برترین نشانه | 19-خصائص العلویه :: گفتمان برتر

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آنها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به‌طور کامل اثبات کند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ کمااین‌که همین الان هم آنهامى‌بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم‌کارى کرده‌اند که نظام ما توانسته به پیشرفتهایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید.گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ماست. منهاى آن،جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم.
در دهه‌ی چهارم انقلاب، گفتمان اصلیِ، پیشرفت و عدالت است؛ پیشرفت در همه‌ی ابعاد علمی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی، و عدالت همه‌جانبه در توزیع فرصتها و امکانات مادی و معنوی.گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود در برهه‌اى از زمان در یک جامعه. آنوقت، این میشودگفتمان جامعه.این گفتمان را باید همه‌گیر کنید؛ به‌گونه‌یى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید.لازمه‌ی تحقق الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان‌سازی آن در جامعه است. این گفتمان سازى براى چیست؟ براى این است که اندیشه‌ى دینى، معرفت دینى در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشه‌ى دینى که رشد پیدا کرد، وقتى همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چیزى میشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح...
(آیت الله العظمی امام خامنه ای روحی له الفداء)
***
صفحه اختصاصی سایت گفتمان برتر در نرم افزار تلگرام
https://telegram.me/goftemanbartar
شناسه کاربری صفحه:
@goftemanbartar
شناسه کاربری مدیرسایت:
@gofteman

پیوندهای روزانه

برترین نشانه | 19-خصائص العلویه

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۰ ق.ظ

وبسایت گفتمان برتر


شب نوزدهم | خصائص العَلَویّه

خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام نخاولی در شب نوزدهم رمضان المبارک 1435 مورخ 26 تیرماه 1393

امیرالمؤمنین علیه السلام خصوصیتی دارند که هیچ کدام از اهل البیت علیهم السلام این خصوصیت را ندارند وآن، اتحاد نفس با رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود. گرچه همه اهل البیت علیهم السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله هستند و رسول اکرم هم از آنهاست،کما اینکه در مورد حضرت ابا عبدالله علیه السلام فرمودند :«حسین منی و انا من حسین»یعنی قرب و منزلتی که اهل بیت نسبت به رسول اکرم دارند مثل قرب سایر انسانها نسبت به هم نیست.

اما این قرب در مورد حضرت علی علیه السلام حکم نفس را دارد برای همین خاطر درآیه مباهله نفرمود «فقل تعالوا انفسنا و انفسکم» کسانی را که حکم نفس ما هستند، بیاورد، سپس حضرت صدیقه سلام الله علیها و امیر المومنین علیه السلام و حسنین علیهما السلام را رسول اکرم بیاورند. از هرکدام از اینها با عنوان خاصی یاد کردند، نساءنا؛که حضرت صدیقه سلام الله علیها ، ابناءنا؛ که حضرت آقا امام حسن وامام حسین علیهما السلام را آوردند و انفسنا؛ که برای این مصداق امیر المومنین علیه السلام را آورده اند؛یعنی جایگاهی که امیر المومنین به پیامبر دارند نزدیکتر از سایر اهل بیت است و برتری که امیر المومنین بر سایر اهل بیت دارند، روشن است. این در روایات هم تصریح شده است. آقا رسول اکرم صلی الله علیه و آله حسنین علیهما السلام را در آغوش گرفته بودند یا روی دوششان گذاشته بودند و فرمودند اینها برترین افرادند و پدرشان از آنها برتر است. امیر مومنان علی علیه السلام ، نفس نفیس رسول اکرم صلی الله علیه و آله هستند و برتر از سایر اهل بیت. همه اهل بیت در یک رتبه نیستند، رتبه هایشان متفاوت است، از همه برتر رسول اکرم صلی الله علیه و آله بعد آقا امیرالمومنین علیه السلام ، بعد حضرت صدیقه سلام الله علیها ، بعد امام حسن علیه السلام ، بعدامام حسین علیه السلام ،امام حسن علیه السلام از امام حسین علیه السلام مقامشان بالاتر است. به این هم در روایت اشاراتی شده است. قبل از ایشان جایگاه ویژه و بی بدیل  از آنِ حضرت علی علیه السلام است.

در بحث آیت ویژه اسلام  گفتیم که خدا دو آیت و اعجاز برای رسول اکرم معرفی میکنند و به حضرت هم می فرمایند که این دو آیت را به کفار معرفی نماید؛ یکی قرآن و دیگری هم یک فرد انسانی. اهل سنت گفتند: این «من عنده ام الکتاب » اهل کتاب هستند که آنها شهادت می دهند که پیامبر رسول خداست. به  قرائنی که در اسناد تورات و انجیل دیده اند. این حرف  7الی 8 تا اشکال دارد.

اشکالات وارده بر ادعای اهل سنّت

اشکال اول: اینکه اهل کتاب، خصوصا روی فردی به نام عبدالله بن سلام تکیه دارند، این عبدالله بن سلام که می گویند اسنادی را از تورات آورد گفت ببینید که پیامبر در تورات معرفی شده و خودش هم مثلا ایمان آورد. این فرد در مدینه ایمان آورده، این آیه مکی هست. جزء عتائق سور هست؛س از سوره های قدیمی است. اولا که از حیث تاریخ با ادعای آنها همخوانی ندارد.

اشکال دوم: هیچ جا در قرآن، اهل کتاب با عنوان صاحبِ علمِ کتاب، عنده علم الکتاب، یا عنده علم من الکتاب ذکر نشده است. از آنها یا به عبارت  اهل الکتاب آمده یا اوتی الکتاب و یا علماء بنی اسرائیل.

و اینکه در آن مقطع، آن فرد خودش اهل کفر است و  همینطور سایر اهل یهود و نصارا. آنهایی از یهود و نصارا که ایمان آوردند در مدینه بودند. ثانیا که اهل کتاب با عنوان علم الکتاب(کسیکه علم کتاب دارد)ذکر نشده است.

اشکال سوم: در اینجا می فرماید این فرد صرفا یک نفر هست نه یک مجموعه. کسیکه این ویژگیها را دارد (نه یک مجموعه).

اشکال چهارم:  در حقیقت، این فرد، علم کل کتاب را دارد، در حالیکه هیچ کدام از علمای اهل کتاب، علم کل کتاب نزدشان نیست. علم کل کتاب فقط نزد پیغمبر آن دین است و بقیه ما دون علم او هستند.  هیچ وقت تابعین و مومنین به یک پیغمبر از حیث علمی به اندازه ان پیامبر که نیستند.

اشکال پنجم: اینجا میفرماید که  و"من عنده علم الکتاب"خود این فرد سند هست در حالیکه خود عبدالله بن سلام و سایر علمای بنی اسرائیل سند نیستند. نهایتاً سندشان توراتی هست که به آن احاطه دارند ولی اینجا میفرمایند این فرد خودش سند است. منتهی این فردی که خودش سند است یک ویژگی و یک صفتی دارد، آن صفت هم این است که علم کتاب نزد اوست.

اشکال ششم: می فرماید که علم کتاب، انحصارا نزد اوست.

اشکال هفتم: این ویژگی علم کتاب را در سوره ای دیگر معرفی کرده که کسی که نزد او علم الکتاب هست، قدرت ولایت تکوینی دارد بر کل نظام هستی. نه تاریخ، نه آیه و نه عبارت هیچ کدام بر آنها تطبیق نمی کند. این فرد خودش سند است نه اطلاعاتش. خود این فرد شاهد است. یعنی خودش باید معجزه باشد و چون دارای علم کتاب هست به شهادت سوره نمل که فرمود کسیکه علمش را داشته باشد قدرت تصرف در کائنات را دارد قدرت اعجاز هم باید داشته باشد. بعد گفتیم این کتاب چه کتابی هست که اینچنین قدرتی را می دهد. این کتاب حقیقت ملکوتی قرآن است.  این حقیقت ملکوتی که از سنخ الفاظ  نیست. این آیه خودش یکی از شواهد نزول دفعی قرآن است؛ چون می فرماید علم کل کتاب نزد این فرد هست. در حالیکه در این تاریخ، 30 سوره بیشتر نازل نشده است ولی می گوید علم کل کتاب. پس باید منظور از کل کتاب، حقیقتش باشد. در نزول دفعی الفاظ نیست، نزول دفعی یک حقیقت برخورد ملکوتی با یک حقیقت ملکوتی است واین را در بعضی از آیات اشاره کرده است.

