا تا بحال نکرده ایم؟

دغدغه تغییر و بهتر شدن

یک کاسب برای تخفیف ندادن به مشتری و در عین حال از دست ندادن او چندین جمله در ذهنش دارد. چون قبلا به آن فکر کرده، چون دغدغه آن را داشته است.

همینطور کسی که روزه مستحب دارد برای اینکه از نپذیرفتن دیگران فرار کند و هم دیگران نفهمند روزه است (که اصل در مستحبات پنهانی بودن است) جمله هایی در ذهنش دارد، چون قبلا به آن فکر کرده، چون دغدغه آن را داشته است.

اگر دغدغه بهترشدن داشته باشیم همانطور که ماشین را معاینه فنی می کنیم نفسمان را دقیق ترمحاسبه می کنیم. چون ظاهرا عقلمان در موارد مشابه بسیار فعال است. مسئله، دغدغه بهتر شدن است.

تنها ضربه زننده و رشد دهنده

همین شیطانی که اورا عامل ضعف های خود می دانیم بسیار به اولیای الهی خدمت می کند، به این نحو که آن ها را وسوسه می کند ولی آنها فریب نمی خورند و رشد می کنند. از طرفی همان پیامبری که تمام عالم از مسیر وجود او فیض می برند نتوانست برای ابوجهل کاری بکند چون خودش نمی خواست و در را از درون بسته بود. پس همه چیز خود آدمی است تنها ضربه زننده و رشد دهنده خود ماییم و اگر به فکر نباشیم از دست هیچ ولیّ خدایی کاری بر نمی آید.

تفسیر آیه محاسبه

خداوند در آیه شریفه 18 سوره مبارکه حشر می فرماید:

«یَأَیّها الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ لْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ  إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ  بِمَا تَعْمَلُون»

این آیه نکات ظریفی دارد که در این نشست به لغات آمنوا و اتّقوا می پردازیم.

مخاطب آیه کیست؟

گاهی پس ازکلمه آمنوا در قرآن کریم، لحن توبیخی است که با سطح پایین تری از ایمان سر و کار دارد. گاهی هم مثل اینجا از ایمان حداقلی تا ایمان حد اکثری را شامل می شود.

معانی تقوی

تقوی یعنی حفظ. تقوی از جنس عمل نیست بلکه یک حالت درونی است که سر منشاء اعمال است. تقوی فقط پرهیز نیست بلکه دو بار معنایی دارد.یکی بار ایجابی و دیگری سلبی. اگر متعلَّق آن الله باشد، ایجابی یعنی بشارتی است. معنای اتّقوا الله می شود "خود را در حفاظ خدا قرار بدهید". اما اگر متعلَّق آن نار باشد معنایش سلبی و بار انذاری دارد، یعنی "خود را از آتش حفظ کنید." هرچند آن هم تلویحا می فرماید در قدم دوم از آتش به خدا پناه ببر.

روح تقوی

برای فهمیدن روح تقوی باید به خود قرآن مراجعه کرد. خداوند در آیات شریفه 5 تا 10 سوره مبارکه لیل می فرماید: « فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى‏ وَ اتَّقَى‏ (5) وَ صَدَّقَ بِالحُسْنىَ‏(6)  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى‏ (7) وَ أَمَّا مَن بخِلَ وَ اسْتَغْنىَ (8) وَ کَذَّبَ بِالحُسْنىَ (9)‏ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى (10)»

 یعنی:

« امّا آنکه عطا کرد و تقوی داشت، (5)و نیکویی را تصدیق کرد، (6)بزودى راهِ آسانى پیش پاى او خواهیم گذاشت. (7)و امّا آنکه بخل ورزید و خود را بى‏نیاز دید، (8)و نیکویی را به دروغ گرفت، (9)بزودى راهِ دشوارى به او خواهیم نمود(10)»

این نوعی تقابل مرکّب است که سه صفت نیک در برابر سه رذیله قرار نهاده شده اند. عطا در برابر بخل، تصدیق نیکی در برابر تکذیب آن و در برابر تقوی استغنا را می بینیم که به ما اشاره می کند تقوی همان حالت و احساس فقر در برابر ذات غنی پروردگار است. باید سعی کنیم این احساس فقر را در خود زنده کنیم و بپرورانیم که روش آن در منزل مقتضی گفته خواهد شد انشاء الله. با زبان دل ندایمان این شود:

پرِّ کاهم در مصاف تند باد               خود ندانم در کجا خواهم فتاد

ملاک حقیقی بودن ادعا ها این است که اگر کس دیگری همین حرف را به ما بزند آیا ناراحت می شویم یا نه. مثلا اگر می گوییم « من که هنوز آدم نشده ام» ،اگر کسی گفت « تو هنوز آدم نشده ای» چه حالی پیدا می کنیم؟

سخن آخر: تقلید در اعتقادات ممنوع

همه این حرف ها تفکرات گوینده است که هر چند برای خودش یقینی شده است اما شنونده باید در آنها تحقیق کند و به تقلید حتی از حرف استاد اکتفا نکنند. زیرا از اعتقادات می پرسند و باید پاسخ داشته باشیم.

و الحمد لله ربّ العالمین

***

جلسه سیر و سلوک قرآنی با موضوع

" احساس فقر و بیچارگی در مقابل خداوند، نقطه ی مرکزی تقوا "

مورخ 4 مهرماه 1392

مطالب مرتبط:

- معرفی جلسات سیر و سلوک قرآنی

- زندگی بدون محاسبه، زندگی "باختن"

- صوت جلسات سیر و سلوک و نهج البلاغه ی استاد نخاولی

- درج این مطلب در سایت عمارنامه