حوزه نوشت :: گفتمان برتر

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آنها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به‌طور کامل اثبات کند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ کمااین‌که همین الان هم آنهامى‌بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم‌کارى کرده‌اند که نظام ما توانسته به پیشرفتهایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید.گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ماست. منهاى آن،جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم.
در دهه‌ی چهارم انقلاب، گفتمان اصلیِ، پیشرفت و عدالت است؛ پیشرفت در همه‌ی ابعاد علمی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی، و عدالت همه‌جانبه در توزیع فرصتها و امکانات مادی و معنوی.گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود در برهه‌اى از زمان در یک جامعه. آنوقت، این میشودگفتمان جامعه.این گفتمان را باید همه‌گیر کنید؛ به‌گونه‌یى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید.لازمه‌ی تحقق الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان‌سازی آن در جامعه است. این گفتمان سازى براى چیست؟ براى این است که اندیشه‌ى دینى، معرفت دینى در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشه‌ى دینى که رشد پیدا کرد، وقتى همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چیزى میشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح...
(آیت الله العظمی امام خامنه ای روحی له الفداء)
***
صفحه اختصاصی سایت گفتمان برتر در نرم افزار تلگرام
https://telegram.me/goftemanbartar
شناسه کاربری صفحه:
@goftemanbartar
شناسه کاربری مدیرسایت:
@gofteman

پیوندهای روزانه

۶ مطلب با موضوع «حوزه نوشت» ثبت شده است

پنجمین همایش تبیین نسبت حوزه و انقلاب

چهارشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۴۶ ق.ظ

وبسایت گفتمان برتر



سخنرانی آیت الله ممدوحی(نمایند مقام معظم رهبری در کرمانشاه) در پنجمین همایش تبیین نسبت حوزه و انقلاب

مورخ 6 شهریورماه 1393

دریافت فایل صوتی با حجم 8 مگابایت


حاشیه اسلیمی


سخنرانی حجت الاسلام کاظمی(امام جمعه لندن) در در پنجمین همایش تبیین نسبت حوزه و انقلاب

با موضوع گزارش 30 سال مشاهدات عینی از تأثیر انقلاب اسلامی بر گسترش تشیع در دنیا

دریافت فایل صوتی با حجم 11 مگابایت

وبسایت گفتمان برتر


مناظره ی حجج الاسلام موسوی دریاباری و شیخ محمد حسن وکیلی برگزار شد.

مناظره با موضوع معاد جسمانی

در این جلسه که ظهر امروز سه شنبه 29 بهمن ماه 1392 در محل آمفی تئاتر دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد و با حضور جمع کثیری از اساتید و فضلای حوزوی و دانشگاهی برگزار شد، حجت الاسلام شیخ محمد حسن وکیلی ضمن تقریر نظریه مرحوم صدرالمتألهین در باب معاد جسمانی و ارائه ادله قرآنی و روایی آن، برخی آراء متکلمین را در این زمینه نقد کردند.

حجت الاسلام موسوی دریاباری نیز ضمن رد هرگونه نمایندگی از جانب برخی مکاتب و اشخاص مخالف فلسفه و عرفان مشهدی، و همچنین اعلام برائت از جریاناتی که با توهین و تکفیر علماء سلف بدنبال تفرقه در فضای حوزوی هستند، به بیان نظرات خویش در باب موضوع جلسه پرداختند.

فایل صوتی این مناظره ی جذاب و چالشی و جنجالی، که در آن بسیاری از ادعاهای غیر علمی جریانات مخالف فلسفه و عرفان توسط هر دو نفر نقد گردید، هم اکنون قابل دریافت می باشد.

مناظره ی علمی با موضوع

بررسی تطبیقی معاد جسمانی قرآنی و معاد جسمانی صدرایی

حجت الاسلام سید علی موسوی دریاباری

حجت الاسلام شیخ محمد حسن وکیلی

دریافت فایل صوتی با حجم 30 مگابایت

نشست پنجم | حوزه ی انقلابی، حوزه ی آرمانی

دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۲، ۰۳:۲۳ ب.ظ

وب سایت گفتمان برتر


پنجمین نشست از سلسله نشست های تبیین نسبت حوزه و انقلاب با حضور حجت الاسلام و المسلمین حاج سید محمد محسن دعایی مدیر مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام مشهد در محل مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو برگزار گردید.

خلاصه ای از بیانات ایشان در این نشست همراه با فایل صوتی این جلسه در ذیل قابل دسترس میباشد.

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی در نشست بررسی چرایی و چگونگی حوزه؛

اسلام ظرفیت تولید سیستم برای اداره زندگی بشر رادارد

سؤالاتی که طرح شده پاسخ های گسترده و عمیقی دارد. مؤسسهی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام مشهد در همین راستا بسته ای را مهیا کرده که رئوس آن را ذکر خواهم کرد.

تقویم به روزهایی رسیده که منجر به پیروزی انقلاب شد. این اتفاق موجب تحول در نگاه‎ها شد. آن مرد بزرگ و والا، فقیه برجسته، شأن خودشان را به عنوان فقیهی که خروجی حوزه‎ی علمیه هستند، به عنوان رهبری انقلاب خودشان را ارائه کردند.

خروجی حوزههای علمیه باید فردی باشد در مقیاس امام خمینی! آیا نظام کنونی حوزه، ظرفیت تولید افرادی در طراز رهبر فقید انقلاب را دارد؟! باید ببینیم که ما کجا هستیم؟ با یک نگاه علمی، نه با یک نگاه احساسی. نقطهی آرمانی کجاست؟

راهبردهای تحول حوزه

نقطهی شروع تحول را باید شناسایی کنیم و در حیطهی تسلط خودمان اقدام کنیم. برای این کار پیش نیازهایی لازم است.

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی

تعریف حوزه:

مجموعهی مراکز و محافل علمی، مباحثاتی و تحقیقاتی که با اهداف زیر شکل میگیرند: فهم دین خدا، تبیین دین خدا، اقدام برای اقامه دین خدا. حوزهی علمیه باید در هر عرصه ای نظر دین خدا را استخراج کند، برتری نظر خدا را بر سایر نظرات اثبات کند (در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، تربیتی و ... ) و مدیریت سیاسی و اجتماعی را پیگیری کند تا بتواند دین را اقامه کند. حوزه نمیتواند جدا از این مسایل باشد. جدایی از این مسایل ریشه در واتیکانیزه کردن دین دارد.

سعه، تعریف و اهداف دین چیست و چقدر است؟

 آیا دین فقط آمده که مسایل مذهبی مردم را درست کند؟ یا اینکه نه؛ به قول قرآن، اسلام دین کامل است؟ اگر اسلام دین کامل است، باید از قبل از تولد تا پس از مرگ بشریت را پوشش دهد. ما مدعی هستیم که اسلام میتواند بر تمام سیستمهای زندگی تسلط داشته باشد و بر تمام مدلهای رقیب که سردستهی آنها لیبرال دموکرات است، غلبه یابد. اگر تمام سیستمهای اسلامی با هم پیوند یابند، تمدن اسلامی به وجود خواهد آمد. آیا حوزههای علمیه کنونی این توانایی را دارند که پاسخ سوالات این چنینی را بدهند و این نیازها را رفع کنند؟! آیا پاسخ این مسایل از درون دانشگاهها بیرون میآید؟! آیا این چیزها وارداتی است؟! آیا حوزههای علمیه فعلی تمدن ساز هستند؟!

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی

توصیف مبنا و وضعیت موجود زندگی

دین، برنامه جامع زندگی است. ما اگر بخواهیم در شبکه هستی به سمت تعالی برویم، باید در تمامی سطوح بر اساس دین رفتار کنیم. از همین جا فهمیده میشود که چرا در سطح جامعه دین داری در مقیاس کلان، چشم گیر نیست. دلیل این است که در همهی سطوح بر اساس دین رفتار نمیکنیم. این به این دلیل است که در همهی سطوح حرف دین تبیین نشده است. این به این دلیل است که حوزه این کار را نکرده است. و این به این دلیل است که اصلا دغدغه و حرکت حوزهها به این سمت نیست! پژوهشهای حوزه در این زمینه نیست!

بنا بر این باید این توانایی را بیابیم که خواست خداوند را در همهی سطوح استخراج، تبیین و اقامه کنیم.

نیازها متوقف نمیشوند. زندگی بر اساس خواست خدا در جریان است. مردم کار را خود را دارند انجام میدهند. بازار رقابت حاکم است؛ هر کس بهتر محصول خود را ارائه کند، پیروز است. سؤال: آیا ما کالای دین را به خوبی عرضه کرده ایم؟!

تمدن مادی ادعا کرده است که ای بشر! ما میتوانیم تمام نیازهای تو را پاسخ بدهیم؛ حاصل آن شده است: علوم انسانی شامل روان شناسی، اقتصاد، مدیریت و ... .

امروزه مخاطب حوزههای علمیه به دلیل گسترش رسانه، خالی‎الذهن نیست؛ قدرت نقد و نظر پیدا کرده است، قدرت مخالفت پیدا کرده است.

مردی الهی آمد و انقلاب را ایجاد کرد، مردی که خروجی همین حوزه است.

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی

وضعیت موجود

آموزش: ‌انبوه خوانی، حافظه محور

تحقیقات: تجمیع اطلاعات

تبلیغ: احساس محوری و تلاش در جهت ایجاد وجد و شور معنوی

مدیریت: حفظ وضع موجود

فرهنگ حاکم بر زندگی طلاب: فرق چندانی با مردم عادی نداریم؛ حاکمیت رسانه بر زندگی طلاب، ساعات خواب و بیداری، نوع خوراک

تصور عمومی مردم نسبت به حوزه: وضعیت مالی خوب، توجیهگر نظام حاکم

وضعیت مطلوب

آموزش: دارای مهارت استفاده از دین خدا برای ارتقای کیفیت زندگی مردم و جامعه

تحقیقات: مهارت تولید سیستمهای دینی، ارائه مدل (تعیین ورودی و خروجیهای این مدل)

تبلیغ: مهارت فعال سازی تفکر مخاطب به جای صرفا پاسخ به سوال، ایجاد توانایی خلق سوال را در مخاطبین

مدیریت: برنامه ریزی برای کیفی سازی خروجیهای حوزه

فرهنگ حاکم بر زندگی طلاب: گسترده بودن روح عبودیت و هویت آموزشی، مشاوره ای و تبلیغی

تصور عمومی مردم نسبت به حوزه: شناخته شدن حوزه به عنوان مشاور برتر، در راستای مهارت بخشی برای تغییرات دینی

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی

چگونه از سطح موجود به سطح مطلوب برسیم؟

دانایی محوری کافی نیست، بلکه عمل لازم دارد. آنچه ما را کمک میکند تا به این تحول دست یابیم، مهارت محوری است. ما باید به سطح فهم کاربردی تعالی بیابیم تا از اطلاعات خود برای حل مسایل و نواقص زندگی استفاده کنیم. مثلا یک زوج جوان به ما میرسند و از ما میخواهند که به آنهایی توصیههایی بکنیم تا زندگیشان پایدار باشد. ما در جواب آنها عموماً جوابهای کلی میدهیم، نه جوابهای کاربردی!

اساتید و طلاب چنین حوزهای در حال تفکر، حل تمرین، هم‎فکری، گفتگوهای علمی و قلم زدن هستند، سعی میکنند بیشتر به کاربرد فکر کنند، وقتی قرآن یا نهج البلاغه را باز کنند می‎توانند حرف دین را به مخاطب عرضه کنند، گویی که الآن مورد خاطب خداوند هستند و مقصود و منظور او را حس می‎کنند، اخلاق یک عالم دینی در این طلاب نهادینه شده است و به زندگی علمی علاقه فراوانی دارند

مهارت‎های لازم برای کیفیسازی امور:

مهارت ترجمه بلاغی مفاهیم دین (توانایی انتقال حس موجود در عبارت به مخاطب)، مهارت کشف مغالطات در زندگی روزمره و در گفتارهای علمی، مهارت ارایه‎ی استلال‎ها به صورت قالب‎ها منطقی پایه، مهارت تبیین نگرش و قانون و فرهنگ اسلام به صورت سیستم‎ها ملموس در زندگی، مهارت تنظیم قراردادهای مورد نیاز مردم بر اساس موازین شرعی و قانونی، مهارت مشاوره برای حل و فصل اختلافات رایج حقوقی، مهارت اثبات انسجام و معقولیت و کارآمدی سیستم‎های دینی، مهارت اثبات سیستمهای دینی در برابر سیستمهای رقیب، مهارت مشاورههای فرهنگی و رفتاری، مهارت عبودیت.


حاشیه اسلیمی

پنجمین نشست همایش "تبیین نسبت حوزه و انقلاب"

بررسی چرایی و چگونگی تحول در حوزه علمیه

حجت الاسلام و المسلمین سید محمد محسن دعایی

دریافت فایل صوتی باحجم 8 مگابایت

***

پرسش و پاسخ

دریافت فایل صوتی با حجم 3 مگابایت

***

معرفی حجت الاسلام و المسلمین دعایی

دریافت فایل صوتی با حجم 1 مگابایت


بازنشر این مطلب در سایت رصد

مطالب مرتبط:

- نشست چهارم | تمدن نوین اسلامی؛ غایت مشترک حوزه و انقلاب

- نشست سوم | بررسی خدمات متقابل حوزه و انقلاب

- نشست دوم | حوزه ی انقلابی و نهضت های حوزوی

- سلسله همایش های تبیین نسبت حوزه و انقلاب

- نشست اول | فلسفه سیاسی اسلام


نشست دوم | حوزه ی انقلابی و نهضت های حوزوی + صوت

چهارشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۲۳ ب.ظ
وب سایت گفتمان برتر

هوالعلیم

 

دومین نشست از سلسله نشست های تبیین نسبت حوزه و انقلاب در مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو برگزار شد.


جریانشناسی نهضت های مرجعیت شیعی

در این جلسه که ظهر امروز چهارشنبه 16 بهمن 1392 برگزار گردید حجت الاسلام دکتر احمد رهدار مدیر مؤسسه فتوح اندیشه با موضوع "جریانشناسی نهضت های مرجعیت شیعی" ایراد سخن فرمودند.

گفتمان برتر بصورت اختصاصی فایل صوتی و متن این جلسه را منتشر میکند.

حجت الاسلام رهدار در دومین نشست تبیین نسبت حوزه و انقلاب؛

با حضرت امام و الگوی ولایت فقیه از همهی مکتب ها عبور کردیم و رد شدیم

اساسا در تاریخ ما ایرانیان، هیچ نهضتی بدون رهبری روحانیت نداریم. شاید نهضت محمدتقی پسیان به ذهنتان برسد، که این نهضت هم به دلیل مردمی نبودن و وابستگی به آلمانها شکست خورد. ابتدائا به گونه شناسی نهضتهای عالمان دینی میپردازیم.

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد رهدار

نهضتهای علمی:

دو دسته، رویکرد دفاعی و در برابر شبهات، نهضتهایی که اثباتی هستند.

نمونههایی از رویکرد دفاعی:

در اوایل دوره قاجار هنری مارتین در هندوستان مشغول میشود، فارسی را یاد میگیرد و به ایران مهاجرت میکند و کتابی در نقد پیامبر خاتم با عنوان «میزان الحق» مینویسد. حدود 40 عالم برجسته بر این کتاب نقد مینویسند. هر کدام از این عالمان در گوشهای بودند. چند وقت بعد یک مستشرق میآید و نظرات علما را جمع می‎کند و حاشیه‎ای میزند که به جایی نمیرسد. آن حرکت علما را باید یک نهضت علمی دانست.

حالا ببینید! کتاب آیات شیطانی نوشته میشود. تا کنون حتی یک عالم برجسته بر این کتاب نقدی نزده است!

حدود 70 سال قبل در عراق آقایی یک شبهه چند قسمتی به شیعه وارد میکند. در بخشی از این شبهه میگوید: بیشتر کتابهایی که در تاریخ اسلام نوشته شده، کار اهل تسنن بوده و شیعه اهل تألیف نبوده است. علامه آقا بزرگ طهرانی آمد و فهرست کتب شیعی را نوشت و سی جلد شد. علامه امینی در پاسخ به بخش دیگر این شبهه، الغدیر را نوشت. بخش سوم را هم علامه عسگری پاسخ داد، با کتاب عبدالله ابن صبا. این هم یک نهضت علمی است.

در دوره رضاشاه، درست در زمانی که علمای شیعه خلع لباس میشوند، جریانهایی به نام دین اجازه فعالیت مییابند. شبهههای سنگین به شیعه وارد میکنند. مرحوم حاج شیخ سراج انصاری جریانی را به راه میاندازد و پاسخ شبهاتی را میدهد که به شیعه وارد میشود و روز به روز در حال افزایش است.

نمونههایی از رویکرد اثباتی:

حرکت علامه وحید بهبهانی در دهههای قبل از روی کار آمدن قاجار در مقابل حرکت انحرافی اخباریون را بزرگترین حرکت علمی اثباتی باید دانست.

در زمانهی ما مؤسسه تحقیقاتی امام خمینی زیر نظر آیت الله مصباح. اینکه یک عالِم چندین سال گوشهای می‎نشیند و فکر کند و مؤسسهای ایجاد میکند که در عرصههای مختلف دین را سرایت میدهد.

به نظر من منیرالدین هاشمی، موسس فرهنگستان علوم، نیز انقلابی ایجاد کرده که متأسفانه در نقد این مجموعه برخورد سیاسی و سلیقهای صورت می‎گیرد.

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد رهدار

نهضتهای تبلیغی:

حرکت سیدجمال الدین اسدآبادی؛ تفکر ایشان را تأیید نمیکنم. در واقع تفکر ایشان را باید نوعی انحراف دانست. اما به لحاظ تبلیغی ایشان را موفق میبینم و مشعلدار میدانم. اینکه ایشان جهاد بکند و به هند، پاکستان و ... حتی آمریکا برود، مسألهسازی کند، عقب ماندگی اسلام، طرح وحدت جهان اسلام و ... را مطرح کند. در مقیاس ایشان شاید کسی را نتوان نام برد.

جریان جامعهالمصطفی به ظاهر یک دانشگاه است، اما دانشجویان این مجموعه از 100 کشور، با اهداف تبلیغی جذب میشوند. من حاصل این کار را در سفرهای خارجی که داشتم دیدهام. حدود 80 کالج و 500 مجموعه مرتبط با جامعه المصطفی هستند. کافی است این مجموعه چند سال تعطیل شود تا تأثیر آن را ببینیم.

ما آخوند هستیم؛ با رسالتهایی عام! عالمان گذشته برای مردم پل ساختند، مدرسه ساختند و... . این حرف دکتر شریعتی درست است: «دینی که نتواند دنیای مرا آباد کند، آخرت مرا نمیتواند آباد کند.» وقتی شهید مطهری داستان راستان را نوشتند، به ایشان گفتند که شما لازم نیست چنین کتابی را بنویسید، کسان دیگری هستند که بنویسند. ایشان گفتند من را چه حساب کردید. من باید از دین جامعه محافظت کنم. نیاز مردم و جامعه وقتی به داستان است، باید داستان بنویسم.

نهضتهای اقتصادی:

عالمانی داریم که پشت یک مجموعه و شرکت اقتصادی میآیند با هدف حمایت از تولید داخلی و قطع ید بیگانگان! حدود 40 مرجع برای مصرف کالاهای این شرکت فتوا میدهند. این در طول تاریخ بیسابقه است. به شاه نامه میزنند که ما متعهد میشویم از کالاهای این شرکت مصرف کنیم، کسانی که از این کالاها استفاده نمیکنند صیغه عقدشان را نخوانیم و ... .

حالا این کار و جریان را با دورهی خودمان مقایسه کنیم؛ رهبری معظم از حمایت از تولید داخلی سخن میگویند، امّا حتی یک نفر از مراجع به پشتیبانی ایشان بلند نمیشود و فتوا نمیدهد. این آقایان باید در پیشگاه تاریخ پاسخ بدهند!

سید محمدتقی خوانساری در مورد ملی شدن صنعت نفت بیانیه صادر میکنند. این بیانیه در کنار بیانیههای مجتهدین دیگر باعث میشود که آیت الله کاشانی وارد کار شود. در این بیانیه‎ها صراحتا می‎گویند: همین که آیت الله کاشانی هستند، ما اطمینان داریم که جریان ملی شدن صنعت نفت، یک جریان اسلامی است.

حرکت امام موسی صدر در لبنان؛ وقتی ایشان زعامت شیعه در لبنان را به عهده میگیرد، لبنان در اوج فساد است. دختران جوان بیکار، یک پای این فساد هستند. ایشان در این شرایط میرود و در کنار زعامت، فعالیتهای اقتصادی را به راه میاندازد. در لبنان دانشگاهی ایجاد کردند که توانایی فعالیت‎های اقتصادی را به دانش‎پژویان خود می‎دهد. مسئول این مجموعه میگوید: ما خانم‎های بی‎حجاب را نیز می‎پذیریم. اما کار به جایی رسیده که پس از ده سال، تمام خروجیهای ما محجّبه هستند.

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد رهدار

نهضتهای پنهانی:

حرکت شیخ عبدالکریم یزدی؛ ایشان حوزه علمیه قم را راه میاندازد با رویکردی ظاهرا غیر سیاسی، در دورهای که رضا شاه ملعون در پی این چنین افرادی است. همین حوزه علمیه، امام خمینی و شهید مطهری را پرورش میدهد.

علامه طباطبایی در همین بستر رشد میکند. کار به جایی میرسد که بعضی ساده اندیشان ایشان را ضد انقلاب میدانند؛ چرا؟ چون ایشان یک بار هم در جریان انقلاب توسط ساواک دستگیر نشده! مگر میشود ایشان را ضد انقلاب دانست؟! در زمانی که شبهات فلسفی مارکسیستی وجود دارد، ایشان دست به نوشتن تفسیر المیزان میزند. خروجی این نهضت علامه طباطبایی میشود جریان تفسیر تسنیم، میشود جریان مؤسسه امام خمینی و ... .

نهضت آیت الله خویی در حوزه نجف نیز به همین وجه است. شاگردپروری این نهضت، بسیار پربرکت است. متأسفانه توسط جریان باطل انجمن حجتیه از ایشان تفسیرهای غلطی ارائه شده، مبنی بر این که ایشان ضد انقلاب است و با انقلاب مخالف است. من به واسطهی دو پایاننامهای که در قم نوشته شد، به اسنادی دست یافتم که نشان میدهد در دوران جنگ تحمیلی حضرت امام اجازه ندادند از سهم امام برای تهیه اسلحه استفاده شود، اما آیت الله خویی این اجازه را دادند و بخشی از اسلحه مورد نیاز ما از همین طریق مهیا شد. تمام این حرف ها باعث نشود که بگوییم آقای خویی مثل امام خمینی بودند. خیر! امام خمینی چیزی دیگر است. ما با حضرت امام و الگوی ولایت فقیه از همهی مکتب ها عبور کردیم و رد شدیم، کیلومترها رد شدیم! امام به ما یاد داد که اگر مجتهد هم هستیم، نباید در کنج کتابخانه باشیم! بله، حرکت آیت الله خویی عظیم است؛ اما از آنجا که ما امام و انقلاب اسلامی را دیده‎ایم، نمیتوانیم دیگران به حساب بیاوریم!

نهضتهای حماسی:

این نهضت خودش دو دسته است: 1ـ دستهای که مسأله محور است و مثلا در برابر یک قرارداد شکل میگیرد؛ نهضت میرزای شیرازی، نهضت در برابر فراماسونری و ...  2ـ دسته ای که به دنبال شکل گیری حکومت هستند؛ نهضت مشروطه و نهضت حضرت امام.

برجسته ترین نهضت در این مجموعه نهضتها، نهضت امام خمینی است، که همه چیز را متحول کرد.

در جمع بندی باید بگوییم که علمای دین در طول تاریخ اقدام کردند، اما اگر به سرانجام و تشکیل حکومت نرسیدند، به این علت بود که ظریفیتش وجود نداشت. امام خمینی در سر سفره عالمان دیگر این انقلاب را شکل داد. مگر میشود امام خمینی از تجربه عالمان دیگر استفاده نکند و این انقلاب را به پا کند. حضرت امام روی دوش پرورش یافتگان مکتب آیت الله بروجردی این انقلاب را به پا کردند. امام در تداوم یک سلسه است و همین است که با رفتن ایشان جریان ادامه یافت و قطع نشد. به قول حضرت آقا انقلاب اسلامی موقف ماست و هدف ما نیست ما باید به تمدن اسلامی برسیم.

حاشیه اسلیمی

دومین نشست همایش "تبیین نسبت حوزه و انقلاب"

جریانشناسی نهضت های مرجعیت شیعی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد رهدار

دریافت فایل صوتی باحجم 13 مگابایت

***

پرسش و پاسخ

دریافت فایل صوتی با حجم 9 مگابایت


وب سایت گفتمان برتر
سخن امام صادق علیه السلام با طلاب علوم و معارف اسلام

روایت عنوان بصری؛ راهبردهای علم آموزی بر اساس اسلام

آنچه برای طالبان علوم و معارف اسلام بیش از هرچیزی اهمیت دارد اینست که مسیر حرکت علمی و معنوی خود را مطابق خواست و دستور معصومین علیه السلام تنظیم نمایند، ائمه معصومین سلام الله علیهم نیز با علم به این موضوع، بمناسبت، توصیه هایی به اهل علم زمان خود داشته اند. امام صادق علیه‌السّلام  نکات کلیدی علم‌آموزی را به تفصیل در طی گفتگویی با عنوان بصری، بیان نموده و می‌فرمایند:‌ اینها توصیة من برای کسانی‌است که قصد حرکت به‌سوی حقیقت را دارند.

به نظر شما حضرت چه توصیه‌هایی برای طالبین علم دارند؟ آیا نام روایت "عِنوان بصری" را شنیده‌اید؟ مرحوم آیه‌الله حاج سیّدعلی قاضی طباطبایی قدّس‌سرّه که از مجتهدین و اساتید مبرّز علم و عمل و استاد مرحوم علامه طباطبایی قدّس‌سرّه بودند، شاگردان خود را به شرط التزام به این روایت می‌پذیرفتند. ترجمه این روایت را در زیر ملاحظه کنید:

"عنوان بصری" که پیرمردی 94 ساله است می‌گوید:

من با "مالک بن اَنَس" که یکی از علماء چهارگانه از عامّه  بود رفت و آمد داشتم، وقتی حضرت صادق علیه‌السّلام به مدینه تشریف آوردند به خدمت ایشان هم می‌رسیدم و همان‌طور که از "مالک" سؤال می‌پرسیدم از ایشان هم سوالاتی می‌کردم. روزی به من فرمودند: من مجال ندارم و گرفتارم و در ضمن اذکاری  هم برای هر یک از ساعات شبانه‌روز دارم و فرصت پاسخگویی به شما را ندارم، تو که با "مالک بن انس" رفت و آمد داری برو و سؤالات خود را از او بپرس.

"عنوان" ادامه می‌دهد:

من از کلام حضرت اندوهگین شدم و از خدمتشان بیرون آمدم و با خود گفتم: اگر قابلیتی در من تشخیص می‌داد مرا از خود دور نمی‌کرد و سؤالاتم را پاسخ می‌داد!

به مسجد پیامبرصلی الله علیه وآله رفتم و زیارت کردم و فردا ی آن روز نیز دوباره به مسجد رفتم و دو رکعت نماز خواندم و به خداوند عرضه داشتم که: خدایا از تو می‌خواهم که نظر لطف حضرت صادق علیه‌السلام را به سوی من بازگردانی و از علوم او، حقایقی را که بتوانم به‌سوی راه مستقیم تو حرکت کنم نصیب من گردانی.

اندوهگین به خانه بازگشتم و به خاطر محبتی که از حضرت صادق علیه‌السلام در قلب من جای گرفته بود دیگر سراغ " مالک بن انس" نرفتم. خانه‌نشین شدم و جز برای نمازهای پنجگانه از خانه خارج نشدم تا اینکه صبرم تمام شد، یک روز بعد از ظهر لباس پوشیدم و به سوی خانه حضرت صادق علیه‌السلام به راه افتادم. به خانه حضرت رسیدم و اجازه ورود خواستم، خدمتکار حضرت آمد و پرسید چه کار دارید؟ گفتم: می‌خواستم خدمت حضرت برسم. گفت: حضرت مشغول نماز هستند. من همانجا نشستم، طولی نکشید که خدمتکار آمد و گفت: با لطف و عنایت الهی وارد شوید. وارد شدم،  سلام کردم،  حضرت پاسخ دادند و فرمودند: بنشین، لطف خدا بر تو باد. من نشستم؛  حضرت مدّتی سربه زیر انداختند سپس سربلند کردند و فرمودند: اسم شما چیست؟ عرض کردم: ابوعبدالله، فرمودند: خداوند همیشه تو را بنده خود قرارد هد و موفق کند، چه فرمایشی دارید؟ من به خودم گفتم: اگر از این ملاقات چیزی بیشتر از همین دعا به دستم نمی‌آمد از سرم هم زیاد بود. حضرت دوباره سربلند کردند و گفتند: چه فرمایشی دارید؟

عرض کردم: من از خدا خواستم که نظر لطف شما را نسبت به من جلب کند و مرا از علوم شما بهره‌مند سازد و امیدوارم که خداوند خواسته مرا اجابت کرده باشد.

حضرت شروع به صحبت کرده، فرمودند:

ابوعبدالله! علم فقط با آموختن به دست نمی‌آید، حقیقتِ علم نوری است که در قلب قرار می‌گیرد، قلب کسی که خداوند بخواهد او را هدایت کند؛ پس اگر دنبال علم هستی ابتدا باید حقیقت بندگی را در خودت ایجاد کنی و علم را به کار ببری و اهل سؤال  و جستجو باشی، در این صورت خداوند به تو حقایق را خواهد فهماند.

"عنوان بصری" می‌گوید: قصد پرسیدن سوالی را داشتم عرض کردم: ای بزرگوار!  حضرت فرمودند: مرا با نام صدا کن، من گفتم: یااباعبدالله، حقیقت عبودیت چیست؟حضرت فرمودند:

کسی به حقیقت عبودیت رسیده است که سه ملاک و شاخصه زیر را داشته باشد:

1. نسبت به امکاناتی که خداوند در اختیار او قرار داده است احساس مالکیّت و استقلال نکند، زیرا بندگانی که خود را مالک نمی بیند، تمام امکاناتی را که در اختیار دارند مربوط و متعلق به خدا می‌بینند و آنها را هرجایی که خداوند اراده کرده باشد قرار می‌دهند.

2. طبق سلیقه و دلخواه برای خود برنامه ریزی نمی کند.

3. تمام مشغولیّت‌های او در راه انجام وظایفی است که خداوند برای او تعیین کرده است.

نتیجه این سه خصوصیّت این‌گونه است که:

1. وقتی بنده ای خود را مالک امکانات ندید، بخشش و دراختیار دیگران قرار دادن برای او آسان می‌شود.

2. اگر برنامه ریزی زندگی خود را براساس نظر خداوند انجام داد و امور را به خداوند سپرد، مشکلات زندگی برای او آسان می‌شود.

3. و وقتی تمام ذکر و فکر او انجام وظیفه الهی بود، فرصتی برای درگیری با دیگران و فخرفروشی پیدا نخواهد کرد.

نتیجه این که: وقتی خداوند به بنده ای این سه حالت را عنایت کرد، دنیا و شیطان و مردم، ذهن و قلب او را مشغول نخواهد کرد، با انگیزه مال اندوزی و فخرفروشی به زندگی دنیایی نمی پردازد، چشم به امکانات دیگران ندارد تا نردبان ترقی او شوند، عمر خود را به کارهای بیهوده صرف نمی‌کند. این اوّلین درجه تقوی است، خداوند در قرآن می‌فرماید:

این عالِم آخرت است که آن را اختصاص به کسانی داده ایم که به دنبال برتری و فساد نیستند و البته که پیروزی نهایی با اهل تقوی است.

"عنوان بصری" ادامه می‌دهد که:  به حضرت عرض کردم: توصیه هایی به بنده بفرمایید. حضرت فرمود:

9 سفارش برای تو و هر کسی که دنبال حرکت به سوی خدا است دارم و از خداوند می‌خواهم که تو را موفق کند تا آنها را به کار ببری. سه سفارش از این 9 سفارش مربوط به جلوگیری از هوای نفس است و سه سفارش مربوط به بردباری است و سه سفارش دیگر مربوط به علم است، به دقّت این سفارشات را نگهداری کن و مبادا در انجام آنها کوتاهی کنی.

"عنوان بصری" می‌گوید: خدمت حضرت عرض کردم: تمام وجودم برای شنیدن و عمل به سفارشات شما آماده است، حضرت شروع به بیان سفارشات نمودند:

اما توصیه‌های مربوط به جلوگیری از هوای نفس:

1. به هیچ وجه چیزی که میل به خوردن آن را نداری نخور زیرا زمینه ساز احمقی و نابخردی است.

2. تا گرسنه نشده ای غذا نخور.

3. وقتی می‌خواهی غذا بخوری غذای حلال بخور و نام خدا را ببر و گفتار حضرت رسول صلی الله علیه و آله را به یاد بیاور که فرمود: انسان ظرفی بدتر از شکمش را پر نکرده است اما چون ناچار به رسیدگی به آن است پس طبق این برنامه باشد که: یک سوم برای غذا، یک سوم برای آب و یک سوم برای نَفَس .

اما توصیه‌های مربوط به بردباری:

1. در مواقع نزاع و اختلاف، اگر کسی به تو گفت که هر کلمه تو را, با ده کلمه جواب خواهم داد تو به او بگو به جای یک کلمه اگر ده کلمه هم به من بگویی حتی یک کلمه در جواب نخواهی شنید.

2. هر کس به تو ناسزا گفت تو به او بگو: اگر حرف تو درست باشد و من لایق این ناسزا باشم از خداوند می‌خواهم که مرا ببخشد و اگر حرف تو نادرست باشد از خداوند می‌خواهم که تو را ببخشد.

3. هر کس تو را تهدید کرد توبا او به خیرخواهی و ملاحظه رفتار کن.

اما توصیه‌های مربوط به علم:

1. آنچه نمی دانی از اهل علم بپرس و به هیچ وجه با انگیزه امتحان کردن و ارزیابی  ازآ نها نپرس.

2.  به هیچ وجه طبق سلیقه و دلخواه خود عمل نکن و در تمام نقاط و جوانب زندگی با دقّت و محاسبه عمل کن و ضررهای احتمالی را در نظر بگیر.

3. همان‌طور که از شیر فرار می‌کنی از نظر دادن برای دیگران و تعیین تکلیف آنها فرار کن و خودت را پلی برای عبور دیگران قرار نده.

"عنوان" در انتها می‌گوید: حضرت به من فرمودند:

ابوعبدالله! می‌توانی بروی آنچه باید می‌گفتم گفته شد، من دیگر مجال ندارم، وقت ذکر من است و من به برنامه‌های خود مقید هستم،تمام مراتب سلام و سلامت خداوند بر کسی باد که به دنبال هدایت می‌رود.

به عبارات زیر در توصیف روایت "عنوان بصری" دقّت کنید:

"مرحوم قاضی رحمه‌الله‌علیه برای گذشتن از نفس امّاره و خواهش‌های مادّی و طبعی و شهَویّ و غضبی که غالباً از کینه و حرص و شهوت و غضب و زیاده روی در تلذّذات برمی‌خیزد، روایت عنوان بصری را دستور می‌دادند به شاگردان و مریدان سیر و سلوک الی الله تا آن را بنویسند و بدان عمل کنند. یعنی یک دستور اساسی و مهم، عمل طبق مضمون این روایت بود و علاوه بر این می‌فرمودند باید آن را در جیب خود داشته باشید و هفته‌ای یکی دوبار آن را مطالعه نمایید.این روایت بسیار مهم است." [1]

برای مطالعه ی متن عربی این روایت به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.


ترجمه از استاد حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحمید واسطی

برگرفته از کتاب راهنمای تحصیل در حوزه های علمیه


[1]"روح مجرّد، یادنامه موحّد عظیم و عارف کبیر حاج سیّد هاشم موسوی حداد"؛ تألیف مرحوم علامه آیه الله حاج سّید محمّدحسین حسینی طهرانی قدّس‌سرّه ص 176؛ انتشارات علّامه‌طباطبایی 1421


پ.ن:

- سامانه اطلاع رسانی اختصاصی وبگاه گفتمان برتر راه اندازی شد؛ برای آگاهی از مطالب جدید این وبگاه عدد 3 را به شماره"50002340400166" ارسال نمائید.


- درج این مطلب در سایت عمارنامه ، افسران ، رجانیوز     

مطالب مرتبط:

- معرفی حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحمید واسطی
 
- معرفی حجت الاسلام و المسلمین شیخ مهدی نخاولی

- معرفی جلسات سیر و سلوک قرآنی
- فرهنگ زندگی علمی، راهبرد تربیت طلبه

فرهنگ زندگی علمی، راهبرد تربیت طلبه

جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۴۷ ق.ظ

وب سایت گفتمان برتر


فرهنگ زندگی علمی، راهبرد تربیت طلبه

حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحمید واسطی

آسیب اصلی در فضای تربیتی و رفتاری طلاب حاکم شدن فرهنگ زندگی روزمره است. این فرهنگ شاخصه‌های زیر را دارد: غلبه احساس بر عقل، رفاه بر رشد، رسانه بر خانواده، ارتباطات حداکثری بر ارتباطات خانوادگی، سیستم های اجتماعی بر سیستم خانواده، کمیت و اطلاعات و آمار بر زندگی

اینها ظهوری از شاخص‌های مدرنیته است. یک زندگی مدرن با زندگی سنتی و به تعبیر دقیق زندگی دینی و مورد رضای خدا بر اساس راهبردهای دینی متفاوت است، زندگی طلبه ها هم به تبع این گونه شده است.

زندگی طلبه با زندگی افراد دیگر شباهت های زیادی در مبانی رفتاری دارد؛ ساعت های خواب و بیداری، نوع پوشش، نوع تغذیه، روابط فامیلی، ارتباط با رسانه، نوع تفریحات، طرز عملکرد و ...

در اسلام ساعت خواب اول شب است. مومن اول شب می خوابد و قبل از اذان بیدار می شود ولو به مطالعه یا تعمیر خانه بپردازد. زندگی باید از اول صبح آغاز شود. «بورک لِأَمَتی فی سُحورها و بُکورها». مطالعه و عبادت اول صبح بهره وری و برکت دارد. با کمترین زحمت بیشترین اثرگذاری حاصل می شود.

این روایات باید تبدیل شود به راهبردهای فرهنگی.

غلبه زندگی روزمره، ام المشکلات به نظر می رسد. در برنامه ریزی، وقتی آسیب مرکزی تشخیص داده شد باید با آن مقابله شود. برنامه ریزی هویتش تغییر است.

تغییر از، به، با، از این وضع موجود به یک وضع مطلوب با یک ابزار مشخص

فرهنگ زندگی راهبر فضاهای تربیتی است. با تحلیل هدف طلبگی (لیتفقوا فی الدین و لینذروا .. یعبدوننی لایشرکون بی شیئا) باید به فرهنگ جایگزین منتقل شد. جایگزین این فرهنگ غربی، فرهنگ زندگی علمی است.

 

شاخصه های فرهنگ زندگی علمی:

این فرهنگ ابتدا در مقابل فرهنگ زندگی اجرایی و مالی قرار می گیرد. اگر طلبه بخواهد کار اجرایی و مالی داشته باشد خود بخود فرهنگ زندگی روزمره را می گیرد. کسی که این گونه است باید فرهنگش عوض شود.

تیپ شخصیتی افراد تابعی است از افکاری که در طول روز در ذهنش می گذرد. باید یکی دو روز افکارمان را فهرست کنیم. اگر نقاط تراکم در ذهنیت دیده شود، آن نقاط تراکم شخصیت افراد است. حتی اگر عنوانش چیز دیگری است. ممکن است شخص دانش آموز باشد ولی از صبح تا به شب به فوتبال فکر می کند این شخصیت دانش آموزی ندارد. وجودش را دارد مصرف می کند و به احساس و رفتارش دارد شکل می دهد. بسیاری از افراد دارای یک شخصیت پایدار قابل اشاره نیستند. اگر فرد سه روز فکر خود را بررسی کند می‌بیند کاملا متشتت است. این بحران شخصیتی و هویت است. کسی که زندگی علمی دارد کسی است که از صبح تا به شب در فکر فعالیت های علمی سپری می کند. تحقیق و تدریس و تبلیغ و تألیف. تبلیغ به معنای انتقال پیغام خدا به دیگران است. گاهی سخنرانی علمی است. گاهی شفاهی هم نیست. چت روم است.

فرهنگ زندگی علمی شاخصه اصلی اش این است که صبح تا به شب به فکر علمی است برای این که محصول علمی تولید کند. فکر کند برای ارائه محصول.

کسانی که در کارهای اجرایی و مالی هستند اگر به دنبال تولید محصول نباشند رشد نمی کنند. میخ اگر سرش پهن باشد در دیوار نمی رود باید تمرکز باشد. تمرکز را تولید محصول ایجاد می کند.

یأس و افسردگی در موقعیت ها برای طلبه پیش می آید. می گویند بی‌فایده هستیم یا درسها بی‌فایده است. چرا؟ زیرا محصول تولید نمی شود. می‌بینید که تقریرنویسان درس خارج اهتمام بیشتری به درس دارند تا بقیه. کسانی که دارای فعالیت تبلیغی مستمر هستند به زندگی طلبگی پایبندترند. کسانی که فعالیت تدریسی یا تحقیقی دارند نیز. شور زندگی و تنظیم خودشان بیشتر است.

زندگی علمی زندگی است که به دنبال تولید محصول علمی به طور مستمر فرد فعالیت می کند.

اگر کسی ذهن و فکرش به سمتی سوق پیدا کرد فرهنگ حاکم بر او و احساس هایش تغییر می کند. اگر طلبه به دنبال محصول نباشد جریان زندگی روزمره اور ا خواهد برد. کسی که مولد نیست درجریان تولیدات دیگران قرار می گیرد و خود را مقابل آن رها می‌کند.  

ما اگر می خواهیم فرهنگ حاکم بر طلبه ها تغییر کند. باید نوع فکر و میزان تمرکز فکری ما تغییر کند این ها با حافظه و محفوظات بدست نمی آید محصول عینی میخواهد.

بنابر این راهبرد تغییر: از غلبه زندگی روزمره به زندگی علمی با تولید محصول.

البته این موضوع شرط لازم است و رفع مانع، اما کافی نیست. حداقل و پایه و زمینه ساز برای فعالیت تربیتی است. هزار کار دیگر بعد از آن باید انجام دهیم.

اگر آسیب مرکزی در وضعیت موجود غلبه فرهنگ زندگی روزمره باشد، تا این تعییر نکند آسیب های دیگر از بین نمی رود. بنابراین باید از این شروع کرد. ما در فرایند تربیت باید حداکثری نگاه کنیم و حداقلی عمل کنیم.

اگر طلبه را به این سمت سوق دهیم که هر کاری که انجام می‌دهی از آن محصول بگیر، از آب کره بگیر، بسیار در مسیر تربیت رشد می‌کند و از غلبه روزمرگی رهایی می یابد.

اگر می خواهیم طلبه تغییر کند باید انضباط رفتاری ایجاد شود و آن تابعی است از انضباط فکری که آن هم تابعی است از قصد تولید محصول.

این اگر در جهت افزایش کیفیت زندگی باشد، آن محصول اثربخشی خود را نشان می دهد. احساس اثربخشی باعث می‌شود تولید کننده انگیزه بیشتری پیدا کند.

مرحله بعد این است که در تولید محصول به او بگوییم که محصولی را تولید کن که به ارتقای کیفیت زندگی تو کمک کند. این ارتقا در خدایی شدن است لذا علم به معنویت متصل می شود. اگر این محصول علمی دنبال ارتقای کیفیت زندگی بود تأثیر متقابل علم و معنویت آشکار می‌شود.

دراین جا قید به جهت افزایش کیفیت زندگی را اضافه می کنیم.

این حداقل برنامه و راهبرد تربیت بود. تربیت عرفانی و معنوی و حداکثرهای مطلوب ما در تربیت از این کانال فعال می شود.

 

سوال: اگر یک طلبه محصول محور باشد آیا الزاما روزمره نیست؟

استاد: این طلبه وقت خود را کنار تلویزیون رها نمی کند. مثلا برای تماشای یک فیلم یا کارتون قلم و کاغذ بدست می‌گیرد و دنبال ثبت نکات یا نقد و بررسی آن تلاش می‌کند. کمیت در فضای ذهنی او غلبه ندارد. دنبال کیفیت است. در ارتباط با همسایه و فامیل و ... انضباط وقتی و گفتاریِ ناخودآگاه دارد. چون او محصول داشته است هم خودش آن محصول را مطرح می کند و هم دیگران از او انتظار دارند که در آن باره سخنی بگوید. البته این صرفا کفایت نمی کند. تنها زمینه ساز است. اما اگر هفتاد درصد افراد با محصول محوری دارای این تغییر بودند، (تغییر ملموس نه صد در صد) این پیشنهاد موجه است.

 

سوال: مشاهدات محدود ما نشان می دهد که گرچه زندگی متمایز شده است اما آن فرهنگ عوض نشده است.

استاد: در زندگی محصول محور فرد با موضوع درگیر است. اگر بخواهیم تربیت طلاب از جایی کلید بخورد که کاربردی باشد، باید این کار را بکنیم و تولید محصول علمی را هدف بگیریم. تا از آسیب‌ها محفوظ ماند و به سمت رشد حرکت کند. اما اگر به همین مقدار تمایز ایجاد نشده باید در پاریزیت های پیرامونی علتش را پیدا کرد. به نظر من سیاست نهضت نرم افزاری و تولید علم جزو کلیدها و ابتکارهای طلایی است که نه فقط برای رشد علمی بلکه برای تغییر فرهنک از آن استفاده می شود. کسی که این گونه است در استفاده از لذائذ گزیده عمل می کند. محصول محوری یک کمربند حفاظتی است برای آسیب های غلبه زندگی روزمره ... البته بعد از آن متغیرهای تشدید کننده به صورت جمع برداری که تضاعف ایجاد می کند باید اضافه شود.

آن کس که محصول محور است اطرافیان او تعهد او را می بینند خود را با او تنظیم می کنند. البته این راهبردی است که راهکارهای مصداقی دارد.

یکی از آسیب های اساسی ما فهرست های بلند بالای دستورالعمل‌ها است.در عمل چه باید کرد باید از بین آن ها انتخاب شود. باید متمرکز عمل کرد. اگر یک آسیب مرکزی شناسایی شود خیلی کمک می کند.

 

سوال: در فضای حوزه نسبت و ارتباط موضوعات علمی با زندگی و کاربرد مستقیمش با عمل گم است. فرضا در فقه و اصول موضوعات تحقیق موضوعاتی نیست که اگر من به آنها پرداختم دقیقا زندگی مرا عوض کند.

استاد: اولا وجود مانع دلیل رد اصل پیشنهاد و طرح نیست. این مغالطه است. مانع رد کننده اصل مطلب نیست اگر می خواهید رد کنید باید مبانی را بزنید. اما چه باید کرد؟ در چشم انداز حوزه گفته‌ایم که حوزه باید پژوهش محور شود و بر اساس نقشه علمی محصولات باکیفیت ایجاد کند. منتظر تغییرات سازمانی نباید ماند. از اقدامات شخصی و گروهی باید شروع کرد. محصولات تولیدی ما اول برای خودمان و بعد برای حوزه مفید است. مثلا برنامه ده ساله زندگی بریزیم. یک مبلغ حوزوی چرا به صورت روزمره و توسط دیگران موضوعات تبلیغی‌اش تعیین می شود؟ چرا خود ما برنامه‌ای برای تبلیغ سی سال آینده خود نداریم.

 

سوال: آنچه که تولید می شود به درد زندگی نمی خورد.

استاد: «الحاجه ام الاختراع» اگر فرد متعهد به تولید محصول شد به این سمت می‌رود.

در تمام مهارت ها، مهارت های زندگی و در میان مهارت های زندگی، مهارت تصمیم گیری از همه مهم تر است.

اگر فرد تعهد داده باشد، مساله برایش جدی می شود، بعد تمام آمورش تنظیم می شود. این حس نیاز در محصول محوری با تعهد علمی حاصل می شود. استاد چون متعهد است که مطلب را باید تحویل دهد مجبور به مطالعه می شود.

اگر شخص دنبال محصول محوری برود و نقشه علمی تنظیم کند بدست آوردن رابطه اطلاعاتی که در آموزش می گیرد با محصول فعال می شود با مکانیزم الحاجه ام الاختراع

به صورت مصداقی: قواعد ادبیات عرب محصولش چیست؟ ترجمه قرآن طبق قواعد بلاغی. عملیات مراجعه به اطلاعات به جای این که بدون هدف انجام گیرد با هدف انجام می گیرد. شما خود را موظف کنید که در هر ماه یک مقاله را نقد کنید. در سال اول در تاریخ یا اخلاق. ما باید رصد کنیم فضای مسائل تولید شده در جامعه را . از آن میان یکی را نقد می‌کنیم برای تمرین منطق. اما چند منظوره مفید است. در تولیدات عرفانی هم و در کلام هم همین است.

 

سوال: کسانی از زندگی روزمره جدا شده اند ولی هنوز در مسیر رشد قرار نگرفته اند.

استاد: فعال شدن جوهره درون نرخ شاه عباسی است که باید همیشه روی آن سرمایه گذاری بشود. اما بیان کارکردی آن: اولویت گذاری در مسائل است. وقتی که من محصولات پیش پا افتاده تولید کردم چه می شود؟ انگیزه خود را از دست می دهم . نظام اولویت مسائل را باید تغییر داد. نقشه علمی باید داد.

ما در شبکه مسائل اولویتی که در مسائل فردی و اجتماعی و خانوادگی داریم باید در نظر بگیریم تا جهت عوض شود که شخص به مطالب غیر اهم مشغول نشود. نیرویش مصرف می شود و خاصیتی ندارد.

همه امور به مشیت خدا است و مشیت خدا از اسباب جاری می شود. لذا برنامه باید داشت . برنامه جوابگو است.خدا به مشیت خودش این ساختار را قرار داده است. اگر ما ساختار را درست تشخیص دهیم در مسیر مشیت الهی هستیم.


سوال: بسیاری مواقع محصول تولید می شود اما اندیشه پشتیبان آن را نداریم. خیلی‌ها محصول تولید می کنند اما لزوما کار صمیمی و با انگیزه‌ای ندارند و نگرش خود را سامان نداده اند.

استاد: زحمتی روشمند و نسبتا اثربخش باید کشیده شده باشد. چرا پایان نامه ها این همه گرفتاری دارد؟ یکی این که گردآوری است دو این که روش تفکر رعایت نمی شود. لذا فقط بایگانی می شود.

پس باید مساله محور باید باشیم. اما نه هر مساله ای! مساله اولویت دار.

 

سوال: بنابراین محصول محوری را شما با مساله محوری تکمیل کردید.

استاد: مساله به محصول نمی کشد. الان مرتب آسیب ها و مشکلات بیان می شود. اگر اولویت پیدا کرد احساس ایجاد می کند.

 

سوال: ایا می شود این نگاه را به دین مستند کرد؟

استاد: در روایت عنوان بصری شاخص «اطلب العلم باستعماله» آمده است. «العلم اصل کل خیر». نیز بنابر تمام روایاتِ علم نافع، علمی که به عمل منتهی نشود مردود است.

برخی گفته اند: علمی که عمل نشود کشف واقع نیست. برخی گفته اند واقعیت تام نیست.

 

سوال: اگر محور حرکت وظیفه محوری باشد نه محصول محوری این با رسالت طلبه بیشتر تناسب دارد. موتور حرکت او را وظیفه شخصی یا صنفی او قرار دهیم.

استاد: این ها قطعا درست است. من به عنوان یک مخاطب می خواهم اجرا کنم؟ می‌پرسم وظیفه­ی یک من چیست؟ جدیت در امر تحصیل چگونه حاصل می شود؟ این ها چیزهایی است که قطعی و درست است و از بس درست است فضا از آن اشباع شده است. اما ما شاخص عملیاتی به آن نمی دهیم. جدی درس خواندن یعنی چه؟ تفقه یعنی چه؟ دین را عمیق فهمیدن یعنی چه؟ یعنی رابطه دین را با زندگی کشف کردن. خوب تبلیغ کردن یعنی چه؟ چگونه؟ ما که از ابتدا دست روی محصول محوری گذاشتیم این مراحل را طی کرده ایم. حقیقت عبودیت اصل اولیه است. باید به آن برسیم. اما تغییر را از کجا شروع کنیم مهم است .

نمودار چرا چرا برای رسیدن به ذرات بنیادین است که مقدم است. اما بعد از آن نمودار چگونه چگونه برای رسیدن به شاخص های عملیاتی لازم است. محصول محوری این راه را می گشاید.

 

سوال: برای چه محصول تولید کند و از عادات اولیه دست بردارد. نیاز محوری را رقیب آن کنیم.

استاد: فرضیه رقیبش هم تا حدودی موفقیت دارد. بحث بر سر این است که این فرضیه کارآمدتر است. مسائل شناختی در فضای حافظه باقی می ماند و عادی می شود و از اهمیت می‌افتد و مستمع حرفه‌ای می پروراند. اثر مطلوب ندارد. حافظه را می‌خواهیم به عمل تبدیل کنیم. ابزارش محصول است.

نکته مهم این که در اولویت مسائل مسائلی که به اصل جوهره و هویت برمی‌گردد اولی هستند. اصلی‌ترین مساله‌ای که بایستی هر فردی راجع به آن محصول تولید کند معنای زندگی است.

سوال: آیا به نظر شما آن وضعیت محوری اگر پدید آید وظیفه انجام شده است؟ ما می‌بینیم گاهی محصول ما را جهت می دهد. وظیفه محوری گاهی محصول محوری را قید می زند.

استاد: وظیفه محوری کارش تعیین اولویت ها در تعریف مسائل است. در تعیین نقشه ها باید غلطان عمل کنیم و بازنگری کنیم.

 

سوال: شناخت محور و فهم محور یا عمل محور؟ شما اولی را گویا نفی کردید و به دومی تأکید داشتید. من فکر می کنم باید هر دو باشد. آخر این کار ها باید به شناخت برسد. لزوما همه این ها با کاربردگرایی و محصول‌گرایی منطبق نیست.

استاد: اثبات شیئ نفی ماعدا نمی کند. آن لازم است کافی نیست. منظور از علم نافع چیست؟ علم غیرنافع چیست؟ تصورات را باید به تصدیق رساند. دادن تصور منهای تصدیق صرف بیهوده انرژی است.

والحمدلله رب العالمین


پ.ن:

وبگاه گفتمان برتر، پس از کسب اجازه از حضرت استاد واسطی، از بین دست نوشته های بیشمار ایشان، مجموعه ی مقالات نگرشی و روشی مرتبط با موضوعات طلبگی را منتشر خواهد کرد.

مقاله ی بالا نیز(که احتمالا متن پیاده ی شده ی یکی از سخنرانی های حضرت استاد بوده و ویراستاری خاصی روی آن صورت نگرفته است) بعنوان اولین مقاله ازین مجموعه، از میان دست نوشته های ایشان انتخاب گردیده، تقدیم حضور اعزه ی گرامی میگردد.

دوستان عزیز میتوانند موضوعات مورد نیاز و سؤال خود را در قسمت کامنت ها درج کنند تا إن شاءالله مقاله ی متناسب با آن در وبگاه درج گردد.

مطالب مرتبط:

- معرفی حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحمید واسطی