برترین نشانه | 24-ارزیابی گذشته و برنامه ریزی آینده :: گفتمان برتر

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آنها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به‌طور کامل اثبات کند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ کمااین‌که همین الان هم آنهامى‌بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم‌کارى کرده‌اند که نظام ما توانسته به پیشرفتهایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید.گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ماست. منهاى آن،جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم.
در دهه‌ی چهارم انقلاب، گفتمان اصلیِ، پیشرفت و عدالت است؛ پیشرفت در همه‌ی ابعاد علمی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی، و عدالت همه‌جانبه در توزیع فرصتها و امکانات مادی و معنوی.گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود در برهه‌اى از زمان در یک جامعه. آنوقت، این میشودگفتمان جامعه.این گفتمان را باید همه‌گیر کنید؛ به‌گونه‌یى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید.لازمه‌ی تحقق الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان‌سازی آن در جامعه است. این گفتمان سازى براى چیست؟ براى این است که اندیشه‌ى دینى، معرفت دینى در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشه‌ى دینى که رشد پیدا کرد، وقتى همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چیزى میشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح...
(آیت الله العظمی امام خامنه ای روحی له الفداء)
***
صفحه اختصاصی سایت گفتمان برتر در نرم افزار تلگرام
https://telegram.me/goftemanbartar
شناسه کاربری صفحه:
@goftemanbartar
شناسه کاربری مدیرسایت:
@gofteman

پیوندهای روزانه

برترین نشانه | 24-ارزیابی گذشته و برنامه ریزی آینده

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۰۱ ق.ظ

وبسایت گفتمان برتر


شب بیست و چهارم | ارزیابی گذشته و برنامه ریزی آینده

خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام نخاولی در شب بیست و جهارم رمضان المبارک 1435 مورخ 31 تیرماه 1393

در بحث آیت بودن قرآن بودیم که دو سه سوال فرمودند که باید مطالبی را عرض کنم.

سوال اول

از ویژگی‌‌هاى وصی، داشتن قدرت جسمانی است آیا این ویژگی، لازم است و در این صورت آیا تمامی ائمه علیهم السلام این ویژگی را داشته اند؟

عزم و اراده؛ مقوّم جسم

در این ویژگی دو جهت است. یکی این که انسان کامل در نهایت اعتدال مزاج است. این، جهت ظاهری که انسان کامل به نهایت خودش است و بنابراین هم از حیث سلامت جسمی و هم از حیث قوت، در اعتدال است. پس قوت و سلامت جسمی فرع بر اعتدال و توازن قوا در بدن است. این بخش اول. از حیث نفسانی هم نفس قوی، جسم را قوی می‌‌کند. «ما ضعف بدن عما قویت علیه النیه» بدنی که به او نیت قوی حاکم باشد، و اراده‌ی مستحکم داشته باشد، ضعیف نخواهد بود. مثال خیلی روشن بگویم. فرض کنید در صحرایی می‌‌دوید. به جایی می‌‌رسید که می‌‌گویید نای دویدن ندارم. هرچه همراهان از شما تقاضای دویدن می‌کنند می‌گویید حال ندارم بدن نمی‌‌کشد. برای همه‌ی ما پیش آمده که به جایی می‌‌رسیم که دیگر بدنمان، کشش، قوت و توان ندارد، در همین موقعیت که هستیم که هر چه به شما می‌‌گویند بیشتر بدو شما نمی‌دوید، اگر یک دفعه گرگی پشت سر شما بیاید، پرانرژی تر و قویتر از ابتدای مسابقه‌ی دو می دوید. چه چیزی این جا به شما نیرو را داد؟ عزم و اراده‌ی قوی، به بدن نیرو می دهد. این عزم و ارادی قوی برای ما که درکی از ملکوت نداریم، همین امور ظاهری است. یعنی یک دفعه آدم بینید که خطر مهیبی دارد او را تهدید می‌‌کند و حیات و جان او یا عزیزانش به خطر می افتد. این از جهت خوفش. از جهت شوقش هم همین طور. مثلا در مسابقه ای، دو تیم با هم فوتبال بازی می‌‌کنند. هر دو گروه نزدیک دو ساعت دویدند. آخر بازی گروه بازنده، روی زمین افتاده و ولو می‌‌شود گروه برنده با انرژی و حرارتی، پرچم کشور را برمی دارد و چند دور دور میدان می زند. تقریبا نیروها و انرژی‌‌های هر دو گروه یکسان است. چه چیز باعث شد این‌‌ها دیگر نای حرکت کردن ندارند. ولی گروه دیگر توان مضاعفی برای دویدن دارند؟ انگیزه‌‌ها، نیت ها و اراده‌ها چه در زمینه‌ى خوف و چه در زمینه‌ی رجا باعث افزایش توان جسمی می‌‌شود. انرژی روانی باعث تقویت انرژی جسمی می‌‌شود. شما دویدید و خودتان هم اصلا گمان نمی‌کنید بتوانید بیشتر از این بدوید ولی اگر یک حیوان درنده مثل گرگ پشت سرتان ببینید، سرعتی بیش از همان ابتدا که خسته نبودید، پیدا می‌‌کنید. وقتی نیت و انگیزه‌ی فوق العاده باشد، بدن ضعیف، قوت می‌‌گیرد. حال اگر انگیزه‌‌های کسی، انگیزه‌های ملکوتی شد، توان و انرژی مضاعف فوق العاده پیدا می‌‌کند.

این صرفا جهت ظاهری بود. جهات باطنی هم دارد. که وقتی نفسی قوت فراوان پیدا کرد بدن او تابع آن نفس می‌‌شود. حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام چهل روز کوه طور رفتند. در این مدت با خودشان هیچ چیز نبردند. علت این که مردم گوساله پرست شدند همین بود که گفتند موسی با خودش آب و نانی نبرد قاعدتا باید مرده باشد چون اگر کسی 8 روز آب نخورد و حدود 60 روز اگر نان نخورد، طبیعتا می‌‌میرد.40 شبانه روز در کوه طور بود و در روایت دارد که « لم ینم و لم یأکل و لم یشرب». نه قطره‌ای نوشید، نه لقمه‌‌ای خورد و نه لحظه ای خوابید. در حالت عادی بدن ممکن نیست. اگر به پزشکی بگوبیم کسی چهل شبانه روز، هیچ آبی نخورد می‌‌گوید محال است. به حساب عادی، محال است. کارهایی که مرتاض‌‌ها می‌‌کنند از همین باب است. شما روزی یک دانه بادام بخورید آن هم 6 ماه. نه یک روز و دو روز. به حساب عادی نمی‌‌شود. اما هم از راه رحمانی ممکن است و هم از راه شیطانی. نفس برای این که قوی شود چه از راه رحمانی، چه از راه شیطانی می تواند این بدن را دنبال خودش بکشد. و به اراده‌ی نفس، بدن تغییر کند. با اراده‌اش می‌‌تواند امور دیگر را تغییر دهد چه برسد به بدن خودش آن قدرت‌‌ها و قوت‌‌ها، از این جاها حاصل نمی‌‌شود. قوت جبرئیل از مطبخ نبود. این تحلیل قدرت و قوت نفوذ انسان های کامل یکی این که بدنشان اعتدال کامل مزاجی دارد.

باید برای سلامت برنامه داشت

همین جا نکته ای بگویم. رفقا و سروران، دوستان، مخصوصا خانم‌ها، توجه کنند غذاها و نوع زندگی‌ها بسیار در سلامت جسمی تاثیر دارد. همین چند روز قبل گفتگویی بود. گاهی اوقات پدر و مادرها ندانسته چه خیانتی در حق بچه‌‌ها از روی دلسوزی می‌‌کنند. این پفک و آن شکلات، تغذیه‌های نامناسب بدن‌‌های ضعیفی که کشش کار ندارد. درگذشته چیزهایی مثل آرتروز، درد پا، درد کمر و درد معده نبود. الان بهداشت هم زیاد تر شده و سطح رفاه بالاتر رفته و بیماری‌‌ها هم بیشتر شده است. جزء کار هایى که لازم است حتما برنامه ای برای حفظ و ارتقای سلامت داشته باشید و حتما در این برنامه، برنامه ی تغذیه‌ی مناسب مثل این که صبحانه چه بخورم، داشته باشیم. ما دراین سن انواع و اقسام درد و مرض داریم درحالی که قدیم اصلا دکتر نمی‌‌رفتند و این کار را بد می‌‌دانستند. آن‌‌ها خصوصیات خلقی خاص خودشان را هم داشتند. در عین حال هم کم مریض می‌‌شدند و هم  این که اگر مریضی ها می‌‌آمد، بنیه های بدن قوی بود و مبارزه می‌‌کرد. حتما در برنامه‌ی زندگی، سعی شود از چیز هایی که مضر است و مثل نوشابه و فست فودها وکالباس و سوسیس و کنسروها، ضررش قطعی شده پرهیز شود. اگر این امور خیلی مهم نبود، این همه روایت در باب اطعمه و اشربه، خوردنی‌‌ها و نوشیدنی ها، وارد نمی‌‌شد. همین دو جلد کتابی که آقای ری‌‌شهری با عنوان احادیث پزشکی در اسلام را مطالعه کنید. تا بدانید چه چیزهایی باید بخورید وچه چیزهایی باید به بچه‌‌ها بدهید که بعدا در سن سی سالگی مجبور نباشند از این دکتر به آن دکتر وقت بگیرند. وقتی ما بیمارستان بودیم کاملا مشخص بود این مریض روستایی است و سالم زندگی کرده، دیگری شهری است. البته الان روستاها نمی‌‌شود به سلامت آن مطمئن بود. این که مریضی‌‌هایی که برای بیماری های جدی بستری می‌‌شوند، در شهری‌‌ها چه سنی و روستایی‌ها در چه سنی است؟ مریض 99 ساله‌ی شمالی که بیمه‌ی روستایی داشت برای بار اول در طول عمرش دکتر آمده بود. و همین بار آخر او بود چرا که در بیمارستان به حساب او رسیدند. قدر سلامت خود را بدانید که یکی از راههای حفظ سلامت، تغذیه‌ی صحیح است. و دوری از چیز هایی که یقین به ضرر جدی آن دارد.

معصوم اعتدال مزاج دارد چون درست زندگی می‌‌کند. اعتدال مزاج فقط در جسم هم نیست. مرحوم آقای بهاری به یکی از شاگردانشان که خواهان سلوک بوده مشکلی داشته یا برای پیشگیری و یا درمان نامه‌‌ای نوشتند که تو حتما سعی کن تعدیل مزاج کنی به خاطر این اگر سلوک کنی و مزاجت سودا باشد، دچار خیالات می شوی و خیالات در تو زیاد می‌‌شود. یعنی این ها در مسائل خلقی، رفتاری، روحی، روانی هم دخیل است. اعتدال مزاج یکی از پایه های زندگی سالم است. یک وقتی ما در موسسه‌ی حجامت رفت و آمدی داشتیم مسئول آن جا می‌‌گفت ما حدود 15 پرونده‌ى طلاق را که از مشاوره گذشته بود و تصمیم قطعی برای طلاق داشتند. گرفتیم تا بررسی کنیم گفتیم یک بازه‌ی چند ماهه این‌‌ها را اصلاح مزاج و طبع کنیم. کسی که الان طبع گرم و آتشی بر او غلبه کرده، زودتر عصبی می‌‌شود. همسر او هم نمی‌‌داند که مشکل جسمی دارد و باید مثل یک مریض با او برخود شود و با او مدارا گردد. می‌‌گوید عجب آدم عصبیی است، واکنش نشان می دهد و زندگی آتش می‌‌گیرد. ایشان می‌‌گفت ما این‌‌ها را که مشکل مزاجی و طبعی داشتند را اصلاح کردیم. درصد مهمی از این‌‌ها، به زندگی برگشتند و اصلاح اولیه صورت گرفت. اصلاح طبع و اصلاح مزاج و تعدیل آن، امر مهمی است و با پرخوری و غذای گران خوردن نیست. آن مقداری که از گوشت برای فرد لازم است با هفته‌‌ای دو وعده به آن می رسد. به غذاهای گران‌‌قیمت و زیاد خوردن نیست. آدم باید بداند چه بخورد؟ چه چیزهایی را با چه چیزهایی بخورد تا مزاج او تعدیل شود. در بازار چیزهایی هست که ارزش غذایی ندارد ولی بسته بندی قشنگ دارد برای گول زدن خوب است، مثل کره‌ی شکلاتی که هیچ ارزش غذایی ندارد بلکه معلوم نیست چه آفاتی در آن باشد الان به نان اعتبار نیست. چند وقت پیش یکی از آقایان می‌‌گفت گندم از کشورهای دیگر وارد کرده بودند و آن‌‌قدر به آن، از سم‌‌های علف‌‌کش زده بودند که مجاز به دادن به حیوان نیستند. این گندم را به ما می دهند و می‌‌خوریم. حداقل آن مقدار که آدم می داند آگاهانه خودش و خانواده‌‌اش را به مشکلات نیندازد. پس قوت جسمی اولا تابع اعتدال مزاج و ثانیا تابع قوت نفسانی است و اعتدال مزاج در انسان کامل به غایت خودش است. هیچ جسدی به اندازه‌ی جسم مطهر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اعتدال ندارد. آنها که مکه مشرف شدند. غار حرا را دیده‌اند. بنده که چند بار مشرف شدم، یک بار هم در توان خود ندیدم که بالای غار آن جایی که پیامبر می‌‌رفتند بروم. الان پله گذاشتند تا رفت و آمد آسان باشد. سه ساعت شاید هم بیشتر طول بکشد که آدم بخواهد آن جا برود. البته رفتن به آن جا استحباب ندارد ولی گاهی جوانان دوست دارند بروند. ساعت 2 شب می‌‌روند که 4 صبح آن جا هستند نماز صبح را آن جا می‌‌خوانند و برمی‌‌گردند. بعضی بعد از غروب می‌‌روند 3 تا 4 ساعت رفت و برگشت کوه است. این فاصله را حضرت خدیجه‌ی کبری روزی چند بار می‌‌رفتند. الان تا پای کوه با ماشین می‌‌روند. آن‌‌ها که رفتند می‌دانند منزل رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کنار مسجد الحرام بوده، ایشان پیاده از آن جا تا غار حرا که دو ساعت راه است می‌رفتند. با ماشین حدود 20 دقیقه راه است. چه قوت و چه انگیزه وچه کرامتی این بانوی مطهر داشته؟ آن جا آب وغذا نبوده و ایشان آب و غذا برای پیامبر می‌‌بردند. جوانانی که می‌‌رفتند با قوت و نیرو بودند ولی صبح که بر می‌‌گشتند، می‌‌خوابیدند تا شب. گاهی انسان بعضی چیز ها را دقت نمی‌‌کند تا بفهمد چه عظمت هایی بوده است چراکه حضرت اربعین، اربعین در آن غار بودند. ضمن این که قرآن در آیه به این قوت جسمی اشاره کرده و این قوت جسمی را تمام اهل بیت علیهم السلام داشتند چون هم اعتدالشان از لحاظ مزاجى در نهایت غایت خود بوده و هم قوت نفسانی آن‌‌ها در نهایت خودش بوده است.

سئوال دوم

در سوره‌ی مبارکه مریم، اشاره شده که حضرت هارون علیه السلام مقام نبوت داشتند این موضوع با موضوع وصى بودن ایشان، چه طور قابل توضیح است؟ نبی که باشد، بالاخره وزیر و وصی حضرت موسی علیه السلام هم هست. دوتا نبی در عرض هم معنا ندارد. اگر دو تا پیغمبر باشند حتما آن یکی، دستیار پیامبر بالاتر از خودش می‌‌شود. حضرت موسی علیه السلام پیامبر اولوالعزم است. عصا و معجزات دیگر را حضرت موسی ارائه دادند. حضرت هارون علیه السلام هم در همان صحنه‌‌ها به عنوان وزیر هستند نه به عنوان پیامبری مستقل. حضرت هارون علیه السلام درعین این که وزیر و وصی حضرت موسی علیه السلام بودند نبی هم بودند این دو با هم قابل جمع است. آیا این مقام نبوت همان مقام نبوتی است که در قرآن برای سایر انبیاء اشاره شده است؟ بله همان مقام بوده است. نکته‌ی دیگری که اشاره کردند این است که کسی که علم کل کتاب نزد اوست و حقیقت قرآن را دارد، حضرت زهرا سلام الله علیها هم هستند؟ بله هستند. حضرت زهرا سلام الله علیها هم من عنده علم الکتاب هستند. حقیقت ملکوتی قرآن همان که یک وجود ملکوتی است که به حامل خود قدرت اعجازی کلی می دهد. این حقیقت را قطعا حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها داشتند. ایشان گذشته از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امیر المؤمنین علیه السلام از تمام انسان‌‌های اولین و آخرین برترند. از یازده امام معصوم بالاترند و از تمام انبیاء، غیر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بالاترند. برتری در عوالم ملکوتی، بی حساب نیست و برتری به سعه‌ی وجودی است. وقتی سعه‌ی وجودی باشد، وجودی بالاتر و اقوی داشته باشد یعنی آثار وجودی که علم و قدرت باشد از دیگران برتر است. میزان ادراک حضرت صدیقه سلام الله علیها برتر از سایر انبیاء است، منتهی در عین این که علم الکتاب نزد ایشان است چون به خاطر زن بودن، بار تبلیغ اجتماع را ندارند و امام نیستند. در امام اصل گوهره‌ی ولایت است یعنی مقام قربی که فرد را حجت می‌‌کند. هرکس این را داشته باشد، در یک موقعیت برتر ملکوتی قرار دارد اگر مرد باشد، شغل نبوت و امامت هم به او داده می‌‌شود. مقام نبوت مثل اجازه‌ی مطب است. ولایت مثل تز دکتری است. روح امامت و نبوت، مرتبه‌ی ولایت است. به همین خاطر در آیه می فرماید« انما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا». بنابراین حضرت صدیقه ولایت را دارند و کسانی که اقتدا به ولایت می‌‌کنند، الگوی آن‌‌ها حضرت صدیقه سلام الله علیها هم هست. پس اگر کسی حقیقت ولایت را داشت، مثل کسی است که جواز تاسیس مطب یعنی پایان نامه‌ی دکترا را دارد. ایشان پزشک است. این پزشک اگر مرد باشد موظف است مطب هم بزند. بنابراین اگر کسی مطب نزد به این معنا نیست که آن گوهره را فاقد است. چون ایشان خانم بودند بحث تبلیغ اجتماعی و امامت و نبوت به خانم نمی‌رسد گرچه ایشان از تمام انبیاء عظام برترند. کار ایشان بیشتر احاطه‌های باطنی است. به همین خاطر توسل‌ها به حضرت صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها آثار فراوانی دارد. اما در عین حال، چون ایشان موظف به تبلیغ اجتماعی و امامت بیرونی نیستند، بنابراین گرچه کار ایشان من عنده علم الکتاب هست، ولی در معرض و مسمع و مرئای مردم و جلوی انظار نیستند.

سوال سوم

مطلب بعد این که فرمودند اگر در شهادت دادن‌‌ها برای کسب ایمان، شهادت به ولایت و وصایت هم مطرح است، پس چرا ما در نماز نمی‌گوییم اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله و اشهد ان علیا وصی الله چرا در شهادتهایی که در اذان وارد شده، این‌‌ها را‌ نمی‌گوییم؟

تصور اولیه‌ی ما این است که این‌‌ها نیامده برای این که این تصورات اصلاح شود باید به تاریخ مصیبت زده برگردیم. وقتی رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم می‌‌خواستند رحلت کنند، فرمودند کاغذ و قلمی بیاورید که چیزی بنویسم تا حفظ شوید و گمراه نگردید. در پاسخ گفتند نمی‌آوریم. بر پیامبر، تب غلبه کرده و هذیان می‌‌گوید. حرف‌هایی که عرش را به لرزه می‌‌آورد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گفتند پس از نزد من بروید. رفتند و گفتند حسبنا کتاب الله. خودمان عرب هستیم و قرآن هم عربی است، می‌‌فهمیم و چیز دیگری لازم نداریم. خلافت به دست گروهی افتاد که اولین کار آن‌‌ها این بود که روایت ممنوع. چرا؟ فرض کنید خلیفه شدید. یعنی ما جای غاصبان خلافت باشیم. باید سنگ پیامبر را به سینه بزنیم. این که روایت ممنوع چه معنایی دارد تا حالا فکر کرده اید؟ اگر همه‌ی روایات این باشد که خوب باشید، آدم شوید، غیبت نکنید. آدم باید این ها را رواج دهد. قرآن هم همین کلیات و خیلی خوب است. زمانی می‌‌‌گوید ممنوع که حجم عظیم، حال اگر از صدتا روایت، دو تا روایت توصیف وصی و امیر مؤمنین علیه السلام باشد. آن دو تا را ممنوع می‌‌کنیم. این کتاب 500 صفحه دارد در دو صفحه از این 500 صفحه چیزهایی است که دوست نداریم، آن دو صفحه را می کنیم و کل کتاب را سطل آشغال نمی‌اندازیم. حالا اگر هر صفحه در میان این کتاب مطلبی دارد که نمی‌خواهید، کتاب را دور می‌‌اندازید. خود همین که گفته اند « اقلوا الحدیث عن رسول الله» و صد سال کسی را که نقل حدیث می‌‌کرد شلاق می زدند، از آثار نبوی و احادیث چه می ماند؟ از زمان ممنوع کردن حدیث تا به حکومت رسیدن عبدالعزیز مدت 96 سال، نقل حدیث ایراد داشت. عبدالعزیز دو کار مثبت انجام داد یکی این که ممنوعیت نقل حدیث را برداشت و دیگر این که لعن بر امیرالمومنین علیه السلام که کمتر از صد سال انجام می‌‌شد را برداشت. 70 سال در مسجد بالای منبر می‌‌رفتند و می‌‌گفتند اللهم العن علی بن ابیطالب و دیگران آمین می‌‌گفتند. در تاریخ است که خطیبی خطبه خواند و یادش رفت که امیرالمؤمنین علیه السلام را لعن کند. از مسجد بیرون آمد و یادش آمد لعن نکرده گفت من به کفاره‌ی این فراموشی این جا را لعن می‌کنم. هزار بار لعن کرد و آن جا ساختمانی به نام داراللعن ساختند. این حکایت تاریخ سیاه و شوم اسلام است. ممنوعیت حدیث، شاهد بزرگی است بر این که حجم احادیث مخالف فضای حاکم، یک در صد و دو درصد و ده درصد، نبوده است. پس خط در میان حدیث داشتیم. معلوم است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باید تبیین کرده باشند و معلوم است که صحابی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که به ایشان ایمان داشتند، عمل می‌‌کردند. در جریان سقیفه، چه کسانی با امیرالمؤمنین علیه السلام ماندند؟ دیگران کجا بودند؟ یا در سقیفه یا پشت صحنه‌ی سقیفه. در روایت دارد که «ارتد الناس بعد رسول الله الا ثلاث او سبع». مردم بعد از رسول خدا از دین برگشتند آن هم نه از اسلام نماز جماعت که همه نماز جماعت می‌‌خواندند، بلکه از دستور پیامبر و ولایت کلی الهی، غیر از سه نفر که سلمان و ابوذر و مقداد بودند یا 7 نفر که به این ها اضافه کنید عمار و ابن عباس. بقیه کجا هستند؟ در صف دیگرند. یا ضعیف الایمان و یا مغرض بودند. یا با علی دشمن بودند و یا دنیا طلب بودند که مجبور بودند با علی نسازند. یا ضعیف الایمان بودند که اگر می‌‌خواستند طرف امام علی علیه السلام باشند باید زندگی و جان و مالشان، به خطر می‌‌افتاد. بنابراین آن سمت رفتند و معلوم است که شهادت این‌ها شهادتین می‌‌شود و شهادات ثلاث نمی‌‌شود کدام تاریخ می‌خواهد این ها را منتقل کند؟ چه تاریخی معتبر تر از قرآن است؟ پیامبر باید قرآن را تبیین کند که چرا این‌‌ها سه تا شهادت می دهند. این ها متوجه نبودند چرا خدا نقل کرده؟ حالا چرا این‌ها حرف زائد زدند خدا هم حرف زائد آن هم با تأیید زده است؟ از آن‌‌ها می‌‌پرسیم چرا شما گفتید؟ و حال از خدا می‌پرسیم چرا شما نقل کردید آن هم در سه جا؟ پس حتما حکمت داشته و این حکمت را حتما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به صحابه‌ی خودشان گفتند. اصلا چرا گفتند ما قرآن تو را یا علی نمی خواهیم؟ چون این قرآن، تفسیر نبوی دارد که ذیل آیات است. بخشی از این احادیث و تفاسیر پیامبر، تبیین جایگاه ولایت به صورت شخصی برای علی علیه السلام و اولاد علی علیهم السلام است. بعضی از آن‌‌ها تبیین اوصاف ولایت است که می‌گوید انسان کامل، این است. بعضی از این‌‌ها تبیین ویژگی‌های رفتاری ولی معصوم است. یکی دوتا نمی‌‌شود. بعضی از این‌ها تبیین ویژگی‌های دنیاطلبان است. اوصاف خوب و بدها. بعضی از این‌ها، شاخصه‌‌های حکومت صالح و انسان صالح است. وقتی می‌‌گویند نمی‌خواهیم یعنی این قدر روشنگری زیاد است که کلا این کتاب باید بایکوت شود و به درد نمی‌‌خورد. و اما در تشهد نماز، وقتی شما به یگانگی خدا و نبوت پیامبر شهادت می‌دهید سه تا سلام می‌دهید. السلام علیک ایها النبی. 2. السلام علینا و علی عباد الله الصالحین3.. السلام علیکم بر عموم مؤمنان. تا حال دقت کردید عباد صالحین چه کسانی هستند؟ اولین سلام خاص پیامبر و مشخص است. آخرین هم که علیکم است به همه‌ی مؤمنین است به کفار سلام نمی‌‌دهد. وسطی کیست که با دوتا ویژگی بیان می‌‌کند؟ خودتان را کجا قرار دادید؟ بین نبی و بین عباد صالح. این ها چه کسانی هستند که شما برای این که سلامتان به خودتان مورد توجه قرار گیرد باید این سلام را بین دو سلام محفوف و پوشیده کنید؟ سلام به نبی و سلام به عباد صالح. عباد جمع عبد است. پیامبر را در تشهد، با عبده ذکر کردیم. این توضیح بیشتری دارد که باید آیات سوره‌ى تحریم را گفتگو کنیم.

ارزیابی گذشته و برنامه ریزی برای آینده

ما این شب‌‌ها با هم رفیق بوده و انس گرفتیم. شب‌‌های قدر گذشت اما ماه رمضان نگذشته. در روایت دارد که خداوند با تصاعد هندسی می بخشد یعنی هر چه قدر شب اول ببخشد. شب دوم، دو برابر می‌‌بخشد. شب سوم دو برابر آن چه در شبه اول و دوم بخشیده می‌بخشد تا به شب عید فطر می‌‌رسد. یک زمانی من حساب کردم عدد آن از میلیارد رد می‌‌شد. اگر شب اول خدا یک نفر را بخشیده باشد، شب دوم دو نفر می‌‌شود شب سوم 6 نفر شب عید فطر به عدد هر چه در ماه بخشیده، خدا می‌‌بخشد. این چند شبانه روز، همه‌ی شما تشریف آوردید در خانه‌ی خدا و خدا کریم‌تر از آن است که کرامت نکند به کسی که در ماه خدا هر شب به خانه‌ی او بیاید و پناهنده به حریم ملکوتی خداوند برای خدا و به عشق او شود، حرف از خدا بزند و بشنود، انشاءالله همه این طوری بودیم. شب قدر آدم باید حداقل دو تأمل جدی داشته باشد. یک تأمل راجع به گذشته اش که من تا حال چه کار کردم؟ چه رفتاری در خانه داشتم؟ آیا تند و زودرنج بودم؟ با دیگران چه طور؟ اگر از دیگران نظر خواهی کنم، از من چه چیزی در ذهن دارند؟ یک الگو؟ ضعف‌‌ها و قوت‌های من چه بوده؟

کار دیگر این که با ارزیایی دقیقی که از خودش کرد، برای آینده‌اش کاری بکند. در خانواده، تصمیم‌گیری‌ها، رفت و آمدها و برخوردها وکارها در نقاط ضعف، چهره‌ی دیگری از خودش درست کند. فردی تشبیه خوبی می‌‌کرد و آن این که فرض کنید کسی از قرآن به سر گرفتن شما، عکس می‌‌گرفت. همه‌ی شما این عکس را بگیرید. قرآن روی سر و ذکر یا الله و یا رسول الله و یا فاطمه الزهراء، روی لب و اشک در چشم. حال این عکس را قاب کردید و در اتاق زدید. این تعهد و قرار بنده و شماست. باید جلوی چشم ما باشد و در سال رفتاری داشته باشیم که به این عکس بیاید. این عکس را بالای کامپیوتری که با آن کار می‌‌کنیم بزنیم که کجا می‌روی؟ کدام سایت‌‌ها و گرنه قرآن به سر نبود. چنین عکسى از خودتان بگیرید و دائم جلوی چشمان شما باشد. که من چنین قراری داشتم. وقتی همسران می‌‌خواهند با هم دعوا ‌‌کنند، این جلوی چشمشان باشد. وقتی می‌خواهد. ناله و نفرین کند و فحش بدهد و برنجد و ایراد بگیرد و غیبت کند، این عکس جلوی چشمش باشد. شما زحمت کشیدید و ما هم در این مدت خو کردیم و در این چند روز انس گرفتیم و الحمد لله این انس هم تحت آیه‌ی قرآن و در خانه‌ی خدا بوده پس بیشترین انس را باید با خود خدا بگیریم. اگر قبلا با خداوند راحت تر صحبت نمی‌کردیم، باید هر چه می‌‌گذرد، بتوانیم با خدا راحت‌‌تر، عاشقانه تر، صمیمی تر و نزدیک‌تر و باشوق و اشتیاق بیشتر، مرتبط شویم. دل باید برای گفتگو با خدا پر بکشد. باید به این ها دقت کرد.

والحمد لله رب العالمین.

حاشیه اسلیمی

سخنرانی حجت الاسلام نخاولی با عنوان برترین نشانه

شب بیست و چهارم رمضان المبارک 1435 -31 تیرماه 1393

دریافت فایل صوتی با حجم 13.5 مگابایت


حاشیه اسلیمی


لوگوی نشریه فصل ملاقات

 ویژه نامه فاخر رمضان المبارک 1435

شماره بیست و چهارم


مؤسسه فرهنگی راه حق، مجموعه ای است با هویت کاملا مردمی و بدون هیچ گونه وابستگی به سازمان ها و نهاد های دولتی که هزینه های امور جاری و فعالیت های فرهنگی تبلیغی خویش را از مجرای مشارکت های مردمی و همچنین تولید و توزیع محصولات فرهنگی فاخر تأمین می کند.

لذا خواهشمند است در صورت تمایل، بمنظور جبران هزینه های طراحی و تولید این نشریه، توانمندسازی مجموعه در راستای تولید و توزیع حداکثری محصولات فاخر و تقویت و تثبیت زیرساخت های حوزه ی نشر مکتوبات حجت الاسلام نخاولی، در قبال دریافت این فایل مبلغی را به دلخواه از این درگاه پرداخت نمایید.

درگاه پرداخت آنلاین وبگاه گفتمان برتر

  • میرزای مشهدی

نظرات  (۱)

  • محسن تقی زاده
  • غزة

    تصرخ بکل قوة

    نحن معکم

    قلوبنا معکم

    نصر من الله و فتح قریب

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی