برترین نشانه | 29-علم خداوند و افعال ما :: گفتمان برتر

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آنها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به‌طور کامل اثبات کند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ کمااین‌که همین الان هم آنهامى‌بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم‌کارى کرده‌اند که نظام ما توانسته به پیشرفتهایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید.گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ماست. منهاى آن،جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم.
در دهه‌ی چهارم انقلاب، گفتمان اصلیِ، پیشرفت و عدالت است؛ پیشرفت در همه‌ی ابعاد علمی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی، و عدالت همه‌جانبه در توزیع فرصتها و امکانات مادی و معنوی.گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود در برهه‌اى از زمان در یک جامعه. آنوقت، این میشودگفتمان جامعه.این گفتمان را باید همه‌گیر کنید؛ به‌گونه‌یى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید.لازمه‌ی تحقق الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان‌سازی آن در جامعه است. این گفتمان سازى براى چیست؟ براى این است که اندیشه‌ى دینى، معرفت دینى در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشه‌ى دینى که رشد پیدا کرد، وقتى همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چیزى میشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح...
(آیت الله العظمی امام خامنه ای روحی له الفداء)
***
صفحه اختصاصی سایت گفتمان برتر در نرم افزار تلگرام
https://telegram.me/goftemanbartar
شناسه کاربری صفحه:
@goftemanbartar
شناسه کاربری مدیرسایت:
@gofteman

پیوندهای روزانه

برترین نشانه | 29-علم خداوند و افعال ما

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۲۲ ق.ظ

وبسایت گفتمان برتر


شب بیست و نهم | علم خداوند و افعال ما

خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام نخاولی در شب بیست و نهم رمضان المبارک 1435 مورخ 5 مردادماه 1393

ماه رمضان شد می و میخانه بر افتاد      عشق و طلب و باده به وقت سحر افتاد

در ساعات آخر میهمانی خدا هستیم.

هرجا کسی در این ماه، قدر لحظات خودش را بیشتر دانست، در خانه خودش توجه داشت، مسجدی رفت، قرآنی خواند... داستان، همان داستان فرمانده و سپاهیان و ریگزار و شن و ماسه هاست که گفتند: هرکسی بردارد پشیمان می شود و هرکسی هم برندارد پشیمان می شود، الماس و درّ و گوهر و جواهرات بی بدیل ریخته بود.

«انفاسکم فیه تسبیح نومکم فیه عباده» می خوابیدید عبادت بود، نفس می کشیدید تسبیح، یک آیه از قرآن می خواندید شش هزار برابر، یک شب سی هزار برابر، یک روز دیگر فرصت دارید، هرکسی فکر می کند به آن مطلوبی که باید می رسیده نرسیده، هنوز نگذشته؛ ره چنان رو که رهروان رفتند.

یک روز دیگر مانده اما یک روز اساسی، هر دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود.

جمع قضا و قدر الهی و افعال ما

دوستان دو سوال  داشتند که اجمالا توضیح می دهم، اول اینکه چگونه قضا و قدر،علم خدا، قدرت قاهر خدا و افعال ما با هم جمع می شود. بحث تفصیلی اش را در بحث قضا قدر و عدل قبلا انجام دادیم. دوستان هرکسی تمایل داشتند می توانند به آنجا مراجعه کنند. در بحث عدل الهی حدودا 15 جلسه ای توضیح دادیم. حالا سوال به طور خاص این است "آیا قضا و قدر قطعی و حتمی نیست؟ اگر هست که من قطعا می دانم که مثلا در راه مدینه به مکه برای ابا عبدلله حادثه ای پیش نمی آید پس ترس بی معناست. اگر قضا و قدر حتمی است. خیلی از کارهایی که ما چون نمی دانیم مثلا نمی دانیم اگر از خیابان رد بشویم چه پیش می آید، ولی حضرت ابا عبدلله آیا نمی دانست که بناست به کربلا برسد و در آنجا آن حادثه را خلق کنند؟ و بعد هم همانجا  شهید شوند؟ اگر می دانستند که این ترس به چه معناست؟اگر هم نمی دانستند پس علم امام یعنی چی؟

در نوع این قضایا دو وجه یا دو حالت مختلف وجود دارد؛ گاهی وقت ها خداوند از باب حکمت بالغ خودش  و از باب رحمت بی انتهایش، برخی از علوم را از معصوم قبض می کند(می گیرد) چون  معصوم علمش مثل آیینه است، همه ماها اینطوری هستیم منتهی ما این حقیقت را کج فهمیدیم، مثلا فکر  می کنیم امروز اگر این جدول ضرب را فهمیدیم و حفظ کردیم، مال خودمان است در حالیکه ما هم همینطوری هستیم، اینطور نیست که علم ما ثبت شده باشد و برای ما بماند، شاهدش؛ یک آن اگر مشیت را بردارد هر آنچه می دانستیم پاک می شود، مثال عامیانه اش اینکه آلزایمر می گیرید، ابزار ذهنی اش خراب می شود. منتهی علم معصوم با علم ما متفاوت است؛ حفظی و حصولی نیست. معصوم علمش با اتصال به حق تعالی حاصل می شود، آیینه خداست، بنابراین هرچه بخواهد می تواند بداند. منتهی خدا بعضی از جاها از باب حکمت و رحمت، (هر دو ) علم را قبض می کند؛ مثل جریان حضرت ابراهیم و اسماعیل، اگر اسماعیل به قطع و یقین می دانست که آنجا می رود و چاقو نمی برد و یک قوچ می آید؛ خوب برویم فیلمش را بازی کنیم و برگردیم. اینجا این علم را قبض می کند  تا امتحان حضرت ابراهیم و ارتقا حضرت ابراهیم محقق شود. این است که خداوند در قرآن دم به دم وقتی که از قدرت های ملکوتی یا علم غیبی که اولیا ذکر می کند یک الّا ماشاءالله یک باذن الله و باذنی و امثال اینها می آورد که کسی این حالت برایش پیش نیاید که تفویض شد و دیگر مال خودش است. یک وقت هایی من پولی را به شما می دهم و میگویم این پول مال خودت، یک وقت است که اصلا به شما ندادم، کل نظام هستی، کل موجودات هم همینگونه است. هیچ چیز به هیچ کسی تفویض و واگذار نشده، همه آنچه دارند علم خدا، قدرت، اراده از آن خداست که در آنجا تجلی کرده است. پس گاهی وقتها خدا از باب حکمت و رحمتش این علم را برای اینکه آن فرد ارتقا پیدا کند قبض می کند.

حقیقتی به نام بداء

این به صور مختلف ممکن است تحقق پیدا کند. مثلا در روایات داریم که معصومین مکررا فرمودند: اگر نبود بداء ما از هر چیزی که در عالم اتفاق می افتاد الی یوم القیامه به شما خبر می دادیم.

بداء چیست؟ یعنی اینکه گاهی وقتها یک حادثه ای، یک واقعه ای در سلسله ی طولی علت و معلول باید اتفاق بیفتد. ملک هم همین طوری علم دارد به آن؛ ولی برخلاف علم عقول مجرد ملائک مقرب، ملائک مثالی واقعه هایی اتفاق می افتد خلاف آن، به این می گویند بداء. اصطلاح دیگر آن می گویند "لوح محو و اثبات" «یمحو الله ما یشاءو یثبت» خداوند بعضی چیزها را که می خواهد (خواست خدا هم به حکمت است،منتهی این حکمت در معرض علم و ادراک حتی سلسله طولی در مقربین نیست) «و عنده ام الکتاب»، که به آن می گویند لوح محو و اثبات، به این لوح محو واثبات بعضی ها ممکن است دسترسی پیدا کنند و ممکن است هم از آن خبر بدهند و وقتی هم که خبر دادند ممکن هست این خبر اشتباه در بیاید مثلا در کتاب خاطرات آقای بهجت نوشته شده است (که در زمان حیات خود ایشان هم چاپ شده) در آنجا از قول خود ایشان هم نوشته شده است که سال ظهور امام زمان سال 1414 است، یعنی حدودا20 ،21  سال پیش، اتفاقا جالب هست، چاپ اول قبل از این سال بود در چاپ های بعدی که بعد از این سال بود،خوب اتفاق نیفتاده بود زیرش نوشته بود "همین توضیح را داده بودند که بداء حاصل شده"جدا از اینکه این کار، کار غلطی است که کسی در کتاب بنویسد سال ظهور این است؛ به هرکسی هم می خواهد نسبت بدهد، اگر این کارها درست بود خود ائمه بلد بودند این کار را بکنند؛ نکردند، حالا آن نویسنده از قول آیت الله بهجت نقل کردند، ممکن بوده آیت الله بهجت در یک جلسه ای خصوصی به کسی گفته، اما این ها را که نباید علنی و عمومی کرد. این جور موارد مواردی هست که فرد اطلاعی حاصل می کند از لوح محو اثبات یا لوحی که توی آن بداء محقق می شود، اهل بیت در بعضی از موقعیت ها فرمودند "اگر نبود بداء ما تا قیامت هر چیزی بود به شما اطلاع می دادیم در مورد اهل بیت ممکن است، خصوصا برخی از اهل بیت؛ در برخی از موقعیت ها به آن اموری که بداء هم به آن محقق نیست دسترسی داشتند. شاید با آنکه حضرت امیر علیه السلام هم از حضرت زهرا علیها السلام از نظر مقام بالاترند ولی حضرت زهرا علیها السلام جبرئیل به ایشان نازل می شد و به ایشان حقائق غیبی را می گفت و حضرت امیر علیه السلام کاتب حضرت صدیقه بودند که این مصحف فاطمه زهرا همین است؛ به القاء حضرت صدیقه سلام الله علیها و املاء حضرت امیر علیه السلام ،شاید این از قبیل لوح محفوظ باشد.

در بعضی از موارد علم قبض می شود؛ از قبیل علم بدائی، یکی هم لوح محفوظش را باز به حکمت الهی فرد معصوم هم ممکن است که نداند. شاید جریان حضرت موسی علی نبینا و آله علیه السلام از این قسم باشد. اگر بگوییم ائمه برخلاف سایر اولیا  وباز در ائمه امیر المومنین علیه السلام ،حضرت صدیقه علیه السلام، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یا با توسعه خمسه طیبه؛ اینها یقینی نیست، احتمال است اگر اینها به لوح محفوظ به قول مطلق دسترسی داشته باشند حالا وجه آن چگونه است؟

پس صورت اول این بود که اصلا اطلاع را خداوند از اینها قبض کند که نداشته باشند، و در مواردی دارند. در مواردی که اطلاع دارند حالا جدا از اینکه بگوییم به لوح محفوظ دسترسی دارند یا بالاتر از آن، جریان کربلا که یک جریان پوشیده ای نبود، آقا امیر مومنین علیه السلام بیست سال قبل از آن منطقه(کربلا) می گذشتند ،از اسب پیاده شدند و فرمودند"ههنا ههنا" و با دست اشاره می کردند و اشک می ریختند. بعد گفتند اینجا چیست آقا؟ فرمودند: اینجا از اسب می افتند ،اینجا به خاک و خون کشیده می شوند، اینجا محل افتادن یک عده شهدای عاشق خداست...از روز اول این داستان بوده است .این را می دانستند پس خوف یعنی چه؟

همه این دانستن ها و همه این موارد چطور است؟ در خلأ که اتفاق نمی افتد. در همه حوادث، یک پایه که حلقه آخر تکمیل کننده این حوادث است، فعل ماست؛یعنی اگر آنجا بگویند که خداوند می داند که من فردا چه گناهی انجام می دهم؛ منتهی چطور می داند؟ چه من بخواهم چه نخواهم؟ یا نه، این دانستن و قضا و قدری که فرع بر دانستن است روی تمام شرایط علی و معلولی حادثه سوار می شود ،یعنی چه؟ یعنی  خداتقدیر کرده که مثلا در یمن عقیق داشته باشیم. در نیشابور فیروزه باشد. اینکه تقدیر کرده و این می داند، هم می داند هم قضا و قدرش متعلق شده است، چرا؟ همینطوری؟ یا نه من خوشم آمده که در نیشابور این باشد. این علم و این تقدیر و قضا روی یک نکته سوار می شود، آن نکته چیست؟ اینکه شرایط علی و معلولیِ تحقق این حقیقت در آن فضا محقق است؛ یعنی خدا می داند که این سلسله عواملی که در این نظام هست، در عقیق یک سری عناصر معدنی لازم است که اینها در یمن جمع هست، برای شکل گیری فیروزه یک سری عناصر لازم است که آنها در نیشابور جمع است برای دُرّ یک چیزهایی لازم است که در نجف است. حالا بیایم در فضای انسانی، در فضای انسانی: می خوردن من حق ز ازل می دانست، منتهی چطوری؟ می دانست که من اراده میکنم، تمایل پیدا می کنم به سوء اختیار خودم، لب به می در چه لحظه ای، در چه ثانیه ای، چه آنی می برم. بنابراین اگر من می نخورم چه میشود؟ باز هم علم خدا جهل نمی شود. چه می شود؟ علم به نخوردن من پیدا کرده بوده است. بناست خداوند حضرت ابا عبدالله را حفظ کند تا برسد به کعبه، چهار ماه آنجا بماند، بعد هم سرازیر بشوند به سمت کوفه و در کربلا شهید بشوند، اما آن بنا در خلأ که نیست؛ هرطوری شد این حفظ شود. یعنی حضرت سیدالشهدا علیه السلام می گفتند که این که انجام می شود پس ما در مدینه بمانیم؛ هر معلولی با توجه به سلسله عللش تحقق پیدا می کند. یکی از آن سلسله علل هم با خوف سرازیر شدن و با ترقب سریع راه را طی کردند

پس حل این قضایا به دو چیز برمی گردد؛ گاهی اصلا علمش نقض می شود، گاهی نه، علمش هست ولی آنی که علم را دارد علم را در جای خودش دارد و چون ما قدرت جمع هم نداریم این علم ها را هم نداریم چون فکر می کنیم اگر این طور شد پس به هر قیمتی  می شود و بعد خراب کاری می شود.

سِحر و آثار مخرّب آن

نکته دوم راجع به سِحر و تفرقه در مورد زن و شوهر و خانواده، در ارتباطات و.. که قرآن فرمود این کار شیطانی است: «و یتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه » این نکته هم تذکر داده شد که این تفرقه کار کیست؟ کار شیطان است روی چه چیزی سوار می شود؟ ما چه وقتی از یک کسی می بریم؟ وقتی که نسبت به او بد گمان می شویم. اگر همیشه نسبت به او خوب فکر کنیم که جدا شدن معنا ندارد. همیشه تفرقه، جدایی، اختلاف، فرع برسوء ظن است و قرآن این تذکر را می دهد که سوءظن 1)کار شیطانی است 2) ابزارش خیال است؛ بنابراین هر وقت سوء ظن آمد بدانید که خیال ماست نه فکر ما و عاقله ما، و شیطان هم دارد آنجا با ما بازی می کند، الّا سوء ظن حق.
سوءظن حق، سوءظن نیست، واقع بینی است. مثلا آدم نسبت به دشمن اسلام و دین و پیغمبر، دشمنی هم که تازه فهمیده آگاه است،عالم، عاقل، عامد است نه هر دشمنی.کم نبودند کسانیکه وهابی بودند و بعدا جزو مبلغین اهل بیت شدند؛ مثل تیجانیها و عصام العماد ها. تا یکی از راه آمد و ابراز دشمنی کرد دلیل نیست که او از اشقیاست؛ به هیچ وجه. خیلی های دیگر هم ممکن است در این فضا باشند و بمیرند اما مشمول رحمت خدا شوند باید فرد حق را یافته باشد. منتهی ما، وظیفه مان در جبهه، چه جبهه فرهنگی چه جبهه نظامی و فیزیکی، برخورد باید بکنیم. ما چه می دانیم که کی کجاست؟ اون امیرالمومنین علیه السلام است که در حساب و کتابهای شمشیرش هم مُلک حساب می شود هم ملکوت. هر دو تا را دارد، بقیه در جبهه از دم هرکسی میرسید را میکشتند چون باید می کشتند. ولی امیرالمومنین علیه السلام که اینطوری نمی زدند، سه تا می زدند، پنج تا را نمی زدند،بعد از حضرت سوال شد شما که دسترسی داشتید چرا نزدید؟ حضرت می فرمود: این در نسلش یک آدمی هست که مومن است یا خودش در آینده مومن می شود.

حقیقت اسراف

آنها در کشتن هم اسراف نمی کردند. تنها کسانی که در عالم اسراف نکردند اهل بیت بودند؛ نه عالما نه جاهلا. ما گاهی عالما اسراف می کنیم و گاهی جاهلا. یعنی چیزی می خواهد به کمالش برسد و ما منعش می کنیم، اسراف می کنیم. نمی گذاریم به کمال برسند منع از کمال کار شیطان است.

چاره چیست؟

در قضیه سحر و تفرقه،حالا ما چه کار باید بکنیم؟ یک راه شیطانی دیگر هم این است که می روند پیش دعا نویس و جن گیر و ...، که این خودش از چاله به چاه افتادن است؛ چون نوع کسانیکه این کارها را می کنند با جن شیطانی در ارتباطند. جن که مفت سرویس دهی نمی کند. آن فرد شده عامل شیطان و به او خدماتی ارائه می کند، در قبال گرفتن دینش و گرفتن دین دیگران. رفتن پیش چنین افرادی حرمت دارد البته هرکس از مرجع خودش باید سوال کند.

راه دوم و صحیح: نوع امور شیطانی در کسانی اثر می گذارد که خودشان راه نفوذ را باز می گذارند «لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون» « انما سلطانه علی الذین یتولونه» تسلط شیطان برکسانی هست که تولی کردند، روی برگرداندند، ولایت شیطان را پذیرفتند، چطور ولایت شیطان را پذیرفتند؟ با اصرار بر کبائر. مرتکب گناه بشود و اصرار برگناه بکند توبه هم نکند.

استغفار از گناهان؛ بهترین راه چاره

آدم خوب خودش را زیر ذره بین بگیرد ببیند چه دارد؟ چه مشکلاتی دارد؟ تکبر دارد؟ ندارد؟ حسد دارد؟ ندارد؟ واقعا ندارد یا خودش با چشم پوشی و خوش بینی دارد به خودش نگاه می کند؟ آدم با خودش که دیگر نباید تعارف بکند. اگر دارد اصلاح بکند، استغفار بکند و در رفع آن سعی بکند. شاهراه جلوگیری از این امور شیطانی، از قبیل حسد، چشم زخم و...، ایمان و توکل و بستن راههای نفوذ با توبه و استغفار و جبران است.
بعضی از امور  هم کم کم راه جن را باز می کند، مثلا اجنه خیلی به موسیقی علاقمندند و حتما در این موقعیت ها جمع می شوند.

یک راهش هم این است که انسان قوه ی عاقله خودش را به کار بیندازد. در حوادث، نفس خودش را تقویت کند که زود واکنش نشان ندهد، احتمال پردازی بکند. مثلا احتمال ندارد این فردی که این حرف را به من زده از روی خستگی بوده باشد؟ ما همه قضاوت هایمان را در این حالت قرار دادیم که فرد در بهترین حالت روانی بود ولی چون خیلی آدم پستی بود به من این فحش را داد. واقعا اینگونه است؟ ما واقعا چه موقع یک فعل ناروایی مرتکب می شویم؟

دو نفری که یکی در فشار و سختی و اعصاب خورد بوده با کسی که در حالت بهتری بوده اند یکسان نیستند. هر چیزی را به حسب موقعیت خودش باید در نظر گرفت.

دوری از اموری که اراده را ضعیف می کند و اجنه شیطانی به آن علاقه دارند هم مهم است. مثلا حتما شب در خانه آشغال نماند. در خانه موسیقی نباشد. اسپند دود کنند. آیت الکرسی را با دست بنویسند و در خانه بزنند؛ نوشتن با دست آثار بیشتری دارد. امثال این دستورات است که باید انجام شود، هرچه آدم مظاهر توجه به خدا را چه در قول چه در فعل چه در حال زیاد کند، مظاهر شیطانی دور می شود.

والحمد لله ربّ العالمین

سخنرانی حجت الاسلام نخاولی با عنوان برترین نشانه

شب بیست و نهم رمضان المبارک 1435 -5 مردادماه 1393

دریافت فایل صوتی با حجم 12 مگابایت


حاشیه اسلیمی


لوگوی نشریه فصل ملاقات

 ویژه نامه فاخر رمضان المبارک 1435

شماره بیست و نهم


مؤسسه فرهنگی راه حق، مجموعه ای است با هویت کاملا مردمی و بدون هیچ گونه وابستگی به سازمان ها و نهاد های دولتی که هزینه های امور جاری و فعالیت های فرهنگی تبلیغی خویش را از مجرای مشارکت های مردمی و همچنین تولید و توزیع محصولات فرهنگی فاخر تأمین می کند.

لذا خواهشمند است در صورت تمایل، بمنظور جبران هزینه های طراحی و تولید این نشریه، توانمندسازی مجموعه در راستای تولید و توزیع حداکثری محصولات فاخر و تقویت و تثبیت زیرساخت های حوزه ی نشر مکتوبات حجت الاسلام نخاولی، در قبال دریافت این فایل مبلغی را به دلخواه از این درگاه پرداخت نمایید.

درگاه پرداخت آنلاین وبگاه گفتمان برتر

  • میرزای مشهدی

نخاولی مهدی

برترین نشانه

نظرات  (۱)

سلام علیکم


انشالله طاعات وعبادتان مورد قبول درگاه الهی باشد




[گل]التَّبسُّمُ فِی وَجهِ المُؤمِنِ الغرِیبِ مِن کفَّارةِ الذُّنُوبِ [گل] لبخند زدن برصورت مؤمن غریب ، موجب آمرزش گناهان میشود . [گل]




 امام جعفر صادق (علیه السلام):

إنَّ مِن إجْلالِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ إجْلالَ الشَّیخِ الکَبِیرِ.

احترام به سالمندان نوعی احترام به خداوند متعال است.

کافی، ج 4، ص 478

با مطلب اکرام سالمند به روزم




التماس دعا



[گل]

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی