برترین نشانه | 14-چرا معجزه پیامبر بصورت کتاب بود؟
شب چهاردهم | چرا معجزه پیامبر بصورت کتاب بود؟
خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام نخاولی در شب چهاردهم رمضان المبارک 1435 مورخ 21 تیرماه 1393
بحث در مورد شناخت و تبیین آیت عظمی خداوند( قرآن کریم) در عالم خلقت بود.
آیت های عمومی
مطلب اول: فرمایشات نبی )ص( و محتویات دین ایشان به طور کامل حجت است.
گفتیم که هر دینی دو آیت مستمر و ثابت و دائمی دارد؛ آیت اول: نفس ارزشمند نبی آن دین است و آیت دوم : محتوای فرمایشات نبی آن دین است. و با این دو جهت دیگر معجزه حسی برای اتمام حجت لزومی ندارد و این قضیه، عمومی است و شامل همه ادیان می شود . پس بطور عمومی آیت بودن قرآن را نیز باید بررسی کنیم .
هر چه پیامبر فرموده اند مطلقا وحی است چه به وحی مستقیم قرآنی ( آنچه در قرآن آمده و و خداوند با الفاظ آنها را بیان نموده) و چه به وحی غیر قرآنی ( آنچه از کلام و تعالیم و آموزه های رسول اکرم ص بیان می شود «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَى*
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى»و از روى هوا و هوس سخن نمىگوید. (3)گفتار او چیزى جز وحى که به او نازل مىشود، نیست (4-3/نجم) حتی صحبت هایی که با همسر و فرزندان و اطرافیانشان دارند که می شود آنها را دستور العمل های خداوند در برخورد با همسر و فرزندان و.. تلقی کرد)، تمام اینها معجزه و آیت حقانیت رسول اکرم است.
و اساسا به همین دلیل است که قول، فعل و تقریر معصوم –هم پیامبر ص هم اهل بیت ع- حجت است زیرا خدایی است. چراکه حجت بالعرض به حجت بالذات باید ختم شود؛ یعنی آنچه حجت است باید به چیزی برگردد که اصل آن نیز حجت است و در مورد ائمه فعل و کلام آنان به کلام و علم خداوند بر می گردد .
1-علاوه بر فرمایشات نبی ، شخص پیامبر آیت عظمی و مطلق هستی هستند و خداوند آیت بزرگتر از حضرت رسول ص ندارد .
2- آیت بودن موجودات ( خدانمایی آنها ) وجود دارد اما به اندازه سعه وجودی شان، میزان خدانمایی آنها بیشتر است بنابر این سعه ی وجودی پیامبر اکرم از همه موجودات بیشتر است و ایشان بیشتر از هر موجودی خدانمایی دارد .
چرا قرآن تحدّی کرده است؟
از آنجا که دین هر پیامبری به اندازه خود آن پیامبر است، همان طور که پیامبر بر عالم سیطره دارند، معجزه ایشان هم محتوایی بلند و اعجازی دارد که متاسفانه این محتوا از جانب ما در طول تاریخ مورد توجه واقع نشده است. ما این محتوا را برداشت نکردیم و بیشتر سراغ اعجاز بلاغی و ادبی قرآن رفته ایم. کتاب هایی هم که از اعجاز غیر بلاغی قرآن سخن گفته اند بیشتر به سمت اعجاز علمی و و پیشگویی ها حرکت کرده اند اما عمده ی بحث اعجاز قرآن این است که ببینیم قرآن چه ویژگی هایی دارد که تحدی کرده به آن و گفته مثل آن بیاورید . خداوند فقط در یک آیه بلاغت قرآن را تبیین کرده است و بیشتر اوصافی که برای قرآن ذکر می کند، اوصاف محتوایی است مانند: نور ، هدی ، فرقان، شفا ، رحمت، حکمت و موعظه این هاست که معجزه است اما یکی از کم کاری های بزرگ ما این است که کمتر به این جنبه توجه کرده ایم . اَعراب در ابتدای ظهور اسلام به دلیل بسیط بودن ذهنشان کمتر به محتوا توجه می کردند و بیشتر به فصاحت و بلاغت می پرداختند اما در حالی که اصلا قرآن به فصاحت و بلاغت تحدی نکرده؛ نازل ترین سطح اعجاز قرآن، اعجاز بلاغی آن است.
انسان باید قرآن را از بُعد هدایتش، اعتقاداتش، اخلاقیاتش، مناسک عبادی و عرفانی اش و بحث های سیاسی-اجتماعی آن با عقل و دست آوردهای بشری بررسی و مقایسه کند. این یک راه وسیع و روشن و بی بدیل برای هدایت است. در این جلسات هر مقدار که بتوانیم این موارد را با هم گفت و گو می کنیم.
این بحث های تطبیقی روشن کننده خدایی بودن محتوای قرآن و فوق بشری بودن آن است.
یک نمونه؛ عقل شناسی قرآنی
مثلا در زمینه عقل شناسی پس از بررسی قرآن انسان به این نتیجه می رسد که این محتوا و مسائل از عهده بشر دیروز و امروز و فردا بر نمی آید . مثلا ببینید بشریت امروز راجع به عقل چه حرف های نامربوطی می زند ، اینکه می گویند عقل توانایی درک همه چیز را دارد بسیار ضد عقل است و با آن منافات دارد . چرا که اینها ادعاهای نامعقول برای عقل است ؛ تجربه تاریخی بشر این مساله را رد می کند . همه عقلا و ابنای بشر قبول دارند که عقل در حال توسعه و کمال است، در واقع در حال تکامل بودن بشر به عقل او برمی گردد نه پوست و گوشت او. تکامل دائم و رشد منزل به منزل یعنی نفس دائم دارد کمال، یعنی رسیدن به چیزهایی که قبلا نداشت را طی می کند. همین یک جمله که "بشریت در حال تکامل است" یعنی عقل انسان در نقص دائمی دارد چرا که امروز به چیزی رسیده که دیروز آن را نداشته و نسبت به آن ناقص بوده ، بنابراین روز به روز و لحظه به لحظه باید نقص عقل برطرف شود به علاوه احتمال خطا نیز دارد و این طور نیست که قطعا بتواند روی دست آوردهایش تکیه کند و از طرفی عقل نسبت به خودش و توانایی خودش نا آگاه است مثلا اگر هزار سال پیش کسی سفر به کره ماه را مطرح می کرد عقلای همان زمان بر او انگ دیوانه بودن می زدند واین یعنی عقل حتی ظرفیت مادی خود را نمی داند چه رسد به ظرفیت های غیر مادی اش. هر قدر هم که علم پیشرفت کند ، اگر آدم عاقل باشد خاضع تر می شود نه متکبر تر. نشانه کسی که علمش بیشتر شده سوالات بیشتر است و به این ترتیب می فهمد که ندانسته های زایدی دارد مثل فردی که قرآن را می خواند اما نگاه اجمالی به معانی دارد و کسی که به تفسیر و تدبر بیشتری در قرآن می ؛ برای شخص دوم سوالات و ابهامات بیشتری مطرح می شود.
سیر تکامل علوم
به همین دلیل در گذشته تصور این بود که یک نفر می تواند عالم به تمام علوم شود، حکیم شود چرا که علوم در آن زمان محدود بود (حکیم در گذشته به کسی می گفتند که طبیعیات ، ریاضیات و الهیات را می دانست یعنی تمام دانستنی های عالم آن زمان را می توانست بفهمد حکمت دو شاخه بود: حکمت نظری و حکمت عملی .حکمت نظری یعنی آنچه دانستنی است و بر سه شعبه تقسیم می شد: طبیعیات: شناخت طبیعت – ریاضیات: که خود 5 علم است، حساب و موسیقی و.. –و اهیات که رشته های خاص خود را داشت. حکمت عملی هم سه شاخه داشت :اخلاق ،تدبیر منزل( ارتباط با دیگران)، سیاست مُدُن( کیفیت تنظیم ارتباطات اجتماعی ). همین سیاست مدن تمام رشته های علوم انسانی را در این عصر تشکیل میدهد: اقتصاد، جامعه شناسی و علوم علوم سیاسی...
الان علم ما در مقایسه با مجهولات بی نهایتی که داریم صفر و بسیار ناچیز است . این واقعیت که عقل خودش را نمی شناسد ، توانش را نمی شناسد و عالم را نیز نمی شناسد ، این حقایق عقل را خاضع می کنند و عقل ارزشمند آن است که واقعیت ها را بشناسد، اینکه بعضی چیزها را می داند و بعضی چیزها را نمی داندو بعضی را نمی داند که نمی داند ( یعنی حتی سوالی هم سراغ ذهن نیامده) بنابراین ادعای غرب که عقل میتواند مسائل را حل کند، بی عقلی محض است.
زمانی که عقل می فهمد که نمی فهمد به دنبال کسی است که آنها را بیان کند و ناشناخته هایش را برایش بگوید،چه کسی اینها را می داند؟ آنکه خلق کرده به کنه اشیاء آگاه است و خالق بهتر از مخلوق،او را می شناسد و مصلحتش و توانایی اش را می داند.
آیت های مخصوص اسلام
اسلام سه آیت دیگر علاوه بر سایر ادیان دارد که خاص اسلام است 1- خود قرآن به طور مستقل از دعوت پیامبر. قرآن جدای از معجزاتی که پیامبر به طور پراکنده انجام داده اند. معجزه ستون حنانه و شهادت سنگریزه و.. بوده اما مبنای پیامبر در دعوتشون تکیه بر معجزات حسی نبوده و اصلا بنای تبلیغ پیامبر بر این نبوده است.
قبل از بررسی 2 آیت دیگر حرف مشهوری است در زمینه قرآن که روایتی هم دارد؛ روایت راجع به علت تنوع معجزه پیامبر با معجزات سایر انبیا است.
نقد و بررسی سند روایت
روایت از ابن سِکّیت است، از علمای طراز اول در ادبیات و بلاغت و.. و از اصحاب امام نهم و دهم. این روایت در کتاب عیون الاخبار و کافی و تحف العقول آمده است. این حدیث در اولین باب از کتاب کافی که از کتب اربعه و اصلی شیعه است آمده ( کلینی 20 سال برای نوشتن این کتاب چند جلدی تلاش کرد) و اشکالات این کتاب بسیار کم است.
ابن سکیت هم که این روایت را از امام هادی علیه السلام نقل می کند؛ هم از لحاظ تقوا و معنویت و هم از لحاظ علمی از بزرگان شیعه است. زمانی که متوکل او را مجبور کرد که به فرزندانش درس بدهد ؛ روزی از او پرسید این دو فرزند من در نظرت چشمگیرترند یا حسن و حسین- فرزندان علی-؟ اوگفت: دو بچه ی تو در نظر من به اندازه قنبر غلام حضرت علی ع هم نیستند، چه رسد به فرزندان حضرت علی علیه السلام. که متوکل دستور داد زبان او را از پشت سرش در آوردند... دین اینگونه به ما رسیده!!
روایت راوی دیگری دارد که که از افراد خبیث است : احمد بن محمد سیّاری که در روایات آمده که کذاب و جعل کننده و قائل به تحریف قرآن نیز هست.
متن روایت
ابن سکیت سوال می کند که چرا خداوند حضرت موسی را با سحر و جادوگری فرستاد، حضرت عیسی را با امثال طب و طبابت فرستاد و معجزه پیامبر اسلام را از جنس کلام و خطبه و شعر قرار داد؟حضرت فرمودند: چون زمان حضرت موسی سحر رواج داشت و زمان حضرت عیسی نیز از سنخ علم رایج آن عصر معجزه قرار داد و در زمان پیامبر چون خطبه و شعر و ...رایج بود ، از این جنس قرار داده شد.
این روایت یک نقد جدی دارد. متاسفانه روی احادیث عقیدتی کمتر نسبت به روایات فقهی بحث و بررسی انجام شده در صورتی که عقیده صحیح مبنا و اساس فقه و سایر مسائل دین است و وقتی اعتقادات سست باشد ، عمل به احکام هم سست می شود . قرآن در جاهای مختلف می گوید کل دین بر این استوار است که انسان از خوشی های بی حساب و کتاب بگذرد و در مقابل دستورات دین عامل باشد هرچند مخالف خواست او باشد و تقویت عقاید به این امر کمک می کند. مثلا علت اینکه انسان معاد را تکذیب می کند این نیست که آن را نمی فهمد بلکه می خواهد جلوی راهش باز باشد تا هر چه دلش خواست انجام دهد.
چرا معجزه پیامبر به صورت کتاب آمده است؟!
در این روایت گفته شد معجزات تابع فنّ زمانه است . در واقع دین اسلام را هم عرض دین هایی که تاریخ مصرف داشتند قرار داد. این حرف برای دینی که مقید به زمانی بوده قابل قبول است اما اعجاز پیامبر اکرم با سایر انبیا 3 تفاوت اصلی دارد 1) اعجاز انبیا تابع نفس آن نبی است یعنی هر پیامبری اعجازش تابع اراده و تجلیات نفسانی اوست . عصای حضرت موسی چون"در دستان ایشان" بود تبدیل به اژدها شد. اما تنها معجزه ای که خداوند از نفس پیامبر اکرم جدا کرد قرآن بود چرا که این دین ابدی است و باید همیشه دلیل حقانیتش وجود داشته باشد. 2) معجزات سایر انبیا از لحاظ زمانی و مکانی مقطعی بود اما معجزه پیامبر محدودیت زمان و مکان را شکسته و برای تمام اعصار و اماکن است. 3) کارآیی معجزات سایر پیامبران اثبات کارآی و حقانیت همان پیامبر بوده و در آنها علم و معرفت و تربیت نبود اما معجزه پیامبر اکرم علاوه بر اثبات حقانیت پیامبر تعلیم و پرورش و تربیت نیز هست و چنین معجزه ای لزوما باید به صورت کتاب بیاید تا بتواند آموزش دهد و تربیت کند.
این روایت از معجزه پیامبر مانند معجزات حضرت موسی و عیسی تصویر سازی کرده است در حالی که آنها در معجزاتشان فقط می خواهند به مخاطبان خود اعلام کنند که " من پیامبرم" . این هم عرضی بین معجزات دیگر و قرآن ، نوعی انحراف است و منافی ابدی بودن قرآن است. چرا که قرآن تا روز قیامت حجت خداوند بر خلقش است. به علاوه روایت از جهت دیگر نیز غلط است چون می گوید: غالب در عصر و زمان پیامبر خطبه ها و اشعار بود. سوال: اگر اهل عصر پیامبر تابع چیز دیگری غیر از شعر می شدند آیا باید حجت خدا عوض می شد و معجزه دیگری می آمد؟ این حرف بی معناست چرا که دین آخرین برای مردم است و باید آیین همیشگی و پاسخگوی ابدی نیازها باشد. چه اهل آن زمان اهل بلاغت باشند یا نباشند. یعنی اگر مردم آن عصر اهل موسیقی و شعر می بودند، کتاب نت موسیقی از جانب پیامبر می آمد ؟!این حرف غلطی است. قرآن مقید به مردم 1400سال پیش – مقید به زمان و مکان- نیست.
باید این حجت به صورت کتاب بیاید که حجتش از نفس نبی قابل انفکاک باشد و بتواند پس از نبی تا روز قیامت ادامه داشته باشد . البته این نکته هم هست که چه کسی گفته اهل آن عصر اهل فصاحت و بلاغت بوده اند! بلاغت فقط در عربستان و آن هم اطراف مکه بوده است. عصر پیامبر به اهل حجاز محدود نیست چرا که حجاز نقطه ای کوچک در جغرافیای جهان است، پس این فقط ویژگی مردم عربستان بوده نه اهل عصر که در این صورت باید گفت حتی معجزه برای مردم همان عصر هم نبوده بلکه فقط متعلق به عرب های آن زمان بوده ( همان حرفی که سروش می زند).
ابن سکیت در ادامه می پرسد حالاحجت چیست؟ حضرت فرمودند: عقل ( دقیقا حرف برخی علمای امروزی)
با این تفسیر پس قرآن برای همان 1400 سال پیش حجت شد واکنون عقل حجت است در حالی که روشن است که عقل پس از نقل حجت ماست. یعنی اول قرآن و سپس عقل . 4حجت داریم: کتاب، سنت، اجماع، عقل . و اگر کتاب را نخواهیم قبول کنیم، سنت و روایت هم رد می شود .
قرآن اگر قرار بود امروز در آلمان هم نازل شود، همین مطالبی نازل می شد که قبلا نازل شده بود، بدون جابه جا شدن واوی از آن. لازمه ابدی بودن قرآن همین است که وابسته به زمان و مکان خاصی نباشد. شبهه دیگری که در اثر درک نکردن این قضیه پیش می آید اینکه برخی می گفتند اگر پیامبر بیشتر عُمر می کرد ، قرآن بجای یک جلد، دو جلدی می شد!! خنده دار است. همه ی این مسائل برمی گردد به عدم شناخت خدا و به تبع آن عدم شناخت فرستاده خدا . اگر پیامبر صد سال دیگر هم عمر می کردند ، یک کلمه به قرآن اضافه نمی شد.
اشکال می کنند که چون در مکه برف نیامده در مورد آن حرفی در قرآن زده نشده و اگر در ایران نازل می شد چون برف می آید در اینجا، از برف هم سخن می گفت و یا نام شتر (الابل) در قرآن آمده زیرا در آنجا زیاد بوده اما اگر امروز در استرالیا نازل می شد می فرمود: افلا ینظرون الی کانگرو!! در صورتی که اگر امروز در استرالیا نازل می شد همان ( الابل) بود. دو دلیل دارد که تک تک مواردی را که خداوند در قرآن بیان فرموده را نمی شود از جایش جدا کرد. اصلا قرآن نباید از برف چیزی بیاورد و یا تمام پیامبرانی که قرآن ذکر کرده ،باید در قرآن می آمده .
این شیطنت ها که می گویند امروز عقل حجت است به این دلیل است که می خواهند فرد را جای حق بنشانند و در این صورت می شود: رسول "عربی" و دین "عربی" آن هم عربِ همان زمان، قرآن هم می شود کتاب عربستان عصر پیامبر، نه کتاب بشریت .یعنی با این سخن هم در زمان و هم در مکان مقید می شود.
در حالی که اگر همه ی مردم دنیای امروز در قرآن و شریعت و پیام نبوی محاسبه نشده باشیم، دیگر ایشان پیامبر ما نخواهند بود زیرا کسی که تمام حواسش فقط به مردم کشور خودش و زمان خودش باشد دیگر پیامبر جهانی نمی شود چرا که از بقیه غافل است و دیگر چنین فردی پیامبر نیست. افرادی که این حرف را می زنند لازمه ابدیت را نفهمیده اند .
پیامبر اکرم، رسول رب العالمین است تا روز قیامت و این یعنی ویژگی های همه ما که امروز هستیم در این دین لحاظ شده و اتفاقا در مورد آیندگان خیلی چیزها بیان شده مثلا در روایات دارد که آیات سوره حدید و توحید برای انسانهایی نازل شده که عمیق اند و فهم توحیدی دارند ودر زمان های آینده می آیند.
پس این دین ابدی است زیرا آیندگان و زما نها و مکان های دیگر در آن لحاظ شده است. پس قیودی که در این روایت بیان شده معجزه را تابع همان عصر و مملکت پیامبر می کند، پذیرفتنی نیست.
قسمت اول این روایت که راجع به سایر پیامبران است صحیح می باشد، اما قسمت دوم آن که در مورد معجزه پیامبر اسلام ص است، صحیح نیست. دلیل اشتباه بودن روایت نیز یکی از راویان آن (احمدبن محمد سیاری) است که فردی جاعل بوده.
والحمد لله ربّ العالمین
سخنرانی حجت الاسلام نخاولی با عنوان برترین نشانه
شب چهاردهم رمضان المبارک 1435 - 21 تیرماه 1393
دریافت فایل صوتی با حجم 14 مگابایت
ویژه نامه فاخر رمضان المبارک 1435
مؤسسه فرهنگی راه حق، مجموعه ای است با هویت کاملا مردمی و بدون هیچ گونه وابستگی به سازمان ها و نهاد های دولتی که هزینه های امور جاری و فعالیت های فرهنگی تبلیغی خویش را از مجرای مشارکت های مردمی و همچنین تولید و توزیع محصولات فرهنگی فاخر تأمین می کند.
لذا خواهشمند است در صورت تمایل، بمنظور جبران هزینه های طراحی و تولید این نشریه، توانمندسازی مجموعه در راستای تولید و توزیع حداکثری محصولات فاخر و تقویت و تثبیت زیرساخت های حوزه ی نشر مکتوبات حجت الاسلام نخاولی، در قبال دریافت این فایل مبلغی را به دلخواه از این درگاه پرداخت نمایید.