سیر و سلوک قرآنی | تنها یک بار زندگی می کنیم...
تنها یک بار زندگی می کنیم
با پاسخ به یک سؤال آغاز می کنیم.
چرا در مباحث، اینقدر بارِ انذاری و خوفی زیاد است؟
اولا باید بگوییم که قصد ما از این گرد هم آیی ها اصلاح است. خودِ اصلاح، فرعِ بر تیز بینی و دیدن نقادانه این مشکلات است. و نقد، همواره با هشدار قرین است. حداقل اینکه سه منزل اول یعنی بیداری، توبه و محاسبه محور اصلی شان بر هشدار بنا شده و چون در مراحل ابتدایی مسیرند روی پایه ای از انذار و توجه به نقائص می گردد.
ثانیا روح ِ انذار رحمت و مهر است. کل نظام هستی بر اساس حرکت حبّی می چرخد و انذار از این قاعده مستثنا نیست.
حتما برای شما پیش آمده که در خیابان جوانی را دیده باشید که سیگار می کشد و عموما اورا به حال خود رها می کنید و می روید. اما اگر این جوان برادر یا فرزند شما باشد به سراغ او می رویم و این کشش صرفا به خاطر محبت بیشتر ما به اوست.
پایه امر به معروف باید محبت باشد
در آیه شریفه 71 سوره مبارکه توبه از صفات آمران به معروف چنین ذکر شده: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر. اینها اولیا و دوستدار یکدیگرند که همدیگر را امر و نهی می کنند. و تلویحا برداشت می شود اگر محور این امر و نهی حبّ و دوستی نباشد به بیراهه می رود و چه بسا ممکن است به عیب جویی بکشد.
جلوه های گوناگون محبت
مادر اگر بچه اش سالم باشد برای او غذای مقوی و لذیذ درست می کند اما اگر بیمار باشد و از خط تعادل خارج شده باشد رأفت مادری ایجاب می کند او را توبیخ کند که چرا مواظب نبوده و چه بسا او را به دکتر ببرد و آمپول بزند. این رفتار مادر چند پیام برای فرزند دارد. اول اینکه او را متوجه کند که مریض است. دوم ترغیب او به دارو خوردن است و سوم تحریک به مراقبت کردن از خود است. اما اگر کسی در راه باشد، محبت به شکل تقویتی نمودار می شود ولی به در راه افتاده اگر بدون زحمت می شد کمک کرد که هکذا وگرنه مراحل بعدی داروی تلخ و سوزن تیز آمپول و در نهایت جراحی است.
مانباید فقط نگاهمان به نیش تیز چاقو باشد. بلکه باید ببینیم که این چاقو دست چه کسی است. گاهی ای چاقو دست غضب است و گاهی دست خدای رحمان. امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه ثمالی می فرمایند: الهی لا تأدّبنی بعقوبتک: خدایا مرا با عقوبت ادب نکن. این یعنی خدایا اجازه نده آنقدر نفسم را خراب کنم که تنها چاره درست کردنش عقوبت و سختی باشد.
باید خودمان پیش قراول انذار به خود باشیم
مرحوم علامه طباطبایی مرتب این ابیات حافظ را تکرار می کردند:
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کِی روی، ره ز که پرسی، چکنی، چون باشی
نقطه عشق نمودم به توهان سهو مکن ورنه چون بنگری از دائره بیرون باشی
در رهِ منزل لیلی که خطر هاست در آن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی
از لسان مبارک امیر المومنین صادر شده یکی از خصوصیات فردی که طالب رشد است این استکه واعظ من نفسه همواره خود را هشدار دهد که کجا می روی؟ میخواهی با این وضع برسی؟
شیرینی بلایا
اتفاقا اگر با این دید به مصایب نگاه کنیم بلا ها بسیار شیرین می شوند چراکه موجب حرکت ما بسوی پروردگارند. آنگاه است که در می یابیم مصائب، نعماتی عظیم تر از راحتی ها و خوشی هاست. چه بسا نعماتی که در دل مصائب به ما عطا شده است. اما دیدن این شیرینی ها نیاز به یک تمرین دارد:
بیایید بنشینیم و 20 خاطره تلخ زندگی را چه تکوینی و چه تشریعی فهرست کنیم. حالا بعد از سالیان به این کنکاش بپردازیم که چه نعمت هایی از دل این مصائب به ما اعطا شده است. یعنی با این دید قضایا را ببینیم که اگر نبود به چه ورطه هایی ممکن بود کشیده شویم و حالا که اتفاق افتاده چه رشد هایی از قِبَل آن در ما ایجاد شده است. این کار را حتما بکنیم. این تمرین، حتما چشم شربین ما را عوض می کند. از طرفی محبت نسبت به مبدأ هستی در ما تقویت می شود. این را بدانیم که هیچ واژه ای در عالم به اندازه عشق نفوذ ندارد. کسی که عشق به خدا در وجودش آمده نمی تواند به سراغ حتی مکروهات برود و نمی تواند از مستحبات به سادگی بگذرد. بسیار دیده ایم که اگر کسی را دوست داشته باشیم به هنگام ملاقات، عطری را که او دوست دارد می زنیم. این اثر عشق است از صدر تا ذیل عالم هستی.
شکر بر تلخ ترین حادثه عالم
تمام نظام هستی دائر مدار حبّ است. خداوند فرمود: دوست داشتم شناخته شوم و دست به آفرینش زدم. اگر قدر نعمت بلایا را بدانیم هر آن بر این نعمت عظیم شکر می کنیم. همانطور که در زیازت عاشورا می خوانیم مصیبت کربلا، مصیبتی است که: ما اعظمها. عظیم تر از آن نیست، هم در زمین و هم در آسمانها. ولی در نهایت که سر بر سجده می گذاریم می گوییم: اللهم لک الحمد، آنهم چگونه حمدی؟ حمد الشاکرین. چرا حمد می کنیم؟ علی مصابهم، بر مصیبتی که بر آنها آمد و این بیانگر محور جمالی و حبّی جریان عاشوراست که همه مصائب دائر مدار آن می گردد.
نکته ای در باب محاسبه
با توجه به سیاق تاکیدی آیه محاسبه این سؤال در ذهن ایجاد می شود که چرا این همه تاکید آنهم به افرادی چنین مهم همچون اننصار و مجاهدین فداکار؟
سرِّ اهمیت محاسبه و انذار های شدید الهی در باب آن، در اهمیت چیزی است که می خواهد محاسبه شود. به عنوان مثال اگر فرد مهمی قرار است عمل جراحی شود، حتی اگر به زبده ترین جراح این کار را بسپاریم باز هم به او توصیه و سفارش به دقت می کنیم.
نفس ما که قرار است محاسبه شود به قدری نزد خداوند محترم است که با تاکیدات فراوان به محاسبه دقیق آن امر می کند.
محاسبه یعنی ببینیم کجا داریم خرج می شویم: خرج افکارمان یا زن و بچه یا شهرت یا شهوت یا ... . اگر از این دست باشد که عمریک بار مصرف ما هباءً منثورا است. اگر همین یک جمله را باور کنیم زندگی مان زیر و رو می شود:
ما تنها یک بار زندگی می کنیم...
الحمد لله ربّ العالمین
جلسه سیر و سلوک قرآنی با موضوع
تنها یکبار زندگی میکنیم...
دریافت فایل صوتی با حجم 9 مگابایت
در این زمینه بخوانید:
- سیر و سلوک قرآنی | هنر دین، جمع بین همه ی قوا با مرکزیت عاقله