مشاوره :: گفتمان برتر

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آنها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به‌طور کامل اثبات کند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ کمااین‌که همین الان هم آنهامى‌بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم‌کارى کرده‌اند که نظام ما توانسته به پیشرفتهایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید.گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ماست. منهاى آن،جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم.
در دهه‌ی چهارم انقلاب، گفتمان اصلیِ، پیشرفت و عدالت است؛ پیشرفت در همه‌ی ابعاد علمی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی، و عدالت همه‌جانبه در توزیع فرصتها و امکانات مادی و معنوی.گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود در برهه‌اى از زمان در یک جامعه. آنوقت، این میشودگفتمان جامعه.این گفتمان را باید همه‌گیر کنید؛ به‌گونه‌یى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید.لازمه‌ی تحقق الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان‌سازی آن در جامعه است. این گفتمان سازى براى چیست؟ براى این است که اندیشه‌ى دینى، معرفت دینى در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشه‌ى دینى که رشد پیدا کرد، وقتى همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چیزى میشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح...
(آیت الله العظمی امام خامنه ای روحی له الفداء)
***
صفحه اختصاصی سایت گفتمان برتر در نرم افزار تلگرام
https://telegram.me/goftemanbartar
شناسه کاربری صفحه:
@goftemanbartar
شناسه کاربری مدیرسایت:
@gofteman

پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشاوره» ثبت شده است

وب سایت گفتمان برتر


هنر دین؛ جمعِ بین همه قوا با مرکزیّت عاقله

خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 14 آذرماه 1392

قبل از ورود دوباره به مباحث محاسبه درباره دو سؤال گفتگو می کنیم:

سؤال اول: اگر تا این مقدار ورودی های ناخودآگاهِ تأثیرگذار بر نفس داریم، آیا ما در عملکرد هایمان مجبور نیستیم؟

می توان به این سؤال 2 پاسخ داد:

پاسخ اول؛ مبدأ ناخودآگاه ها خودآگاه است و می توان آنرا با محاسبه دقیق خودآگاه کرد.

 ناخودآگاه های ورودی، به میزان کنترل نفس، نسبی اند و نه مطلق. در توضیح باید گفت درست است که در خلال گزاره های خودآگاه پذیرفته شده از جانب نفس مقادیر زیادی ناخودآگاه وارد نفس می شود، مثلا با دیدن یک فیلم حداقل به تعداد جملات آن گزاره وارد نفس می شود، اما این مقدار با توجه به میزان غفلت و هوشیاری ما متفاوت است. هر چقدر به نفس خود بیشتر بپردازیم توانایی کنترل مقادیر بیشتری از ناخودآگاه ها را داریم. پس اینگونه نیست که نفس اسیرِ دست و پا بسته ورودی های خود باشد.

مثلا درباره دیدن، مسئله این است که ما باید دیدنی ها را ببینیم و نادیدنی ها را نبینیم و فراموش نکنیم که چشم چرانی اراده و حافظه را ضعیف می کند. چشم چرانی فقط نگاه به نامحرم نیست بلکه چشم چرانی یعنی نگاه بی هدف.  همین عملکرد بی اراده و بدون تمرکز نفس باعث تضعیف اراده می شود.

از طرفی این سیل ورودی ها را می توان با محاسبه دقیق در حد خودمان به خودآگاه تبدیل کرد. مثلا در اثاث کشی ها متوجه می شوید چقدر وسائل کوچک و غیر لازم خریده اید که در حال خریدن و آوردن انها به خانه هیچ به انباشته شدن آنها در خانه توجه نمی کردید. بیشک قبول دارید که اگر اثاث خانه بی هدف خریداری شود و بعد از خرید در جای خود طبقه بندی نشود چه هرج و مرجی در خانه پیش می آید. همین مسئله درباره اطلاعات ورودی نفس ما عینا صادق است. آن کسی که قبل از فیلم دیدن مزایا و معایب آن را می سنجد( که عموما فیلم ها مصیبت زده اند) و صرفا برای تفریح فیلم نمی بیند از کسانی است که بر سردرِ ورودی های نفس خود نشسته و اجازه نمی دهد هر داده بی ارزشی وارد نفس نفیس انسانی شود.

پاسخ دوم؛ این ناخودآگاه ها در نهایت، تمایلی نسبت به اعمالی در ما ایجا د می کنند ولی تصمیم گیرنده هنوز خود ماییم. تصمیم نهایی ما کاملا خودآگاه است و با وجود تمایلات ایجاد شده همچنان آخرین حلقه انجام امور اراده ماست. اگر بخاطر توهّمات ساخته شده در ذهن به عنوان مثال حال خواندن سوره یس در حرم امام رضا علیه السلام را نداریم باز هم تصمیم گیرنده نهایی خود مائیم.

مباحث مطرح شده نباید باعث شود از وهم و خیال غولی بسازیم که دربرابر آن مثل مرده در ید غسّالیم بلکه هر کس باید در حد خود به کنترل نفس بپردازد و به تدریج راه را بر آنها بوسیله عاقله ببندد.

سؤال دوم؛ چگونه می توان بین وهم و عقل و خیال هماهنگی در حد کمال ایجاد کرد؟

اولا باید همواره در نظر داشت همینکه این قوا جایگاهی در نفس دارند یعنی اینکه کاملا به جا آفریده شده اند و کمالی را دنبال می کنند. کمال هر قوه این است که هر یک نصیب خود را از نفس بگیرند و در نهایت همه در خدمت به کمال رسیدن قوه عاقله یعنی قلب و عقل شوند.

به خاطر دارم که روزی در محضر حضرت استاد علامه حسن زاده دو جوان پاک برای طلب دستگیریِ معنوی آمده بودند ولی از شدت ضعف رنگ بر رخسارشان نمانده بود. ایشان هم مقدار پولی از جیبشان درآوردند و فرمودند: اول بروید چند سیخ کباب بگیرید و بخورید. چون شما آنقدر نا ندارید که به حرف های من گوش دهید.

این عمل استاد به این معنی بود که حتی نصیب نفس را در خوردن، آن قدری که رفع ضعف بدن کند نباید فراموش کرد. در دین ما هیچ جا توصیه نشده که از حد و مرز ها تجاوز کنیم. درست است که امیر المؤمنین یک بار هم از نان جو سیر نخوردند اما خود ایشان می فرمایند که ایمان به منزله نردبان است و مراتبی دارد و هر کسی که در مرتبه بالاتر است نباید چیزی را فراتر از حد توان ساکنانِ مرتبه پایین تر بر آنها بار کند. چراکه نفس می شکند و هر که نفسی را بشکند باید آن را جبران کند که جبرانش بسیار سخت است.

استاد ما به برخی شاگردان ذکری را 100 بار وبه برخی 200، 400، و تا چند هزار بار به افراد مشخصی به تناسب توانشان تجویز می فرمودند.

 آنچه برای همه می توان تجویز کرد عمل به واجبات و ترک محرمات است.

 واجبات و محرمات را خداوند رحمان به اندازه ضعیف ترین مردم وضع کرده است. بعد این مرحله است که باید دید به مقدار کشش نفس تا چه میزان از مستحبات بهره می توان برد. نه هیچ استاد زبده ای بر نفس سالک چیزی فراتر از توانش بار می کند و نه خودمان باید بر نفسمان بار کنیم. میزان و مکیال مستحبّات همان نشاط نفس است زیرا مستحبات در حال غیر نشاط اثر بخش نیستند و تقرب ایجاد نمی کنند.

امام سجاد علیه السلام که تجلی عبادت بودند روزی به عبادت مشغول بودند که امام باقر علیه السلام به ایشان گفتند شما در عبادت بسیار به زحمت افتاده اید. در پاسخ فرمودند برو و کتاب علی علیه السلام را بیاور و از روی کتاب کیفیت عبادت مولای متقیان را خواندند و فرمودند و کیست که بتواند به اندازه او عبادت کند. می بینیم که حتی ایشان نیزمراقبه در حد امیر المؤمنین را نداشتند. البته مراقبه حضرات معصومین در افعال  ومثلا تعداد رکعات نبوده بلکه در مراقبات باطنی قوی تر بوده است و گرنه روزی در همین مشهد علامه امینی رحمه الله علیه برای اثبات اینکه روزی هزار رکعت نماز خواندن ممکن است پیش روی مردم هزار رکعت نماز خواندند.

در انجام تکالیف، فوق وسع نداریم چه رسد به فوق طاقت.

هیچ جای دین نفرموده اند لباس زشت بخرید و بپوشید. خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد. مسئله اینجاست که نباید با دیدن زیبایی آنقدر دلمان برود که از جنس و کارکرد آن غافل شویم که ملاک اصلی اینهاست. از دستورات عبادی این است که همسران خود را برای شوهران بیارایند. اتفاقا اگر ظاهر، هدفی الهی را دنبال کند بسیار هم خوب است.

هنر دین جمعِ بین ظاهر و باطن با تاکید بر اصل بودن باطن است.

 هر قوه ای به اقتضای خود کمالش را در نهایت بهره جویی ممکن در آن قوه می بیند. کمال شهویه ظاهرا در لذت حداکثری است اما کمال نفس در تعادل حداکثری بوسیله قوه عاقله است. در صورت این تعادل حق همه داده می شود چراکه خداوند حق کسی را ضایع نمی کند. مثلا در ازدواج سهم شهوت نیز داده می شود اما برای سکون عاقله. مشاهده می کنیم که قبل ازدواج نفس همواره در غلیان است و همیشه درگیر حرام یا حلال( ازدواج موقت) است. در هر دو صورت آن آرامش مطلوب برای رشد عاقله را ندارد. شهوت مال و مقام و ... هم همینطورند. فردی که درگیر آنهاست حتی آرامش این دنیایی را هم ندارد.

هر چه نفس قوی تر شود بیشتر بر جسد، بار حمل می کند.

 همین است که مرتاض هندی با ریاضت کشی تا 40 روز با یک بادام سر میکند. و در مثال عالی غیر قابل قیاسِ آن می بینیم که حضرت موسی علیه السلام وقتی به میقات 40 روزه رفت نه آبی نوشید و نه خوراکی خورد و نه لحظه ای خوابید. و در روایت است که چون با خود هیچ نبرد بنی اسرائیل را فریفتند که بدون شک او مرده است و گوساله پرست شدند. امیر مؤمنان نیز طبق فرموده خودشان درِ قلعه خیبر را که چهل نفر باز و بسته اش می کردند با نیروی روحانی و ارداه از جا کندند نه نیروی جسمانی. حالا می توانیم بگوییم ما هم چنین عمل کنیم؟ این مخصوص نفس قوی پیامبر و امام الهی است. فردی که در 100 مرحله قبل واجب و حرام را پشت سر گذاشته است.

مشورت در اموری که نمی دانیم از واجبات است نه از مستحبّات.

 مشورت نشانه عقل است. کسی که مشورت نمی کند علاوه بر این که عقلش نمی کشد که چه بکند، عقلش آنقدر یاری اش نمی کند تا مشورت کند. این مسئله را با این شدت مطرح می کنیم زیرا قریب به 70 درصد انسان ها بخاطر مشورت نکردن زمین می خورند. به همان میزان که مشورت نکردن، نشان کم خردی است، مشورت با فرد غیر متخصص نیز از کم خردی است. یک منبری خوش صحبت یا استاد دانشگاه با سواد و ... که مشاور خوب نمی شوند. هر کدام از ما باید فهرستی از خصوصیات یک مشاور خوب تهیه کنیم تا بهنگام نیاز به بیراهه نرویم.

الحمد لله ربّ العالمین


حاشیه اسلیمی

جلسه سیر و سلوک قرآنی با موضوع

"هنر دین؛ جمعِ بین همه قوا با مرکزیّت عاقله"

دریافت فایل صوتی با حجم 5 مگابایت


در این زمینه بخوانید:
- بازنشر این مطلب در سایت عمارنامه
- سیر و سلوک قرآنی | جملات طلایی شیطان
- سیر و سلوک قرآنی | بررسی عملکرد قوه ی وهم

معرفی حجت الاسلام و المسلمین دکتر نخاولی

چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۴۶ ق.ظ

   وبسایت گفتمان برتر


   فَسْئَلُوا اهْلَ الذِّکْرِ...
    1    

    یکی از کلیدی ترین و مهم ترین ملزومات سلوک درمسیر کسب علم و معرفت، طبق تعالیم بزرگان این طریق، وجود  استاد برای هدایت و راهنمایی و دستگیری است. در منقولات و مکتوبات کُمّلین از اولیاء خدا تأکیدات فراوانی بر وجوب وجود استاد و لزوم تربیت تحت نظر ایشان شده است، مرحوم آیت الحق و العرفان حاج سید علی آقای قاضی افاض الله من برکات تربته به فرزندشان سید مهدی توصیه نموده بود که : « کسی که می خواهد در راه حق طیّ طریق کند، اگر نیمی از عمرش را برای یافتن استاد سپری کند، ارزش دارد و کسی که به استاد رسید، نصف راه را طی کرده است؛ البته استادِ بصیری که از هوای نفسانی بیرون آمده و به معرفت الهی رسیده باشد.»

مرحوم علامه آیت الله حسینی طهرانی در شرح کتاب شریف "رساله ی سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم" در پاورقی شماره 97، صفحه ی 123 می­فرمایند :« لزوم‌ رجوع‌ جاهل‌ به‌ عالم‌ در تمام‌ موارد نیازمندیها در سه‌ مرحلۀ از احکام‌ « فطری‌ عقلی‌ و شرعی‌» ثابت‌ و مقرّر است‌. عقلای‌ عالم‌ بر آن‌ اتفاق‌ دارند و آیۀ مبارکۀ قرآن‌ کریم‌: فَأسْئَلُوا أهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنتُم‌ لَا تَعْلمونَ (سورۀ نحل‌ آیۀ 43 و سورۀ انبیاء آیۀ 7) بر آن‌ دلالت‌ دارد و صریح‌تر از این‌ در مورد تربیت‌ و هدایت‌ در صراط‌ مستقیم‌ قول‌ حضرت‌ ابراهیم‌ علیه‌ السّلام‌ به‌ آزر است‌: یَا أَبَتِ قَدْ جَاءَنی‌ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی‌ أهْدِکَ صِراطًا سَوِیًّا (سورۀ 19 مریم‌ آیۀ 43) چون‌ صریحاً می‌فرماید: ای‌ پدر چون‌ علمی‌ برای‌ من‌ حاصل‌ شده‌ است‌ که‌ به‌ تو نرسیده‌ است‌ پس‌ باید از من‌ پیروی‌ کنی‌ تا تو را بر راه‌ هموار رهبری‌ کنم‌.»

     2 

    یکی از شخصیت هایی که در سال های اخیر بواسطه ی تسلط بی نظیرش بر قرآن و همچنین برداشت های ناب و عمیق عرفانی و سلوکی از آیات و روایات و نیز نظریات اجتهادی در تفسیر قرآن کریم، در حوزه ی علمیه ی مشهد و همچنین جامعه ی دانشگاهی و مجامع فرهنگی اجتماعی مورد توجه بسیاری از نخبگان و فضلا و اساتید قرار گرفته است، روحانی جوان، مؤدب، گشاده رو و فوق العاده آرام و متواضعی است که عمده ی فعالیت های خود را در سال­های اخیر متمرکز بر امر تحقیق و پژوهش و همچنین تربیت و راهنمایی نفوس کرده است.

دانشمند فرزانه جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر مهدی نخاولی، مدیر مؤسسه راه حق، مفسر، محقق و پژوهشگر علوم قرآنی است که علیرغم دارا بودن سن کم، نظریات اجتهادی و نوع نگاه خاص به مفاهیم قرآنی، ایشان را در بین مدعیان این فن برجسته کرده است.

حجت الاسلام و المسلمین نخاولی

«حجت الاسلام و المسلمین دکتر مهدی نخاولی»

ولایت پذیری واقعی و فهم سیاسی عمیق و حضور بموقع و ایفای نقش مؤثر در عرصه های مختلف سیاسی اجتماعی بخصوص بزنگاه هایی نظیر فتنه ی 88 ، اهانت به قرآن کریم و ... وی را تبدیل به مرجعی مورد اعتماد برای طلاب و دانشجویان مشهدی کرده است.

طلاب و دانشجویان حزب اللهی مشهد از درس اخلاق 5 شنبه شب های ایشان و همچنین سمینارها و همایشها و جلسات مختلف سطح شهر که با موضوعات متنوعی از جمله سیر و سلوک قرآنی، طب قرآنی، ازدواج و خانواده قرآنی و ... برگزار میشود، بهره مند میشوند.

در ادامه بخشی از زندگینامه ی این دانشمند انقلابی که توسط سایت رسمی مؤسسه راه حق منتشر شده است را باهم مرور میکنیم:

 

 مختصری بر زندگی حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر مهدی نخاولی

ایشان در تاریخ دهم شهریور سال 1353 هجری شمسی مصادف با 14 شعبان المعظم در شهر مشهد و در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشودند. تحصیلات خود را در مقاطع تحصیلی ابتدایی و راهنمایی به انجام رسانیدند و با توجه به عشق و علاقه ی وافر به فراگیری قرآن و معارف الهی و علوم اسلامی به طور جدی و از شروع دوره تحصیلی راهنمایی با شرکت در جلسات مختلف قرآن به فراگیری علوم تجوید، قرائت و حفظ قرآن پرداختند و همزمان جلسه ای را با دیگر هم دوره ای های خود تاسیس کردند، در سال سوم راهنمایی، والدین خود را از دست دادند و نزد دو برادر خود به زندگی ادامه دادند. با شروع مقطع متوسطه و ادامه تحصیل در رشته ریاضی از محضر اساتید مختلف خصوص علوم قرآن و معارف بهره جستند و خود نیز به مطالعات مستمر در این مسیر ادامه دادند. در سال 1372 در رشته پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی مازندران و در شهر ساری مشغول به تحصیلات عالیه شدند. مدتی بود که برای فراگیری علوم معرفتی و رسیدن به کمالات عالیه توحیدی به دنبال استاد بودند تا اینکه بالاخره در ماه مبارک رمضان سال 1374 در شهر ساری، لطف الهی شامل حالشان گشت و  با مرحوم استاد ایه الله مهدوی رحمة الله علیه آشنا شدند و چون ایشان در آن زمان به جهت مسافرت از قم به ساری آمده بودند، تمام ماه مبارک را در خدمت ایشان بودند و همین اتفاق تبدیل به نقطه ی عطفی در زندگی ایشان گردید.

پس از عزیمت مرحوم ایه الله مهدوی رحمة الله علیه به قم، هرگاه که فراغتی از تحصیلات علوم طب حاصل می شد فرصت را مغتنم شمرده و به قم مسافرت می کردند (حتی برای 1 یا 2 روز)

مدتی در محضر استاد تلمذ نموده و با اخلاق و عرفان عملی به معنی واقعی کلمه آشنا شدند و همزمان با ادامه تحصیل در رشته ی پزشکی، از علوم حوزوی بهره جستند و از درس معارف اساتید قم من جمله حضرت آیت الله ممدوحی حفظه الله به حد امکان بهره مند شدند. (و بیش تر از محضر اساتیدی که عرفان و معارف اسلامی را تدریس می کردند)

در سال 81 در رشته پزشکی از شهر ساری فارغ التحصیل و در سال 82 مشغول خدمت سربازی شدند و در درمانگاه پادگان 04 بیرجند به طبابت مشغول شدند و همزمان بعد ازظهرها دردو مدرسه علمیه بیرجند (مدارس معصومیه و رضویه) به تدریس منطق و فلسفه و فقه و اصول فقه و نیز نهج البلاغه پرداختند.

پس از اتمام خدمت سربازی و عزیمت به مشهد، رسماً به عنوان طلبه ی علوم دینی وارد حوزه شده و همزمان با تدریس، از درس خارج اساتیدی چون حضرات آیات اشرفی شاهرودی و مرتضوی حفظهما الله بهره مند شدند.

ایشان علاوه بر مطالعات تخصصی مستمر در حوزه ی علوم اسلامی و موضوعات علوم قرآنی، فلسفه وکلام، عرفان نظری و عرفان عملی، طب سنتی، فرق و ادیان و ... و عضویت در هیئت علمی موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام، به تدریس در دانشگاه رضوی و حوزه علمیه مشهد مشغول بوده و همچنین برگزاری دوره های مختلف کارگاهی برای اساتید و اعضای هیئت علمی دانشگاه ها، مسئولین ارشد قوای مجریه و مقننه و همچنین مسئولین دستگاه های امنیتی را در کارنامه ی علمی خود به ثبت رسانده اند.

     3

مقدمه ی نسبتا طولانی بالا، شرح مختصری بود از زندگی شخصیتی عظیم و استادی دلسوز و مهربان، کسی که نقش بسیار مؤثری در تحول نفوس و پیدا کردن مسیر حق و حرکت در طریق الی الله جمع کثیری از طلاب و دانشجویان مشهدی ایفا کرده است، نگارنده توفیق آشنایی و شاگردی ایشان را از حدود سال 86 دارد، اگرچه متأسفانه خود، به سبب غفلت های مداوم و غلبه ی نفس بهره ی چندانی نبرده ام، اما به کرّات شاهد تحولات عظیم انفسی و باز شدن گره های ذهنی و قلبی بسیاری از دوستان و آشنایان و اطرافیان بوده است. بارها و بارها در خلال مباحث عرفانی مطروحه توسط حضرت استاد در جلسات شب های جمعه مشاهده نموده ایم که مستمعین به جهت تأثر شدید، بدون توجه به اطراف با صدای بلند گریه میکردند! چیزی که نظیر آنرا فقط در لابلای خاطرات تلامذه بزرگان اهل سلوک و عرفان دیده ایم و در جلسات رایج این روزها کمتر دیده ایم که مستمعین از سر معرفت (و نه تحریک عواطف) متأثر شده و اشک بریزند. مکرر پاسخ مشکلات خویش را در راهنمایی های دقیق ایشان یافته ایم، بسیار پیش آمده که فردی را برای حل مشکلش به محضر استاد ارجاع داده ایم و پس از گرفتن پاسخ ارتباط خود را حفظ کرده و اکنون به نیرویی فعال در مجموعه تبدیل شده است.

صحبت، پیرامون استاد عزیزمان فراوان است که اگر شائبه ی عدم رضایت ایشان نبود بی درنگ بیان میشد.

از مهم ترین برنامه هایی که إن شاءالله در این وبلاگ پیگیری خواهد شد، بازنشر بیانات و اطلاع رسانی جلسات این استاد فرزانه و اندیشمند جوان است، امید است که اعزه ی گرامی با پیگیری مباحث کلید حل مشکلات خود و همچنین سرنخ گمشده های خود در این عالم را بیابند، إن شاءالله.

لازم به ذکر است برنامه ی ثابت سخنرانی استاد ارجمندمان بدین ترتیب است:

سخنرانی با موضوع سیر و سلوک قرآنی، روزهای 5 شنبه بعد از اذان مغرب، مسجد المنتظر واقع در خیابان شهید صادقی (بلوار سازمان آب) روبروی روزنامه خراسان

هم اکنون سیر بحث پیرامون منزل سوم سیر و سلوک یعنی منزل محاسبه است که تاکنون 2 جلسه پیرامون آن گفتگو شده است. صوت  جلسات پیشین به زودی بر روی وبلاگ قرار خواهد گرفت.


برای کسب اطلاعات بیشتر پیرامون جلسات و برنامه های حضرت استاد میتوانید با شماره ی 09157029356 تماس بگیرید.