مجرای کلّ فیض حق تعالی

 اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وجود اول و مخلوق اولند؛ یعنی تمام مخلوقات بعدی با تمام کمالاتشان از مجرای رسول اکرم صلی الله علیه و آله کمالشان را گرفته اند. « اول ما خلق الله نور نبیک یا جابر!». هرکس هرچیزی می گیرد از رسول خداست صلی الله علیه و آله ،  مِن جمله ملک و ملکوت و ملائک مقرب و جبرئیل. اگر جبرئیل خودش هرچیزی گرفته از پیامبر گرفته است پس چه معنا دارد خودش باز به پیامبر چیزی یاد بدهد؟ و در تمام کمالات جبرئیل رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند. همینطور راجع به عزرائیل که می خواهد کاری بکند با تمام وجود و شئونش از رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفته است. چطور می تواند روح رسول اکرم را قبض کند؟ خودش وجود مادون حضرت رسول صلی الله علیه و آله است.

حقیقت نزول دفعی قرآن

نزول دفعیِ وحی، از سنخ الفاظ، کلمات، عبارات، مفاهیم نبود، پس چه چیزی نازل شده است؟ یک حقیقت ملکوتی، یک روح. «وکذلک القینا الیک  روحا من امرنا» حقیقت وحی نوری است ملکوتی. آن حقیقت قرآن است. یعنی سنخش مثل سایر ملائک نیست، در نزول حقیقت قرآن این ذهنیت را باید کنار گذاشت که نزول دفعی یک بار کلاً قرآن آورده شده است و در گوش پیامبر الفاظ یا مفاهیم آن خوانده شده و یک بار هم در طول 23 سال تکه تکه خوانده شده است. این تصور بی معناست. در این صورت لغو می شود چیزی که یک بار انجام شد، برای بار دوم اگر حاصل بشود، می شود تحصیل حاصل، چیزی را که داریم دوباره به ما بدهند؛ عین همان را.

این از سنخ علوم حصولی نیست که از مفاهیم و الفاظ باشد نزول دفعی در حقیقت یک اتحاد با یک وجود ملکوتی است. این در بحث کیفیت نزول دفعی در جاهای مختلفی در قرآن هست، من جمله در سوره نمل. آنجا  در مقدمه معراج حضرت موسی علیه السلام بیان می فرماید که: « وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیم»  و قطعا به حق و حقیقت وقسم که تو قرآن را از جانب خدای حکیم و علیم تلقی میکنی.( نمل/6)هر نزولی با یک معراج همراه بوده است. معراج یک بار که نبوده است. دو تا معراج کلی داریم و به تعداد نزول ها، معراج ها داریم. اولین معراج در همین نزول کل قرآن است. قرآن به غار نازل نمی شود، وجود مادی ندارد که در شجر و حجر پیاده شود. محل نزول ملائک، قلب انسان کامل است: وَ إِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبّ‏ِ الْعَالَمِینَ* نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ* عَلىَ‏ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِین‏: و بى‏تردید این قرآن، نازل شده پروردگار جهانیان است،* که روح‏الامین آن را نازل کرده است* بر قلب تو، تا از بیم دهندگان باشى( شعرا/192 -194 ) حقیقت یعنی درک هستی.

پس در نزول قرآن حقیقت نزول دفعی عبارتست از نزول وجودی ملکوتی اعظم، که همراه با عروج روح اعظم رسول اکرم صلی الله علیه و آله .  جان رسول اکرم صلی الله علیه و آله با آن حقیقت در ملکوت متحد می شود. آن حقیقتی که آثارش اینها بود. «کتاب سیرت به الجبال قطعت به الارض »

آن حقیقت قرآن وقتی نازل شد، پیامبر هم عروج کردند. پس این آیه یکی از شواهدی است که قرآن نزول دفعی هم داشته، منتهی آن قرآنی که نزول دفعی داشته از سنخ الفاظ و مفاهیم نیست؛ وجودی است ملکوتی که به حاملش این قدرت ها را می دهد. امام صادق علیه السلام از کنارکوهی رد شدند فرمودند: این قرآن نزد ماست، همین الان اگر بخواهید این کوه را می توانیم از جا بکنیم.

سوال: حالا چه کسی گفته صاحب این کتاب امیرالمومنین است؟

اشکال ندارد صاحب کتاب هرکسی می خواهد باشد. روی آن که ثبت نشده که امیر المومنین علیه السلام است. چه کسی گفته که آن کتاب امیر المومنین است؟ما می گردیم دنبال کسی که این ویژگی ها را داشته باشد. در سال 4 بعثت، وجودی باشد که این وجود، اولاً سند نبوت است، یعنی خود وجودش معجزه است ثانیاً به خاطر داشتن این بهره از کتاب، قدرت تکوینی دارد؛ یعنی فرمانده کل عالم خلقت است، به اذن خدا در کل کائنات می تواند تصرف کند و به شهادت سوره نمل وصی حضرت سلیمان علیه السلام آن قدرت را داشت. حالا آن وصی حضرت سلیمان یک علم را داشت. این چه کسی هست که کل علم کتاب را دارد؟ باید یک سِمَتی داشته باشد. چه چیزی می خواهد بگوید؟
می خواهد بگوید وصی حضرت سلیمان علیه السلام که یک پیغمبر تابع بود، یک دانه از این علم کتاب را داشت، حالا وصی سید الانبیاء صلی الله علیه و آله که سید رسولان است و غیر قابل قیاس با سایر انبیاء است آن باید چه علمی داشته باشد؟

آدمی با این ویژگی ها چه کسی باید باشد؟ فردی که عصمت دارد، معجزه است، معجزه گر است، شاهدرسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله  هست. شهادتی که شهادتش در کنار شهادت خدا مطرح است. اینکه آقا امیرالومنین فرمودند: «ما لله آیه  اکبر منی» خدا آیتی بزرگتر از من ندارد. هیچ کس به اندازه من خدانما نیست، هیچ احدی از ملک و ملکوت.

خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله که واجد همه این ویژگی هاست بلکه بالاتر، پس چرا خود رسول اکرم نشده اند؟

هر دینی دو معجزه دارد یکی رسولش یکی محتوایش. آن کسی که می خواهد شاهد باشد باید درمعرفی روشن تر باشد، آشکارتر و تجلی بیشتری داشته باشد. وحی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، فرمایشات و.. همه اش معجزه است، چه قرآنش چه غیر قرآنش،الا اینکه قرآن به خاطر فصاحت و بلاغتش اوسع، اجلی و اعرف از حیث بلاغت است. فرض کنید محتوایی را با دو قالب عرضه کنید یک قالب که قالبی هست که از سطح بلاغت اعجازی برخوردار است و مخاطب هم این بلاغت را ادراک می کند و یک سطح دوم، سطحی است که آن را بدون در نظر گرفتن این مساله عرضه می کند.  صرفا دارد مطلب را مطرح می کند. این است که آیت بودن قرآن بخاطر بلاغت از حیث بلیغ بودن قرآن روشن تر از محتوای دین است. از طرفی آیت بودن امیر المومنین علیه السلام از آیت بودن پیامبر صلی الله علیه و آله روشن تر  است؛ رسول اکرم در این صحنه چند سالشان هست؟حدود 45 سال. امیر المومنین چند سالشان هست؟10سال. ما حافظ قرآن کم نداشتیم ,حافظ ده ساله ؛15 ساله ،20ساله،همین رو وقتی در یک بچه 5 ساله ببیند می گوید معجزه است، فوق العاده است. چون این در سن صِغَر این کار را انجام داده است.  امیر المومنین چیزی ندارند که رسول اکرم آنرا نداشته باشد، هرچه دارد از رسول اکرم است منتهی عظمت پیامبر در یک بچه ده ساله ظهور کرده  است.

در آن صحنه که امیر المومنین علیه السلام به جای پیامبر صلی الله علیه و آله در بستر ایشان خوابیدند حداقلش این بود که کفار وقتی دیدندرسول اکرم در بستر نیست، علی علیه السلام را بکشند یا تکه تکه بکنند چرا نکردند؟ اگر اینطوری هست پس چطور ابن ملجم بعدش توانست حضرت را بکشد؟ ببینید:ائمه که روئین تن نیستند، ولی یک جاهای تجلی ملکوتی به صورت بارز ظهور می کند. اما عظمت ملکوتی همه جا ظهور نمی کند اگر نه چه کسی جرئت دارد بزند سیلی به ناموس خدا بزند؟ در معجزه استفاده اختصاصی ممنوع است. برای شخصشان که به کار نمی برند. ولی بنا نیست که خدا پیامبر را در ز رورق نگه دارد.

پس آن قرآن مشخص شد که چه قرآنی است.آن حقیقت قرآن حقیقت ملکوتی است وقتی که نازل می شود درجات پایینش این قرآنی می شود که در خدمتش هستیم. آن قرآن به اندازه توان پذیرش تجلی قرآن لفظی و کتبی در این قرآن تجلی کرده است، و به همین میزان این قرآن هم صاحب آثار می شود. آن قرآن قدرت اعجازی می دهد، این قرآن هم چون ترشحات آن قران در آن هست، آثار دارد، خاصیت ملکوتی در او هست. بخاطر همین هم هست که بی وضو نمی توان به آن دست زد. منتهی فقط معصوم به آن آثار دسترسی دارد اما این به آثار، غیر معصوم هم دسترسی دارد. شهادت خدا در قرآن برای مومن و کافر حجیت داشت، همینکه میگفتند پنبه در گوش بذارید یعنی چی؟یعنی عاجز بودند از مقابله. قرآن صامت به زبان قرآن ناطق عرضه می شود.

ولایت امیرالمومنین را تشبیه کرده اند به هارون. هارون وصی و برادر حضرت موسی علیه السلام است. صحنه به صحنه هم همراه موسی است. نکته جالب اینکه هارون قبل از حضرت موسی فوت می کند. وصی کیست؟باید کسی باشد که وقتی فرد از دنیا رفت، کار آن فرد را ادامه دهد. چرا کسی که قرار است زودتر بمیرد باید بشود وصی؟ در جلسه بعدی درباره آن بحث خواهیم کرد. سپس یوشع میشود وصی حضرت موسی علیه السلام که بعد از عروج حضرت موسی علیه السلام یوشع  می شود وصی او. خوب پس چرا از اول یوشع را وصی خود نکرد ؟

والحمد لله ربّ العالمین

سخنرانی حجت الاسلام نخاولی با عنوان برترین نشانه

شب نوزدهم رمضان المبارک 1435 - 26 تیرماه 1393

دریافت فایل صوتی با حجم 9 مگابایت


حاشیه اسلیمی


لوگوی نشریه فصل ملاقات

 ویژه نامه فاخر رمضان المبارک 1435

شماره نوزدهم


مؤسسه فرهنگی راه حق، مجموعه ای است با هویت کاملا مردمی و بدون هیچ گونه وابستگی به سازمان ها و نهاد های دولتی که هزینه های امور جاری و فعالیت های فرهنگی تبلیغی خویش را از مجرای مشارکت های مردمی و همچنین تولید و توزیع محصولات فرهنگی فاخر تأمین می کند.

لذا خواهشمند است در صورت تمایل، بمنظور جبران هزینه های طراحی و تولید این نشریه، توانمندسازی مجموعه در راستای تولید و توزیع حداکثری محصولات فاخر و تقویت و تثبیت زیرساخت های حوزه ی نشر مکتوبات حجت الاسلام نخاولی، در قبال دریافت این فایل مبلغی را به دلخواه از این درگاه پرداخت نمایید.

درگاه پرداخت آنلاین وبگاه گفتمان برتر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی