بایگانی اسفند ۱۳۹۲ :: گفتمان برتر

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آنها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به‌طور کامل اثبات کند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ کمااین‌که همین الان هم آنهامى‌بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم‌کارى کرده‌اند که نظام ما توانسته به پیشرفتهایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید.گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ماست. منهاى آن،جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم.
در دهه‌ی چهارم انقلاب، گفتمان اصلیِ، پیشرفت و عدالت است؛ پیشرفت در همه‌ی ابعاد علمی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی، و عدالت همه‌جانبه در توزیع فرصتها و امکانات مادی و معنوی.گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود در برهه‌اى از زمان در یک جامعه. آنوقت، این میشودگفتمان جامعه.این گفتمان را باید همه‌گیر کنید؛ به‌گونه‌یى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید.لازمه‌ی تحقق الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان‌سازی آن در جامعه است. این گفتمان سازى براى چیست؟ براى این است که اندیشه‌ى دینى، معرفت دینى در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشه‌ى دینى که رشد پیدا کرد، وقتى همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چیزى میشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح...
(آیت الله العظمی امام خامنه ای روحی له الفداء)
***
صفحه اختصاصی سایت گفتمان برتر در نرم افزار تلگرام
https://telegram.me/goftemanbartar
شناسه کاربری صفحه:
@goftemanbartar
شناسه کاربری مدیرسایت:
@gofteman

پیوندهای روزانه

۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

اقبال و ادبار قلب

پنجشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۲، ۰۵:۳۸ ق.ظ

وبسایت گفتمان برتر


إنّ لِلقُلوبِ إقبالاً و إدباراً

چرا گاهی انسان دچار انقباض است و حال عبادت کردن ندارد؟ چرا گاهی این حالت در او شدیدتر میشود، طوری که حوصلهی کارهای روزمره مثل برخورد با دوستانش را ندارد؟ ریشه‎ی این عدم آهسته و پیوسته رفتن، این عدم ثبات و این بی‎حوصلگی، بهخصوص در اعمال عبادی، چیست؟ درمان آن چیست؟ پاسخ دادن به این سؤالات در زندگی ما اهمیت فراوانی دارد.

امام علی(ع) می‏فرمایند: إنّ لِلقُلوبِ إقبالاً و إدباراً؛ اقبال و ادبار، پشت کردن و روی آوردن، قبض و بسط روحی، بیحوصلگی و نشاط، تعابیر مختلفی هستند که از این حالت روحی انسان صورت گرفته است.

این مطلب را باید مد نظر داشت که روح به طور طبیعی حالات متفاوتی دارد؛ قلب از انقلاب و دگرگونی میآید! حال چه کنیم که این ادبار قلبی کمتر شود؟

آفات تکرار ادبار قلبی

این بحث بسیار حیاتی است؛ چرا که زیاد شدن این حالات در هر کسی و با هر هدفی که می‎خواهد باشد (ثروتمند شدن، نوازندهی موسیقی شدن و ...)، کمکاری، ایجاد مانع در رسیدن به هدف و افزایش هزینه‏های مالی و زمانی را در پی دارد! اگر انسان به این موضوع توجّه نداشته باشد و در پی درمان آن نباشد، آفاتی را به وجود می‌آورد:

1ـ عادت به تنبلی و اهمال کاری؛ چون در حالت انقباض کار نمی‏کند.

2ـ گذر عمر و به خصوص دوران جوانی که مهمترین سرمایهی ماست (قالَ رَسُولُ اللّهِ(ص): إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ لَمْ تَزُلْ قَدَمَا عَبْدٍ حَتَّى یُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَ أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِیمَ أَبْلَاهُ وَ عَمَّا اکْتَسَبَهُ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِیمَ أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْت‏؛ چون روز رستاخیز شود، هیچ بنده‏اى قدم از قدم برندارد تا این‏که از چهار چیز بازجویى شود؛ از عمرش که در چه سپرى نموده، از جوانیش که در چه آزموده، از آنچه به دست آورده که از کجا آورده و در چه موردی صرف کرده است و از دوستی ما اهل بیت. این روایت پیام‎های فراوانی دارد، به آن فکر کنید!).

همین نفسهایی که می‎کشیم سرمایهی ما هستند (قَالَ علی(ع): نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِه‏؛ انسان با نفسی که می‌کشد، قدمی به سوی مرگ برمی‎دارد. نفس کشیدن در خواب هم متوقف نمی‎شود، ما مسافران به سمت مرگ هستیم).

3ـ ایجاد یأس و ناامیدی؛ اگر یأس بیاید، هر گناه و خطای دیگری هم می‏آید. یأس که می‏آید، قدمهای بعدی برداشته نمی‎شوند و در مقابل خطاها ترمزی وجود نخواهد داشت.

جای ناامیدی نیست!

ممکن است در وجود ما نیز درجاتی از موارد مذکور وجود داشته باشد که اگر هست قابل اصلاح است و جای ناامیدی نیست! همین که انسان از وجود هر یک از این‌ها ناراحت می‎شود یعنی هنوز مشکل حاد نشده است، هر چند کمیت آن‎ها زیاد باشد. (همیشه باید میان کمیت و کیفیت فرق بگذاریم. کمیتها نباید ما را گول بزنند؛ نه کمیت اعمال عبادی، نه کمیت چیزهای ناامیدکننده. البتّه اگر کمیت ناامیدکننده‎ها زیاد شود، انسان را خراب خواهد کرد. امّا مهمتر از کمیت، کیفیت است.) یکی از شاخصهای حیاتی همین است که آیا انسان بی‎خیال شده و دیگر چیزی ناراحتش نمی‏کند یا اینکه نه، هنوز به این درجه نرسیده است. اگر از بدی‎ها و گناههای خود احساس ناراحتی میکند، یعنی هنوز شاخص معنوی در او زنده است.

علل بی‎خیالی انسان

حال که ضرورت بحث روشن شد، سؤال اینجاست که چرا این حالت رخ میدهد؟ علل این واقعه چیست؟

1- عدم درک دقیق از هدف (سود)                                       

14- فراموشی و عدم تذکر خوبیها (عدم محاسبه)

2- کارهای ناشایست

15- اولویت داشتن دنیا

3- تأثیر همنشین و محیط

16- از دست دادن فرصتها و غافل شدن‎ها

4- مشکلات اجتماعی ـ اقتصادی

17- کوچک شمردن گناه

5- سستی در امور خیر

18- یأس و ناامیدی

6- سرخوردگی ناشی از شکست

19- عدم کنترل افکار

7- عدم دستیابی به نتیجه و عدم رسیدن به توقعات

20- فقدان اعتقادات عمیق

8- تردید در درستی و اولویت کار

21- لقمهی ناپاک

9- عدم برنامهریزی و عدم عمل به برنامه

22- عدم انجام صحیح عبادات (واجبات)

10- بیماری و عدم تندرستی

23- عدم تفریح

11- عدم ارتباط مطلوب

24- عدم شکر (اول عملی بعد زبانی)

12- عدم اراده قوی

25- عدم شرکت مستمر در جلسات

13- عدم توجه به وسع ==» تکلیف فوق وسع==» شکست

26- عدم ارتباط مستمر با قرآن

چرا رهایم کرده‎ای؟

در دعای "ابوحمزه ثمالی" فهرستی از عواملی که انسان را از خدا دور می‌کنند ارائه شده است؛ خدایا! هر وقت برای امور خیر (نماز شب و دعای کمیل و ...) بلند شدم، هر وقت که خواستم با تو مناجات کنم و با تو خلوت داشته باشم، بیحوصلگی و کسالت را بر من مسلّط کردی و حال مناجات را از من گرفتی! چه سرّی در کار است که هر وقت می‎گویم باطنم را اصلاح کردم، توبه کردم و نزدیک آدمهای توبهکننده شدم، مشکلی ایجاد می‎شود و بین من و حرکت به سمت تو مانع می‎شود؟ نکند که این حالات به همین دلیل است؟ نکند که من را از خودت طرد کرده‎ای؟

شاید به این خاطر است که من حق تو را سبک شمرده‎ام؟ (قالَ الصادقُ(ع): إِنَّهُ لَایَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاة؛ شفاعت ما شامل حال کسی که نماز را سبک بشمارد نمی‎شود؛ یعنی آخر وقت نماز بخواند، نمازش زیاد قضا شود و کارهایش را بر اساس نماز تنظیم نکند.)

شاید به این خاطر است که من از تو روی گردان شدم؛ روی آوردن به خداوند در حیطهی عمل یعنی به آنچه دستور داده است عمل کنم و در حیطهی موضوعات روانی یعنی حسن ظن داشتن به خداوند. امّا روی گرداندن از خداوند یعنی او میگوید فلان کار را بکن، من ضامنم، امّا من انجام نمیدهم. (وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمرِهِ قَد جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدراً [سورهی طلاق/ آیه 2و3]؛ خداوند راه خروج از بحران را برای ما فراهم میکند، ما را کفایت می‎کند و مانعی بر سر راه ما وجود نخواهد داشت.)

وای بر مسلمانی که ...

شاید به این خاطر رهایم کرده‎ای که مرا در جایگاه دروغگویان یافته‎ای (دروغ زبانی و عملی).

شاید هم به این خاطر بوده است که مرا شکرگزار نیافته‎ای.

یا اینکه مرا در مجلس علم، فقاهت و دینیابی نیافتی، پس مرا خوار کردی. یکی از عواملی که موجب استقامت و درستی در مسیر میشود، شرکت مستمر در جلسات است. (قالَ رَسُولُ اللّهِ(ص): أفٍّ لِکُلِّ مُسْلِمٍ لا یَجْعَلُ فی کُلِّ جُمُعَةٍ یَوْماً یَتَفَقَّهُ فیهِ أمْرَ دینِهِ وَیَسْألُ عَنْ دینِهِ؛ وای بر مسلمانی که در هر جمعه، زمانی را برای یادگیری و پرسش از امور دینی خویش اختصاص ندهد.)

شاید هم به دلیل بیحیایی رهایم کرده‎ای؛ یعنی مرتکب گناه میشوم در حالی که می‎دانم گناه انسان را به سختی زمین میزند. (قالَ علیٌ(ع): أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه؛‏ بزرگترین گناه آن است که گناه را کوچک بشماریم.)

دعای امام زمانت را نمی‎خواهی؟!

یکی از امامان ما از صحابهی خود پرسیدند: آیا شما جلساتی برای گفت و شنود سخنان ما دارید؟ در جواب به حضرت گفتند: بله، داریم. حضرت فرمودند: آفرین؛ ما این جلسات را دوست داریم!

حضرت میفرمایند «ما چنین جلساتی را دوست داریم»؛ یعنی خداوند دوست دارد، یعنی رشد ما در این جلسات است و حضرت هم دعاگوی ما هستند.آیا دوست ندارید امام زمان (عج) شما را دعا کنند؟ آیا این دعا موجب سعادت شما نمیشود؟

کسانی که در این گونه جلسات شرکت دارند و با سرعت متوسط و ضعیف حرکت میکنند، اگر در این جلسات شرکت نکنند، با سرعت نور سقوط خواهند کرد! این مسأله خیلی مهم است.

می‎خواهم حالم خوب شود؛ چه کنم؟

ای خدای من! تنها چیزی که حال و وضع مرا خوب میکند این است که من حرکت کنم و تو دست مرا بگیری! چه بسیار پیش از این گره از کار دیگران باز کرده‎ای؛ این گره نیز فقط به دست تو باز میشود.

باید توبه کنم، دائم المراقبه و دائم المحاسبه باشم. انسان اگر در هر هفته یک بار محاسبه نداشته باشد، به قهقرا خواهد رفت. (قالَ الکاظمُ(ع):لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ؛ از ما نیست کسی که هر روز به حساب خود نرسد.)

نباید از رحمت الهی مأیوس شوم. شخصی به دستور هارون الرشید در یک شب 60 نفر سیّد را کشت. او را در ماه رمضان در حال روزهخواری دیدند. به او گفتند: چرا این کار را میکنی؟ گفت: من به مرحلهای رسیدهام که دیگر فرقی نمیکند روزه بگیرم یا نگیرم. خبر به امام رضا(ع) رسید؛ ایشان فرمودند: گناه مأیوس شدن از رحمت خدا، از تمام گناهان دیگری که او مرتکب شده بزرگتر است.

نکند از رحمت خدا ناامید باشید. قرآن یأس را معادل کفر گرفته است. (وَ لاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ؛ از رحمت الهی مأیوس نشوید. فقط و فقط کفّار از رحمت الهی مأیوس میشوند.[یوسف/آیه 87])

خداوند "حرّ بن یزید ریاحی" را تبدیل به یکی از اولیای خود کرد. وقتی همهی انبیاء و اولیاء به زیارت امام حسین(ع) میآیند، حر را نیز زیارت میکنند. در صورتی که او یک عمر نان یزید را خورده بود و تنها کسی بود که راه را بر امام حسین(ع) بسته بود.

تو هم فرصت تغییر داری

هر کسی در هر موقعیتی و در هر سنی، برای تغییر فرصت دارد. جناب سکّاکی یکی از نوابغ تاریخ علمی بشر است. ایشان 40 یا 60 ساله بود که به دنبال علم رفت. نزد استاد رفت تا علم بیاموزد. استاد به او گفت: یک حکم فقهی به تو میآموزم، تا جلسهی بعد یاد بگیر تا ببینم چه کاری میتوانی بکنی.

قالَ الشَّیخُ: جلدُ الکَلبِ یُطهَرُ بِالدبّاغَةِ؛ شیخ گفت: پوست سگ به وسیلهی دباغی پاک میشود.

جناب سکّاکی جلسهی بعد آمد و آن حکم را این گونه به استاد تحویل داد:

قالَ الکَلبُ: جلدُ الشَّیخِ یُطهَرُ بِالدبّاغَةِ؛ سگ گفت: پوست شیخ به وسیلهی دباغی پاک میشود!

همه خندیدند و او را مسخره کردند. او بسیار ناراحت شد و از شهر بیرون رفت. بیرون از شهر، دید جریان آبی که قطره قطره روی یک سنگ میریزد، به تدریج آن را سوراخ کرده است. با خودش گفت: علم از قطرهی آب نرمتر نیست و ذهن من هم از سنگ سختتر نیست؛ پس من باید علم بیاموزم. رفت و شد جناب سکّاکی، صاحب کتاب مفتاح العلوم!

حکمت، موعظه، جدال

ادْعُ إِلى‏ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (نحل/ آیه 125)

اگر مطلبی با توجه به این سه نکته بیان شود، هیچ وقت از بین نخواهد رفت:

1ـ طوری بیان شود که منطقی بودن بحث احساس شود

2ـ منفعت و سودمند بودن موضوع احساس شود (موعظه بیانکننده‎ی مصادیق نفع و ضرر است)

3ـ در فضای رقابتی، برتری بیان مطلب احساس شود (از الگوهای دیگر برتر باشد)

ساعات مؤمن بر چند بخش؟

اگر انسان هدف اصلی خود را نشناسد، به طور طبیعی دچار فراز و نشیب، اوج و حضیض، تندی و کندی خواهد شد.

او اگر برنامه نداشته باشد، عمرش زودتر از آنچه فکر میکند گذر خواهد کرد.

قَالَ علیٌ(ع): لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ؛ فَسَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یَرُمُّ مَعَاشَهُ وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ.

براساس این روایت، ساعات مؤمن به سه قسمت تقسیم میشود:

سَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ؛ ساعاتی را به ارتباط خاص عبادی ـ معنوی بپردازد

سَاعَةٌ یَرُمُّ مَعَاشَهُ؛ ساعاتی را به معاش و امور زندگی بپردازد

سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ؛ ساعاتی را به خودش اختصاص دهد تا لذّت ببرد، البتّه لذّت‎هایی با دو قید: حلال و جمیل.

قسمت اول اصل است. برای رسیدن به قسمت اول، باید نیازهای اولیه برطرف شده باشند؛ یعنی قسمت دوم. قسمت سوم نیز به قسمتهای اول و دوم خدمترسانی میکند؛ چرا که این دو قسمت بهطور طبیعی انرژی میبرند و خستگی و فرسودگی را به دنبال دارند. برای رفع همین خستگی و بازگشت نشاط جسمی و روحی، لذّتهای حلال و جمیل ضروری هستند.

در همین راستا مقام معظّم رهبری در توصیه‎ای به جوانان فرمودند: «تحصیل، تهذیب، ورزش».

شاخصهی جمیل بودن یک لذّت چیست؟

احساس سنگینی و ناراحتی بعد از یک لذّت، نشان از مخرّب بودن یا در حدّ حرام بودن آن لذّت است؛ یعنی آن لذّت، جمیل نبوده است.

نکات پراکنده، امّا خواندنی:

1ـ نباید در حالت کسالت روی خودتان فشار بیاورید. اگر حالت اقبال وجود ندارد، نباید به کارهای زیاد مشغول شوید، مستحبات را انجام ندهید و به فرایض اکتفا کنید، امّا مستحبّات را رها نکنید؛ چون این حالت ادامه پیدا میکند.

2ـ عوامل زمینهساز ادبار را برطرف کنید؛ به خصوص همنشین!

قَالَ علیٌ(ع): إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکْمَة.

حکمت‎هایی را که زندهکنندهی دل هستند بشنویم؛ چرا که قلب ما مانند بدن ما ملول میشود.

4ـ به افراد اهل سیر و سلوک سر بزنید و اگر به چنین افرادی دسترسی نداشتید، شرح احوال، داستانها، نامهها و شعرهای اولیای خدا را بخوانید. بزرگانی مثل علّامه طباطبایی، آقای انصاری همدانی، سیّد علی آقای قاضی، آقای حدّاد، آقای رجبعلی خیّاط و ... را نباید از دست داد. اشعار حافظ، باباطاهر، فیض کاشانی، مولوی و بزرگان دیگر را نباید فراموش کرد. حافظ یک عارف کمنظیر در طول تاریخ عرفان است.

والحمدلله رب العالمین

طراحی سرنوشت | جلسات 13 تا 15

شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۵:۴۲ ق.ظ

وبسایت گفتمان برتر


فایل صوتی جلسه سیزدهم

مورخ 7 اسفند 1392

دریافت با حجم 9 مگابایت

 

فایل صوتی جلسه چهاردهم

مورخ 14 اسفند 1392

دریافت با حجم 18 مگابایت

 

فایل صوتی جلسه پانزدهم

مورخ 21 اسفند 1392

دریافت با حجم 7 مگابایت


پ.ن:

علیرغم استقبال و پیگیری فوق العاده ی مخاطبین، متأسفانه در این مدت به دلایل متفاوت نتوانستیم آنطور که باید سامان مناسبی به بازنشر جلسات طراحی سرنوشت بدهیم، لذا از سروران مکرم به دلیل تأخیر در انتشار و همچنین کیفیت نازل اصوات پوزش می طلبیم.

بدینوسیله از دوستانی که بطور منظم در جلسات شرکت می کنند و امکان ضبط صوتی جلسات با کیفیت مناسب را دارند درخواست میکنیم که در این زمینه مارا یاری نمایند تا دیگر مخاطبین این وبگاه که از شهرها و مناطق دوردست مشتاقانه پیگیر این جلسات هستند نیز بتوانند از محتوای آن بهره مند شوند.

این اصوات از روی سایت نهاد نمایندگی رهبری معظم در دانشگاه فردوسی برداشته شده است. از دوستان فعال در بخش روابط عمومی آن نهاد تشکر کرده و خواهشمندیم نسبت به افزایش کیفیت صوت و تصویر این جلسات اهتمام بیشتری داشته باشند.

سیر و سلوک قرآنی | درقیامت از چه می پرسند؟

جمعه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۱۲ ب.ظ

وبسایت گفتمان برتر


خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 22 اسفند1392
خودت ببین چه کرده ای!

دلایل عقلی و شرعی محاسبه را گفتگو کردیم. محاسبه یعنی چه بودیم، چه داریم می شویم، چگونه خرج شدیم و باید بشویم. یعنی آیا آنچه را بودم رشد دادم و با آنچه باید باشم چه کرده ام. ما در حال رفتن و شدن هستیم، با تک تک افکار و نیّات و رفتار هایمان, شدنی غیر قابل برگشت. اگر ملکه ای پست در ما شکل بگیرد دیگر پاک نمی شود و هرچه شدیم، همان خواهیم بود و در همان سیر خواهیم کرد. بهشت و جهنم، شعاع نفسی است که در خود درست کرده ایم.

بار دیگر برای اینکه بدانیم کجای بحث محاسبه هستیم، فهرستی از مباحث را مرور می کنیم:

جایگاه محاسبه/  چرایی و ضرورت محاسبه/  ماهیت محاسبه/ معنای واژگانی محاسبه/ معنای اصطلاحی محاسبه( هنوز بحث نشده)/ مدل ههای محاسبه/ فاعل محاسبه/ محاسبه در سایر فِرقو سایر علوم/ درجات و بواطن محاسبه( احکام، آداب و اسرار) کیفیت محاسبه/ ارکان محاسبه/ لوازم و مقدمات محاسبه/ عوامل کمک کننده آن/ مراحل و برنامه های آن/ آفات و موانع محاسبه/ محاسبه محاسبه

منابع مطالعاتی محاسبه

منبع مختصی که در این باب نوشته شده کتاب مختصر محاسبه النفس است که حاوی دو رساله از سید ابن طاووس و مرحوم کفعمی است.

منبع پراکنده دیگر شاملِ: فصلی مفصل از محجه البیضاء فیض کاشانی، جامع السعادات ملا مهدی نراقی، الرِعایه الحقوق الله اثر محاسبی( که در بازار موجود نیست و در کتابخانه ها یافت می شود)، مصباح الشریعه منسوب به امام صادق علیه السلام، بحار الانوار جلد 67.

و همین طور در متون روانشناسی و مدیریت تحت عناوینی مثل نقش خود ارزیابی در سلامت روان مطالب مفیدی یافت می شود.

مراحل شکل گیری عمل

برای اینکه عملی بیرونی از ما سر بزند مراحل متددی در درون ما اتفاق می افتد که می توان آنها در دو فاز کلی تقسیم بندی کرد. فاز اول مراحل نا خود آگاه و فاز دوم مراحل خود آگاه.

فازاول: مراحل ناخودآگاه

مرحله اول: منشأ اولیه عمل یک حس باطنی و محرک اولیه است که یا در برخورد با محرکی بیرونی یا عاملی دیگر،ناخود آگاه در آدمی ایجاد می شود. اصطلاحی در میان معتادان به نام مخمخه هست که آن را قدم اول برای دوباره مصرف کردن می دانند. نظیر این در هر فضایی حاکم است تا یک تحریک اولیه صورت بگیرد. مثلا فردی نامحرمی را می بیند و حسی اولیه در او به صورت ناخود آگاه ایجاد می شود.

مرحله دوم: پس از آن منشأ اولیه یک خطور ذهنی درباره آن ایجاد می شود که آن هم ناخودآگاه است. خطور ذهنی آن حس را تقویت می کند و در:

مرحله سوم: یک حس و تمایل ثانوی در درون ما ایجاد می شود.

تمام این مراحل سه گانه به صورت ناخودآگاه و غیر ارادی در هر کسی ایجاد می شود. به همین دلیل نه ثواب و عقابی برایش مترتّب است و در محاسبه به محاکمه گذاشته می شوند.

فاز دوم: مراحل خودآگاه

مرحله چهارم: در این مرحله نفس شروع می کند به فکر کردن و پروراندن آن ماده اولیه. این عمل که عملی درونی است به صورت خود آگاه و ارادی انجام می شود.

مرحله پنجم: پس از فکر کردن درباره آن، یک اشتیاق اولیه نسبت به انجام واکنشی در ما بوجود می آید و در:

مرحله ششم: بدنبال پیگیری و پروراندن آن اشتیاق حاصل از تفکر، شوق مؤکَّدی در نفس پدید می آید.

مرحله هفتم: جایگاه شکل گیری تصمیم اولیه است که به آن عزم می گویند. ودر:

مرحله هشتم: اگر این عزم تقویت و قطعی شد به آن جزم می گوید. اینجا همان موطنی است که می گوییم: فلانی عزمش را برای فلان کار جزم کرد. تا اینجا هنوز اقدامی عملی صورت نگرفته است.

مرحله نهم: اقدام عملی است که تمام فعل و انفعالات درونی بروز می کنند و عملی صورت می پذیرد.

بد نیست در اینجا به این اشاره کنیم که کسانی که ارداه شان ضعیف است، که نوعاً به آن گرفتاریم، باید ببینند در کدام مرحله از مراحل ارادی انام عمل ضعف دارند و روی آن قسمت به صورت ویژه کار کنند. البته در منزل ارداه مباحث آن را مفصلا به حول و قوه الهی گفتگو خواهیم کرد.

مراحل فاز دوم همگی ارادی و خودآگاهند. به همین دلیل جزا و محاسبه به تمامی آنها تعلق می گیرد. کلید واژه گذر از هر مرحله به مرحله دیگر توجّه بیشتر است. مثلا اگر در مرحله تفکر ارادی توجه بیشتری خرج آن کنیم نفس ما به سمت واکنشی اشتیاق پیدا میکند. از آنجا که توجه امری ارادی است، محاسبه و مؤاخذا شامل حال آن می شود. اما در سه مرحله اول بدون نیاز به توجه بیشتر هر سه در نفس منعقد می شد.

نکته ای لطیف از علامه طباطبایی(ره)

در تفسیر شریف المیزان ذیل آیه 284  سوره بقره که در جلسه گذشته گفتگو کردیم، آنجا که به عبارت ان تبدو ما فی انفسکم ( اگر آنچه را در نفس هایتان است، آشکار کنید) می رسد می فرمایند که ما فی انفسمک یعنی آنچه در جان و نفس ما هست، نه آن مراحل گذرا مثل حطورات اولیه. چون تعبیر فی اشاره به این دارد که درباره چیزهایی می پرسند که در نفس هست نه هرآن چیزی که آنی و غیر ارادی آمده و رفته است. و اصلا پرس و جو درباره این امور، تکلیف ما لا یطاق است. چه بسا افرادی که آناً دچار خطوراتی وسواسی و یا شرک آلود می شوند که ناخود آگاه صورت می پذیرد و ارادی نیست.

مفسّران دیگری در این میدان بی سبب تاخته اند و خواسته اند مشکل ظاهری آیه را به منسوخ شدن یا تخصیص خوردن با آیات دیگر نظیر لایکلف الله نفساً الّا وُسعها حل کنند که باتعبیر علامه نیاز به این فلم فرسایی های نابجا هم نیست. چون تکلیف ما لایُطاق از جانب خداوند در ابتدا امر نمی شود که بخواهد بعدا نسخ شود.

حالا ممکن است فردی مراحل درونی عمل را تا عزم پیش برود ولی عاملی بیرونی مانع او برای اقدام عملی شود، یاز هم محاسبه می شود. گفتگو شد که ان السِمع و البصر و الفؤاد کل اولئک عنه مسئولاً. اصلا مهم ترین چیزی که از آن می پرسند ایمان است که از جنس عمل نیست بلکه نشانگر حالت درونی ما نسبت به خداوند عالم است. باز هم گفتگو شد که درماجرای آن دعوا که منجر به قتل شخصی شد ، امام معصوم فرمودند که قاتل و مقتول هر دو در آتشند زیرا مقتول هم عزم قتل برادرش را کرده بود و باید جواب بدهد ولو اینکه موفق به جامه عمل پپوشاندن به نیّت خود نشد. تا این مرحله محاسبه قطعا هست اما لزوماً مؤاخذه نیست و این بسته به ارداه خداوند دارد که در ادامه آیه شریفه آمده: فَیَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَ یُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ  وَ اللَّهُ عَلىَ‏ کُلِّ شىَ‏ءٍ قَدِیر(بقره/284) که اصل بر غفران الهی است.

گاهی هم خود فرد در مرحله پیش از نهایی از انجام آن پشیمان می شود، حال، یا از نترس آبرو و یا ترس از عقاب الهی یا حیاء حاصل از حس حضور خداوند یا عوامل دیگر. این فرد دیگر مؤاخذه نمی شود زیرا حداقل تقوی که حفظ و کنترل باشد را داشته است.

به سوی خدا برویم

اینقدر غصه بهشت و جهنم را نخورید. همه نهایتا به بهشت می روید. خداوند قیمت ما را بهشت و جهنم قرار نداده است. فرموده است: فمن کان یرجوا لقاء ربّه.... لقاء الله هدف است. و این هدف مختص پیامبران نیست. چون ابزار آن در همه ما گذاشته  است و خطاب آیات، دعوت همگانی است. اگر به سمت این هدف نمی رویم، ایراد از خود ماست.

رحمت واسعه خداوند

رحمت خداوند وسعت کل شیء. کل شیء شامل هرچیزی از جمله خود غضب می شود. پس رحمت غضب را احاطه کرده است. ما هیچگاه غضب خالص نداریم و همواره آمیخته با رحمت است. اما می شود جایی که رحمت خالص فارغ از غضب داشته باشیم.

اهمیت محاسبه اعمال قلبی در قرآن

باید اعمال درونی را حتی اگر به عمل ظاهری منجر نشود محاسبه کنیم. در قرآن کریم شواهد بسیاری داریم که اشاره مستقیم و غیر مستقیم به اعمال درونی و قلبی می کند. جایی از قلب گناهکار سخن می گوید: فإنّه عاصم قلبه. جای دیگر درباره مؤاخذه دست آورد های قلبی می فرماید: یُؤاخذ بما کسبت قلوبکم. امیر المومنین درباره عایشه فرمودند که حسد در وجود او همچون دیگ می جوشید. ببینید که اینچنین وجودی منشأ چه فتنه هایی در عالم شد. جایی دیگر قرآن کسانی را که در دل علاقه به اشاعه فحشاء توبیخ می کند: إِنَّ الَّذِینَ یحُبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فىِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ لهَمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فىِ الدُّنْیَا وَ الاَخِرَةِ  وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُون‏: کسانى که دوست دارند کارهاى بسیار زشت [مانند آن تهمت بزرگ‏] در میان اهل ایمان شایع شود، در دنیا و آخرت عذابى دردناک خواهند داشت، و خدا [آنان را] مى‏شناسد و شما نمى‏شناسید(نور/19)

فراتر از زمان

گاهی در بین مداحی ها  شنیده می شود : بااشک خود امام حسین علیه السلام را مدد دهید.

جدا از اینکه چقدر این حرف را خودآگاهانه می زنند، این سخن دقیق وبسیار درستی است. فرض کنید که به فرد امینی مقداری پول می دهید تا به پدر شما برساند که 20 سال پیش فوت کرده است. فرد هر قدر هم امین باشد از عهده آن بر نمی آید چون زمان آن گذشته است. حالا فرض کنید این امین، منشءفیض کل هستی، خدای علَم باشد. او دیگر در قید زمان و مکان نیست. در کل، اگر زمان را نادیده بگیریم همه مدد ها قابل وصولند، چه از گذشته به آینده و چه بالعکس. دعا های پدر بزرگ ها برای نوه های هنوز نیامده از همین دست است. حضرت خضر علیه السلام که آن دیوار را تعمیر کردند فرمودند که پدر صاحی این دفینه را برای فرزندان خود به جا گذاشته است. در روایات داریم که آن پدر از هفت یا هفتاد نسل قبل بوده است.

کل عالم نه تنها در این زمان بلکه فراتر از زمان به هم مرتبط است. در آن آیه که سخن از علاقه به اشاعه فحشا رفت، اشاره به این دارد که چنین فردی به کل فضای فحشا و جرم در همه هستی با آن علاقه متصل شده است. چگونه ممکن است؟ چه بسا ما آن را ندانیم ولی این دلیلی بر نبودن آن نمی شود. مثلا ما با موبایلمان به آن طرف دنیا متصل می شویم ولی از فرایند مخابراتی آن بیخبریم و این بی خبری ما اختلالی در اتصال بوجود نمی آورد.

با حبّ به جرم اثر آن را در هستی تقویت می کنیم. از همین رو در زیارات کسانی را که ماجرای کربلا را شنیدند و راضی بودند، لعنت می کنیم. همین است که برخی ظنّ ها خودش گناه است که اگر به گناهی بینجامد، آن گناهی دیگر است. آری، صِرف حبّ و بغض عذاب و عقاب و محاسبه دارد.

در آخر آیه که فرمود خدا می داند و شما نمی دانید، این فقط محض اطلاع نبود. ما باید منظور قرآن را دریابیم که در اینجا هشدار و انذار است، زیرا همین خدای عالِم، فردا قاضی است؛ یعنی هرچه می کنید قاضی می بیند نه اینکه برایش گزارش ببرند.

یکی از اساتید ما فرمودند: شخصی می گفت( که احتمالا خودشان بود): این اسم شهید خدا مرا بیچاره کرده است. این حس دیده شدن از جانب خدا، حیا می آورد چون حبّ در کار است. خداوند محبوب مُهاب است. اصلاحبّ هیبت می آورد. همان عالِم، فردا اسرع الحاسبین است، حسیب است: کفی بنا حاسبین. این یک هشدار است یعنی هیچ چیز فرو گذار نمی شود.

خودت ببین چه کرده ای!

بعد از محاسبه اعمال، همه اعمال را به او نشان می دهند و او تعجب می کند و می گوید : ما لهذا الکتاب؟ این کتاب کیست؟ فرض کنید به طور متوسط روزی حد اقل دو هزار عمل قابل محاسبه انجام می دهیم که در طول عمر حدود صد میلیون عمل خالص می شود که با ترکیبات و تاثیرات آن از شمار بیرون می رود. اینجاست که به او می گویند خودت مطالعه کن:اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا [به او مى‏گویند:] کتاب خود را بخوان، کافى است که امروز خودت بر خود حسابگر باشى( اسرا/ 14)

کاری را که قصد انجام آن را داریم و نمی توانیم، تیرگی خود را در درون به جا می گذارد. می فرماید آنچه همت انجام آن را داشته اید و به هردلیلی امکان انجامش نشده محاسبه می شود: وَ هَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ ... و به آنچه [از اهداف خائنانه‏اى که‏] دست نیافتند، اهتمام ورزیدند(توبه/ 74) وقتی باطن ها تیره شد، سیّئه راحت انجام می شود.

چه بخواهیم و چه نخواهیم، روزی درونیات ما آشکار می شود. نه اینکه آشکار می کنند، خودش آشکار می شود. چون آن روز، روز باطن هاست و برای اهل باطن همین امروز باطن ها ظاهر است. در سوره ای که به نام پیامبر گرامی اسلام است در آیه 29 می فرماید: أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فىِ قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّن یخُرِجَ اللَّهُ أَضْغَانهُم‏: بلکه کسانى که در دل هایشان بیمارى است، گمان کردند که خدا کینه‏هایشان را آشکار نخواهد کرد.

نکته پایانی اینکه این ایام متعلق به حضرت فاطمه سلام الله علیها است. ضمن استفاده از این  ایام باید توجه داشته باشیم که ایام شهادت، ایام سرور نیست و هر دو دهه را باید غنیمت بشماریم.

والحمد لله رب العالمین


حاشیه اسلیمی

سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین نخاولی با موضوع

 در قیامت از چه می پرسند؟

دریافت فایل صوتی با حجم 13 مگابایت


پ.ن:

- در حین ضبط ضبط برنامه، بعلت قطعی سیم در دقیقه 42حدود 5 ثانیه از برنامه ضبط نشد که بدین خاطر پوزش میطلبیم.

- بازنشر این مطلب در سایت عمارنامه

در این زمینه بخوانید:

- سیر و سلوک قرآنی | قیامت؛ تجلی خدا با "اسم الباطن"

- سیر و سلوک قرآنی | محاسبه؛ عزم برای بیدار ماندن

- سیر و سلوک قرآنی | نفس انسان، ارزشمندترین موجود هستی

- سیر و سلوک قرآنی | مراتب اعتلای نفس

وبسایت گفتمان برتر


جدیدترین اثر علمیِ مکتوبِ دانشمند فرزانه جناب حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمد حسن وکیلی حفظه الله منتشر شد. پس از انتشار کتاب «صراط مستقیم» و انتشار چند کتاب در پاسخ به نقدهای نوشته شده بر صراط مستقیم و همچنین نقد برخی تحریفات و اشتباهات تفکیکیان، اکنون کتاب بسیار ارزشمند «عشق مجازی در آینۀ شریعت، حکمت و معرفت» توسط فاضل ارجمند حجت الاسلام فکری منتشر گردید.

عشق مجازی در آیینه شریعت حکمت و معرفت

گفتمان برتر بنابر رسالت ذاتی خود یعنی نشر معارف توحیدی قرآن و اهل بیت علیهم السلام و همچنین برداشتن نقاب از چهره ی جریانات و مکاتب انحرافی که در مسیر رشد و سلوک الی الله هزاران نفس نفیس را زائل و فرصت ها و ظرفیت های ارزشمندی را به پای عقائد خرافی و باطل خویش هدر دادند، معرفی این کتاب را بر خود فرض دانسته و آنرا تقدیم نگاه همراهان خویش می نماید:

بخشی از مقدمه ناشر :

کتابی که پیش رو دارید از سلسله مکتوبات و مُنشآت استاد اندیشمند و محقق وارستۀ حوزۀ علمیّۀ مشهد مقدس جناب حجة الإسلام والمسلمین حاج شیخ محمّدحسن وکیلی دام عزّه است که توسط فاضل ارجمند جناب حجة الإسلام شیخ حمزه فکری تحریر، تدوین و تکمیل گردیده است و به موضوع «عشق»، اقسام و انواع آن به ویژه «عشق مجازی» به صورت یک پروژۀ تحقیقی گسترده و عمیق می پردازد، تا همۀ ابعاد فقهی، حِکمی و معرفتی آن برای اهل دقت و نظر تبیین شده و چراغی فراسوی دلسوختگان وادی عشق و کمال باشد.

«موسسۀ مطالعات راهبردی علوم ومعارف اسلام» با تقدیم این اثر تحقیقی به ارباب علم و عشق اعلام می دارد آمادۀ برگزاری نشست های نظریه پردازی و مناظره پیرامون مسائل اساسی معرفت اسلامی است، و در این راه، راهبرد «اتّباع أحسن» را از یک سو و «پدافند معرفتی» را از سوی دیگر و احترام و تواضع به همۀ علاقه مندان نشر معارف اهل بیت علیهم السلام را سرلوحۀ همۀ اقدامات علمی و عملی خود قرار داده است.

انتشارات موسسه مطالعات راهبردی علوم ومعارف اسلام

صفر الخیر 1435

آذر 1392

عشق مجازی در آیینه شریعت حکمت و معرفت

مقدّمۀ مؤلف

بسم اللـه الرحمن الرحیم

الحمدللـه ربّ العالمین و الصلوة و السلام على سیّدنا و مولانا محمّد و آله الطاهرین

و لعنة اللـه على أعدائهم أجمعین و لا حول و لا قوّة إلّا باللـه العلیّ العظیم

«إلهی! مَن ذا الذی ذاقَ حلاوةَ مَحبّتک فرامَ منک بدلاً، و من ذا الذی أنِسَ بقُربک فابتَغَى عَنکَ حِوَلاً؛ إلهی! فاجعلنا مِمّن اصطَفَیتَه لقُربک و وِلایتک و أخلَصتَه لِوُدّک و مَحَبّتک!»

کتابی که پیش روست دفتر سوم از مجموعة «تحریفهای علمی مخالفین حکمت و عرفان» است که به تحلیل مسألة «عشق مجازی» از منظر عقل و وحی پرداخته و به یکی از شبهات و اتّهامات دیرینة منتقدین پاسخ میگوید؛ اتّهامی که گاه از آن به نظربازی و شهوت رانی با زیبارویان تعبیر شده، و گاه ـ بدون رعایت تقوی و انصاف ـ با عنوان «تجویز و ترغیب لواط» مطرح شده است.

چند سال پیش یکی از مشاهیر منتسب به جریان تفکیک در یکی از مدارس معروف تفکیکی در مجلس درس عقائد خود، در خلال دهها مطلب خلاف واقع، از جمله همین مطلب را مطرح کرده بودند که جمعی از عرفا ـ حتّی عرفاء شیعه ـ قائل به جواز لواط بوده و خود نیز به این عمل شنیع مبادرت می ورزند و مرحوم صدرالمتألّهین نیز در زمرة قائلین به جواز این امر میباشد!

مدّتی بعد کتابی به نام «یافته های وحیانی درتضاد با بافته های یونانی» توسط یکی از ارادتمندان رکن مکتب «تفکیک» در خراسان، استاد سید جعفر سیّدان زیدت توفیقاته انتشار یافت. کتاب مزبور در ضمن قریب به دویست مورد مطالب کذب و تحریف شده و ادبیاتی مشحون از جسارت، ناسزا و تکفیرـ که به خوبی پرده از چهرة حقیقی جریان افراطی تفکیک در عصر حاضر بر میدارد ـ از جمله در حدود سی صفحه به مبحث عشق مجازی با زیبارویان پرداخته و اتهامات سخیفی را در این زمینه به مرحوم صدرالمتألهین و جناب محیی الدین عربی وارد کرده بود. در اطلاعیه هایی که برای تبلیغ کتاب بر در و دیوار مدارس مشهد نصب شده بود، اولین موضوع با خطّی درشت اینگونه عنوان شده بود: أمردپرستی عرفا! و بدین وسیله این افتراء شنیع در بین طلاب حوزه رواج داده شد.

منشأ اصلی این اتّهامات ـ چنانکه خواهد آمد ـ فصلی مختصر در کتاب شریف أسفار با عنوان «عشق الظرفاء و الفتیان للأوجه الحسان» و نیز برخی حکایات و عبارات موجود در آثار اهل عرفان میباشد که طبق معمول بی اطلاعی از اصطلاحات اهل فن و بی دقّتی در فهم عبارات، موجب سوء برداشت و چنین نسبت های خلاف واقع و قبیحی شده است.

این امور سبب شد تا عالم مجاهد استاد معظّم حضرت حجةالإسلام والمسلمین حاج شیخ محمّدحسن وکیلی دام ظلّه العالی که بحق چند سالی است در حوزة علمیّة مشهد جهادی علمی را آغاز نموده و یک تنه در قبال هجمه های پیاپی مخالفین معارف إلهیّه به حکمت و عرفان ایستادگی کرده اند در سلسله دروس «پاسخ به شبهات مربوط به عرفان و حکمت» جلسه ای را بدین مسأله اختصاص داده و در آن علاوه بر تبیین دیدگاه مرحوم صدرالمتألّهین در باب عشق مجازی به مناسبت به اختصار به احکام فقهی نظر و عشق به أجنبیّه و أمردان و بررسی روایات مربوط به این موضوع بپردازند. و از آنجا که این شبهه از گذشته های دور هماره از سوی مخالفین و منتقدین مطرح میشده و اذهان افراد بیشماری را به عرفا و حکمای عالیقدر اسلام بدبین نموده جناب استاد مصلحت دیدند که مباحث این جلسه توسط حقیر تحریر و تدوین شده تا به صورت رساله ای مختصر در معرض مطالعه و استفادة عموم قرار گیرد.

محتوای جلسة مذکور برای پاسخ به شبهات مخالفین کافی بود، لیکن به مقتضای حدیث شریف نبوی: «... ولکنّ اللـه یُحبُّ عَبداً إذا عَمِلَ عَمَلاً أحکَمَه»، نیز از آنرو که بحث «عشق» و توابع آن مورد تحقیق چندانی قرار نگرفته بود بر آن شدیم تا در این موضوع با هدفی فراتر از پاسخ به مخالفین به تحقیق و موشکافی بپردازیم. اکنون کتابی که ملاحظه می کنید همان رسالة گفته شده است که پس از گذشت بیش از دوسال تحقیق و تتبّع و مراجعات و مباحثات مستمر در خدمت استاد به محضر اهل فضل تقدیم میگردد. از تلاشی که در نزد استاد در به ثمر رسیدن این اثر انجام گرفته احدی جز خداوند متعال آگاه نیست و اگر به لطف إلهی مقبول نظر ارباب فضل و دوستداران دانش و معرفت افتد باید گفت:

یَرَی الناسُ دُهناً فی القواریر صافیاً     و لَم یَدرِ ما یَجری علی رأس سِمسِمِ

در اینجا لازم است مراتب امتنان خود را از مسئولین محترم مؤسسۀ مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام بالأخص مدیر معزّز حجةالإسلام والمسلمین دعائی دامّ مجده و معاون محترم تحقیق اندیشمند فرهیخته استاد ارجمند حجةالإسلام و المسلمین واسطی دام ظلّه نیز ابراز نمایم.

امید است که این خدمت ناچیز مقبول درگاه حضرت أحدیّت جلّ شأنه العزیز و مورد عنایت ولیّ نعمت حضرت ثامن الحجج علیه السلام و امام عصر حضرت بقیّة اللـه الأعظم أرواحنا لتراب مَقدمِه الفداء واقع شود.

نکاتی در مورد این کتاب

در اینجا مناسب است نکاتی را به عرض خوانندگان محترم برسانم:

1. در این کتاب بالغ بر یکصد روایت از أهل بیت طاهرین صلوات اللـه علیهم أجمعین طرح و بررسی گردیده و مشکلات و ابهامات بسیاری از کلمات ایشان برطرف گردیده و جلوه هایی از اعجاز آن ذوات مقدّسه در بیان معارف تکوینی و تشریعی نشان داده شده است.

نیز در پاره ای موارد تحقیقات و تدقیقات فقهی بر پایة مبانی فلسفی حکمت متعالیه ارائه شده که به نظر میرسد افق های جدیدی را در احکام روابط مرد و زن فرا روی فقهاء عظام ایجاد نماید.

2. به گفتة برخی از محقّقین، در حال حاضر در مجامع علمی غرب صدها مورد مقاله و کتاب و تحقیق در موضوع «فلسفة عشق» نوشته شده است؛ حال آنکه در میان مسلمین علیرغم طرح این بحث در برخی متون اوّلیه، در متأخرین جز مرحوم صدرالمتألّهین و برخی از کسانی که متأثّر از وی بوده اند شخص دیگری تحقیق چندانی ارائه نکرده است.

در کتاب حاضر علاوه بر شرح و تبیین فرمایش صدرالمتألهین در أسفار، به مناسبت در تنقیح و تکمیل برخی مواضع، تحقیقات جدیدی ارائه شده به طوری که میتوان گفت این کتاب بیش از آنکه مورد استفادة منتقدین قرار گیرد برای اهل فضل و دوستداران حکمت مفید خواهد بود.

درعین حال چون این نوشتار جزء فعالیت های اوّلیه در باب عشق مجازی محسوب میشود پروندة نقد و تکمیل آن باز است.

3. آنچه در کتاب حاضر از بیانات استاد تقریر و تحریر شده، و اندکی که حقیر افزوده است، تماماً به ملاحظۀ دقیق ایشان رسیده و جنابشان در تصحیح و تکمیل آن ها نکات بسیار و فصولی چند به قلم شریف خود اضافه فرموده اند، به طوری که باید گفت این کتاب تألیف شخص ایشان است. با این حال از سر لطفی که سالیانی است بر این ناچیز داشته و از باب شاگردپروری، سنّت دیرینۀ حوزه های علمیّه این کتاب به اسم حقیر به طبع می رسد.

به هر روی لازم میدانم از جملۀ آنچه به قلم استاد مکتوب شده به فصل «تحقیقی دربارۀ عشق نفسانی و شهوانی» و رسالۀ فقهیّۀ الحاقی در پایان کتاب اشاره نمایم.

4. و نکتة آخر خطاب به منتقدین حکمت و عرفان:

این کتاب به خوبی روشن میکند که مباحث فلسفی مسائلی نیستند که با مطالعه و تورّق کتب حکمت و به سادگی به دست آیند، بلکه محتاج دقّت، تعمّق، تخصّص و زانوزدن در محضر اهل فن می باشند. مطالعة این کتاب نشان خواهد داد که برداشت های مخالفین از عبارات عرفا و فلاسفه به خصوص حکیم بزرگ عالم اسلام فیلسوف إلهی و عالم ربّانی مرحوم آخوند صدرالمتألهین شیرازی قدّس اللـه نفسه الزکیّه چقدر با مقصود و مراد آن بزرگمرد فاصله داشته و نقدهایی که به مطالب او وارد ساخته اند جفایی بزرگ در حقّ او و ظلمی عظیم به عالم علم و حکمت است.

در اینجا از باب حسن ختام و تذکّر نکته ای که همواره در مجموعة «صراط مستقیم» بر آن تأکید شده، لیک از زبان مبارک یکی از حجج إلهی روایتی را که مرحوم ابن شهرآشوب رحمةاللـه علیه از أبی القاسم کوفی در کتاب التبدیل نقل نموده ذکر مینمائیم، باشد که سرگشتگان وادی طلب را راهگشا بوده و سودمند افتد.

وی میگوید: اسحق کندی فیلسوف عراق در عصر خویش که به زعم خود قرآن کریم را مشتمل بر مطالب متعارض یافته بود، شروع به نوشتن کتابی در تناقضات قرآن نمود. امام حسن عسکری علیه السلام که به واسطة یکی از شاگردان او از این جریان اطلاع یافتند توسط آن شاگرد برای وی پیغام فرستادند که:

«إن أتاک هذا المُتکلّمُ بِهذَا القرآنِ هَل یَجوزُ أن یکونَ مرادُه بما تکلَّمَ بِه مِنه غَیرَ المَعانِی التی قَد ظَننتَها أنّک ذَهَبتَ إلیها؟» (اگر گویندة این قرآن نزد تو آید و تو را از مراد خویش آگاه سازد آیا ممکن است که مقصود او از آنچه بدان تکلّم کرده غیر از معانی باشد که تو گمان کرده ای و بدان سمت رفته ای؟)

وقتی شاگرد گفتار حضرت را بر او عرضه کرد تأمّلی نموده و چنین احتمالی را از جهت عقلی و ادبی ممکن دانست. در این هنگام هیزم طلبیده آتشی فراهم آورد و جمیع آنچه نوشته بود را سوزاند.

بدیهی است که غرض از نقل این حدیث شریف استفاده از ملاک مذکور در کلام نورانی حضرت است که هر کلام برخاسته از حکمتی را در بر میگیرد، نه ادّعای همسنگی کلمات عرفا و حکما با ثقل اکبر إلهی؛ چه اینکه به گفتة بزرگ شارح حکمت متعالیة صدرائی حکیم متألّه آخوند ملّاعلی نوری قدّس سرّه:

«فلیُعلم أنّی لست اُرید أنّ کلّ ما قال به هؤلاء الحکماء و اُولئک العرفاء یجب أن یکون له وجه وجیه و محمل صحیح، و لایمکن أن یخطؤوه أو یأتوه بقول قبیح؛ و من أین و أنّی یتیسّر هذا؟! إنّما هذا منصب مَن عصمه اللـه تعالی من المعصومین عن السهو و الخطاء.

و لست أقول بأنّ ما بین دفّتی الأسفار و اُثولوجیا کالوحی النازل من السماء و مطابق لما جاء به الأنبیاء و کشف عنه الأولیاء علیهمالسلام، و لمیأتوا بباطل أو لاطائل أصلاً؛ بل نرید أنّ جُلّ کلماتهم و أکثر عباراتهم المرموزة لیس المراد منها ما یتراءی من ظواهر ألفاظها المستنکرة المکروهة بالبدیهة؛ و لااُرید غیر هذا.»

(باید دانست که غرض من این نیست که هر آنچه فیلسوفان و عارفان گفته اند دارای توجیهی بجا و محملی صحیح است و امکان ندارد که در مطالبشان به خطا رفته یا از الفاظی نابجا استفاده کرده باشند. و چگونه چنین چیزی ممکن باشد؟! و حال آنکه عصمت از خطای در گفتار منصبی است مختصّ به کسانی که خداوند آنها را از فراموشی و لغزش بازداشته است.

و نیز منظور من این نیست که همة آنچه در أسفار و اُثولوجیا مطرح شده مانند وحی نازل از آسمان و مطابق با گفتار أنبیا و شهود أولیاء إلهی است و نویسندگان آنها هیچ مطلب باطل یا بی فائده ای طرح نکرده اند. بلکه منظور ما این است که مراد از اغلب کلمات و عبارات مبهم و رمزگونة آنها مطالب ناپسند و بدیهیّ البطلانی که از ظاهرشان به ذهن میرسد نمیباشد؛ همین!)

به امید روزی که همة موالیان أهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بر سر سفرة پرنعمت معارف إلهی ایشان که شمّه ای از آن در حکمت بحثی و عرفان نظری متجلّی شده گرد آییم و در صراط مستقیم ایشان به سمت معشوق حقیقی حرکت نمائیم.

«اللـهم ربّنا أنزل علینا مائدةً من السماء تکون لنا عیداً لأوّلنا و آخرنا و آیةً منک؛ بجاه محمّد و آله الطاهرین صلّی اللـه علیه وعلیهم أجمعین.»

هشتم ربیع الثانی 1434

عید میلاد امام حسن عسکری علیه السّلام

مشهد مقدّس رضوی

علی شاهدها آلاف التّحیّةوالسلام

حوزة علمیّه ـ شیخ حمزه فکری شمیرانی

نگاهی گذرا به کتاب حاضر

کتاب حاضر در چهار بخش اصلی تنظیم شده است:

بخش اوّل در تقریر و توضیح فرمایش صدرالمتألّهین رضوان اللـه علیه است که به اعتباری مهمترین بخش کتاب میباشد.

در این بخش تفاوت های عشق نفسانی و شهوانی و شاخصه های هر یک به تفصیل توضیح داده شده است و ثابت شده که این طور نیست که محبّت به زیبارویان الزاماً شهوانی باشد. در این قسمت توضیحی دقیق از قاعدة «الظاهر عنوان الباطن» و قاعدة «المجاز قنطرة الحقیقة» ارائه شده و منافع و مضرّات عشق مجازی از منظر عقل بررسی گشته است. نکتة مهمّ این بحث آنست که عشق شهوانی از منظر مرحوم صدرالمتألّهین قدّس سرّه امری مذموم است و کلام وی تماماً ناظر به عشق نفسانی و فوائد عقلی آن است و در کتاب أسفار بحث متمرکز بر هست ونیست ها است و بایدها و نبایدها از حیطة بحث وی خارج است.

بخش دوّم کتاب به بررسی حکم عشق و محبّت و همچنین نظر به زیبارویان از منظر روایات و کلام فقها میپردازد. در این بخش در ابتدا فهرستی از روایاتی که مضامین موجود در کلام صدرالمتألّهین قدّس سرّه را تأیید میکند، ارائه شده و اثبات شده که از منظر شرع مقدّس نیز محبّت به دو قسم شهوانی و نفسانی تقسیم میشود. و سپس در فصل دوّم ابتدا به بررسی حکم فقهی نظر به چهرة زیبارویان پرداخته و فتاوای برخی از معاصران که معتقدند تماشا نمودن زن أجنبیّة زیبارو به قصد تلذّذ غیرشهوانی جائز میباشد، نقل و بررسی شده و پس از آن حکم فقهی عشق نفسانی و اقسام آن بررسی گردیده است.

بخش سوم کتاب به بررسی دو اثر از آثار تفکیکیان در نقد بحث عشق مجازی میپردازد. اثر اوّل کتاب «عارف و صوفی چه میگویند؟» تألیف مرحوم آیةاللـه حاج میرزا جوادآقا تهرانی رحمةاللـه علیه است که دربرگیرندة بحثی مختصر ولی مؤدّبانه و نسبةً علمی میباشد و در طی یازده نکته اشتباهات آن بررسی گردیده است. اثر دوّم همان کتاب یافته های وحیانی است که باعث اصلی بر تدوین این کتاب بود. کتاب یافته های وحیانی گرچه فاقد هویّت علمی است و محتوای آن ارزش نقد عالمانه ندارد، علاوه بر آنکه مشتمل بر تعابیری زشت و سخیف است که نقل آن نیز مناسب نیست؛ ولی با این حال به دو جهت عبارات آن به تفصیل نقل گشته و در طی حدود بیست و سه نکته اشتباهات آن تذکّر داده شده است:

جهت اوّل اینکه محتوای غیرعلمی این کتاب جزء افکار رائج در میان فضای عمومی تفکیکیان میباشد و بررسی تفصیلی آن مورد نیاز برادران تفکیکی است.

دوّم آنکه عبارات و ادبیات این کتاب نشانگر گوشه ای از حقائق پسِ پردة جامعة تفکیکی معاصر میباشد، حقائقی که تفکیکیان تلاشی دامنه دار برای پنهان نمودن آن کرده و سعی میکنند که جریان تفکیک را جریانی دارای ادب و حسن خلق و تقوا معرّفی کنند. نقل عبارات این کتاب برای نشان دادن این حقائق تاریخی ضروری می نماید.

بخش چهارم کتاب دربارۀ عشق و معشوق در اشعار عارفان است. در فصل اول این قسمت شواهدی از اشعار عاشقانة فقیهان عارف ارائه گشته و سپس به عوامل استفاده از اصطلاحات عشق مجازی در اشعار عرفانی پرداخته شده و در ادامه طی سه فصل با عناوین «عشق و معشوق در اشعار خواجه حافظ رحمه اللـه» و «شیخ شبستری و عشق مجازی» و «محیی الدین و عشق مجازی» اثبات شده که الفاظی که در اشعار عرفانی به کار میرود دارای معانی بلندی است که از محدودة عشق به زیبارویان عالم طبع به مراتب فراتر میباشد و غالب این کلمات به حسب اصطلاحات و زبان خاص اهل عرفان به کار میرود. و سپس ضمن بحث هایی تاریخی، ثابت شده که نسبت عشق شهوانی به مرحوم خواجه حافظ، جناب محیی الدین و شیخ شبستری کذب است. و در ضمن آن تحقیقی تاریخی دربارة کتاب مجالس العشّاق و داستان های جعلی آن دربارة عشقبازی بزرگان اهل عرفان ارائه شده است.

در پایان کتاب نیز طی یک جمع بندی کوتاه به آثار بحث عشق مجازی و دو دیدگاه مزبور در فهم روایات، مباحث فقهی، مباحث اخلاقی و در نهایت رفتارهای اجتماعی و بنیان خانواده اشاره شده است.

پس از پایان کتاب مجموعه مباحثی که مرتبط با کتاب بوده ولی درج آن در متن یا حاشیه موجب آشفتگی نظم کتاب میگشته است در طی یازده ضمیمه آورده شده که بحمداللـه مشتمل بر نکاتی عقلی، فقهی، تاریخی و مباحثی مفید و ارزشمند است. در انتها نیز رساله ای فقهی در حکم «نظر به أجنبیّه» آمده که نکات فقهی نو و تازه ای را در بر گرفته است.

برای تهیه این کتاب ارزشمند می توان با شماره ی 05112285800 (انتشارات مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام) تماس گرفت.


پ.ن:

باتشکر از دوست عزیزم، سرور ارجمند حجت الاسلام قادری که زحمت تهیه این متن را کشیده بودند.


وبسایت گفتمان برتر


خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 15 اسفند1392

قیامت؛ تجلی خداوند با اسم الباطن

سیر صعودی یا قهقرایی؟

خیلی از اوقات شخص در حال سقوط است ولی گمان می کند که در حال رشد است. هر فردی باید به دقت ببیند که سیر صعودی دارد یا به قهقرا می رود. بدون محاسبه ممکن نیست این را بفهمیم و اصلا فهم اولیه روند حرکت فرع بر وجود ارزیابی است: من حاسب نفسَهُ رَبِح و من غَفل عنها خسر، هر که نفسش را ارزیابی کند نفع می برد و هر که از آن غافل شد سرمایه اش بر باد می رود.

چشم رضایت

در محاسبه نفس می خواهیم از محبوب ترین شیء عالم نزد خودمان، ایراد بگیریم. حالا وقتی ما عادت کرده ایم که حُسن های خود و عیب های دیگران را ببینیم، چقدر این کار سخت می شود. اصلاً منشأ بسیاری از دعواها همین حُسن خود دیدن است. با محاسبه تمرین می کنیم که این چشم رضایت را از خودمان برداریم.

خوشا به حال عیب جوی خود: طوبی لمن شَغَلهُ نفسه عن عیوب النّاس. واقعا چقدر از خودمان گله داریم و چقدر از خود راضی هستیم؟ ما حتی امور منفی خود را هم خوب جلوه می دهیم.

آب گل آلود و نفس شیّاد

جدا از مسئله دوست داشتنِ خود، دو مسئله دیگر کار را مشکل تر می کند. یکی اینکه مرز بین مثبت ها و منفی ها بسیار نزدیک است و حقیقتاً راه رفتن روی صراط مستقیم از گام برداشتن روی تار مو و لبه شمشیر سخت تر است.

دوم اینکه در این آب گل آلود با حیله گری و شیّادی نفسمان مواجهیم. این نفس گاهی تکبّر را به اسم وقار جا می زند، ذلّت را به اسم حیا و تحقیر دیگران را به اسم تربیت. مثلا کسی را تحقیر می کند و با خود می گوید: اگر من الآن ادبش نکنم، فردا با دیگران همین کار را می کند، غافل از اینکه دارد غضبش را تسکین می دهد.

اخوان فی الله

امام صادق علیه السلام فرمودند: بهترین دوست من کسی است که عیوب مرا برایم به هدیه بیاورد. بیایید دوستان صمیمی به هم بسپاریم که عیوب هم را به یکدیگر گوشزد کنیم. همسرانِ همراه و دوستان نزدیک باید برای غلبه بر نفس از هم کمک بگیرند. چون هر کسی خودش را دوست دارد و چشم رضایت، حسن ظن می آورد باید چشمی از بیرون باشد تا عیوب بهتر معلوم شود. الرفیق ثم الطریق. این افراد را اخوان فی الله می گویند.

کیفیت اجمالی محاسبه

به طور اجمال (قبل از اینکه به مباحث تفصیلی نحوه محاسبه برسیم) می خواهیم بدانیم چگونه باید محاسبه کرد. باید از خود بپرسم از صبح تا بحال چه کرده ام. مثلا اگر مغازه دار هستم باید بپرسم با مردم خوب برخورد کرده ام یا نه. این مرحله اول است که سوال از رفتار ظاهری است. در مرحله ظاهری می پرسیم این رفتار خوب به چه نیت باطنی بود. مثلا خدای ناکرده اگر مشتری زن بوده خوب بر خورد کرده ام یا برای رضای خدا. باید اعمال و نیات را زیر ذره بین بگیریم.

 نفسِ شرور، مکانیسم آن اینگونه است که عیوب را به فراموشی می سپارد. این حالت اگر در انسان غلبه کند بسیار خطرناک است. در روایت داریم که مومن اگر گناهی را هفتاد سال پیش هم انجام داده باشد، استغفار می کند. یعنی عیوب خود را فراموش نمی کند.

کافیست برای شروع شبی 5 دقیقه به پای محاسبه بنشینیم و کار ها و انگیزه ها را ارزیابی کنیم. در این میان نباید اسیر توجیهات شد و باید بتوانیم آنها را به بند بکشیم. مثلا گاهی در مقابل خدمت، واکنش بدی می بینیم وناراحت می شویم. این یعنی کار برای خدا نبوده است. ما قصد معامله داشتیم؛ یعنی می خواستیم در مقابل خوبی، خوبی ببینیم و حالا که در این معامله ضرر کرده ایم ناراحتیم. علامه طهرانی می فرمودند: اگر کاری را برای رضای خدا انجام دادی و در مقابلش سیلی خوردی، آن یلی را هم بخاطر خدا تحمّل کن. این فرد مامور شده تا تو را رشد بدهد و تو را به معراج ببرد.

فردی از همراهان ما بود که در قبال خوبی، بدی دیده بود و آنقدر ناراحت بود که سرخ شده بود و می گفت حتما باید جواب این کارش را بدهم. استاد ما به او فرمودند: تو همین الآن داری توی جهنّم می سوزی!

البته محاسبه در ابتدا بیشتر از 5 دقیقه طول می کشد، اما وقتی روش هایی را که در جلسات آینده گفتگو خواهیم کرد، به کار ببندد، کمتر از این هم می شود.

آیات دیگر درباره محاسبه

للّهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ  وَ إِن تُبْدُواْ مَا فىِ أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُم بِهِ اللَّهُ  فَیَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَ یُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ  وَ اللَّهُ عَلىَ‏ کُلِّ شىَ‏ءٍ قَدِیر: آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمین است از آن خداوند است و اگر آنچه در دل دارید آشکار یا پنهان کنید، خداوند حساب آن را از شما باز خواهد خواست، پس هر که را بخواهد مى‏آمرزد و هر که را بخواهد عذاب خواهد کرد و خداوند بر هر کارى تواناست.(بقره/284)

خداوند در این آیه می فرماید که کل نظام هستی ملک خداوند و از آن اوست. پس ما نیز به عنوان جزئی از این نظام، ملک اوییم. از طرفی مالک بر مملوک احاطه کامل دارد، یعنی بر ظاهر و باطن او محیط است. می فرماید آنچه خدا از آن حساب می کشد فقط اعمال آشکارا و ظاهری ما نیست، بلکه از نهانخانه های دل هم محاسبه می شود.

پرسش از نیّات

 در تایید این مسئله در جای دیگر قرآن کریم آمده: یَأَیهَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اجْتَنِبُواْ کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ : اى مؤمنان! از بسیارى از گمان‏ها دورى کنید که برخى از گمان‏ها گناه است (حجرات/!2)

می فرماید که نفس برخی از گمان ها گناه است نه تجلی آن در اعمال. یا در جای دیگر می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ یحُبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فىِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ لهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فىِ الدُّنْیَا وَ الاَخِرَة: بى‏گمان کسانى که دوست دارند درباره مؤمنان، کار زشت شایع شود عذابى دردناک در این جهان و در جهان واپسین خواهند داشت(نور/19) می بینید که همین دوست داشتن آنها که فعلی درونی است، آنها را ورطه عذاب می کشد.

همین طور است لعن هایی که به افراد پست در دعا ها می فرستیم،؛ کسانیکه سمِعت بذلک و رضیت به. آنها که ظلم را شنیدند و به آن راضی بودند. در آیه دیگر می فرماید که گوش و چشم و دل مورد محاسبه قرار می گیرند: إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کلُ أُوْلَئکَ کاَنَ عَنْهُ مَسْئولا:  از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید( اسراء/36) که دل اشاره به درونیات ماست.

تربیت و رشد در غیر انسان عمدتا حاصل عوامل بیرونی است ولی در انسان بیشتر تابع درون است. منشأ اعمال ما همین حبّ و بغض هاست. پس کشف عیوب بیرونی و درونی خود، کلید نجات است که با محاسبه تحقق می یابد.

دو مسئله در این آیه هویدا می شود. یکی اینکه آیا درونیات را محاسبه می کنند که جوابش آری است و دوم اینکه آیا بخاطر آنها عذاب هم می کنند که معلوم نیست؛ فَیَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَ یُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ.

یک تذکر

حضرت استاد حسن زاده آملی می فرمودند: خدا کسی را جهنم نمی برد حتی یزید را.  نفسِ جهنمی خودش جهنم می شود و نفس بهشتی، بهشت. درست است که نار الله الموقده هست، اما الّتی تطّلع علی الأفئده نیز هست. یعنی آتشی که از خود دلها طلوع می کند. قیامت هم خود نفس ماست.

قیامت چقدر نزدیک است؟

در آیه محوری محاسبه در سوره حشر خداوند فرمود: باید آدمی خوب بنگرد که برای فردا چه پیش می فرستد. واژه فردا به ما می رساند که قیامت نزدیک است. در جواب به این سوال که قیامت چقدر نزدیک است، دو نوع جواب در قرآن کریم آمده است. گاهی آمده کلمحِ البَصر که یعنی مثل چشم بر هم زدنی. اگر کسی بپرسد که پس کجاست این قیامت؟ من که چشم بر هم زدم و نیامد. می گوییم که این از باب تمثیل است و منظور نزدیکی فوق العاده ایست که آن را درک نمی کنیم. ما اغلب  در حصر زمان در بندیم و نمی توانیم تصور کنیم که زمان را هم می شود از بیرون آن نگاه کرد. مثال این عدم توانایی این است که فردی را تصور کنید که از ابتدا در ته چاهی بوده و تنها افق دید او همان دهانه چاه است. هموار هاگر حیوانی از روی چاه می پریده، او اول سرش را می دیده و سپس دست و پایش و سپس دمش را. حالا اگر به این فرد بگوییم می شود که حیوانی را یکجا از بیرون و به طور کامل دید، باورش نمی شود. همین الآن قیامت هست اما آنانکه در ته چاه طبیعت هستند نمی توانند آن را درک کنند.

جواب دوم که جواب دقیق تر است این است که عِلمُها عند رّبّی؛ یعنی تحقق قیامت در نزد خداست. نزد خدا هم که زمان معنا نمی دهدو از سنخ زمان نیست و غیر از زمان رهیده ها نمی توانند آن را دریابند. قیامت روز بروز خداوند به اسم الباطن است. ما همین الآن غرق در قیامتیم پس چرا آن را نمی بینیم؟ فردا در آیه کریمه یعنی روز متصل به شب ظلمانی دنیا، یعنی وقتی از دنیا رهیدیم.

در آیه ای دیگر در سوره آل عمران آیه ای مشابه این آیه سوره بقره داریم با این تفاوت که در اینجا تخفوا در ابتدا آمده و در آخر آیه اشاره به اسم علیم خداوند شده نه قدیر. لطافت این تفاوت در این است که وقتی سخن از محاسبه است، چون اصل ابتدایی در حساب، ظاهر اعمال است، ابتدا تبدوا و امور آشکار آمده و در آل عمران که سخن از علم و احاطه پروردگار است، امور نهانی را ابتدا آورده است.

نکته ای مهم در تصورات ما از افعال و صفات الهی

ما در صفات خداوند می بینیم که او انتقام گیرنده است. تصویری که عموما از انتقام خدا دارند این است که او قوانینی وضع کرده و حالا که عده ای آنها را رعایت نکرده اند، خدا آنها را عذاب می کند. ولی گفته شد که خدا کسی را جهنم نمیی برد و ما خود را جهنمی می کنیم.

یا مثلا می شنویم که خدا از برخی راضی شد. سوال اینجاست که مگر در ذات خدا انفعال و تأثیر راه دارد که ناراضی بوده و حالا راضی شده است. یا می فرماید که نامه عمل را به دست راست و چپ می دهند. آیا همین دست راست و چپ است؟ فهم اینن حقایق نیاز به حرف شنیدن دارد. دین که همه اش تعدادی احکام نماز حج نیست. تازه با این نماز های پر خواطر و حج های ریایی که کاری از پیش نمی رود. باید حرف ها بشنویم. باید جانمان گسترش یابد. اینکه در قرآن آمده که بهشتی می گوید که آهای بیایید و نامه اعمال مرا بخوانید، این نیست که مثل دنیا، یک بچه دبستانی بیست گرفته و می خواهد به کسی نشان بدهد. آنجا دارِ شعور است و چیزی از کسی پنهان نیست. فهم این حقایق، دقّت و تأمل می خواهد. باید ببینیم که چه حقایقی در وراء این حقایق است که به این شکل بیان شده است. متأسفانه برخی تفاسیر این آیات را با دقت کمی بیان می کنند.

قسمت ما فی انفسکم نوضیحی دارد که بعدا گفتگو خواهد شد انشاءالله.

پس آیا خواطر محاسبه می شوند؟ جواب آری است. آیا عقاب می شوند؟ خیر و این نکته ای دارد که در بعداً به گفتگو می نشینیم.

و الحمد لله ربّ العالمین


حاشیه اسلیمی

سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین نخاولی

در جلسه ی سیر و سلوک قرآنی مورخ 15 اسفند 1392

دریافت فایل صوتی با حجم 10 مگابایت


در این زمینه بخوانید:

- سیر و سلوک قرآنی | محاسبه؛ عزم برای بیدار ماندن

- سیر و سلوک قرآنی | نفس انسان، ارزشمندترین موجود هستی

- سیر و سلوک قرآنی | مراتب اعتلای نفس

- سیر و سلوک قرآنی | شاه کلید روح ایمان


وبسایت گفتمان برتر


هوالعلیم

گفتمان برتر برگزیده ی اولین جشنواره ی بین المللی مقاومت و بیداری شد.

وبگاه گفتمان برتر

در نخستین جشنواره ی فعالان بین المللی عرصه ی فضای مجازی که به همت دبیرخانه ی این همایش و با حمایت سازمان بسیج مستضعفین، شورای عالی فضای مجازی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال، مؤسسه نور و...  برگزار شده بود از بین ۹۰۰ اثر ارسالی به زبان های فارسی، عربی، انگلیسی، اسپانیولی، ترکی استانبولی و کردی، 50 اثر برگزیده و بر اساس رتبه به 12 اثر  سکه بهار آزادی اهداء گردید.

در این جشنواره وبگاه گفتمان برتر با ارسال یکی از مطالب خود، برای اولین بار و در آستانه ی دهمین ماه فعالیت، بعنوان اثر برگزیده موفق به کسب لوح تقدیر و تندیس اولین جشنواره ی بین المللی مقاومت و بیداری گردید.

مطلب " اظهارات تکان دهنده ی جوان اهل سنت فلسطینی که با سخنان سید حسن نصرالله شیعه شد" که پیش از این توسط این وبگاه منتشر شده بود و نیز بازتاب فوق حد تصوری در رسانه های سایبری و مکتوب پیدا کرده بود، در این جشنواره به انتخاب هیئت محترم داوران بعنوان اثر برگزیده انتخاب شد.

گفتنی است، طبق ادعای مسئولین جشنواره، مقالاتی که به زبان انگلیسی و یا عربی ترجمه شده بودند در اولویت امتیازدهی در این جشنواره قرار داشتند.


وبگاه گفتمان برتر

در اختتامیه این مراسم که چهارشنبه 7 اسفند 92 در تالار شیخ انصاری دانشکده حقوق دانشگاه تهران برگزار شد، نفرات برگزیده جوایز خود را از جناب آقای دکتر سعید جلیلی دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی و نماینده ی مقام معظم رهبری در این شورا و عضو مجموع تشخیص مصلحت نظام دریافت کردند.

ایشان در این مراسم سخنرانی کوتاهی در باب نقش رسانه های سایبری در تقویت جریان مقاومت و ایجاد تمدن نوین اسلامی ایراد فرمودند. متن کامل سخنرانی از این لینک قابل دریافت میباشد.

وبگاه گفتمان برتر این موفقیت را به همه ی همراهان خویش صمیمانه تبریک عرض مینماید.

امید است مرضای رضای حق تعالی قرار گیرد.


 پ.ن:

- متأسفانه عملکرد بسیار ضعیف دبیرخانه، اصلا در شأن این جشنواره با این هزینه های گزاف نبود. این مسئله در تک تک مراحل برگزاری این جشنواره از فراخوان تا اختتامیه کاملا مشهود بود. بعنوان مثال در بحث اطلاع رسانی اختتامیه، بعد از چندین بار تعویق این مراسم، ساعت 10 صبح روز مراسم (7 اسفند) این پیامک از طرف کمیته اطلاع رسانی به بنده فرستاده شد: " به نام خدا مجازی کار مقاوم حضرتعالی از برگزیده گان نهایی جشنواره بین المللی فعالان فضای مجازی مقاومت و بیداری می باشید. بار دیگر از شما دعوت بعمل می آید. امروز چهارشنبه در اختتامیه جشنواره که با سخنرانی دکتر جلیلی در دانشگاه تهران برگزار می شود شرکت فرمایید. زمان 15 تا 18" این در حالی است که پیش از این در پیامک و ایمیلی که چند روز قبل از آن فرستاده شده بود هیچ اشاره ای به برگزیده شدن نشده بود و همچنین هیچ توضیحی هم در این مورد در سایت رسمی جشنواره در این مورد وجود نداشت. در این شرایط با زحمت فراوان توانستیم شماره ی دبیر اجرایی مراسم را پیدا کنیم و با ایشان تماس بگیریم اما ایشان نیز از ارائه هرگونه توضیحی در این مورد خودداری کردند. نتیجه این شد که باوجود صرف هزینه گزاف و تحمل سختی سفر به تهران آنهم 30 دقیقه قبل از شروع برنامه(!) و با تأخیر پرواز و گیر افتدن در ترافیک تهران، نگارنده زمانی به مراسم رسید که غرفه های نمایشگاهی و تجهیزات مربوط به اختتامیه در حال جمع آوری بودند! بگذریم که برخورد سرد و بی روح(و در یک مورد بی ادبانه) عوامل اجرایی اختتامیه، این بنده را بیش از پیش از طی این مسیر در این شرایط پشیمان کرد.

امیدوارم که مسئولین ارشد دبیرخانه ی این جشنواره نسبت به انتخاب همکاران خود دقت بیشتری به خرج دهند.

- گزارش تصویری مراسم اختتامیه در سایت خبرگزاری فارس و رجانیوز

- بازتاب این خبر در خبرگزاری رسا

وبسایت گفتمان برتر


خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 8 اسفند1392

محاسبه؛ عزم برای بیدار ماندن

مقدمه هر بیداری و توبه یک محاسبه اجمالی و نارضایتی از وضع موجود است. این یک نوع محاسبه اولیه است. یعنی اگر قرار بود در سیر الی الله به جای صد منزل، جزئی تر شویم و هزار منزل بشماریم، باید قبل یقظه( بیداری) از یک محاسبه اولیه اجمالی یاد کنیم. اما پس از بیداری و توبه سالک می خواهد همچنان بیدار بماند، پس به محاسبه ای جدی تر روی می آورد. به عبارت دیگر؛ محاسبه یعنی تمرکز و توجه برای حفظ و استمرار و ارتقاء نقاط مثبت، و حذف نقاط منفی و ضعف. گفتیم که محاسبه فقط محض اطلاع نیست و مقدمه چاره اندیشی و حل مسئله است، پس محاسبه مساوی است با کاستن تدریجی بدی ها.

با این توصیف، عدم محاسبه یعنی از دست رفتن رشته زندگی از دست انسان. مثلا یک تاجر موفق، اگر در دوره ای دید که کسبش کم رونق شده، یقینا به فکر چاره می افتد و گرنه بازار برای او تصمیم می گیرد و با رشد و اُفول بازار، کسب او رشد و افول می کند. عدم محاسبه باعث می شود تا در بند شرایط، اسیر باشیم و محاسبه کمک می کند تا بر شرایط، امیر باشیم که منظور، همان حکومتِ عقل است.

فرد محاسبه گر، اگر هر لحظه روی زندگی اش دست گذاشتند و از او پرسش کنند، پاسخگوی آن است.

جمع بندی ضرورتِ عقلی محاسبه

گفتگو شد که اهمیت محاسبه، تابع اهمیت نفس و ویژگی های منحصر به فرد آن است:

ویژگی اول: نفس انسانی بسیار نفیس و با ارزش است. ما اگر جماد یا گیاه یا حیوان بودیم، به ترتیب، ارزشمان بالاتر می رفت. اما حالا که انسانیم، نفیس ترین موجود هستی هستیم، چرا که خدا از همه حتی فرشتگان مقرّب خواسته تا بر آدم سجده کنند.

ویژگی دوم: نفس انسان بسیار حسّاس است. گاهی یک شیء قیمتی در عین ارزشمند بودن، مقاوم هم هست. در اینصورت ضرورت کمتری برای مراقبت احساس می شود. مثلا آیا شما برای پاک کردن شیشه پنجره و شیشه عینک از یک دستمال استفاده می کنید؟ به حسب حسّاسیت یک شیء مرتبه مراقبت و محاسبه آن تغییر می کند.

شاعر می گوید: ... آینه دانی که تاب آه ندارد. یک آهِ آدمی روی آینه اثرش می ماند. دیده ایم که گاهی یک حرف، ما را می شکند. چه نفوسی که با یک کلمه زیر و رو شده اند، چرا که نفس، حساس است. اگر از بالا به وقایع نگاه کنیم می بینیم که چه چیز های کوچکی ما را به خود کاملاً مشغول می کند. ذهن انسان وقتی درگیر یک موضوع می شود، مثل یک دوربین روی آن زوم می کند، تا جایی که چیز دیگریی را نمی بیند. بدترین زندگی ها، سیاهی شان به اندازه یک نقطه روی یک صفحه سفید است. البته گاهی نفسِ برخی، بیش از حد، حساس می شود که این هم مطلوب نیست. دلخوشی و گریه های بچه ها را در نظر بیاورید. اگر از زاویه دید ملکوت به زندگی هایمان نگاه کنیم، بسیاری از ناله های ما به خاطر چیز های کوچک وبچگانه است. خواهیم دید که عالم را وهم اداره می کند. در روایت داریم که اگر همه عاقل بودند، عالم خراب می شد. تا اینجا معلوم شد که نفس، موجودی قیمتی و حساس است.

ویژگی سوم: مراتب اُفول و رشد نفس، بینهایت است. این مراتب، در جلسات گذشته اجمالا مرور شد و معلوم شد که سیر بینهایت ما به سوی سقوط یا صعود، این را می طلبد که با حساب و کتاب پیش برویم.

ویژگی چهارم: اثر پذیری نفس، حیاتی و ابدی است. به این مثال توجه کنید. اگر یک مادر باردار، مراعات جنین خود را نکند و کاری ا انجام دهد که اثر منفی روی جنین بگذارد، در آن لحظه اهمال کاری، ظاهراً اثری مشاهده نمی شود، اما وقتی بچه به دنیا آمد، آثار آن عمل هویدا می شود. مثلاً یک ویروس کوچکِ سرخچه می تواند بچه را کور دائم به دنیا بیاورد. ما در جنینِ عالم طبیعت موقّتا در حال رشد هستیم. گناهان نیز همان وبروس هایی هستند که روی نفس، اثر منفی می گذارند و باعث می شوند، مثلا در قیامت، کور محشور شود: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَ نحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَمَة أَعْمَى‏: و هر کس از هدایت من [که سبب یاد نمودن از من در همه امور است‏] روى بگرداند، براى او زندگى تنگ [و سختى‏] خواهد بود، و روز قیامت او را نابینا محشور مى‏کنیم. ‏(طه/124)

خداوند، گناهکاران را فقط ضرر کننده نمی داند، بلکه آنان را خسارت دیده و تباه شده می خواند. خسارت یعنی اینکه اصلِ سود وسرمایه از بین برود. اگر تعبیری شدید تر بود خداوند به کار می برد. چون ما تنها به نقطه صفر اکتفا نمی کنیم بلکه به زیر صفر و منفی بینهایت هم ممکن است برسیم.گناه، می تواند ما را تا منفی بینهایت ببرد. استمرار بر گناه باعث عادی شدن آن و ارزش شدن آن می شود.

پس هر چه اثر و ماندگاری فعل بیشتر باشد، ضرورت محاسبه آن بیشتر است. چراکه آثار آن تمام شدنی نیست و ابدی می شود.

یک نکته درباره رحمت الهی

خداوند در قرآن کریم فرموده است: وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لجََعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً  وَ لَا یَزَالُونَ مخْتَلِفِینَ* إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ  وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ  وَ تَمَّتْ کلِمَةُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ: اگر پروردگارت مى‏خواست یقیناً تمام مردم را [از روى اجبار، در مسیر هدایت‏] امت واحدى قرار مى‏داد، [ولى نخواست به همین سبب‏] همواره [در امر دین‏] در اختلاف‏اند.مگر کسانى که پروردگارت به آنان رحم کرده و به سبب همین ( رحمتش) آنان را آفریده است. و فرمان حتمى پروردگارت تحقق یافت که همانا دوزخ را از همه جن و انس [که راه کفر و عناد را برگزیدند] پر خواهم کرد.(بقره/119-118)

خدا می فرمایند با وجود همه نافرمانی های انسان، را برای رحمت خلق کرده است، آن هم رحمت رحیمی که نجات از نار است. اگر بنا بود که اکثر مردم جهنمی شوند، این برای خلقت خدا نقص بود. کسی که در دلش توحید است در نهایت به بهشت می رود، ولو پس از تحمّل احقابی از نار. همه این عذاب ها نسبتش به رحمت ابدیِ پس از آن هیچ است. البته نباید فراموش کرد که یک سر سوزن از  این عذاب، قابل تحمل نیست. این عذابی است که یاد آن، اشک امیر المومنین را نیز جاری کرده است: ... أم لطول عذابٍ و مُدّتِه.

کفّار هم در نهایت از عذاب می رهند الّا معاندین؛ آنهایی که حق را به عینه دیدند و عناد کردند. عناد و لجبازی مرض بسیار بدی است. لجباز می گوید: دُرُسته که اینطوریه ولی ...!  اگر امری درست است، آدمی باید بگوید، چشم! گاهی فردی چشم نمی گوید و عناد هم نمی کند. او در نهایت اهل رحمت می شود؛ رحمتی که میزانش نسبت به عذابی که می کشد بینهایت است. بسیار نادرند آنهایی که تا آن درجه عناد داشته باشند. آمده که امیر المومنین بر سر بستر مرگ خلیفه دوم رفتند و به او گفتند: آیا می دانی من حق بودم و هستم؟ گفت: آری! فرمودند: بیا و همین را بین مردم اعلام کن. من هم ضمانت می کنم تبعاتش را از تو برطرف کنم و کارها را درست کنم. گفت: حاشا! النّار و لا العار. جهنم می روم و این ننگ را نمی پذیرم. این روحیه را ببینید. از آن طرف در اشعار حضرت سید الشهدا گویی در جواب همین حرف آمده: العار اولی من دخول النّار. درست است که آتش جهنم نسبت به رحمت ابدی ناچیز است اما خودش فی نفسه امری عظیم است.

یک تمرین

حتما این کار را انجام دهید. یک بار که در حمام بودید، فرض کنید که راهی به بیرون ندارید. آنوقت آب داغ را کمی بیشتر کنید( البته نه تا حدی که به پوست آسیبی برسد) سپس زیر آب بروید و فرض کنید فقط یک روز قرار است زیر این آب باشید، البته به شرطی که پوست بی حس نشود و هر آن حساس تر باشد. رفقا نباید بخاطر امید به رحمت از عذاب بی باک شویم. تازه این آب جوش 100 درجه نیست. دمای مرکز خورشید 20 میلیون درجه است که در برابر آتش جهنم صفر است. چراکه آتش جهنم منشأش نفس خود ماست وگرنه خدا که کوره ای از ابتدا نیافریده که مردم را عذاب کند: وَ مَا أَدْرَئکَ مَا الحُطَمَةُ* نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ* الَّتىِ تَطَّلِعُ عَلىَ الْأَفِْدَةِ: و تو چه مى‏دانى آن شکننده چیست؟ آتش برافروخته خداست. [آتشى‏] که منشأش دل‏ها ست(همزه/ 7-6-5)

ویژگی پنجم: تغییرات نفس، نامحسوس است. پیر شدن و کم توان شدن ما را در نظر بگیرید. اگر تصویری از زندگی امروز ما را 10 سال پیش به ما نشان می دادند، آیا باورمان می شد؟ ویژگی تغییرات تدریجی این است که نامحسوسند. چون خودمان در متن آن قرار داریم، آن را درک نمی کنیم. به همین دلیل برای رصد تغییرات حتما وزنه می خواهیم که همان محاسبه است. چراکه آدمی نه تنها با تغییرات خو می کند بلکه پس از مدتی بریش مطلوب می شوند. گفته شد که مفسدین خود را حقیقتا مصلح می دانند: : وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُواْ فىِ الْأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نحَنُ مُصْلِحُون‏: چون به آنان گویند: در زمین فساد نکنید مى‏گویند: فقط ما اصلاح گریم(بقره-11)

می بینیم که سه تأکید برای جمله آنان آمده است؛ یعنی حقیقتاً به مصلح بودن خود باور دارند.

آخرت؛ سرتاسرظهور وحضور است

مسئله اینجاست که در دنیا می توانیم دروغ بگوییم و فریب بدهیم، چون اینجا ظاهری دارد و باطنی دارد. اما در آخرت همه چیز ظاهر است. دروغ تنها در غیاب صاحب خبر گفته می شود اما در حضور مطلق که دروغ و فریب راه ندارد: یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیرٍْ محُّْضَرًا وَ مَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ أَمَدَا بَعِیدًا: روزى که هر کس آنچه را از کار نیک انجام داده و آنچه را از کار زشت مرتکب شده حاضر شده مى‏یابد، و آرزو مى‏کند که اى کاش میان او و کارهاى زشتش زمان دور و درازى فاصله بود( آل عمران/30)

آیا خودمان را برای روزی که همه چیز رو می شود، آماده کرده ایم؟ اگر همین الآن امام زمان بیایند و بفرمایند همین موبایل ها را بدهید تا ببینیم، چقدر حاضریم؟ آنجا دیگر کُد و پسوُردی نیست که بر روی اعمال بگذاریم تا کسی نبیند. آنجا دیگر روز فریب نیست: ذلک الیوم الحق.

پس محاسبه ضروری است، چون نفس به تغییرات نامحسوس عادت می کند.

ویژگی ششم: نفس ما بازیگر قهّاری است. نفس مسوّله ما غیر از نفس امّاره است. امّاره می گوید این کار بد است و من آن را انجام می دهم. امّا مسوّله عمل  را زینت می دهد و می گوید خیر است و آن را با رضایت انجام می دهد. او یک روانشناس حرفه ایست و می تواند به راحتی صاحبش را فریب دهد. به این مثالها توجه کنید:

    - می گوییم مومن باید خوش برخورد باشد اما روی گشاده مان بخاطر چیز دیگری است.

    - می گوییم در فلان مورد باید صبر کرد ولی انفعال ما فقط به خاطر نا توانی یا ترس بوده است.

    - می گوییم باید نقایص دیگران را تحمّل کنیم ولی در پشت صحنه می خواستیم از امر به معروف و نهی از منکر فرار کنیم.

    - فلان برخوردمان با فلان مراجعه کننده، آیا خوش اخلاقی بود یا آینده نگری؟

    - خداوند در سوره ماعون به آنان که نماز می خوانند و نماز را بهانه می کنند، می فرماید که من دستورات دیگری غیر نماز هم دارم.

    - دوست دارم لباس های فاخر بپوشم ولی می گویم: باید برای جذب به اسلام، پوشش بهتری داشته باشم.

    - یک خانم جوان سوالی می کند، بسیار خوب برخورد می کنم ولی در برابر یک پیر زن سرد برخورد می کنم. چرا؟

بیاییم فقط یک روز، قبل از هر کارمان یک چرا برای کشف نیت واقعی مان بگذاریم. شیطان گاهی به ما می گوید اگر خوب برخورد کنی مردم جذب می شوند. باید بگوییم به کی؟ به ما؟

 مرد متموّلی کنار پیامبر نشسته بود که فقیری به نزد ایشان آمد. آن مرد کمی خودش را در هم کشید. پیامبر او را با عباراتی شدید عتاب کردند. در روایت داریم کسی که غنی را به خاطر غنایش تحویل بگیرد، دو سوم دینش می رود. در مقابلِ یک مسئول هم همین است. دو سوم هم بخاطر این است که دین سه بخش است؛ اعتقاد قلبی، فعل زبانی و عمل به ارکان. این فرد فقط مانده که این شخص را عبادت کند که تمام دینش برود.

 پیامبر عظیم الشأن اسلام، فردی را به عنوان جمع کننده زکات به جایی فرستادند. وقتی او بازگشت، گفت: من به عدالت و قسط زکات را گرفتم. اینها هم هدایایی است که مردم به من دادند، نه بخاطر کم و زیاد گرفتن زکات، بلکه فقط هدیه است. حضرت فرمودند: چرا گرفتی ؟ مگر نمی دانی که هدایا به والیان، غل و زنجیر بر گردن آنهاست. اوگفت: خودشان دادند. من که نگرفتم. فرمودند: اگر در خانه بیکار نشسته بودی هم رایش هدیه می فرستادند؟

نفس مسوّله می تواند این کار را اینچنین توجیه کند که که هدیه مومن را نباید رد کرد. فراموش نکنیم هدیه دادن به یک مسئول، بخاطر مسئول بودنش حرام است.

بعضی اوقات هم نفس فریبکار ما ظاهراً ما را مذمّت می کند ولی در اصل ما را مدح می کند که این متن روایت است: رُبَما ذممتَ نفسک و أنت تمدَحها فی الحقیقه. می گوییم: ما که آدم نشدیم. اگر کسی همانجا به ما بگوید: راست می گویی. تو آدم نشدی! چه حالی به ما دست می دهد؟چرا ناراحت می شویم؟

ویژگی هفتم: ما حبّ ذات داریم. تجربه نشان داده که چشم رضایت و دوستی از دیدن عیوب عاجز است. وقتی خودم را تا این حد دوست دارم چگونه می توانم محاسبه کنم. فرض کنید که قاضی خودش یک طرف دعوا باشد. می بینیم که اگر کسی را قبول نداشته باشیم، با صد دلیل هم حرفش را نمی پذیریم ولی اگر قبولش داشته باشیم، چشم بسته از او پیروی می کنیم. این خاصیت حبّ ذات است. به همین دلیل است که متوجه اشتباهاتمان نمی شویم و اگر هم شدیم به توجیه آنها می پردازیم.

مرحوم علامه جعفری(ره) می فرمودند: فردی شعری را اینچنین می خواند:

ایَم رَغَ سَح رَعَشَقَزپَر وانِبیا موز

به گفته شد: احیاناً این شعر اینگونه نیست: ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز؟ او گفت: این هم وجهی دارد!

 دو جمله کوتاه و رهایی از هلاکت!

دو جمله ی یک کلمه ای و دو کلمه ای هست که عامل نجات و رهایی از هلاکت است:

اول: نمی دانم! قرآن یهودیان را به دلیل همین نمی دانم نگفتن به شدت توبیخ می کند: ٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ  وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُون‏: پس چرا درباره آنچه به آن آگاهى ندارید [و آن آیین ابراهیم است‏] مجادله و ستیز مى‏کنید؟! و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید( آل عمران/66)

جمله طلایی دوم: اشتباه کردم! این خیلی برای نفس ما سخت است، اما آثار رشد دهنده عجیبی دارد. شما به سحره فرعون و یا حضرت حرّ نگاه کنید تا کجاها با این جمله و اعتقاد درونی رسیدند.

نکته آخر در ضرورت عقلی محاسبه این است که ممکن است دیگر فرصتی برای برای جبران نباشد.

ضرورت محاسبه در آیات و روایات

آیات و روایات به میگویند که کسی که محاسبه ندارد، در درجه ای از انکار معاد قرار دارد: یَادَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فىِ الْأَرْضِ فَاحْکُم بَینْ‏ النَّاسِ بِالحَقّ‏ وَ لَا تَتَّبِعِ الْهَوَى‏ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ  إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدُ  بِمَا نَسُواْ یَوْمَ الحْسَاب‏:  گفتیم:] اى داود! همانا تو را در زمین جانشین [و نماینده خود] قرار دادیم پس میان مردم به حق داورى کن و از هواى نفس پیروى مکن که تو را از راه خدا منحرف مى‏کند. بى‏تردید کسانى که از راه خدا منحرف مى‏شوند، چون روز حساب را فراموش کرده‏اند، عذابى سخت دارند( ص/ 26)

آیه می فرماید که پیروی از هوای نفس به گمراهی می انجامد و گمراهی انتهایش عذاب جهنم است. سپس می فرماید همه این زنجیره به دلیل فراموشی روز حساب است.

در شیمی قانونی به نام آنتروپی هست که می گوید: موجودات به طور طبیعی به سمت بی نظمی و فساد می روند و برای حفظ آنها باید انرژی مصرف کرد. عین همین قضیه در نفس ما جاری است. اقتضای اولیه نفس ما این است که به سمت خراب شدن و فساد تمایل دارد و برای حفظ آن باید نیرویی صرف کرد. در حقیقت تا به منافعِ حفظ نفس توجه داریم آن را حفظ می کنیم. مثل اینکه بگویند اگر کسی در مسجد چرت نزند به او فلان مقدار جازه می دهیم. تاحاسمان به آن جایزه هست دیگر چرت نمی زنیم.

آیه می فرماید که منشأ همه آلودگی ها و فساد ها فراموشی مبدأ و معاد ماست. جلوه عملی ای فراموشی، غفلت از حساب و محاسبه نفس در این دنیاست. کسی که اهل محاسبه نیست، در حقیقت مومن به معاد نیست؛ یا بطور فعلی یا پنهانی. آیا معنا دارد که کسی باور داشته باشد پشت در، حیوانی درنده است و در را باز بگذارد؟

و الحمد لله ربّ العالمین


پ.ن:

- ضمن عرض پوزش بابت تأخیر بوجود آمده، صوت جلسه إن شاءالله در اولین فرصت تقدیم خواهد شد.


طراحی سرنوشت | جلسه دوازدهم

سه شنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۲، ۰۶:۳۴ ب.ظ

وبسایت گفتمان برتر


خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در کارگاه طراحی سرنوشت مورخ 30 بهمن ماه 1392

زندگی بدون ارزش گذاری و هدف گذاری ، ارزش ندارد .

گاهی وقت ها لذت و رنج ها باعث می شود زندگی ما رنگ بگیرد .در حالیکه لذت و رنج مساوی است یا اینکه آیا آن کاری که انجام می دهیم خوشایند هست یا نه ؟

انجام کار خوشایند یکی از رهزن های جدی برای ارزش گذاری به زندگی است .

فردی که می گوید من از زندگی ام احساس رضایت می کنم ، خیلی خوشحالم و همین نشان می دهد که زندگی ام خوب است .این از بزرگترین مغالطه هایی است که می شود انجام داد .فردی ممکن است از خودش راضی نباشد و به درجات بالاتر از او موفق تر باشد .

واقعیت را فقط با ید با واقعیت سنجید نه با حالات.ما گاهی واقعیت را با حالات خود می سنجیم .

مثلا دلم شور می زند پس حتما اتفاق بدی می افتد. ترس یک حالت است که ما از آن حدس یک واقعیت را نتیجه می گیریم .یا مثلا رفتم اینجا سنگین بودم ، پس حتما جای خوبی نبود.

البته اگر قلبی صاف و بدون حمله قوه خیال و وهم وشهوت و غضب باشد اینها درجاتی از واقع نمایی را برای او دارد و  الا نه . چقدر آسیبها برای همین موضوع در زندگی ها وجود دارد و باعث آتش گرفتن زندگی ها می شود. مثلا می گوییم یک حسی از فلانی دارم ، از پدرم ،از مادرم ،از دوستم ،که آن حس باعث می شود ما از قبل قضاوتی انجام دهیم.

یکی از این حالات ، حالت منتظر انتقاد بودن است.مثلا خانمی که نامنظم است و شوهرش چند بار به او انتقاد کرده وتذکر داده که چرا از وقتت درست استفاده نمی کنی . کافیست  چند بار تکرار شود و همین باعث می شود یک تصویری در ذهن خانم شکل بگیرد، و یک روز که اتفاقا هیچ کاری هم نکرده وو   قت گذرانده ، وقتی شوهرش به منزل می آید واز حال خانمش سوال می کند  و اینکه از صبح چه کار کرده ای ؟ و شوهرهم فقط حرف های روزمره را زده (اما چون خانم حالت منتظر دارد )، خانم با قضاوت نادرست به او پرخاش می کند و می گوید تو چه کار داری که من از صبح چه کار کرده ام؟ و بعد شوهر هم عصبانی می شود و پرخاش می کند و همین طور دعوا بالا می گیرد .

اینها اذهانی است که حس  درونشان بر آنان غلبه پیدا کرده.( یعنی چون او اینطوری گفت پس حتما منظورش این بوده) .

گاهی حالت درونی از یک واقعت بیرونی ناشی شده اما به شرط اینکه واقیت را درست دریافت کرده باشد .

«اللهم ارزقنی التجافی عن دارالغرور » یکی از دعاهای شب قدر است ( شب 27 هم احتمال شب قدربودن دارد اما ضعیف تر )

وارد شده که این دعا را زیاد بخوانید.

تجافی یعنی پهلو تهی کردن ( نیم خیز نشتن و آمادگی برای کندن )

یعنی خدایا به من روزی کن که پهلو تهی کنم از دار الغرور( دارالغروریعنی سرای فریبها ) چون پر از فریب است .خطای باصره ،خطای شامه و ...

در این دعا ما از خدا می خواهیم  با اینکه در دنیا هستیم آسیب و عوارض دنیا ما را نگیرد و فریب هایش مرا فریب ندهد .

رفتارهای ما به گونه ای شکل گرفته که اگر چیزی دروغ باشد رفتار ما هم همانطور شکل گرفته و اگر صادق باشد باز همانطور شکل گرفته.

حالا ما از صبح تا شب رفتارها، کارها، حرف ها ،خورد و خوراک هایمان را که زیر نظر بگیریم ببینیم چند تا بر روی واقعت سوار شده .

 تمام فست فودها بر روی دو تا فریب سوار شده .یک فریب نفس و یک فریب بیرون .

یا فردی که سیگاری است و او را منع می کنند می گوید من اینطوری راحت تر هستم و حس خوبی دارم. یکی هم با مواد مخدر یکی با نوشابه و...حس خوبی پیدا می کند.

ادامه دعا « والانابة اِلی دار الخلود » رجوع و بازگشت به سرایی ماندگار (قیامت) اما این به معنای اینکه خدایا مرگ را روزی من کن، نیست بلکه یعنی زندگی ام در همین دنیا زندگی پایدار باشد.

« والاستعداد للموت  قبل حلول الموت »  استعداد پیدا کردن برای مرگ قبل از اینکه دیر شود.

کسی که تفکرش فریب نخورد همیشه آماده مرگ است .

حرّ فقط در چند ثانیه فکر کرد و یک ثانیه  تصمیم گرفت پس انسان می تواند در یک ثانیه یک فاصله منهای بی نهایت تا مثبت بی نهایت را طی کند .

هدف ما زندگی آگاهانه و برهانی است . زندگی ای که برایش دلیل داشته باشیم هم برای خود و هم برای خدا .زندگی نرمال یعنی اگر قرارباشد هفته دیگر بمیریم همان کارهای کنونی مان را انجام دهیم .

خلاصه تمام دعوت انبیا این بود که به خاطر خدا یک قدم جلو بیائید.

ازمرحوم علامه طباطبایی(رض) پرسیدند که قرآن را در یک کلمه خلاصه کنید . فرمودند : تعال (به معنی اینکه بیا بالا) که خداوند این را در معنای ملکوتی به کار برد و انسانی اش کرد. یعنی در جا نزن، عقب گرد نکن، پائین نرو و به خاطر خدا بیا بالا .

اگر کسی اینگونه زندگی کرد یک وجود آسمانی است که در زمین زندگی می کند چون رفته بالا و دیگر هیچ چیزی تکانش نمی دهد.

کسی که در زندگی اش رنج بکشد و قصه بخورد به جهنم می رود چون هر کسی که در این عالم خوش است در آنجا هم خوش است .

« کما یعیشون تموتون و کما تموتون تبعثون» همانطوری که زندگی می کنید می میرید .و همانطور که می میرید برانگیخته می شوید .

 این به معنای خوشی حیوانی نیست بلکه انسانی است . برای حضرت یوسف در زندان یا در ته چاه یا زمان وزارتش همه یکسان بود و برایش فرقی نداشت .

پیامبر (ص ) فرمودند : معراج من به آسمان بود و معراج برادرم یونس در شکم ماهی .

اینها غصه و ناراحتی دارند اما غصه و ناراحتی شان آسمانی است که اگر از آنها بگیرند ناراحت می شوند .

انسان های طبیعی ، غیر طبیعی اند . چون خداوند همه ما را برای رفتن به فرا طبیعت  و ملکوت خلق کرده است . و انسان های نرمال ، غیر طبیعی اند .

کسی که در این دنیا فهم همه عوامل را با هم پیدا کرده به گونه ای نیست که با غصه خوردن دق کند.

بستگی به نگاه ما دارد . ما پول می دهیم تا به ما آمپول بزنند . چون بعدش را می بینیم .

همه غصه هایی که ما می خوریم از خودمان است نه از حوادث .چون همه چیز در درون ماست وهیچ چیز از ما بیرون نیست .

ما برای زندگی یک سری دانستنیها نیاز داریم. فضای کنونی، فضای فریب و مجاز است و مهمترین چیزی که ما به آن احتیاج داریم واقعیت است و مهمترین مهارت زندگی مهارت واقع یابی است، اینکه حقیقت چیست؟

فضای جهان امروز با جهان دیروز خیلی فرقی نکرده. فضای حاکم بر یونان دیروز ، فضای مغالطه  ( غلبه بر خصم ) رایج بود و آن به خاطر اینست که افراد می خواهند بر هم سوار شوند .فضا فضای شکاکیت وبعد  انکار واقعیت بود .و لذا کسانیکه می توانستند خوب بپیچانند ( در مجلس ، برای آرا و ... ) غلبه می کردند .بخاطر همین دو فن خطابه و مغالطه  ( به اشتباه انداختن دیگران ) رشد پیدا کرد .

آنچه ما فکر می کنیم خلق و خوی  ، رفتار و عمل ما را می سازد چون ما در خلا نیستیم و جهات شخصیتی ما به هم مرتبط است .

فضای کنونی ما مانند یونان قدیم است .بحث شکاکیت و نسبی گرایی حتی در بدیهیات .( مثلا جمع نقیضین تا به حال محال بوده ولی از حالا نه )

علت حرکت فضای کنونی به سمت چند کانونی و یا بی کانونی  اینست که امروز کپی شده دیروز است مشرکان زمان پیامبر همان حرفهای زمان حضرت موسی و نوح و... را می زدند .

وقتی نفس به سمت طغیان حرکت کند یک طور عمل می کند و وقتی به سمت عدم طغیان حرکت کند طور دیگری عمل می کند .

تشابه قلوب ،تشابه رفتارها را می آورد .

چرا واقعیت محض و مطلق انکار می شود ؟

چون اگر  یک واقعیت پذیرفته شود عقل بقیه بناها را بر روی آن سوار می کند .

اگر سنگ بنای عمل که شناخت است زده شود ، انکار واقعیت بوجود می آید .این باعث می شود که فرد عمر شصت ساله را در سراب بگذراند.

یکی از پایه های شکاکیت  ناشی از نشستن فیزیک به جای فلسفه است .و چیزی که جای خودش را نداشت مدام تعمیم پیدا کرد.

اگر بگوییم همه چیز مجازی است و همان را هم ادامه دهیم دیگر هیچ قانون قطعی ای شکل نمی گیرد .

ما یک سری بدیهیات داریم .

قطعیت یعنی اینقدر روشن است که اگر مفهوم است نیاز به تعریف واگر گذاره است نیاز به اثبات ندارد

اما برخی از بدیهیات اصلا قابل اثبات نیستند چون اولین چیزی است که  ذهن ادراک می کند (حتی در ذهن حیوان یا گیاه . حیوان غذا را می بیند و به سمت ان حرکت می کند)

بدیهی ترین و روشن ترین شی ء ( از لحاظ تحقق) ، خود واقعیت است و در مقام فهم بدیهی ترین و روشن ترین مفهوم است . منتها هیچ مفهومی قبلش نیست که با آن مفهوم توضیحش دهد .

اگر کسی بخواهد واقعیت را انکار، اثبات و یا شک کند غیر ممکن است .چون چیزی ثابت تر، قوی تر ،  متقن ترو موجودتر نیست که بخواهد این را اثبات کند . اصلا خود ما بخشی از مراتب این واقعیت هستیم

حالا اگر کسی بخواهد انکار کند :

اولا انکارش مساوی با اثباتش است یعنی اینقدر قوی است که منکر اثباتش می کند .کسی که می گوید واقعیتی نیست یعنی هزاران واقعیت را پذیرفته .

ثانیا اگر انکار می کند و می گوید واقعیت واقعیتی نیست آیا حرفش واقعیت دارد یا ندارد . اگر بگوید واقعیت ندارد پس دروغ گفته و اگر بگوید واقعیت دارد پس خودش یک واقعیت را اثبات کرده . انکارش اثباتش را بوجود می آورد .

ثالثا اگر بگوید در واقعیت شک دارم آیا این شک واقعیت دارد یا نه اگر وجود دارد پس یک واقعیت است و اگر بگوید شکم غیر واقعی است پس اصلا شک نکرده .

از اینجا سنگ بنای اولیه زندگی شکل می گیرد .

از اینجا سوفیست ها چند دسته شدند :

1-      معتقد بودند هیچ چیزی نیست و همه چیز خواب و خیال است

2-      اگر واقعیتی باشد قابل دستیابی نیست

3-      اگر قابل دست یافتن باشد ، قابل دست یافتن مطمئنی نیست و معلوم نیست درست باشد

4-      اگر هم قابل دستیابی باشد قابل تعلیم نیست یعنی هر کسی واقعیت خودش می شود شخصی

در حال حاضر هم همین مباحث مطرح است .شخصی شدن همان پلورازیم است . کسی که می گوید قابل تعلیم نیست ، پلورالیزم و شخصی است .کسی که می گوید قابل دستیابی نیست ، شکاکیت است .( فقط اسم ها عوض شده )
ما می خواهیم سرنوشت انسانی راطراحی کنیم که برای این کار نیاز به الفبا داریم .الفبای زندگی صحیح  را باید دانست . بعد از آن نیاز به تمرین داریم .

سرنوشت مطلوب = زندگی گوارا

تا زمانی که می گویم زندگی ام بد شده یعنی در بیرون خودمان زندگی می کنیم نه درون خودمان .ما می توانیم بهترین زندگی را در بدترین شرایط داشته باشیم .و الااین شرایط است که سعادت ما را تنظیم می کند نه خودمان . سخت می گذرد اما دارد رشد می کند .منتها در این جا دو حالت وجود دارد :
یک وقتی فرد را مجبور به تحمل شرایط سخت کرده اند اما یک وقت خودش به این سطح از بلوغ رسیده که باید سختی بکشد. (نوع نگاهشان با هم متفاوت است)
ما فقط با خودمان خوشبخت می شویم نه همسر خوب .همه چیز در درون ماست . اگر توانستیم در بدترین شرایط رضایت از زندگی داشته باشیم آنگاه هم در دنیا و هم در آخرت خوشبخت خواهیم بود.

والحمدلله رب العالمین

حاشیه اسلیمی

کارگاه طراحی سرنوشت در دانشگاه فردوسی

جلسه ی دوازدهم مورخ 30 بهمن 1392

دریافت فایل صوتی با حجم 15 مگابایت


در این زمینه بخوانید:
- معرفی کارگاه طراحی سرنوشت
- طراحی سرنوشت | جلسه یازدهم

وبسایت گفتمان برتر


خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 1 اسفند1392
نگاهی به دلایل ضرورت محاسبه

   - نفاست نفس انسانی

نفس انسان قابلیت های زیادی را داراست. به نظر شما اگر همه شرایط دست به دست هم بدهند تا یکی را زمین بزنند، آیا این فرد بدبخت است یا خوشبخت؟ ما تا خوشبختی را بیرون از نفس خود ببینیم یعنی هنوز رشد نکرده ایم. نفس نه تنها می تواند در هر شرایطی احساسس خوشبختی کند، بلکه می تواند در این شرایط، بیشترین رشد را بکند. قرآن همسر فرعون را به همین دلیل تابلوی مومنین قرار داده است. درون ما گوهری بی بدیل نهاده شده که اگر بخواهیم هیچ چیزی نمی تواند آن را آلوده کند.

گاهی یم گوهر هم قیمتی هست و هم مقاوم. اما گوهر هایی هستند که در عین نفاست، قابل خراب شدن و فسادند. حتی ممکن است قیمتش به منفی بینهایت هم تنزل پیدا کند.

   - در پیش بودن یوم الحساب

ضرورت دوم اینست که اگر ما خود را محاسبه نکنیم بالاخره روزی محاسبه می کشویم. حسیب از نام های خداوند است: کَفی باللهِ حسیباً. یوم الحساب هم از نام های روز قیامت که آیات آن در جلسه قبل اجمالاً بررسی شد.

   - غیر قابل جبران بودن خسارت ها

خسارت هایی که به نفس خود وارد می کنیم قابل جبران صد در صدی نیستند. حتی اگر توبه مقبول هم داشته باشیم،با آن عمر را که در معصیت گذرانده ایم چه می کنیم؟ جوانی میانسالان چه شد؟ نوجوانی جوان ها کجاست؟

وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصیر(غافر-58)

لا یَسْتَوی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُون(حشر-20)

 لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَل(حدید-10)

خیلی ها برای طی کردن مسیر کمال، خدمت استاد ما رسیدن اما در پیری. این هم غنیمت است اما آخر در چه زمانی؟ جوان ها از همین الآن روی خودتان کار کنید. باید محاسبه داشت. از شزکت ها بپرسید چقدر برای نرم افزار های حسابداری و محاسباتی هزینه می کنند.

عمر خیلی زود تر از اینها می گذرد. ما یک چک را گم کنیم چقدر دنبالش می گردیم؟ امیر المومنین می فرمایند ما چقدر دنبال خود گشته ایم.

 براستی چقدر افکار خود را پاییده ایم؟ ما شبکه ای از رفتار های متصل هستیم. یک فکر مسموم حتی درباره مسائل اجتماعی هم، سیاسی و ... هم باشد آنقدر در رگ و پی روح ما می گردد تا به لخته ای بدل شود و جایی موجب سکته روحی ما بشود.

همراه اصحاب کهف یک چوپان و یک سگ بود. اینها فقط قصد کردند از باطل فرار کنند و تازه به حضرت عیسی علیه السلام هم نرسیدند اما ببینید خداوند چقدر اینها را در قرآن ناز و نوازش می کند. این یعنی اگر خالصانه برای خدا از باطل فرار کردی جاودانه می شوی. حتی خود آدمی برکت می یابد و در رختخواب هم در هستی تفکر می کند. آیه 191 سوره آل عمران را ببینید: الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَمًا وَ قُعُودًا وَ عَلىَ‏ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فىِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَاذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّار

آنان که همواره خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى‏کنند، و پیوسته در آفرینش آسمان‏ها و زمین مى‏اندیشند، [و از عمق قلب همراه با زبان مى‏گویند:] پروردگارا! این [جهان با عظمت‏] را بیهوده نیافریدى، تو از هر عیب و نقصى منزّه و پاکى پس ما را از عذاب آتش نگاهدار!

اصلاً به آسمان نگاه کردن و در آن فکر کردن به آدمی وسعت می دهد، چراکه در آنجا گناهی نشده است. نتیجه این مشاهده این می شود که: رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَاذَا بَاطِلًا، یعنی به حکمت الهی راه پیدا می کنند و به هدف هستی می رسند.

   - نامحسوس بودن نفس

نفس ما مخصوصا برای کسانی که در ابتدای راهند، هم خودش و هم نفع و ضررش نا محسوس است. کسی که روزی 10 گرم چاق می شود به چاق شدنش پی نمی برد. این به ضرورت وزن کردن هر روزه اشاره دارد.

از طرفی نفس بسیار شیّاد است. در روایت داریم: رُبما ذممتَ نفسَکَ و أنت تمدَحها فی الحقیقه، چه بسا داری نفست را ملامت می کنی ولی در حقیقت آن را می ستایی! مثلا می گویی: من آدم بدی هستم ولی باطنا به این معتقد نیستی. اگر محاسبه درست شود این نیّات رو می شود.

گاهی هم نفس تسویل می کند، چه در افکار و چه در رفتار. 100 دلیل می آورد که این کار، شرعی است. دلش می خواهد لباس فاخر بپوشد می گوید من آدم مذهبی هستم و باید در دید اجتماع خوب ظاهر شوم. گاهی در فریبکاری آنقدر پیش می رود که صاحب نفس هم باورش می شود.

شهید ثانی در کتاب اسرار الصلوه خود در مراتب ریا مطالب ارزشمندی را اشاره می کند که نشان از تسلط او در این مسائل دارد. می فرماید: گاهی فردی در حضور دیگران ریا می کند، اما فرد گاهی هم برای اینکه ریا نشود نماز را کوتاه می کند. در همین هم ریاست، چونکه عمل خود را بزرگ دیده که می خواهد جلوه نکند.

می توان این را هم اضافه کرد که گاهی هم در خلوت نماز مفصل می خواند که اگر در جلوت ، مفصل خواند، ریا نشود. این هم ریاست.

می بینید که هم نفس شیاد است و هم مو ضوع پیچیده است و هم در گیر حبّ ذات هستیم. ما هرکه بیشتر دوست داریم عیبش را کمرنگ تر می بینیم. چشم ِ رضایت از دیدن عیوب ناتوان است بر عکسِ چشم خَشمگین. پس ما به چشم مسلحی نیاز داریم چراکه متهم می خواهد در جایگاه قاضی بنشیند و خود را محاسبه کند. در هر هزاران محاسبه کننده یکی صحیح محاسبه می کند. هرچند که حتی کاغذ سیاه کردن هم از هیچ بهتر است.

باید توجه داشته باشیم که ما همواره داریم می شویم؛ یعنی عملی از ما سر می زند که اندک اندک با آن خو می کنیم، و کم کم به ارزش هایی در وجودمان تبدیل می شوند. آن مفسدین باورشان شده بود که اصلاحگرند: وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُواْ فىِ الْأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نحَْنُ مُصْلِحُون‏

چون به آنان گویند: در زمین فساد نکنید مى‏گویند: فقط ما اصلاح گریم(بقره-11)

الآن فرصت درمان هست. اگر الآن به خود نپردازیم که می خواهیم بپردازیم؟ اگر امروز را به فردا بیندازیم، حتما فردا را به پس فردا می اندازیم. فرموده اند: أعدی عدوّکَ نفسُک الّتی بین جنبیک. یعنی دشمن ترین دشمنان در خانه ما آشیانه کرده است. او تو را می فریبد و تو به او اطمینان می کنی. ضربه های مهلک به تو می زند و حقایق را قلب می کند و تظاهر و صحنه پردازی می کند و تو از او غافلی.

بازبینی نفس حتی در صفات به ظاهر خوب

آیا ما حقیقتاً تقوا داریم  یا فقط عدم مواجهه در درونمان است؟ آیا زهد داریم یا دستمان نمی رسد یا به خاطر حرف مردم کناره گیری از دنیا می کنیم؟آیا گذشت داریم یا هنوز زمان مطالبه نرسیده است؟ آیا واقعا از خدا رضایت داریم یا...

باید در تمام آنچه به عنوان محاسن خود محسوب می کنیم، بازبینی جدی و دقیق بکنیم. عدم همین کار است که اغلب خود را تبرئه و دیگران را  مقصر می دانیم.

گاهی احتیاج به چیزی نداریم و دست و دلباز می شویم. هنوز مبتلی نشدیم و به خدا حسن ظن داریم. اگر الآن محاسبه نکنیم، زمانی می رسد مه گیر می افتیم. کاش ابلیس کبر پنهان خود را محاسبه می کرد. کاش قابیل حسد پنهان خود را محاسبه می کرد. اگر الآن ذره بین در وجودمان نیندازیم بعداً دیگر جبران ناپذیر است. مسئله بسیار از اینها هم ژرف تر است.

شیطان یک عمل منفی هم در کارنامه اش نداشت ولی در درونش تکبّر موج می زد و از آنجایی که خداوند قصاص قبل از جنایت نمی کند همچنان سقوط نکرده بود. از طرفی درون بالاخره ظهور می کند؛ پس باید درون ها را بکاویم. هیچ کدام از این ایمن نیستیم که جلو امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بایستیم. افرادی مانند زبیر داریم که امام فرمودندزبیر از ما اهل بیت بود تا اینکه پسرش او را منحرف کرد(درونش را رو کرد.)

شخص ممکن است 30 عاشق نوکرش بوده و فکر می کند عاشق خدا بوده است. چون حالا که خدا دیگر خدمت نمی کند، دیگر خوب نیست! در ما نمرود ها و فرعون ها خانه کرده اند. کدام را بیرون کشیده ایم؟

اگر این درون ها خدا به ما نشان داد یعنی لطف عظیمی به ما کرده است. چقدر در این بلا ها لطف خوابیده است. به قول استاد علامه حسن زاده آملی:

هر آن تیری که خوردم از زمانه          برای فیض حق بودی بهانه

غرایز ما مثل غضب و شهوت که طوفانی شد مثل دویدن در یراشیبی است که نمی شود جلویش را گرفت. تا درونمان طوفانی نشده باید محاسبه اش کنیم که اگر این درونیات به هیجان و غلیان بیایند ، قابل کنترل نیستند. نه زمانه ما بهتر از زمانه قابیل است و نه خانواده مان.

محایبه نیّات از رفتارها سخت تر است و از آن سخت تر محاسبه افکار است و از آن هم سخت تر، محاسبه حالات قبل از نیّات است. روایت از امام معصوم داریم که اگر دو نفر به روی هم چاقو بکشند و یکی دیگری بکشد، هر دو در جهنم اند. پرسیدند: مقتول چرا؟ فرمودند: چون قصد کشتن برادر خود را کرده بود.

باید نیّات را محاسبه کنیم وگرنه شکل می گیرند و روزی خود را نشان می دهند.

دو تذکّر:

     * محاسبه برای جبران گناهان است ولی جبران هم باید متناسب با طاقت ما باشد. هیچ وقت بن بستی وجود ندارد زیرا که او ارحم الراحمین است.

در ندانم کاری های جبران ها دو سمّ مهلک وجود دارد. اول اینکه به کسی نگوید و طبق میل خود عمل کند. دوم اینکه به فرد غیر متخصص مراجعه کند. مثلا یک دوست معنوی دارد که تخصصی در این زمینه ندارد و آنقدر هم آن دوست توجه ندارد که او را به نزد یک متخصص بفرستد. در این مورد اولاً گناه اشاعه فحشا صورت گرفته است و ثانیاً به جای راهنمایی، چاه نمایی می شود.

عزیزان بدانید که مشاوره واجب است نه مستحب. اگر نمی دانم باید آنقدر بدانم که به مشورت نیاز دارم.

     * صد بار اگر توبه شکستی باز آ

اگر صد بار خطا کردیم نباید نا امید شویم. یکی از القائات شیطان این است که فرد را خسته و افسرده کند. او القاء یأس می کند و خدا برعکس او می فرماید: قُلْ یَاعِبَادِىَ الَّذِینَ أَسْرَفُواْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ  إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا  إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم

بگو: اى بندگان من که [با ارتکاب گناه‏] بر خود تجاوز کار بوده‏اید! از رحمت خدا نومید نشوید، یقیناً خدا همه گناهان را مى‏آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است(زمر-53)

الف و لام بر سر ذنوب یعنی همه گناهان را می بخشد ولی خدا بهاین بسنده نکرده و برای تأکید بیشتر فرموده جمیعاً.

شیطان تا دو بار توبه شکستیم می گوید: تو آدم بشو نیستی! شیطان به کسی که راه نیفتاده می گوید: نرو! وبه کسی که در راه است و زمین خورده می گوید: تو درست نمی شوی!

اگر هزار بار هم زمین بخوریم باید بلند شویم. چراکه یأس یعنی سکون، و وقتی در عالمی که دائماً در حرکت است ما ساکن باشیم ما به عقب می رویم. در اصل، سکونی وجود ندارد. ما یا رشد می کنیم و یا خسارت می بینیم. چون امکاناتی را مصرف می کنیم که بازدهی ندارد.

اینها ضرورت های عقلی محاسبه بود. انشاء الله در جلسات بعد درباره آیات و روایات درباره محاسبه صحبت می کنیم.

 والحمد لله ربّ العالمین

حاشیه اسلیمی

سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین نخاولی

در جلسه ی سیر و سلوک قرآنی مورخ 1 اسفند 1392

دریافت فایل صوتی با حجم 9 مگابایت