برترین نشانه | 22-معجزه ی وجود امیرالمؤمنین :: گفتمان برتر

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آنها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به‌طور کامل اثبات کند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ کمااین‌که همین الان هم آنهامى‌بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم‌کارى کرده‌اند که نظام ما توانسته به پیشرفتهایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید.گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ماست. منهاى آن،جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم.
در دهه‌ی چهارم انقلاب، گفتمان اصلیِ، پیشرفت و عدالت است؛ پیشرفت در همه‌ی ابعاد علمی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی، و عدالت همه‌جانبه در توزیع فرصتها و امکانات مادی و معنوی.گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود در برهه‌اى از زمان در یک جامعه. آنوقت، این میشودگفتمان جامعه.این گفتمان را باید همه‌گیر کنید؛ به‌گونه‌یى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید.لازمه‌ی تحقق الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان‌سازی آن در جامعه است. این گفتمان سازى براى چیست؟ براى این است که اندیشه‌ى دینى، معرفت دینى در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشه‌ى دینى که رشد پیدا کرد، وقتى همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چیزى میشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح...
(آیت الله العظمی امام خامنه ای روحی له الفداء)
***
صفحه اختصاصی سایت گفتمان برتر در نرم افزار تلگرام
https://telegram.me/goftemanbartar
شناسه کاربری صفحه:
@goftemanbartar
شناسه کاربری مدیرسایت:
@gofteman

پیوندهای روزانه

برترین نشانه | 22-معجزه ی وجود امیرالمؤمنین

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۱ ق.ظ

وبسایت گفتمان برتر


شب بیست و دوم | معجزه وجود امیرالمؤمنین علیه السلام

خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام نخاولی در شب بیست و دوم رمضان المبارک 1435 مورخ 29 تیرماه 1393

سال گذشته به مناسبتی که سوالاتی در مورد تفاوت فتاوای مراجع محترم درباره اول ماه، آخر ماه وشب های قدر پیش آمد به تفصیل بحث کردیم. برای اینکه باز سوالات در جامعه هست و باید پاسخ داده بشود و باقی نماند، چند دقیقه ای این بحث را توضیح میدهیم.

منشأ اختلاف

اختلاف در اول ماه و آخر ماه، به دو موضوع ممکن است برگردد. گاهی وقت ها اختلاف در فتوا و حکم است، گاهی وقت ها هم اختلاف در موضوع است. فقیه چه کار می کند؟ مثلاً می گوید اگر این لباست آلوده به خون شده و اگر مثلا بیشتر از یک بند انگشت هست نمی توانی با آن نماز بخوانی و نماز باطل است، و یا اگر به نجاست دیگری آلوده است اگر سر سوزنی هم باشد، نماز ندارد؛ یعنی فقیه با این کارش حکم داد، حکم از سنخ قضایای شرطی است؛ یعنی اگر، آنگاه؛ اگر نجس باشد، آنگاه نماز ندارد. عمده فتاوا بیان قضایای شرطی است.

اما مثلاً من روی لباسم یک لک قرمز هست واز او می پرسم: من می توانم با آن نماز بخوانم؟ فقیه می گوید من نمیدانم اینکه این لکه چیست فقیه به این کاری ندارد، می گوید اگر خون است نماز ندارد، اگر نیست و غیر نجس هست می شود با آن نماز بخوانی.کار فقها بیان احکام است احکام هم از سنخ قضایای شرطی هست مگر در بعضی از مسائل، بعضی از مسائل موضوعاتش مقداری پیچیده است در آنجا فقیه باید به متخصصین فن آن موضوع رجوع کند و بعد بگوید که این موضوع چیست و موضوع را احراز کند و بعد بر اساس آن موضوع حکم بدهد به این نوع قضایا می گویند موضوعات مستنبطه؛ استنباط شده، یعنی موضوعش هم بخاطر پیچیدگی اگر به مردم واگذار بشود نمیتوانند استخراج کنند، مثلا حکم بستن لوله های مرد یا زن چیست؟ حرف فقیه اگر این باشد که اگر اشکال ایجاد نمیکند، یعنی موجب مفسده ی بعدی نمی شود اشکالی ندارد، همین که احراز کند که آیا بستن لوله ها مفسده ایجاد می کند یا نه، ضرر جانی و نسلی دارد یا نه، این از عهده عموم مردم بر نمی آید. موضوعی نیست که همه بروند احراز کنند، در یک همچنین موضوعاتی فقیه موظف است از متخصصین فن، خودش خوب موضوع را پیگیری و احراز کند و رأسا حکم بدهد که بعضی از فقها هم همین کار را کرده اند، و به اگرها واگذار نکرده اند. مسائل و موضوعات مستنبطه موضوعاتی هست که علاوه بر حکم موضوعش را هم خود فقیه باید احراز کند. اینها موضوعاتی است که احرازش برای عرف عمومی خیلی دشوار است یا موضوعش با حکم تنیدگی دارد.بعضی از موضوعات اینطوری هستند،مثلا بعضی از فقها در رابطه با همین موضوع عقیم سازی و بستن لوله ها خودشان پیگیری کردند حکم دادند که حرام است چه برای زن چه برای مرد. اما یک مدت هم پروتکل وزارت بهداشت این بود که آنهایی که دوتا بچه دارند بدون رضایت خودشان، لوله های  این خانم هایی که برای سزارین آمده بودند را می بستند که این واقعا یک جنایت است!
یا مثلا بعضی از موضوعات دیگر مثلا سیگار؛ فقیه به مصداق عمدتا نباید کار داشته باشد. سیگار اگر ضرر قابل توجه دارد حرام است اگر ندارد حلال است. بعضی از فقها پیگیری کردند از متخصصین پزشکی،که این ضرر دارد و فتوای صریح دادند که حرام است، فتوای صریح دادند و فتوای شرطی ندادند.

حکم روزه و افطار این است: "صم لرویه و افطر لرویه" ابتدای ماه را شروع کن با دیدن ماه و افطار کن با رویت آن. فقها اختلاف موضوعی ندارند، یعنی شأن فقیه در زمانیکه حکومت دارند و یکی از شئون فقیه که همه باید تابع آن باشند این هست که کسی نباید بگوید ما خودمان مستقیم می رویم و می بینیم. اعلان اول ماه و آخر ماه وظیفه فقیهی است که مبسوط الید است و کس دیگری هم خلاف شرع هست که برود و مخالف اعلان فقیه مبسوط الید بگوید من ماه را دیدم یا ندیدم. اگر دیده باشد باید به همان فقیه بگوید اگر هم دسترسی ندارد خودش مخفیانه بخورد چون دیدن برای خودش حجت ایجاد می کند اما به دیگری نباید بگوید. و سیره ائمه در 250 سال حیاتشان در حکومت خلفای جور این بوده که یک بارهم، یک حدیث هم نداریم که بگویند ما ماه را دیده ایم  و ای شیعیان بیاید خودمان بخوریم. این از شئون حکومت اسلامی است،
چون فقیه تابع روایت است، روایت می گوید وقتی ماه پدید آمد، اول ماه است. حالا اینکه الان ماه هست یا نه؟اگر فقیه اصلا دو چشمش نابینا باشد، مهم نیست. لازم نیست که خود فقیه برود و ببیند این احراز موضوع توسط خبره هایی که می توانند ماه را تشخیص بدهند و وارد هستند و متقی باشند ، انجام می شود. آنها گزارش می دهند و فقیه اعلام می کند. بنابر این اگر موضوع را یقین کردید، ماه را دیدید خودتان ماه را دیدید، از گزارش یک نفر ظن ،گمان حاصل شود  ولی از دیدن خود آدم برای آدم یقین حاصل می  ولو اینکه در رادیو و تلویزیون اعلام نشد، وظیفه تان این است که بخورید. چون موضوع برای شما احراز شد و هرجا موضوع باشد حکم روی آن بار می شود. هرجا خون باشد حکم نجاست روی آن هست. آیا به دیگران بگوییم یا نه؟ نه نباید بگوییم.

اینکه برخی فقها مثلا آیت الله سیستانی گفتند اول ماه نیست، نه از باب اینکه آنها بگویند: ما حرف کسانی را که گفتند ما ماه را دیدیم قبول نداریم، از این باب نیست؛ این باب در احراز موضوع و در اعلان اول ماه و آخر ماه همه باید متفق القول تابع ولی فقیه باشند چه خودشان مرجع باشند، چه خودشان بی سواد باشند، آنجایی که این یک مقدار اختلاف دارد، اختلاف حکمی است، حکمی یعنی چی؟ یعنی اصلا در فتوا دو فتواست.

این روایت "صم لرویه افطر لرویه"،یک فقیه می گوید رویت ماه، یعنی چه می شود؟ یعنی ماه در این منطقه هست، بنابراین این روایات، این جنبه طریقیت دارد، یعنی رویت طریقی است برای احراز اینکه الان ماه در منطقه هست. بنابر این ملاک رویت ماه نیست؛ رویت طریقی هست برای وجود ماه است. اگرماه در منطقه بود، اول ماه است، یعنی من برداشتم از روایت این است که این رویتی که در روایت گفته شده طریقیت دارد نه موضوعیت؛ طریق است برای اینکه بفهمیم ماه هست. پس آن چیزی که برای اول ماه و آخر ماه موضوعیت دارد چیست؟ وجود ماه است. یکی از راهها البته غالب قریب به اتفاق راه احراز همین رویت است. حالا اگر ما آمدیم با چشم مسلح هم دیدید که ماه هست موضوع احراز شده و حکم روی آن بار میشود و می شود اول ما . شمّ فقاهت و درک بعضی از فقها از این روایات طریقی بودن رویت است که یکی از طرق این است که بفهمیم  ما در این منطقه هست.

بعضی از فقهای دیگر می گویند که نه؛ آن چیزی که ما از روایت می فهمیم این است که این رویت اینجا طریقیت ندارد، موضوعیت دارد، یعنی واقعاً با چشم غیر مسلح ببینی. بنابر این اگر گرد و غبار بود، ابر های سنگین بود، ولو اینکه ماه هم در منطقه بود و شما ندیدید و در جاهای مختلف منطقه دیده نشد، برای شما اول ماه نیست.

بنابراین فقهایی که قائل به طریق بودن رویت هستند می گویند رویت چه با چشم صورت بگیرد چه با چشم مسلح صورت بگیرد چه با هواپیمای هواشناسی که بروید از آنجا از بالای ابرها ببینید، به هر کیفیت برای شما احراز بشود که ماه در اینجا هست اول ماه است، بقیه حرفشان چیست؟ خود رویت که ذکر شده، اولا خودش قرینه ای است که خودش باید با چشم دیده بشود، نفرمودند که روزه بگیر با اینکه به هر طریقی که فهمیدی ماه هست می گویند نه، خود رویت موضوعیت دارد، یعنی ماه رویت شده با چشم است که اول ماه را ثابت می کند .

هر دسته برای این حکم دلائلی دارد، اینها دلیلشان این است که عبادات عام؛ مثل نماز، روزه، اینها که فقط برای مردم قرن بیستم که نیست و فقط هم برای کسانیکه دسترسی به تلسکوپ دارند هم نیست. عبادات عام برای همه است و در همه جا با هر سطح سواد و هر سطح فهم. بنابراین چون عبادات عمومی است و باید همه انجام بدهند و چون این عبادات زمان مند هست؛ خصوصا نماز و روزه، پس باید همه بتوانند زمانش را احراز کنند، چون عبادتی نیست که هر وقت خواستند انجام بدهند. بنابر این احراز زمانش باید روی یک شاخص عمومی برود که هرکسی بتواند احراز کند و تابع موقعیت ها، شرایط، ابزار امکانات خاص نباشد. بنابراین خود رویتش موضوعیت دارد البته دلائل دیگری هم دارند. مثلا این لباس خونی شده بعد من خون را از روی آن برمی دارم، با آب هم می شویم دوبار می شویم و غساله آن را خارج می کنم. این پاک هست یا نجس؟ پاک هست دیگر. در حالیکه اگر زیر میکروسکوپ بگذارید بیش از دهها هزار سلول خونی درونش هست، شرع در فضای عمومی، دقت های میکروسکوپی که هیچ، حتی دقت های ذره بینی هم از ما نخواسته است. وسواس مساوی است با دقت میکروسکوپی. دقت خواسته، نه سهل انگاری و این خطی هست بین افراط و تفریط. سهل انگاری تفریط است وسواس افراط. هردو هم از ناحیه شیطان است. "الیمین والشمال مضله و طریق الوسطی هی الجاده "چه در رفتارهای ما، چه در مناسک ما، چه در اعتقادات ما، چه در خلقیات ما، چه در مسائل اجتماعی؛ اعتدال و تعادل. 

پس اینجا تفاوت در دیدن ماه نیست. حالا جاهایی که ماه با چشم معمولی دیده بشود ولی فقیه اعلام کند که ماه با  چشم معمولی دیده شد؛ دیگه ما با ید تابع ولی فقیه باشیم، دیده شده اعلام هم شده است. آن جاهایی که گفتند ماه با چشم معمولی دیده نشد با چشم مسلح دیده شد، اینجا اختلاف حکم است در فتوا. تفاوت برداشت و حکم سبب این تفاوت شده است. در این موارد آنهایی که مقلد مراجعی هستند که آنها میگویند خود رویت فقط باید با چشم عادی باشد برایشان موضوع محقق نشده است. بنابراین آن روز، روز اول ماه برایشان نیست.

اصل، نیّات ماست

ممکن است کسی بپرسد: حالا اگر اینطوری بشود همه چیز به هم می ریزد، پس شب قدر هم جابه جا می شود؟ شب قدر مگر یک شب نیست؟
در این قضایا پرواز ملکوت، مثل پرواز مشهد به تهران نیست که اگر کسی یک ساعت دیر برسد جا بماند بخاطر اینکه جهان های موازی علت  این عالم اند.

عوالم برتر، احاطه بر این عالم دارند. بنابر این اگر کسی بخواهد کار خیری را انجام بدهد و نرسد انجام بدهد، واقعا نیت در این عالم اثر وجودی دارد. مهمترین اثری که در نفس ما هست اثر نیت های ماست که وقتی که آن نیت صالح باشد کار نکرده به پای ما نوشته می شود و نیت صالح نباشد کار نکرده جزو عذاب های مان نوشته می شود؛ مثل وقتی که نماز با ریا می خوانیم. افرادسطحی نگر فکر می کنند عمل اصل هست در حالیکه اصل نیات است.

اعجاز امیر المومنین علیه السلام

حضرت امیر علیه السلام هم خودش وجودی معجزه است و هم وجودی است معجزه گر.

در فضای علم کلام می گویند معجزه اختصاص به پیامبر دارد و این حرف قابل پذیرش نیست؛ خلاف قرآن است، بعد دو طایفه دیگر هم کار خارق العاده دارند، یکی ازآنها ائمه هستند. 

اصل در کرامات اولیاء، کتمان است

جهان یعنی عالم انسانی، هیچ گاه خالی از حجت نبوده و نیست و نخواهد بود، این اصل، اختصاص به اسلام هم ندارد .

در هر جا نظام انسانی باشد، نظام انسانی با حجت شروع می شود و با حجت تمام می شود، هیچ گاه خالی از حجت هم نیست، این، هم فرمایش قرآن است و هم در روایات مکرر بیان شده، حجت ها همیشه هستند، آشکارند و اگر مردم لیاقت نداشته باشند پنهان می شوند .

پس معجزه انبیاء، تفاوتش با کرامت حجت های دیگر که  نبی نیستند؛ یعنی ائمه، این است که آنها باید مشهور باشد و باید اعلان شوند  تا مردم، به پذیرش مکلف و مسئول شوند. چون انبیاء مسئولند که دین خودشان را تبلیغ کنند و مردم را هدایت کنند. افرادی هم مثل مرحوم قاضی، مرحوم انصاری، سید بحرالعلوم، و... اینها کرامت دارند، اصل در این افراد، کتمان کردن است؛ چون اینها مامور نیستند دینی را تبلیغ کنند، انبیا بادین گره می خورند، به همین خاطر تبلیغ نبی، تبلیغ دینش است. به همین خاطر هست که جز به ولی کامل نباید بطور مطلق تکیه کرد، فردا آدم یک مشکلی از او می بیند برمی گردد. قرآن جریاناتی از عرفایی که به جایی رسیدند و کراماتی داشتند نقل می کنند که صدر آنها ابلیس است، سپس ازسامری می گوید؛ سامری در برهه ای چشم ملکوتی اش باز بود، می گفت چیزهایی می دیدم که مردم نمی دیدند. سامری که مجسمه ساز نبود. قدرت خارق عادت داشت که توانسته بود مجسمه ای آنچنانی بسازد که در مقابل هارون و موسی علیهما السلام بایستد. این قدرت خارق عادت را به گفته خودش اینگونه بدست آورد:  جبرئیل که تمثل کرد و از جایی که رد می شد ( البته جبرئیل جسم نیست) ، من از آن قبضه ای گرفتم از آن چیزی که مثلا رد پایش بود. یا مثل بلعم باعورا؛ اینها را قرآن گزارش داده که کسانیکه قدرت خوارق عادات دارند شما را اسیر خودشان نکنند چه آن خوارق عادتش به حق باشد، مثل سامری که از راه معنوی به آن رسیده بود، چه آنهایی که از اول از مسیر های شیطانی و ارتباط با جن قدرت هایی پیدا می کنند. هرچه فرد کامل تر باشد ظهور و بروزش کمتر می شود. اصل در کرامت برای اولیا خدا بر کتمان است. اصل در معجزه برای انبیا اعلان است، چون اولا عصمتش تضمینی است و در سطحی قرار دارد که نه شیطان، نه نفس در او اثر ندارد و در حرم امن الهی است .

اصل در کرامات اوصیاء چیست؟

حالا کرامت ائمه و امامان چطور می شود؟ آیا اصل بر کتمان است یا بر اعلان؟

 در علوم رائج می گویند اینان باید کتمان بکنند یعنی ملحق بشوند به افرادی مثل مرحوم قاضی؛ که این حرف غلط است، خصوصا در مورد وصی نبی که این صحیح نیست. چون وصی نبی هم باید عرضه شود.کار شخصی که نیست؛ امامت هم مثل رسالت است، چون وصی هر نبی باید یک آیتی مشابه نبی داشته باشد تا مردم اشتباه نکنند که دنبال چه کسی بروند؟

خدا به همان علتی که به نبی آیت داده تا مردم او را بشناسند به همان علت هم باید به اوصیای نبی آیت بدهد تا مردم او رابشناسند. بنابر این اظهار همچنین آیت و معجزه ای بر وصی نبی واجب است؛ بنا بر کتمان نیست، خصوصا در مورد وصی اول. سنت خداست در مورد اوصیاء انبیا که همه شان ارائه آیت داشتند. یک نمونه در جریان آصف و حضرت سلیمان علیهما السلام است .کاری که خودش به طریق اولی می تواند انجام بدهد چه لزومی دارد، آن را از دیگران بخواهد. پیغمبر کار لغو نمی کند او با این کار می خواهد یک نفر را شاخص کند

نامه ای خواندنی از امیر المومنین علیه السلام

عثمان بن حنیف فرماندار بصره است، بصره هم یک شهر نیست، حدود نصف عراق است. عثمان بن حنیف چه کسی بود؟ از همه بیشتر کار می کرد و زحمت میکشید؛ از همه بیشتر فحش می شنید و از همه کمتر حقوق می گرفت. این آقا دعوت شده افطاری خانه یکی از ثروتمندان و در آن افطاری خیلی او را تحویل گرفتند. حرام مرتکب شده؟ یک افطاری رفته که فقرا را راه نداده اند. آقا امیر المومنین علیه السلام آبرویش را توی این نامه برده اند چراکه در تاریخ مانده است؛ نامه ی سرگشاده بوده، خصوصی نبوده است. فراز هایی از نامه از این قرار است:

« ای پسر حنیف!

به من خبر رسیده که یکی از مردان بصره تو را دعوت کرده به مجلسی که غذاهای رنگارنگ و سینی ها یی برای شما می آوردند، من از تو توقع نداشتم که به مهمانی ای بروی که در آن فقط مسئولین سیاسی و کله کنده ها هستند و فقرا راه ندارند،خوب ببین چه میخوری؟زیر دندان های تو چه میرود؟که دارد شخصیت تو را میسازد.مگه ما گیاه هستیم که هر آبی به پایش ریختند رشد کندو این چیزی که می خوری؛ اینها هم به جسد تو می رسد هم به نفس تو.

ببین امام تو چه کار می کند؟تو پا جای پای او بگذار.

هر پیروی یک پیشوا دارد که دنبال او حرکت می کند و از او نور می گیرد. (ما خواه  یا نا خواه پیشوا داریم،احدی در این عالم نیست که پیشوا نداشته باشد ،حالا یکی پیشوایش بطنش است،هرکسی که بیشتر در ذهنش دور میزند همان پیشوایش است.)

امام شما از تمام دنیا به دولباس (یکی رو و یکی لباس زیر) اکتفا کرد و سومی ندارد. شما نمی توانید اینطور باشید، (ولی تا می تواند به این نزدیک شوید. علی علیه السلام در طول عمرشریفش یک بار نان گندم نخورد.و یک بار نان جو را سیر نخورد،علی علیه السلام هرشب با شکم گرسنه خوابید)
این ننگ برای تو بس که سیر بخوابی و اطراف تو شکم های گرسنه و جگر های سوزان باشد. من به گوسفند و بز و حیوانات اقتدا کنم؟ مثل حیوانی که همه هم و غمش خواب خوراک و خوشی اوست؟چشم علی روشن باشد که بعد از عمری طی شدن بخواهد دنبال اقتدا به گوسفندان و حیوانات باشد..»

(امامی که نظام هستی ،کل نظام هستی ،ملک و ملکوت در اراده اوست و این طور زندگی کرد...)

لحظات آخر زندگی امیر المومنین علیه السلام

 امیر المومنین علیه السلام در لحظات آخر وصیت کردند. چشمشان را باز کردند و فرمودند بچه ها ی من بیایند. آقا امام حسن علیه السلام آمدند، امام حسین علیه السلام آمدند،حضرت زینب سلام الله علیها آن کنج در ایستاده بودند. بعد سفارش کردند که همگی ازحسن اطاعت کنید، امام بعد از من حسن است و بعد از او حسین.

حضرت زینب سلام الله علیها بعد از اینکه اینها تمام شد آمدند خدمت پدر. اشک حضرت زینب چکید بر روی بدن مبارک امیر المومنین علیه السلام. امیر المومنین اسراری را به ام ایمن که از زنان برجسته تاریخ و از صاحبان اسرار هست گفته بودند. حضرت زینب سلام الله علیها عرض کردند: پدر جان ام ایمن حرف هایی را گفته است. ام ایمن خبر ازجریان کربلا داده بود. حضرت فرمودند داستان همان است که گفته است...

شما وارد این شهر می شوید و به شما سنگ می زنند...

بعد آقا در لحظات آخر پیشانی مبارکشان عرقی کرد، فرمودند من از حبیبم رسول خدا شنیدم که در دم مرگ مومن عرق می کند از سنگینی مرگ. بعد از چند لحظه فرمودند: که مرا شب دفن کنید و در سه جا صورت قبر بگذارید؛ شبانه و وقتی کسی نباشد. جلوی تابوت را هم کسی نگیرد؛ جلوی تابوت جبرئیل است و پشت تابوت حسن وحسینم، تابوت هرجا ایستاد مرا همان جا دفن کنید،قبری آماده شده است که این قبر را حضرت نوح علیه السلام برای من کنده است. شبانه امیرالمومنین علیه السلام را بردند دفن کردند وقتی که برمی گشتند دیدند یک صدای گریه بلندی در خرابه می آید، دیدند پیر مردی کور، عاجز و زمین گیر است ،گفتند چه شده است؟ گفت: من یک رفیقی داشتم  که سه شبانه روزاست که نیامده...

گفتند او را می شناختی؟گفت من که کورم اما صدایش برایم خیلی انس داشت خیلی آرامم می کرد؛ هر وقت که از او می پرسیدم شما که هستی می گفت:انا فقیر جالس الفقرا: فقیری هستم همنشین فقرا، سه شب هست نیامده، گفتندم ما الان از سر قبری می آییم که تو دنبالش هستی. خاک ویرانه را ریخت روی سرش و گفت مرا ببرید سر خاکش. دست پیرمرد را گرفتند و بردند سر قبر امیرالمومنین علیه السلام ، این قدر صورتش را بر روی خاک زد که جان به جان آفرین تسلیم کرد.

و الحمد لله ربّ العالمین  

حاشیه اسلیمی

سخنرانی حجت الاسلام نخاولی با عنوان برترین نشانه

شب بیست و دوم رمضان المبارک 1435 - 29 تیرماه 1393

دریافت فایل صوتی با حجم 13 مگابایت


حاشیه اسلیمی


لوگوی نشریه فصل ملاقات

 ویژه نامه فاخر رمضان المبارک 1435

شماره بیست و دوم


مؤسسه فرهنگی راه حق، مجموعه ای است با هویت کاملا مردمی و بدون هیچ گونه وابستگی به سازمان ها و نهاد های دولتی که هزینه های امور جاری و فعالیت های فرهنگی تبلیغی خویش را از مجرای مشارکت های مردمی و همچنین تولید و توزیع محصولات فرهنگی فاخر تأمین می کند.

لذا خواهشمند است در صورت تمایل، بمنظور جبران هزینه های طراحی و تولید این نشریه، توانمندسازی مجموعه در راستای تولید و توزیع حداکثری محصولات فاخر و تقویت و تثبیت زیرساخت های حوزه ی نشر مکتوبات حجت الاسلام نخاولی، در قبال دریافت این فایل مبلغی را به دلخواه از این درگاه پرداخت نمایید.

درگاه پرداخت آنلاین وبگاه گفتمان برتر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی