برترین نشانه | 17-امیر المومنین؛ دلیل نبوّت رسول خدا :: گفتمان برتر

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آنها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به‌طور کامل اثبات کند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ کمااین‌که همین الان هم آنهامى‌بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم‌کارى کرده‌اند که نظام ما توانسته به پیشرفتهایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید.گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ماست. منهاى آن،جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم.
در دهه‌ی چهارم انقلاب، گفتمان اصلیِ، پیشرفت و عدالت است؛ پیشرفت در همه‌ی ابعاد علمی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی، و عدالت همه‌جانبه در توزیع فرصتها و امکانات مادی و معنوی.گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود در برهه‌اى از زمان در یک جامعه. آنوقت، این میشودگفتمان جامعه.این گفتمان را باید همه‌گیر کنید؛ به‌گونه‌یى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید.لازمه‌ی تحقق الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان‌سازی آن در جامعه است. این گفتمان سازى براى چیست؟ براى این است که اندیشه‌ى دینى، معرفت دینى در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشه‌ى دینى که رشد پیدا کرد، وقتى همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چیزى میشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح...
(آیت الله العظمی امام خامنه ای روحی له الفداء)
***
صفحه اختصاصی سایت گفتمان برتر در نرم افزار تلگرام
https://telegram.me/goftemanbartar
شناسه کاربری صفحه:
@goftemanbartar
شناسه کاربری مدیرسایت:
@gofteman

پیوندهای روزانه

وبسایت گفتمان برتر


شب هفدهم | امیر المومنین؛ دلیل نبوّت رسول خدا

خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام نخاولی در شب هفدهم رمضان المبارک 1435 مورخ 24 تیرماه 1393

در بحث آیت بودن قرآن گفتیم که رسول اکرم(ص) و اسلام محمدی به خاطر ویژگی های خاصی که دارند و فوق العاده است بر سایر انبیاء آیت های خاصی را دارا می باشند.

 علت اینکه می گوییم اسلام، رسول اکرم و اسلام های دیگر این است که از حضرت آدم تا حضرت نوح و حضرت ابراهیم وحضرت عیسی و رسول اکرم، اسم تمام ادیان اسلام بوده ولی آنقدر تحریف صورت گرفته که حتی اسم را عوض کردند. مثلا اسلام حضرت موسی شده آیین یهودیت، اسلام حضرت عیسی شده آیین نصرانی و مسیحیت و ... . نام شرایع همگی اسلام بوده است.

به خاطر ویژگی اسلام محمدی و ویژگی های ناب خود رسول اکرم در مقابل سایر انبیا و کاروان سالاران وحی، این دین آیت هایی علاوه بر آیاتی که در ادیان گذشته برای انبیاء پیشین بوده را داشتتند. اولین آیت ایشان قرآن بود، یکسری معجزه های پیش زمینه ای، مقدمه ای داشتند، یعنی آنقدر شخصیت پیامبر عظمت داشته که قبل از آمدنش در قرن های پیش معجزاتشان را خداوند از قبل فرستاده است؛ علاوه بر معرفی که در کتب و انبیاء بود. از جمله تغییر نظام کائنات (نظام ظلم و کفر در زمین).

سومین معجزه پیامبر، معجزه ای است که هم عصر با ایشان می باشد. آیه آخر سوره رعد، اولین حرف کفار در مقابله با پیامبر بود :

«وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ‌ »آنها که کافر شدند می‌گویند: «تو پیامبر نیستی!» بگو: «کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!» ﴿الرعد، 43

 اولین باری که کسی دعوتش را علنی کند و به سمع مردم برساند، می گوید من پیغمبرم! (این اولین حرف است) و اولین واکنش این است که چه کسی گفته؟ ما قبول نداریم. اولین واکنش همزمان است با اولین ادعا. این واکنش حرف روز مردم بود. "اینکه دلیلت چیست؟ ما که دلیلی نمی بینیم، پس قبول نداریم!" این آیه در بدو دعوت علنی نازل شده است.

آیه می گوید این دو دلیلی که می خواهم عرضه کنم کفایت می کند برای هرکسی که عقل داشته باشد ولو کافر باشد. مثلا اگر کسی عصا بیاندازد می توانند بگویند ساحر است و این دلایل آنقدر برجسته هستند که غیرقابل انکار می باشد.

 اول : خدا کفایت می کند برای شهادت .(در جلسه قبل توضیح داده شد و باید از طریق اعجاز قرآن باشد)

دوم : کسی که علم کتاب نزد اوست.

این دو شاهدی که پیامبر می آورند باید فی نفسه حجت باشند. زیرا آن ها می خواهد واسطه ای باشند برای اثبات نبوت و حجتی یقین آور باشند برای کفار و زمانی معنا دارد که منطقی و معقول و قانع کننده باشند. در غیر این صورت مسخره می کنند. پس باید خدایی بودن این دو دلیل خیلی روشن باشد تا بتواند واسطه شود. به طوریکه اگر آن فرد بگوید این صرفا پیامبر است، کار تمام شود. از اینکه این فرد شهادتش قرین شهادت خداوند و عِدل قرآن قرار گرفته؛ معلوم می شود باید این وجود، وجودی اعجازی باشد و آدم عادی حرفش قابل قبول نیست. این شهادت کفایت می کند برای بستن دهان کفار، که اگر حق پذیرند ایمان بیاورند و چیز دیگری مبهم نیست و اگر معاند هستند نتوانند رد کنند.

نکته ها ی ( وکسی که نزد اوست علم کتاب)

1-      از اینکه فرمود (و مَن) و نفرمود (و الذی) معلوم می شود این شخص یک فرد با عظمت غیر قابل توصیف است. (و الذی) برای جایی به کار می رود که فرد قابل توصیف و شناخت و فهم برای مخاطب باشد. قرآن درباره این شخص می فرماید فوق حد تصور است. بنابراین به ابهام ذکر شده است.

2-      (و من عنده علم الکتاب) تغییری در حالت جمله صورت گرفته است. زیرا جایگاه عنده باید در آخر جمله باشد (و من علم الکتاب عنده). از لحاظ ادبی مکان عنده در آخر جمله است ولی خداوند عنده را در اول گذاشته است و این کار یک معنا رسانی دارد و آن این است که منحصر می کند کسی که تنها شخصی است که فقط نزد اوست علم کل کتاب. آیه در اول بعثت نازل شده است. اگر کسی از کسی دیگر خوشش بیاید برای کارهایش دلیل نمی خواهد زیرا او را دوست دارد و می پذیرد ولی اگر قبول نداشته باشد حتی با آوردن دلیل قانع هم می خواهد حرفش را رد کند.

3-      علم الکتاب چیست؟ نگفته کیست. فقط فرموده کسی که این وصف را دارد. چرا؟ به دو دلیل :

اینکه حکم را به وصف تعلیق کند؛ یعنی مثلا این کسی که از در آمد(آقای حسن زاده) را خیلی احترام کنید و می پرسید چرا؟ به دلیل این همه سفارش. یا ممکن است بگویید مگر چه کاری انجام داده است؟ یا بگویند این آقایی که حافظ کل قرآن است و همه زندگی اش  را در راه قرآن فدا کرده است و به هرکسی توانسته خیر رسانده و در این مدت 60 ساله به کسی ضرر وارد نکرده را احترام کنید. در این صورت علت احترام را بیان کرده اند.  

چرا این شهادتش عِدل خداست؟ زیرا همه علم کتاب فقط نزد اوست. این کتاب را خداوند در سوره نمل، در داستان آصف بن برخیا معرفی نموده است. وقتی که ملکه سبا به قصر سلیمان(فلسطین) می آمد، حضرت سلیمان به جهت هدایتی که داشتند می خواستند تخت ملکه به آن جا بیاید و در درباری که همه مدعیان بودند فرمودند:

«قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ‌ » (سلیمان) گفت: «ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او را برای من می‌آورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟» ﴿النمل‏، 38

یک جنی می گوید من می آورم قبل از آنکه مجلس تمام شود(در کمتر یک ساعت). حضرت سلیمان در پاسخ به او هیچ حرفی نمی زنند و اعتنا نمی کنند:

«قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قَالَ هٰذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ‌ » (امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‌آورم یا کفران می‌کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می‌کند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنیّ و کریم است!» ﴿النمل‏، 40

(الذی) در اینجا فردی است که قابل توصیف و شناخت و فهم برای مخاطب باشد.

(الذی عنده علم من الکتاب) صاحب اعجاز بود و به عبارت دیگر اراده اش در کل عالم هستی نافذ است و تکوینا در این عالم می تواند تأثیر ایجاد کند. چون یک علم را از کتاب داشت، توانست اعجاز کند و دارای قدرت تصرف در کائنات باشد.

«وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِیعاً أَ فَلَمْ یَیْأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِیعاً وَ لاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا تُصِیبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِیباً مِنْ دَارِهِمْ حَتَّى یَأْتِیَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ » اگر بوسیله قرآن، کوه‌ها به حرکت درآیند یا زمینها قطعه قطعه شوند، یا بوسیله آن با مردگان سخن گفته شود، (باز هم ایمان نخواهند آورد!) ولی همه کارها در اختیار خداست! آیا آنها که ایمان آورده‌اند نمی‌دانند که اگر خدا بخواهد همه مردم را (به اجبار) هدایت می‌کند (امّا هدایت اجباری سودی ندارد)! و پیوسته بلاهای کوبنده‌ای بر کافران بخاطر اعمالشان وارد می‌شود، و یا بنزدیکی خانه آنها فرود می‌آید، تا وعده (نهایی) خدا فرا رسد؛ به یقین خداوند در وعد؛ خود تخلّف نمی‌کند! ﴿الرعد، 31

(لَو) در جایی می آید که آن کار محقق نمی شود. یعنی این قرآن همان صفات و ویژگی ها را دارد. کلمه ای در تقدیر است "ظَهَرَ" . قرآن در اینجا نکره آمده است، زیرا فوق حد تصور است. و در دسترس نیست(ملکوتی است).

«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ‌ »که آن، قرآن کریمی است،  ﴿الواقعة، 77

«فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ»‌  که در کتاب محفوظی جای دارد،  ﴿الواقعة، 78

«لاَ یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ‌ » و جز پاکان نمی‌توانند به آن دست زنند [= دست یابند].  ﴿الواقعة، 79

«تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ»  آن از سوی پروردگار عالمیان نازل شده؛  ﴿الواقعة، 80

مطهرون: یعنی کسی که معصوم به عصمت است و مورد تأیید خدا باشد.

عصمت دو جنبه دارد

جنبه سلبی- فرد هیچ آلودگی در سطح رفتار، گفتار و .... نداشته باشد.

جنبه ایجابی- رذائل را ندارد و به میزان داشتن فضائل متفاوت می شود.

«تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ »بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ برخی از آنها، خدا با او سخن می‌گفت؛ و بعضی را درجاتی برتر داد .﴿البقرة، 253

حضرت موسی به اندازه ای که با این کتاب ارتباط داشته است، معجزه دارد.

جمع بندی

پیامبر دو معجزه جاوید عرضه کرده است. این معجزات در ابتدای دعوت علنی از طرف خداوند امر شده که به صورت علنی اظهار شود.

 (اعجاز قرآن و شهادت خدا / شهادت کسی است که شهادتش عدل شهادت خداست و وجودش عدل قرآن است پس خود وجودش معجزه است / علم کل کتاب فقط نزد اوست و این کتاب علمش به صاحبش قدرت تکوینی و قدرت اعجاز می دهد) این فرد سندی برای نبوت پیامبر از طرف خدا مطرح شده است. این آیه یکی از سندهای قرآن ناطق بودن اهل بیت است.

آیه آخر سوره رعد دومین صحنه معرفی حضرت امیرالمؤمنین است.(معرفی همگانی و عمومی)

اولین صحنه معرفی حضرت علی علیه السلام آنجا بود که: «وَ أَنْذِرْعَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ‌« خویشاوندان نزدیکت راانذار کن! ﴿الشعراء، 214

در این آیات حضرت علی حدودا ده ساله بودند. قرآن فرموده حضرت علی را معرفی کن. اگر این حرف غیر پذیرشی می بود کافران مجلس را به هم می زدند.

اولین حرفی که پیامبر در برابر خانواده و قریش زدند قاعدتا باید می گفتند من پیغمبر هستم و شما ایمان بیاورید. ولی بعد از اینکه حرف های اولیه را زدند، فرمودند: کدام یک از شما حاضر است وصی و خلیفه و وارث بعد از من شود؟ وصایت که دست رسول اکرم نیست!!! چه زمانی این حرف معقول است؟ وقتی که به علم غیب بدانند هیچ یک از آن ها بلند نمی شوند و نمی گویند : (من). می داند به علم غیب که هیچ یک از آن ها ایمان نمی آورد. بیش از آن که صحنه معرفی خودش باشد، صحنه معرفی حضرت علی است. وقتی که حضرت دو سه بار فرمودند و حضرت علی برای بار سوم فرمودند: (من). پیامبر پشت حضرت علی زدند و گفتند : از الان این وصی و جانشین من است و از او اطاعت بی چون و چرا و محض داشته باشید. اگر این بچه عادی می بود همه اعتراض می کردند ولی همه ساکت شدند.

« لاَهِیَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ‌ » این در حالی است که دلهایشان در لهو و بی‌خبری فرو رفته است! و ستمگران پنهانی نجوا کردند (و گفتند): «آیا جز این است که او بشری همانند شماست؟! آیا به سراغ سحر می‌روید، با اینکه (چشم دارید و) می‌بینید؟! ﴿الأنبیاء، 3

این در صحنه ای است که همه چیز دست آن هاست و می توانستند سر پیامبر بریزند.

در صحنه ای که پیامبر اکرم از دم تیغ بی انصاف دشمن امیرالمؤمنین جان سالم به در برده است به مدینه آمدند و در جای خودشان حضرت امیر را گذاشتند. چه لزومی داشت حضرت امیر را بگذارند؟ می توانستند دو بالشت به جای خودشان قرار دهند. کفار هم می آیند که پیامبر را بکشند و بعد می بینند که پیامبر نیستند و به حضرت علی بگویند چرا ما را سرکار گذاشتی و ایشان را بکشند. ولی دست به ایشان نزدند. کافران متعصب جاهل که بر سر علف خوردن یک شتر صد سال جنگیدند!!!! بعد از اینکه پیامبر رفتند کافران تعداد زیادی را کشتند و بعضی ها را شکنجه می کردند. در معرفی امیرالمؤمنین ظلم زیاد شده است.

حضرت امام صادق (ع) درباره مقایسه علم حضرت امیر و علم آصف بن برخیا فرمودند: می دانید نسبت علم من الکتاب به علم الکتاب چقدر است؟ اگر یک پشه ای بالش را به اقیانوس بزند چقدر آب می گیرد؟ نسبت آن آب به آن اقیانوس.

این عظمت در صِغر سن به ایشان رسیده است.

حضرت امام صادق داشتند از مقام ملکوتی حضرت علی سخن می گفتند. یک شیعه ای در آن جا بود و از ایشان پرسید در گفتن این مقام زیاده روی نکرده باشید!! حضرت قسم می خورند من که حجت خدا هستم، غلو نمی کنم. به خدا قسم ولایت علی بن ابی طالب از آسمان آمده است.

والحمد لله ربّ العالمین

حاشیه اسلیمی

سخنرانی حجت الاسلام نخاولی با عنوان برترین نشانه

شب هفدهم رمضان المبارک 1435 - 24 تیرماه 1393

دریافت فایل صوتی با حجم 15 مگابایت

حاشیه اسلیمی


لوگوی نشریه فصل ملاقات

 ویژه نامه فاخر رمضان المبارک 1435

شماره هفدهم


مؤسسه فرهنگی راه حق، مجموعه ای است با هویت کاملا مردمی و بدون هیچ گونه وابستگی به سازمان ها و نهاد های دولتی که هزینه های امور جاری و فعالیت های فرهنگی تبلیغی خویش را از مجرای مشارکت های مردمی و همچنین تولید و توزیع محصولات فرهنگی فاخر تأمین می کند.

لذا خواهشمند است در صورت تمایل، بمنظور جبران هزینه های طراحی و تولید این نشریه، توانمندسازی مجموعه در راستای تولید و توزیع حداکثری محصولات فاخر و تقویت و تثبیت زیرساخت های حوزه ی نشر مکتوبات حجت الاسلام نخاولی، در قبال دریافت این فایل مبلغی را به دلخواه از این درگاه پرداخت نمایید.

درگاه پرداخت آنلاین وبگاه گفتمان برتر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی