بایگانی بهمن ۱۳۹۲ :: گفتمان برتر

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آنها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به‌طور کامل اثبات کند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ کمااین‌که همین الان هم آنهامى‌بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم‌کارى کرده‌اند که نظام ما توانسته به پیشرفتهایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید.گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ماست. منهاى آن،جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم.
در دهه‌ی چهارم انقلاب، گفتمان اصلیِ، پیشرفت و عدالت است؛ پیشرفت در همه‌ی ابعاد علمی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی، و عدالت همه‌جانبه در توزیع فرصتها و امکانات مادی و معنوی.گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود در برهه‌اى از زمان در یک جامعه. آنوقت، این میشودگفتمان جامعه.این گفتمان را باید همه‌گیر کنید؛ به‌گونه‌یى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید.لازمه‌ی تحقق الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان‌سازی آن در جامعه است. این گفتمان سازى براى چیست؟ براى این است که اندیشه‌ى دینى، معرفت دینى در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشه‌ى دینى که رشد پیدا کرد، وقتى همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چیزى میشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح...
(آیت الله العظمی امام خامنه ای روحی له الفداء)
***
صفحه اختصاصی سایت گفتمان برتر در نرم افزار تلگرام
https://telegram.me/goftemanbartar
شناسه کاربری صفحه:
@goftemanbartar
شناسه کاربری مدیرسایت:
@gofteman

پیوندهای روزانه

۱۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

طراحی سرنوشت | جلسه ی یازدهم

چهارشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۱۴ ب.ظ

وبسایت گفتمان برتر


خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در کارگاه طراحی سرنوشت مورخ 23 بهمن ماه 1392

ما اگر صد سال کلاس خط میر عماد قزوینی برویم خطاط نمی شویم تا تمرین خط نکنیم خطاط نمی شویم.

هدف از نوشتن موضوع برای کلاس طراحی سرنوشت اینست که :

فرض کنید دیشب شب قدر بود و امروز ،روز بعد از شب قدر می باشد .و مثلا از سحری و نماز خوابیده اید و خواب دیده اید (البته خوابی که  مثلا برایمان حجت شده ) که شما بخشیده شده اید .مثل نوزادی که تازه از مادر متولد شده حالا چه کار می کنید.اولین کاری که می کنید چیست؟ از بابت حق الناس ها و حق الله یمان و کار هایی که کردیم نگرانیم.اما الان پاک و پاکیزه از مادر به دنیا آمدیم یا مثلا تصادف کردید و 20 سال در کما بوده اید و الان به هوش آمده اید . چه کار می کنید ؟

(جوابهایتان را بنویسید و حتما نوشته های خودتان را نگه دارید چون در آینده به آنها مراجعه می کنید )

نگران کمک کردن به دیگران نباشید . این دو اثر دارد و حالت شماست که مهم است .چون همه چیز به درون شما بر می گردد نه بیرون . اگر شما حال کمک کردن به بچه های معلول را داشتید دو تا کار اتفاق می افتد :

هم نفس کمک کردن بیرونی رو نفس خودتان با ر می شود و هم نفس کمک کردن بیرونی شما به آنها می رسد .

فرض کنید که اینجا یک نفر خیلی محتاج است و دوست دارم کمکش کنم ولی ندارم و اشتیاق هم داشتم .به نظر شما خیری به او از این اشتیاق من می رسد . قطعا می رسد .در حساب و کتاب های ظاهری می گوییم همین پول اثر دارد ملی در حساب و کتاب های واقعی نفوس در هم اثر دارند . همه ما مانند ظرف هایی هستیم که در هم اثر داریم . حالا با چه مکانیزمی در هم تاثیر می گذارند و اثر ایجاد می شود مفصل است .اما تقریبا مثل تحقیقی که بر روی سلولهای آب صورت گرفت می باشد. آن طرف دنیا دعایش می کند . دعا با چه مکانیزمی تاثیر گذار است . دعا حال نفسانی شماست و چیزی غیر از این نیست .

ما باید دید خود را اصلاح کنیم به خودمان به عالم و به توانمندی های درونی مان . برویم توی خودمان ببینیم چه دنیایی داریم.

انسانی که می خواهد دقیق عمل کند در کمک کردن اولویت گذاری می کند . مثلا در 10 جا نیاز به کمک است ولی من نمی توانم به همه آنها کمک کنم و لذا اولویت بندی می کنیم. ضمن اینکه کمکهای مهمتر و موثر تر از کمکهای مالی فراوان است .مثلا گاهی خودمن شرایطی بوده که دوست داشتیم یک نفر کنارمن باشد و فقط به حرف هایمان گوش دهد .این حات روحی مان با چند میلیون تومان حل میشد؟کمکها فقط کمک مالی نیست .

مخاطب همه پدیده های هستی خود شما هستید .و هیچ کس دیگر نیست .منتها وقتی من خودم را مخاطب قرار می دهم خودم را با او مقایسه می کنم و اینکه چقدر فاصله دارم.

اما نگران این فاصله نباشید. چرا ؟ چون همه ما مثل یک کیسه آرد هستیم که می توانیم شیرینی شویم .همه شما می توانید مس تان را تبدیل به طلا کنید و البته باید توجه داشت که کسی یک روزه و یک شبه به جایی نرسیده . ولی متوانیم برسیم

اگر خودمان را با کسانی که مدتها حرکت کرده مقایسه کنیم ، خیلی عقب هستیم ولی  با :

1-      داشتن توانایی 2-  اول راه هستید و جوانید 3- لطف حق فراوان است جبران می شود .

رفتن به مراکز بازتوانی در درجه اول برای خودتان است .فکر اینکه به دیگران کمک کنید را از گوش هایتان بیرون کنید.و فقط به خودتان کمک کنید و فقط خودتان را تغییر دهید و اینکه با خودتان کار دارید. این به معنای خود خواهی نیست . چرا ؟ چون من سر چشمه ام که اگر گل آلود باشد هزار لیوان گل آلود به دیگران بدهم ، هنر کردم؟! لطف کردم؟!شما گل هستید . گل باشید ناخواسته دیگران از عطر شما استفاده می کنند. پس اول ما توان یاب هستیم. ما باید در درون خودمان توان پیدا کنیم. باید ببینیم چه رسالتی داریم ؟چه باید بکنیم ؟برای چه آمده ایم و چه وظیفه ای داریم؟تا برای آن توان پیداکنیم.

واقعیت های زندگی ما چیست؟

به تعداد مشکلات ، به تعداد مریضی ها به تعداد بیماری ها( چیزی حدود 7-8 هزار بیماری داخلی و شاید بیشتر داریم)به تعداد تمام بیماری های طحال ، کبد ، روده بزرگ و کوچک ، غدد لنفاوی و .. . ما واقعیتهای مثبت داریم و به تعداد تمام اینها ما ثروت داریم .فقط از دیدگاه مادی نگاه کنیم اگر کسی ام اس بگیرد ( فرض کنید خوب هم می شود)چقدر باید خرج کند؟چقدر باید وقت بگذارد ؟ پس به تعداد اینها شکر وجود دارد. شکر یعنی چه ؟

یعنی اینکه ببینم:

 1- چقدر نعمت دارم ؟2- نعمت ها را چطوری و کجا خرج کنم؟

وقتی تمام توان به اندازه و بجا و در موقیعت مناسب خرج شد یعنی شما شکر کرده اید.

کسی نگفته که ما باید خودمان را افراد معلول مقایسه کنیم.همه ما نقاشی یک نقاش هستیم( مثل کمال الملک که نقاشی تالار آینه و کبریت او به یک اندازه مهارت داشته اما پشت صحنه این دو نقاشی تمام توان کمال الملک است اما در چوب کبریت یک مقداری از توتن او و تالار آینه یک مقدار دیگر از توتن او را نشان می دهد)

خداوند هم در خلق یک مورچه یا انجیر همان مقدارعلم و قدرت دارد که برای خلق کل نظام هستی و خلق پیامبر.

از آن طرف نگاه کنیم فرقی میان ما و یک منگل نیست. هر دو نقاشی های یک نقاش هستیم و هر دو نفس خیلی جالبی داریم.اتفاقا کسانی که یک فرد عقب افتاده را در خانواده شان دارند از اول تا آخر به یک معصوم رسیدگی می کنند چون نفس او عقب افتاده نیست .ذهنش عقب افتاده است . ذهن یعنی مغزش. در جسدش دچار مشکل است و الا روح وادراک های نفسانی اش کامل کامل است. در موقع خلق هیچ کدام خداوند دچار خطا نشده و همه با حساب و کتاب است .او باید به همین شکل بیاد و با این کیفیت از نظام خارج شود.

سوال :اگرقرار است ما با همان وضعیتی که خلق شدیم بهترین حالت برای ما و یک فردمعلول است و هردو اینطور به کمال می رسیم چرا باید با دیدن او خدا را شکر کنم چون او در بهترین موقیعت خودش است و من هم در بهترین موقعت خودم؟

جواب : فرض کنید در یک کلاسی 5 نفر سرما خورده اند و نمی توانند ورزش بیایند . معلم هم برای ایجاد عدالت می گوید کسانی که نمی توانند بدوند جایگزینی دارند .مثلا در کلاس بنشینند و فلان مطلب را بنویسند.

شما که می توانید بدوید میبیند به شما امکانی داده شده که به او داده نشده. نفس داشتن امکانات شکر دارد .چون در حالتی قرار داریم که او نیست.گر چه همه اینها به عدالت است.

نکته: چه کسی از همه به شما نزدیگتر است ؟ خدا و لذا هر چه می خواهید از او بخواهید. اما این به معنای نفع واسطه ها نیست ( فرزندان حضرت یعقوب نزد پدرشان آمدند و از او تقاضای استغفار کردند و ایشان هم قبول کردند ) چون بعضی از وسائط هستند که آنها زورشان بیشتر است نه اینکه آنها از ما به خدا نزدیکتر هستند . رسول الله از ما به خدا نزدیکتر نیست اما در وصل کردن ما به خدا مثل طنابی می ماند که یک وقت ما خودمان از او می گیریم و بالا می رویم اما یک وقت رسول الله دست ما را می گیرند ( واسطه یعنی توان آنها در سیر دادن از خود من بیشتر است نه از خدا بیشتر است )

بندگی کردن مثل این می ماند که مثلا با وجود یک دروازه 6 متری من توپ را به اوت بزنم. امتحان هایی هم که خدا از ما گرفته خیلی راحت بوده.  اما گاهی انسان به خاطر لجبازی چشمش را روی بسیاری از حقایق می بندد. مردودی در امتحانات الهی به معنی مطرود شدن نیست .اما چون شیطان در مقابل خداوند شاخ و شانه کشید مطرود شد . به همین دلیل در دعاها داریم که اگر من عصیان کردم به خاطر قهر و غلبه و مقابله نبوده و تو ما را ببخش و خداوند در پی مچ گرفتن از ما نیست

تصویر خدا در ذهن ما : فردی عصبانی که می خواهد از ما حال بگیرد و کسی که مخالفت کند پوستش را میکند . شما نسبت به فرزندانتان اینگونه هستید که در مورد خدا اینگونه فکر می کنید !؟این تفکر را باید درست کرد.

ضمنا خدا خیلی بی ظرفیت است که اگر دو بار کار خلافی کردیم به سختی مجازاتمان کند!؟

ما رابطه کارها ، حالات وسر نوشتهایی که برایمان پیش می آید (چون محسوس نیست )متوجه نمی شویم.

سوال :اگر ما تازه به این دنیا آمده باشیم (البته گذشته خوبی نداشتیم )اولین کاری که می کنیم چیست ؟

- دنبال راهنما رفتن

- برنامه ریزی

- اولویت گذاری

- لیستی از کارهای گذشته

- انجام واجبات

- زندگی صحیح

این نوع جواب دادن بسیار کلی است و نمی توان به نتیجه رسید .

اولین کار، هدف گذاری است که اگر نباشد همان کارهای قبلی را انجام می دهیم .

اولین تفاوت انسانهای موفق و ناموفق همین داشتن هدف است . چون هدف، خاصیتش اینست که پراکندگی وجودتان را جمع می کند و به یک مرکز منتقل می کند.

تناسب یعنی اینکه اگردر طرح و هدف تان برخی موارد دیده نشده باشد این هدف بر روی موارد دیگر متمرکز می شود و از مسیر اصلی منحرف می شویم .( وقتی بینی تناسب دارد که ما تمام چهره را ببینیم).

هدف کاریکاتوری ====> زندگی کاریکاتوری

 هدف گذاری ما باید سنجیده باشد.

باید بدانیم چطور هدف گذاری کنیم که هم صحیح باشد و هم جامعیت داشته باشد.

حاشیه اسلیمی

کارگاه طراحی سرنوشت در دانشگاه فردوسی

جلسه ی یازدهم مورخ 23 بهمن 1392

دریافت فایل صوتی با حجم 10 مگابایت


پ.ن:

- بعد از تأخیر در بارگزاری اصوات کارگاه طراحی سرنوشت استاد حجت الاسلام دکتر نخاولی بدلیل تعطیلی میان ترم دانشگاه، إن شاءالله زین پس بطور منظم خلاصه ی متن و فایل صوتی جلسات تقدیم سروران معزز خواهد شد.

- دوستان دانشجوی مشهدی، علیکم به کارگاه طراحی سرنوشت...!

وبسایت گفتمان برتر


مناظره ی حجج الاسلام موسوی دریاباری و شیخ محمد حسن وکیلی برگزار شد.

مناظره با موضوع معاد جسمانی

در این جلسه که ظهر امروز سه شنبه 29 بهمن ماه 1392 در محل آمفی تئاتر دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد و با حضور جمع کثیری از اساتید و فضلای حوزوی و دانشگاهی برگزار شد، حجت الاسلام شیخ محمد حسن وکیلی ضمن تقریر نظریه مرحوم صدرالمتألهین در باب معاد جسمانی و ارائه ادله قرآنی و روایی آن، برخی آراء متکلمین را در این زمینه نقد کردند.

حجت الاسلام موسوی دریاباری نیز ضمن رد هرگونه نمایندگی از جانب برخی مکاتب و اشخاص مخالف فلسفه و عرفان مشهدی، و همچنین اعلام برائت از جریاناتی که با توهین و تکفیر علماء سلف بدنبال تفرقه در فضای حوزوی هستند، به بیان نظرات خویش در باب موضوع جلسه پرداختند.

فایل صوتی این مناظره ی جذاب و چالشی و جنجالی، که در آن بسیاری از ادعاهای غیر علمی جریانات مخالف فلسفه و عرفان توسط هر دو نفر نقد گردید، هم اکنون قابل دریافت می باشد.

مناظره ی علمی با موضوع

بررسی تطبیقی معاد جسمانی قرآنی و معاد جسمانی صدرایی

حجت الاسلام سید علی موسوی دریاباری

حجت الاسلام شیخ محمد حسن وکیلی

دریافت فایل صوتی با حجم 30 مگابایت

نماهنگ عرفانی | نور حسین است و بس...

دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۴۹ ب.ظ

وبسایت گفتمان برتر


نور خدا آینه حق نما

نورهدی نور حسین است و بس

سر ولا لؤلؤ لالای حق

مظهر دادار حسین است و بس

سر هویت که تجلی نمود

پرتو پر نور حسین است و بس

روح مشیت که از او شد پدید

کون و مکان جمله حسین است و بس

جلوه ذات احدی بی نقاب

نور تجلای حسین است و بس

سجده که بر آدم خاکی نمود

خیل ملک بهر حسین است و بس

سلسلة منتظم انبیاء

مقدّم الجیش حسین است و بس

میوة خلقت ز ازل تا ابد

مقصد ایجاد حسین است و بس

محفل انس است دو عالم ولی

شمع دل افروز حسین است و بس

نفخه جان بخش نسیم بهشت

شمه ای از بوی حسین است و بس

آتش نمرود به جان خلیل

بَرد شد از خوی حسین است و بس

سفینه نوح به طوفان یم

زورقی از جوی حسین است و بس

موسی عمران که به میعاد رفت

از بر میقات حسین است و بس

روشنی وادی ایمن همی

شعشعة روی حسین است و بس

آتش افروخته در کوه طور

پرتوی از نور حسین است و بس

آن دم عیسی که به تن جان دمد

از دم و از بوی حسین است و بس

گردش این گنبد افراشته

بر خَم ابروی حسین است و بس

من چه بگویم به جهان هر چه هست

سر به تکاپوی حسین است و بس

آنکه فروزان کند امشب چو شمس

رایت توحید حسین است و بس

آنکه ببوسید گلویش ز مهر

رسول و بگریست حسین است و بس

محفلی بزمِ حریم لقا

رأس پر از نور حسین است و بس

سوخته پروانه جان را به شوق

در حرم عشق حسین است و بس

کشته جان باخته در کوه طور

پیکر صد پاره حسین است و بس

آنکه بزد خرگه خود را برون

از دو جهان جمله حسین است و بس

آنکه به قربانگه کوی حبیب

گفت رضیً ربِّ حسین است و بس

آنچه به خون گلو آغشته شد

طرّه گیسوی حسین است و بس

باب نجات از غم و بحر بلا

کشتی منجی حسین است و بس

دست شفاعت همه را روز حشر

از کرم و جود حسین است و بس

گر تو بخواهی که شوی رستگار

راهْ  تولای حسین است و بس

آنکه سرود این دُرَرِ پاک را

خاک رهِ کوی حسین است و بس

 ***

علامه آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی (ره)

سوم شعبان المعظم 1378 هجری قمری

حاشیه اسلیمی

نماهنگ این شعر باصدای برادر شکری

دریافت فال صوتی با حجم 2.5 مگابایت


پ.ن:
این نماهنگ بعنوان میان برنامه در همایش نور مجرد و همچنین جلسات سیر و سلوک قرآنی پخش شده است.


سیر و سلوک قرآنی | مراتب اعتلای نفس

پنجشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۲۴ ب.ظ

وب سایت گفتمان برتر


مراقب دلتان باشید!

خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 24 بهمن ماه 1392

اگر می گوییم کاری ضروری است باید این ضرورت در عمل خود را نشان بدهد. اگر کسی کاری را پشت گوش بیندازد، بدون شک هنوز ضرورت آن را باور نکرده است. چندین جلسه است که در باب ضرورت محاسبه نفس با هم گفتگو کرده ایم. اگر این امر پذیرفتنی بود باید در این مدت به آن عمل می کردیم.

علم چندانکه بیشتر خوانی          چون عمل در تو نیست نادانی

در همه فضا  ها این صادق است. نمی شود عده ای درباره لزوم مطالعه هفته ها حرف بزنند ولی احدی دست به کتاب نبرد.

نه تنها این منوال، تلف کردن عمر است، بلکه از آنجا که حجت بر انسان تمام می شود، این حجت بر علیه انسان، او را زمین می زند. در روایت داریم که : هرکس علمی افزود و به هدایتش افزوده نشد، این علم اندوزی فایده ای به جز دوری خدا برایش ندارد.

صراحتاً بگویم، اگر کسی بدون عمل بیاید، این آمدن برایش ضرر دارد. این تذکر را چندین بار به خود و دوستان داده ام.

درباره قرائت قرآن هم همینطور است. خواندن بی تأثیر در عمل، جز خسارت چیزی ندارد: وَ نُنزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ  وَ لَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا: و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مایه درمان ورحمت است، نازل مى‏کنیم وستمکاران را جز خسارت نمى‏افزاید.( اسراأ/82)

نمی فرماید تارکین قرآن ضرر می بینند. این برخورد بدون عمل است که خسارت به بار می آورد.

نباید جلسه آمدن هم مثل دیگر کارهای روزمره مان شود. ما آمده ایم که بشنویم که بفهمیم که عمل کنیم. همینجا می شود یک محاسبه راحت انجام داد؛ ببینیم در این چند ماه، هر شب یا شب در میان، برنامه ای ولو دو سه دقیقه برای محاسبه داریم یا نه. در غیر این صورت، خود را معطل نکنیم. باید در خود باز بینی کنیم.

استاد ما در دوره ای با شاگردانی جلسه داشتند که چندان اهل عمل نبودند. روزی وارد جلسه شدند و فرمودند: برخی از رفقا اهل عمل نیستند، جلسه تعطیل است.

بدانیم که هیچ کس، هیچ کاری برای ما نمی کند. حتی شفاعت هم بعد زمانی است که ما به خود تکانی داده باشیم. تا من که در حال غرق شدنم دستم را بالا نیاورم، بهترین نجات غریق نمی تواند کاری بکند. تنها کسی که می تواند کاری بکند، خود ما هستیم. باید اهلیت پیدا کنیم تا بدنبالش، شفاعت و رحمت و نجات بیاید، هرچند این تلاش ها برای دیگران قابل فهم نباشد. فردی، کسی از نزدیکانش را به جلسه ای نیمه خصوصی در محضر یک ولی خدا برده بود. اقتضای آن جلسه، انقلاب روحی افراد و گریه های شدید بود. آن فرد بعدا گفته بود: این مسخره بازی ها دیگر چیست؟

خلاصه مطلب اینکه: مراقب دلتان باشید!

ادامه بحث درجات صعودی نفس

روند بحث، تا اینجا اینگونه بود:

بحث محاسبه> ضرورت محاسبه>اهمیت نفس انسانی> بینهایت بودن سیر مثبت ومنفی نفس> درجات و درکات نفس

درکات نفس مطرح شد و در بحث درجات، درباره نفس لوامه و مؤمنه گفتگو شد. گفتیم که در این مرحله باید به آن نکته تقویت کننده ایمان مقیّد بود؛ یعنی محبتش را نسبت به دیگران، تابع محبت خدا قرار دهد. باید در این راه بسیار استقامت کرد. همه تفاوت مراتب انسان ها در میزان استقامت آنهاست و باید همه همت را روی استقامت در مسیر گذاشت. هر فرد پستی حتما مدتی خوب بوده است. عمده مطلب، حفظ خوبی هاست. اگر استقامت بورزیم، خدا تشنگی ما را بر طرف می کند و ساقی ما می شود.

مرتبه سوم؛ نفس مُؤیِّده

اگر در مرحله قبل پایداری کنیم، نفس، مثل رادیو قابلیت گرفتن امواج و تأییدات الهی را پیدا می کند و می شود نفس مؤیده. یعنی در بزنگاه ها هدایت الهی او را تأیید می کند.

هدایت تشریعی و تکوینی

هدایت بر دو گونه است. یکی هدایت تشریعی است که بواسطه انبیا و امامان و هر آنکس و شیئی، به ما می رسد. این هدایت حتی شامل اشقیا هم می شود و چه بسا بوسیله طبیعت و آفاق هم صورت بگیرد. در ماجرای قتل هابیل علیه السلام به دست قابیل، نمونه جالبی از این هدایت نهفته است. می دانیم که احکام مهم شریعت باید توسط نبی خدا به مردمان گفته شود، مخصوصا احکام ورود و خروج ما در این دنیا که از آن جمله، احکام دفن میّت است. اما می بینیم که قابیل پس از کشتن برادرش به اضطراب افتاد که: فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فىِ الْأَرْضِ لِیرُیَهُ کَیْفَ یُوَارِى سَوْءَةَ أَخِیهِ  قَالَ یَاوَیْلَتىَ أَ عَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِىَ سَوْءَةَ أَخِى  فَأَصْبَحَ مِنَ النَّدِمِین‏

پس [در کنار جسد برادرش سرگردان بود که‏] خدا کلاغى را برانگیخت که زمین را مى‏کاوید تا به او نشان دهد که چگونه جسد برادرش را پنهان کند. [با دیدن حرکات کلاغ‏] فریاد زد: واى بر من! آیا ناتوان و عاجز بودم از اینکه مانند این کلاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان کنم؟! نهایتاً از پشیمانان شد( مائده/ 31)

می توان این احتمال را داد که نگفتن احکام دفن توسط حضرت آدم علیه السلام ، به دلیل نمردن فردی از انسانهای این دوره تا آنزمان بود. اما این را هم می توان گفت که خداوند میخواسته حتی قابیلِ قاتل را هم به حیرت و اضطرار بیندازد، بلکه زمینه توبه در او فراهم شود، زیرا در کارهای منفی، انسان گاهی ممتوجه ضعف خود می شود که متأسفانه قابیل متوجه نشد.

گاهی این هدایت به واسطه عقل به ما منتقل می شود و گاهی هم توسط انبیا دفعتا نه به صورت تجربه به ما می رسد؛ مثل علم به زبان که بر خلاف نظر دیرینه شناسان که می گویند انسان های اولیه زبان نمی دانستند، قرآن در سوره علق می فرماید: علَّمَهُ البیان. چراکه انسان اول پیامبر خدا حضرت آدم علیه السلام بود. علم استخراج و استعمال آهن نیز از این دست است.

گاهی هم هدایت الهی از راه این واسطه ها نمی رسد، بلکه در بزنگاه ها برای فردی که با آن کلید به آستانه نفس مؤیده رسیده در می رسد؛ حالا چه با به قلب انداختن، چه با تأییدات نفسانی.

گرفتاری های ما دو دسته اند:

 دسته اول آنجایی است که ما نمی دانیم چه باید کرد. نمی دانیم کدام راه را باید انتخاب کرد. در حقیقت، معضل ما، فهم موضوع و تکلیف است.

دسته دوم آنجایی است که می دانیم  راه درست کدام است اما روحیه و توان انجام آنرا نداریم که علت آن می تواند تنبلی، ترس و چیزهاس دیگر باشد. برادر یکی از علمای فاضل و با تقوای حاضر می گفت: در نوجوانیِ ایشان ما شب جایی مهمان بودیم. نیمه شب ایشان ناگهان گفتند: من برای نماز باید غسل کنم. این در حالی است که خیلی از ما در این موارد حیای مذموم به خرج می دهیم. این مسئله بسیار دامنگیر کسانیکه در دوران عقد جایی مهمانند می شود. این یعنی عزّت من پیش مردم مهمتر است از عزتم پیش خدا.

اینجا از آنجاهایی است که نیاز به تایید و مدد داریم. همه میدانیم که کار درست چیست اما ممکن است توان انجام را نداشته باشیم. ولی اگر کسی به سطح نفس مؤیده رسید  وَ أَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ(بقره/87) می شود ومن یتّق الله یجعل له مخرجاً(طلاق/2) می شود، یعنی بن بست برای او او معنی ندارد و ما چقدر به این طریق نیازمندیم.

مرتبه چهارم؛ نفس مطمئنه

اگر کسی به اقتضای موارد بالا عمل کرد به نفس مطمئنه می رسد. آنجا دیگر آرامش بر تمام وجودش حاکم می شود. البته آرامشی که مسبوق به تأیید الهی است  نه هر آرامشی. ممکن است کسی با انجام دادن کارهای روزمره اش به یک آرامشِ حاصل از فراغ بال برسد، این آرامش مورد نظر ما نیست.

اگر یک لیوان پر از آب را تکان بدهیم می ریزد و اگر تکان ندهیم نمی ریزد. اما اگر این لیوان متصل به اقیانوس شد، دیگر چه نیروی بیرونی می تواند آن را متلاطم کند؟ در اقیانوس هم آرامش دارد اما نه بخاطر عدم فشار بیرونی، بلکه به خاطر خودش. اگر تمام عالم هم بهم بریزد او باز هم آرام است.

معنی آیه شریفه ألا بذکر الله تطمئن القلوب این است که فقط با ذکر خدا دلها آرام می شود. این معنای انحصاری بودن آرامش حقیقی در یاد خدا،  از چینش کلمات و مقدم آمدن ذکر الله بر تطمئن القلوب حاصل می شود.

منشأ اضطراب، احساس ناتوانی در مشکلات است و منشأ آرامش احساس قدرت است. مثلا اگر کسی بهنگام استخدام در جایی، برادرش  مسئول استخدام باشد تا میزانی خیالش راحت است. اما اگر رئیس شرکت باشد به کلی خیالش از استخدامش راحت است و آرامش دارد. آرامش پایدار و حقیقی زمانی است که انسان، خود را در کنار قدرت نا متناهی الهی بداند. اصلا معنا ندارد مؤمن مضطرب باشد.  حالا اگر بر فرض، پدرش رئیس شرکت بود، کدام به او بیشتر آرامش می دهد؛ رئیس بودن پدر یا خدا بودنِ خدا؟

از ذهن به قلب

ایمان یعنی احساس خدا. علم مساوی با ایمان نیست. چه بسا چیز هایی که به آنها علم داریم ولی ایمان نداریم. ذکر هم یعنی احساس آن حقیقت مذکور. اگر حال آدم اینگونه بود، هیچ اضطرابی راه به درونمان پیدا نمی کند و هرچه اوضاع بدتر شود، آرامش بیشتر می شود. مگر غیر این بود که حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام هر چه به لحظه شهادتشان نزدیک تر می شدند، چهره شان درخشان تر می شد. شخصی سرطانی می گفت: من به این بیماری خیلی احتیج داشتم. افق دید را ببینید. او می داند که خدا یعنی علم، رحمت، قدرتِ ،... نامتناهی. و کافیست به این اقیانوس بیکران متصل شویم. اینها همه حاکی از افعال بود. نفس مطمئنه حالت نفس است که در آن استقرار پیدا کرده است. اگر کسی به اینجا رسید، دیگر از کمند وسوسه شیطان رهیده است. این مرحله مخصوص معصومین است هرچند راه برای دیگران بسته نیست البته برای اوحدی از اولیای الهی در هر قرنی، فردی.

مرتبه نهایی؛ نفس راضیه و مرضیه

اینجا دیگر خدا از او راضی است و عاشق اوست. اینجا موطن نفس راضیه و مرضیه است. سوره فتح، ظاهری دارد و باطنی هم دارد. ظاهر آن حاکی از ماجرای صلح حدیبیّه و فتح مکّه است. لُبّ آن اینست که هر که با خدا همراه باشد، خداوند، نصرتی منجر به فتح، نصیب او میکند.

باطن این سوره اشاره به درجات نفس است و می گوید نفسِ نفیس انسانی تا کجاها می تواند رشد کند. فتح یعنی گشوده شدن که در قرآن سه مرتبه برایش ترسیم شده است. مرتبه اول فتح قریب و نزدیک است, اموری به انسان گشوده می شود که آنچه قبلا درک نمی کرد حالا درک می کند. مرتبه دوم فتح مبین و آشکار است و مرتبه سوم؛ فتح مطلق است که به آن در سوره مبارکه نصر اشاره شده است. سوره ای که از آخرین سوره هاست و پیامبر فرمودند: نزول این سوره، برایم مژده مرگ را آورد. در این مرتبه چنان نفس، سعه پیدا می کند که عالم گنجایش او را ندارد.

ضرورت سوم محاسبه نفس

پس از برشمردن دو ضرورت محاسبه؛ یعنی اهمیت نفس و بینهایت بودن سیر صعودی و انحطاط نفس، از ضرورت سوم گفتگو می کنیم و آن جبران ناپذیری گذشته هاست: ما فاتَ مضی. آنچه از کف رفت دیگر گذشته است.اشتباهات را نمی شود جبران کرد. می گویند اول اندازه بگیر، آنگاه بِبُر، اول فکر کن، آنگاه حرف بزن و اول جوانب کار را بسنج سپس عمل کن. چراکه مثلا حرفی که زدیم دیگر تمام شد و رفت.

اگر امروز محاسبه نکردیم به این معنا نیست که فردا محاسبه نمی شویم. اسم خدا حسیب است و نام روز قیامت، یوم الحساب. فردا نشانمان می دهند. چیزی در نزد خدا گم نمی شود.

آیات نفس و عمل

این ایات چند دسته اند: نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنىَ‏ شِئْتُم وَ قَدِّمُواْ لِأَنفُسِکمُ‏ْ  وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّکُم مُّلَاقُوهُ  وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِین‏: زنان شما کشتزار شمایند، هر زمان و هر کجا که خواستید به کشتزار خود در آیید و چیزى براى خود پیش فرستید و خدا ترس باشید و بدانید که محققا نزد خدا خواهید رفت. و (اى رسول) اهل ایمان را بشارت ده‏( بقره/223) قرار گرفتن این فراز در کنار آیات ارتباطات همسری نشان می دهد که بخاطر رحمت خداوند می شود هر کاری را حتی ارتباطات زناشویی را تبدیل به کار خیر کرد. اگر بخواهیم انسانی باشیم باید حتی ارتباطات جنسی هم بوی الهی بدهد. برخی از شاگردان استاد ما پس از این ارتباطات چنان غرق مراقبه بودند که به گریه می افتادند. هر کاری می تواند زمینه رشد ما باشد.

دسته دوم آیاتی است که متذکر می شوند که اعمال ما و اثارشان نزد خدا کمرنگ نمی شود حتی اگر ما یادمان برود.

دسته سوم می گویند خود ما هم از اعمال در آنجا باخبر می شویم بلکه بالاتر از آن آنها را نزد نفس خودمان می یابیم: وَ مَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکمُ مِّنْ خَیرٍ تجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ  إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیر: آنچه از کار نیک براى خود پیش فرستید آن را نزد خدا خواهید یافت. مسلماً خدا به آنچه انجام مى‏دهید، بیناست.(بقره/110) نفرموده تعلموه بلکه فرموده تجدوه یعنی همه اعمال زنده شده و در نفس آنها را حس می کنی: یُنَبَّؤُاْ الْانسَانُ یَوْمَئذِ  بِمَا قَدَّمَ وَ أَخَّر: آن روز است که انسان را به اعمالى که از دیرباز یا پس از آن انجام داده آگاه مى‏کنند(قیامه/13) یعنی به ریز کار هایمان خبر داده می شویم. در آیه بعد بالاتر از این را می فرماید: بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصیرَة: خود انسان می داند چه کرده است و نیازی به خبر دادن ما نیست. پرده های نفس که در روز کنار رفتن پرده ها کنار برود، همه چیز را در نفس خود می یابد. مثل اینکه در یک انباری به مرور زمان خرت و پرت های ریز و درشتی بیندازیم و در را ببندیم. ما یادمان می رود اما آن روز که صندوقخانه دلمان را می گشایند تمام افکار و نیّات و رفتارهایمان را آشکار می کنند. آنجا دیگر نه جای توجیه است و نه جای فریب: ذلک الیوم الحق. آنجا حقیقت محض است.

پس اگر محاسبه نکردیم، اینگونه نیست که محاسبه نشویم. در آن روز محاسبه بیرونی در کار نیست، صندوقچه دل باز می شود ولازم نیست کسی بگوید چه شده است. کسیکه مثلا مجسمه ای را ساخته است نیازی به گزارش کار ندارد. اثر او روشن ترین گزارش هاست. اینجاست که تجلی اسم ظاهر خداوند است و با ظواهر مواجهیم. اما آنجا تجلی اسم باطن است و آشکار شدن درون ها.

والحمد لله رب العالمین


حاشیه اسلیمی
جلسه ی سیر و سلوک قرآنی
با موضوع

پله های اعتلای نفس

دریافت فایل صوتی با حجم 10 مگابایت


در این زمینه بخوانید:

- سیر و سلوک قرآنی | شاه کلید روح ایمان

- سیر و سلوک قرآنی | پله های انحطاط نفس

- سیر و سلوک قرآنی | مسافر بینهایت همیشه بیدار است...

- سیر و سلوک قرآنی | تنها یکبار زندگی میکنیم...

نشست پنجم | حوزه ی انقلابی، حوزه ی آرمانی

دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۲، ۰۳:۲۳ ب.ظ

وب سایت گفتمان برتر


پنجمین نشست از سلسله نشست های تبیین نسبت حوزه و انقلاب با حضور حجت الاسلام و المسلمین حاج سید محمد محسن دعایی مدیر مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام مشهد در محل مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو برگزار گردید.

خلاصه ای از بیانات ایشان در این نشست همراه با فایل صوتی این جلسه در ذیل قابل دسترس میباشد.

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی در نشست بررسی چرایی و چگونگی حوزه؛

اسلام ظرفیت تولید سیستم برای اداره زندگی بشر رادارد

سؤالاتی که طرح شده پاسخ های گسترده و عمیقی دارد. مؤسسهی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام مشهد در همین راستا بسته ای را مهیا کرده که رئوس آن را ذکر خواهم کرد.

تقویم به روزهایی رسیده که منجر به پیروزی انقلاب شد. این اتفاق موجب تحول در نگاه‎ها شد. آن مرد بزرگ و والا، فقیه برجسته، شأن خودشان را به عنوان فقیهی که خروجی حوزه‎ی علمیه هستند، به عنوان رهبری انقلاب خودشان را ارائه کردند.

خروجی حوزههای علمیه باید فردی باشد در مقیاس امام خمینی! آیا نظام کنونی حوزه، ظرفیت تولید افرادی در طراز رهبر فقید انقلاب را دارد؟! باید ببینیم که ما کجا هستیم؟ با یک نگاه علمی، نه با یک نگاه احساسی. نقطهی آرمانی کجاست؟

راهبردهای تحول حوزه

نقطهی شروع تحول را باید شناسایی کنیم و در حیطهی تسلط خودمان اقدام کنیم. برای این کار پیش نیازهایی لازم است.

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی

تعریف حوزه:

مجموعهی مراکز و محافل علمی، مباحثاتی و تحقیقاتی که با اهداف زیر شکل میگیرند: فهم دین خدا، تبیین دین خدا، اقدام برای اقامه دین خدا. حوزهی علمیه باید در هر عرصه ای نظر دین خدا را استخراج کند، برتری نظر خدا را بر سایر نظرات اثبات کند (در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، تربیتی و ... ) و مدیریت سیاسی و اجتماعی را پیگیری کند تا بتواند دین را اقامه کند. حوزه نمیتواند جدا از این مسایل باشد. جدایی از این مسایل ریشه در واتیکانیزه کردن دین دارد.

سعه، تعریف و اهداف دین چیست و چقدر است؟

 آیا دین فقط آمده که مسایل مذهبی مردم را درست کند؟ یا اینکه نه؛ به قول قرآن، اسلام دین کامل است؟ اگر اسلام دین کامل است، باید از قبل از تولد تا پس از مرگ بشریت را پوشش دهد. ما مدعی هستیم که اسلام میتواند بر تمام سیستمهای زندگی تسلط داشته باشد و بر تمام مدلهای رقیب که سردستهی آنها لیبرال دموکرات است، غلبه یابد. اگر تمام سیستمهای اسلامی با هم پیوند یابند، تمدن اسلامی به وجود خواهد آمد. آیا حوزههای علمیه کنونی این توانایی را دارند که پاسخ سوالات این چنینی را بدهند و این نیازها را رفع کنند؟! آیا پاسخ این مسایل از درون دانشگاهها بیرون میآید؟! آیا این چیزها وارداتی است؟! آیا حوزههای علمیه فعلی تمدن ساز هستند؟!

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی

توصیف مبنا و وضعیت موجود زندگی

دین، برنامه جامع زندگی است. ما اگر بخواهیم در شبکه هستی به سمت تعالی برویم، باید در تمامی سطوح بر اساس دین رفتار کنیم. از همین جا فهمیده میشود که چرا در سطح جامعه دین داری در مقیاس کلان، چشم گیر نیست. دلیل این است که در همهی سطوح بر اساس دین رفتار نمیکنیم. این به این دلیل است که در همهی سطوح حرف دین تبیین نشده است. این به این دلیل است که حوزه این کار را نکرده است. و این به این دلیل است که اصلا دغدغه و حرکت حوزهها به این سمت نیست! پژوهشهای حوزه در این زمینه نیست!

بنا بر این باید این توانایی را بیابیم که خواست خداوند را در همهی سطوح استخراج، تبیین و اقامه کنیم.

نیازها متوقف نمیشوند. زندگی بر اساس خواست خدا در جریان است. مردم کار را خود را دارند انجام میدهند. بازار رقابت حاکم است؛ هر کس بهتر محصول خود را ارائه کند، پیروز است. سؤال: آیا ما کالای دین را به خوبی عرضه کرده ایم؟!

تمدن مادی ادعا کرده است که ای بشر! ما میتوانیم تمام نیازهای تو را پاسخ بدهیم؛ حاصل آن شده است: علوم انسانی شامل روان شناسی، اقتصاد، مدیریت و ... .

امروزه مخاطب حوزههای علمیه به دلیل گسترش رسانه، خالی‎الذهن نیست؛ قدرت نقد و نظر پیدا کرده است، قدرت مخالفت پیدا کرده است.

مردی الهی آمد و انقلاب را ایجاد کرد، مردی که خروجی همین حوزه است.

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی

وضعیت موجود

آموزش: ‌انبوه خوانی، حافظه محور

تحقیقات: تجمیع اطلاعات

تبلیغ: احساس محوری و تلاش در جهت ایجاد وجد و شور معنوی

مدیریت: حفظ وضع موجود

فرهنگ حاکم بر زندگی طلاب: فرق چندانی با مردم عادی نداریم؛ حاکمیت رسانه بر زندگی طلاب، ساعات خواب و بیداری، نوع خوراک

تصور عمومی مردم نسبت به حوزه: وضعیت مالی خوب، توجیهگر نظام حاکم

وضعیت مطلوب

آموزش: دارای مهارت استفاده از دین خدا برای ارتقای کیفیت زندگی مردم و جامعه

تحقیقات: مهارت تولید سیستمهای دینی، ارائه مدل (تعیین ورودی و خروجیهای این مدل)

تبلیغ: مهارت فعال سازی تفکر مخاطب به جای صرفا پاسخ به سوال، ایجاد توانایی خلق سوال را در مخاطبین

مدیریت: برنامه ریزی برای کیفی سازی خروجیهای حوزه

فرهنگ حاکم بر زندگی طلاب: گسترده بودن روح عبودیت و هویت آموزشی، مشاوره ای و تبلیغی

تصور عمومی مردم نسبت به حوزه: شناخته شدن حوزه به عنوان مشاور برتر، در راستای مهارت بخشی برای تغییرات دینی

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی

چگونه از سطح موجود به سطح مطلوب برسیم؟

دانایی محوری کافی نیست، بلکه عمل لازم دارد. آنچه ما را کمک میکند تا به این تحول دست یابیم، مهارت محوری است. ما باید به سطح فهم کاربردی تعالی بیابیم تا از اطلاعات خود برای حل مسایل و نواقص زندگی استفاده کنیم. مثلا یک زوج جوان به ما میرسند و از ما میخواهند که به آنهایی توصیههایی بکنیم تا زندگیشان پایدار باشد. ما در جواب آنها عموماً جوابهای کلی میدهیم، نه جوابهای کاربردی!

اساتید و طلاب چنین حوزهای در حال تفکر، حل تمرین، هم‎فکری، گفتگوهای علمی و قلم زدن هستند، سعی میکنند بیشتر به کاربرد فکر کنند، وقتی قرآن یا نهج البلاغه را باز کنند می‎توانند حرف دین را به مخاطب عرضه کنند، گویی که الآن مورد خاطب خداوند هستند و مقصود و منظور او را حس می‎کنند، اخلاق یک عالم دینی در این طلاب نهادینه شده است و به زندگی علمی علاقه فراوانی دارند

مهارت‎های لازم برای کیفیسازی امور:

مهارت ترجمه بلاغی مفاهیم دین (توانایی انتقال حس موجود در عبارت به مخاطب)، مهارت کشف مغالطات در زندگی روزمره و در گفتارهای علمی، مهارت ارایه‎ی استلال‎ها به صورت قالب‎ها منطقی پایه، مهارت تبیین نگرش و قانون و فرهنگ اسلام به صورت سیستم‎ها ملموس در زندگی، مهارت تنظیم قراردادهای مورد نیاز مردم بر اساس موازین شرعی و قانونی، مهارت مشاوره برای حل و فصل اختلافات رایج حقوقی، مهارت اثبات انسجام و معقولیت و کارآمدی سیستم‎های دینی، مهارت اثبات سیستمهای دینی در برابر سیستمهای رقیب، مهارت مشاورههای فرهنگی و رفتاری، مهارت عبودیت.


حاشیه اسلیمی

پنجمین نشست همایش "تبیین نسبت حوزه و انقلاب"

بررسی چرایی و چگونگی تحول در حوزه علمیه

حجت الاسلام و المسلمین سید محمد محسن دعایی

دریافت فایل صوتی باحجم 8 مگابایت

***

پرسش و پاسخ

دریافت فایل صوتی با حجم 3 مگابایت

***

معرفی حجت الاسلام و المسلمین دعایی

دریافت فایل صوتی با حجم 1 مگابایت


بازنشر این مطلب در سایت رصد

مطالب مرتبط:

- نشست چهارم | تمدن نوین اسلامی؛ غایت مشترک حوزه و انقلاب

- نشست سوم | بررسی خدمات متقابل حوزه و انقلاب

- نشست دوم | حوزه ی انقلابی و نهضت های حوزوی

- سلسله همایش های تبیین نسبت حوزه و انقلاب

- نشست اول | فلسفه سیاسی اسلام


نشست چهارم | تمدن حوزوی و حوزه ی تمدنی

يكشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۲۴ ق.ظ

وب سایت گفتمان برتر


چهارمین نشست از همایش تبیین نسبت حوزه و انقلاب با حضور دکتر موسی نجفی استاد دانشگاه تهران در محل مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو برگزار گردید.

دکتر موسی نجفی

خلاصه ای از بیانات ایشان را تقدیم نگاه سروران مکرم مینماییم:

آنچه از ما از غرب پذیرفته ایم مدرنیزاسیون است نه مدرنیته

رهبر انقلاب یک تقسیم بندی خیلی خوب انجام دادند؛ ظرفیت انقلاب اسلامی در 5 مرحله است: نهضت اسلامی، نظام سیاسی(نظام اسلامی، جامعه اسلامی، کشور اسلامی)، تمدن اسلامی.

ما اکثر کشورهای اسلامی در مرحله نهضت اسلامی هستند. آیا همه‎ی آها به نظام اسلامی می رسند؟ پاسخ آن خیر است؛ مثل انقلاب مصر، یا نهضت مشروطه.

ما دو تا تمدن اسلامی داریم؛ تمدن گذشته و تمدن آینده‎ی اسلامی. ارتباط این دو تمدن چیست؟

دکتر موسی نجفی

دو نظریه وجود دارد؛ پیوست و گسست.

دکتر فردید جمله ی خیلی عمیقی دارند؛ "صدر تاریخ منورالفکری ما، ذیل تاریخ غرب است". ما یک تجدد داریم، یک مدرنیته داریم و یک مدرنیزم. مدرنیته و مدرنیزم هیچ ارتباطی به ما ندارد. فرهنگ غرب این است که هر چه که مرتبط به آنهاست را جهانی می بینند! مثلا "ایدز" در ایران اصلا اولویت ندارد، اما آنها آن قدر این موضوع را بزرگ می کنند که در ایران هم یک دغدغه می شود.

باید سه کلان فکر درست شود؛ دیدگاه ما نسبت به تجدد، هویت ملی (باید بر اساس تفکر شیعه این هویت تعریف شود)، تمدن (ما نمی توانیم مثل ابن خلدون، همه تاریخ اسلام را توجیه کنیم، چرا که شیعه هستیم. ما شیعیان قدرت نقد کردن تاریخ را داریم، از خلفای سقیفه گرفته تا به قول شهید مطهری خلفای تمدن ساز مثل مأمون. بعضی هم از آن طرف افتادند؛ می گویند اصلا تمدن اسلامی نداریم! شهید مطهری این حرف را قبول ندارند. ما می گوییم چون جامعه اسلامی وجود داشته، تمدن اسلامی هم وجود داشته است. اما ما دائماً نظام های اسلامی را نقد کردیم. برعکس ابن خلدون که مجبور بوده همه ی رفتارهای خلفا را توجیه کند و از آنها دفاع کند.)

دکتر موسی نجفی

سؤال: چرا ایرانیان اکثریت شیعی دارند؟ من یک جواب تمدنی دارم؛ ایرانیان همان کسانی هستند که تخت جمشید را ساختند، این ایرانیان با این تمدن، قطعاً ائمه را با خلفا یکسان نمی بیند. اما اعراب این تمدن را نداشتند، به همین دلیل فرقی بین ائمه و خلفا نگذاشتند. ایرانیان زبان نوشتارشان عربی است، اما عربی زبان نیستند! ایرانیان فهمیدند که تمدن اسلامی از تمدن زرتشتی برتر است، بنابراین اسلام را پذیرفتند، اما چون می دیدند که از اعراب برتر هستند، زبان فارسی را حفظ کردند. ایرانیان با اسلام آوردن، از سلسله ی خلافت به سلسه ی امامت پیوستند. شاه اسماعیل صفوی بر روی لباس های نظامیانش آثاری درباره‎ی ولایت امیرالمؤنین ثبت کرده بود. صفویه به مرور یک جامعهی اسلامی تشکیل داد. جامعه ی اسلامی، نظام موجود اسلامی را نقد زد. بعد از چند قرن به جامعه شیعی تبدیل شدیم. باز هم نظام شیعی را نقد زدیم. این جامعه ی شیعی آن قدر رشد می کند که نظام سیاسی خود را نقد میکند؛ در نام گذاری پادشاه ها از "شاه اسماعیل" به "فتحعلی شاه" می رسیم! یعنی اهمیت "شاه" کم می شود. و در نهایت به جمهوری اسلامی می رسیم. آن چیزی که سلطنت را شکست، "ولایت" بود، نه جمهوریت! تمام این ها تجدد است.

دکتر موسی نجفی

ما با تجدد مشکل نداریم، پس مشکل فعلی در چیست؟ مشکل در مدرنیزاسیون است. مدرنیزاسیون سه بعد دارد: بعد ابزاری، بعد سیاسی و بعد فلسفی. ما بعد ابزاری را به راحتی پذیرفتیم. همین میکروفون از غرب آمده و ما آن را پذیرفتیم. ابزاری که از غرب می‎آید با خود فرهنگ خود را دارد. فرهنگی که اجتهاد نداشته باشد، در برابر این "ابزار دارای فرهنگ" زمین می خورد، اما فرهنگی که مجتهد است، در برابر این ابزار اقدام می‎کند؛ همین جمهوریت یک ابزار است که از  غرب آمده، اما امام خمینی این ابزار را گرفت و مجتهدانه آن را تبدیل به ابزاری برای دست یابی به حکومت اسلامی کرد. در دوره ما از بعد سیاسی مدرنیزاسیون عبور کرده ایم و به بعد فلسفی رسیده‎ایم؛ اینجاست که به مشکل می خوریم. برخی معتقدند انقلاب اسلامی بر این موج مدرنیزاسیون سوار شد و راه ادامه دارد.

در گسست فرهنگی، غرب را از پیشرفت غرب جدا می کنیم.

حاشیه اسلیمی

چهارمین نشست همایش "تبیین نسبت حوزه و انقلاب"

تمدن نوین اسلامی؛ غایت مشترک حوزه و انقلاب

دکتر موسی نجفی

دریافت فایل صوتی باحجم 14 مگابایت

نشست سوم | انقلاب حوزوی و انقلاب حوزه

يكشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۰۲ ق.ظ
وب سایت گفتمان برتر

آیت الله کعبی در سومین نشست تبیین نسبت حوزه و انقلاب؛

حوزههای علمیه باید آینده نگر باشند و اگر این کار را نکنند، دشمنان این کار را خواهند کرد

در سومین نشست از سلسله نشست های تخصصی "تبین نسبت حوزه و انقلاب" حضرت آیت الله شیخ عباس کعبی، عضو مجلس خبرگان رهبری و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به ایراد سخن پرداختند.

آیت الله عباس کعبی

مروری کوتاه داریم بر بیانات ایشان در جمع طلاب مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو:

پیشینه نظام اسلامی:

با انقلاب اسلامی، حوزههای علمیه وارد مرحله تازه ای به نام حکومت اسلامی شدند. قبل از انقلاب اسلامی علمای فراوانی زحمت کشیدند تا کار به جایی رسید که امام خمینی به عنوان یک مرجع تقلید این زحمات را رهبری کرد. شرایط حوزههای علمیه در قبل از انقلاب از حیث دستاوردها، مثل دوران قبل از هجرت به مدینه است. دوران پس از انقلاب هم شبیه به دوران پس از هجرت پیامبر به مدینه است.

روحانیت نمیتواند به عقب برگردد؛ اگر از حیث کارکرد، اهداف، نظام درسی و ... بخواهد به دوران قبل از انقلاب برگردد، به تدریج منزوی خواهد شد. با پیروزی انقلاب نقطه عطفی برای حوزههای علمیه ایجاد شد. فرصتهای فراوانی برای حوزههای علمیه ایجاد شده که نباید از آنها غافل باشد. حوزههای علمیه باید آینده نگر باشند و اگر این کار را نکنند، دشمنان این کار را خواهند کرد. در آمریکا همایشی برگزار شد با عنوان "روحانیت، فرصتها، چالشها"؛ در این همایش روحانیهای سکولار که از جریان انقلاب جا مانده بودند شرکت کردند.

در مجموع باید گفت که روحانیت ظرفیت بی بدیل اجتماعی دارد و این ناشی از ظرفیت بی بدیل دین است.

آیت الله عباس کعبی

اصول موضوعه و پیش فرضها:

1ـ جامعیت دین؛ فیه تبیان کل شیء

2ـ عینیت ارتباط همه اجزای دین به شکلی نظام مند و تأثیر و تأثر متقابل در میان همه‎ی اجزای دین

3ـ تفکیک ناپذیری دین از سیاست

4ـ مبارزه با نظام جائر؛ وجوب تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی. علمای اسلام برای این موضوع چه کردند؟ 1ـ سیاست کناره گیری و انزوا (دوران شیخ کلینی و امثال ایشان) 2ـ سیاست همکاری برای جذب منفعت و کاهش ضرر (حرکت خواجه نصیر، محقق کرکی و ...)  3ـ سیاست حمایت از دولت جائر در برابر دشمن خارجی (در زمان محمد کاظم یزدی طباطبایی، میرزای قمی، شیخ جعفر کاشف الغطاء و ...) 4ـ سیاست مرجعیت عام شیعی (زمان شهید اول و شهید ثانی، شیخ انصاری، شیخ عبدالکریم حائری، آیت الله بروجردی و ... تا رسید به دوران امام خمینی؛ که ایشان بر اثر همین مرجعیت توانست انقلاب اسلامی را رهبری کند)

5ـ تضعیف نظام اسلامی حرام و حفظ نظام اسلامی واجب است؛ فرض این است که در رأس نظامی که تشکیل شده، یک فقیه عادل است. همه مکاتب فقهی بر این هستند که باید نظام اسلامی حفظ شود.

آیت الله عباس کعبی

نسبت حوزههای علمیه و نظام اسلامی:

چند فرض وجود دارد؛

الف ـ جدا انگاری؛ کسانی که این عقیده را دارند، به چند چیز معقدند که البته همه‎ی اعتقاداتشان را به راحتی می‎توان پاسخ داد؛ 1ـ‌ حوزههای علمیه عقبه تاریخی دارند اما حکومتها میآیند و میروند! پاسخ: حوزه مولود انقلاب است، بنابر این حوزه نمیتواند خود را بی تفاوت بداند. حوزهها باید زیرساختهای این انقلاب را فراهم کند. 2ـ استصحاب حالت گذشته؛ همان طور که در گذشته حکومتی نبوده، لازم نیست که حکومتی وجود داشته باشد! پاسخ: تحول اجتناب ناپذیر است. انقلاب صورت گرفته است. 3ـ لزوم حفظ میراث حوزهها؛ اگر با نظام ارتباط داشته باشیم، آبرو و اعتبار روحانیت کم میشود! پاسخ: اولا: این که انسان یک گوشه ای بنشیند و مورد احترام باشد، یعنی بی خاصیتی. ثانیا: اگر نظام اسلامی برود، میراث حوزهها از بین میرود. به برکت انقلاب، اسلام ظرفیتهای بین المللی پیدا کرده، نباید آنها را از دست بدهیم. ثالثا: حضور در این عرصه، نوعی جهاد است. و این جهاد باعث آبروی روحانیت است. 4ـ‌ متغیر بودن سیاستهای حکومتها و ضربه خوردن حوزهها! پاسخ: حمایت و ارتباط حوزهها با نظام، از نوع امر به معروف و نهی از منکر در حرکت انقلاب است. تمام این حرکتها باید همراه با استقلال حوزههای علمیه باشد. حوزههای علمیه نباید خود را خرج دعواهای سیاسی کنند. منظور این است که حوزههای علمیه باید پیرو مسیر ولایت فقیه باشند. ولی فقیه نیز اقتدار حوزهها را میخواهد.

ب ـ یکسان انگاری. کارکرد حوزههای علمیه : تبیین جامع اسلام، هدایت مردم و اجرای احکام الهی. این فرض به چن دلیل رد میشود؛ اولا: دولتها وظیفه ی اجرای احکام را دارند، اما اجرای احکام تنها بخشی از وظایف حوزه است؛ بنا بر این نمیتوان حوزه و نظام اسلامی را یکسان دانست. ثانیا: حوزههای علمیه یک نهاد عمومی غیر دولتی هستند. ثالثا: حوزهها نباید دولتی باشند، بلکه دولتها باید حوزوی و دینی باشند. یعنی دولتها باید بر اساس دین باشند.

حال که این دو دیدگاه رد شد، پس دیدگاه درست چیست؟

ج ـ  استقلال حوزهها؛ به معنای استقلال همراه با همکاری در زمینههای نرم افزاری، نظریه پردازی، تولید علم، در آموزش و پرورش، صدا و سیما.

آیت الله عباس کعبی

تأثیر حوزههای علمیه بر نظام اسلامی و بالعکس:

تأثیرات حوزههای علمیه بر نظام:

اولا: مولد این نظام بودند. ثانیا: حفظ اسلامیت نظام؛ تحکیم دین داری مردم،‌ قوانین دینی و فقهی، امر به معروف و نهی از منکر، مشروعیت بخشی به نظام اسلامی، طراحی فکری نظامات اسلامی، ثالثا: حفظ مرددم در صحنه؛ بیانات در راستای مشروعیت نظام، تلاش برای تقویت وحدت بر پایه دین، تحکیم اخوت و برادری، تحکیم بنیان خانواده.

نکته ای را از روی مطالعه و تجربه می گویم، هر جا پیشرفتی را ملاحظه میکنید ردپای یک روحانی موفق را میبینید و هر جا ضعفی را میبینید، خلاء یک روحانی موفق را احساس میکنید.

تأثیرات نظام بر حوزههای علمیه:

تأثیرات اقتضایی: اولا: تأثیرات توسعهای ثانیا: رشد کمی و کیفی ثانیا: باز شدن و ایجاد عرصههای جدید؛ تحقیق و نظریه پردازی ثالثا: حضور هدفمند در عرصههای بین الملل

تأثیرات محیطی: رقیبانی در برابر حوزههای علمیه ایجاد شده اند؛ دشمنان خارجی، روشنفکران، فرقهها و مکتبهای انحرافی،

روحانیت بدلی: اینکه عده‎ای از روحانیت در برابر جریان اسلام ناب محمدی که رهبری آن در دست امام خمینی و حضرت آیت الله خامنه ای است، قرار میگیرند. آقایانی که در لندن نشسته اند، تمام مقدسات آنها قمه زنی و لعن و نفرین است.

تأثیرات درونی حوزه: شکل گیری درسها اخلاق متناسب با انقلاب اسلامی، کرسیهای آزاد اندیشی و نظریه پردازی و ... .

پایان بخش صحبتها خاطره ای است از شهید محمدباقر صدر. آقای خطیب برای من تعریف میکردند که من خدمت آیت الله صدر رسیدم. دیدم که ایشان خیلی خوشحال هستند و دارند دو دست خود را از خوشحالی به هم میکشند. ایشان گفتند: به من خبر دادند که امام و یارانش دارند پیروز میشوند، دارد آخرین استخوانها نظام شاهنشاهی فرو میریزد. اگر انقلاب اسلامی ایران به پیروزی برسد، آروزی انبیا برآورده میشود. من این ماجرا را برای آقای شاهرودی تعریف کردم، ایشان گفتند بگذار تا من ادامه خاطره را هم برایت بگویم. ایشان فرمودند: بعد از آن ماجرا، آقای صدر به کلاس درس رفتند و فرمودند: بعد از پیروزی انقلاب ایران کسی حق ندارد مرجعیت مرا تبلیغ کند. بعد هم آ جمله معروف را فرمودند: ذوبوا فی الخمینی ... ؛ در امام خمینی ذوب شوید، همان طور که او در اسلام ذوب شد.

آیت الله عباس کعبی

حاشیه اسلیمی

سومین نشست همایش "تبیین نسبت حوزه و انقلاب"

بررسی تأثیرات و خدمات متقابل حوزه و انقلاب

آیت الله شیخ عباس کعبی

دریافت فایل صوتی باحجم 17 مگابایت

سیر و سلوک قرآنی | شاه کلید روح ایمان

شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۲۷ ق.ظ
وب سایت گفتمان برتر

شاه کلیدِ روحِ ایمان

خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 17 بهمن ماه 1392

یادی از مرحوم ملا هادی سبزواری

در جلسه پیش اشاره شد که برخی از اشعار، حکمت اند. از آن جمله ساقی نامه ملا هادی سبزواری حکیم و عالم ربانی است که دارای درجات ملکوتی و مرتبه کمال و فنا بوده است. ایشان در راه بازگشت از مکه به کرمان می رسند  و با آن درجات علمی،  سالی به خدمت در مدرسه علمیه ای مشغول بودند. یک بار که مدرّس آنجاکتاب خود ایشان را به غلط تدریس می کرده، غیر مستقیم به او تذکر می دهد و مدرسه را برای همیشه ترک می کند. البته او این مدت را تحت دستوری به خدمت مشغول بوده و این امور را نمی شود سر خود انجام داد. اینان حقیقت را تنها در یک چیز می دیدند و آن چیزی نبود جز درک حق تعالی.

تمرینی برای تفکر

واضح است که همه ما هر آنچه را داریم، 100 سال دیگر نداریم. با این حساب او قرار باشد همه ما فردا بمیریم، چه در درون داریم تا با خود ببریم. چرا که بیرونی ها همه زائل می شوند و درونی ها می ماند. هر آنچه به عنوان داریی به آن نگاه می کنیم، اغلب در بیرون ماست. مرحوم مجلسی(ره) با آن همه تألیفات دینی پس از مرگ به خواب کسی می آیند و می گویند: هیچ کدام اینها دست مرا نگرفت.

سرمایه ما آن چیزهایی است که در درون حاصل شده است. خداوند این قدرت را به ما داده که سرمایه دار ترین موجود عالم بشویم. اهل حقیقت در می یافتند که آیا الآن وقت درس و تدریس است یا جارو کشیدن در یک مدرسه.

عزیزان، سروران، گِرد آمدن ما در اینجا برای صرف گفتگو و شنیدن نیست. استاد ما می فرمود: مرحوم قاضی قریب 100 شاگرد داشتکه خیلی از آنها به جایی نرسیدند، چراکه تنها می آمدند و می شنیدند و می رفتند.

تمام عالَم، پند و موعظه می شنوند، ولی چرا این وضع در جهان حاکم است. اینها باید تمرین فکری و عملی شود.

تمرینی دیگر

شب، قبل از خواب، با هر فعالیت در هر سطحی هستید، تصور کنید که به دلیل یک تصادف، دست و پایتان، فلج شود و حتی زبان هم از کار بیفتد. در این حال چقدر از زندگی لذت می بری؟ از چه لذت می بری؟ اگر با این فرض ببینی که هیچ برای لذت بردن نداری یعنی همه دارایی هایت، بیرونی بوده است. فراموش نکنیم که رشد ما تابعِ کارهای درونی ماست. می توان با دست و پا و زبان از کار افتاده، آن به آن رشد کرد. سخت است اما می شود. بزرگترین معجزه همین آدم شدن است. در فضایی که کسی برای خود  و رشد درونی اش برنامه ندارد، برنامه داشتن و کار کردن، معجزه است. به همان میزان که کشش های بیرون بیشتر می شود، ما باید دقیق تر حرکت کنیم.

ملاهادی سبزواری از این افراد بود. او زمانی کشاورزی می کرد. عادتش این بود که بعد از برداشت محصول، چند روزی گندم ها را رها می گذاشت و سپس جمعشان می کرد و می گفت: بگذار مورچه ها و پرندگان هم سهم خودشان را بردارند.

حضرت موسی علیه السلام نیز قبل از پیامبری اش، چوپانی می کرد. روزی بره ای ار گله جدا شد. هر چه حضرت به دنبالش رفتند او سریع تر می دوید و دور تر می شد. وقتی حضرت نفس زنان و خیس عرق به او رسیدند و گرفتندش به جای تندی با او نوازشش کردند و فرمودند: اگر به من رحم نمی کنی به خودت رحم کن. نمی گویی گرگ تو را می خورد؟   همانگاه خطاب آمد که این فرد به درد پیغمبری می خورد.  البته فقط همین کار او را لایق پیامبری نکرد. فکر و خُلق و خویش منشأ این رفتار ها بود.

"مِی " در اصطلاح عرفا

مِی یعنی آن چیزی که سالک را از غیر و از خودش می رهاند. از همین روست که گفته اند: تا حق دو قدم بیشتر راه نیست. گام اول را بر سر همه چیز بگذار تا گام دوم را در محضر حق باشی.

ملّا هادی در سه روز آخر عمرش در حالت جذبه به سر می برده و تنها، هنگام اذان چشم هایش را باز می کرده است. رفقا! راه رسیدنی است و عده ای این راه را رفته اند.

ادامه بحث محاسبه

دو نکته درباره بلایا:

یک- وسعت دید ما به اندازه ظرفیت وجودی ماست. در تحلیل  قضایا و بلایا، ما در حد توانمان سعی در کشف روابط هستی می کنیم. اما ملکوتیان چه بسا ما را با لبخندی می نگرند. ما مثل مورچه ای هستیم که در میان یک قالی ایستاده و تلاس می کند ابعاد آن را با اتکا به ظواهر مشهودش تخمین بزند. مثلا در ماجرای سر بریدن آن بچه توسط حضرت خضر علیه السلام برای جلوگیری از فساد پدر و مادرش، ما با خود می گوییم اگر اینطور است، اصلا چرا این بچه بدنیا آمد که بخواهد کشته شو. نکته اینجاست که در تحلیل یک قضیه تنها یک بُعد دخیل نیست و چه بسا متغیّر هایی که از دید ما پنهانند.

از طرفی نباید با معیاری سطحی اینطور قضاوت کنیم که کمی و زیادی  بلا نشانگر خوبی و بدی افراد است. در این عالم محاسبات حکیمانه و فراوانی هست که برای علم به همه آنها نیازمند علمی نا متناهی هستیم.

دو- بلا در تمام حالات، خیر است. اصلا کسی که ظرفیت خیر را ندارد بلا به سراغش نمی آید. بلا برای هر کسی به یک نحوه می آید. انبیا که از بزرگترین بلاکش های این عالمند دچار این ابتلا می شدند که مردم را با تمام وجود دعوت به خیر می کردند و آنها با تمام وجود به آنها پشت می کردند. نکته اینجاست که با تحمل بلایا در نفس، سعه ایجاد می شود. حضرت استاد حسن زاده آملی می فرمودند: نشده است که کسی زجرم بدهد و بعد آن فتحی حاصل نشود.

بچه ای که درکوچه کتک خورده، بیشتر مورد رحم پدر و مادر است.

خلق را با تو همی بدخو کند      تا تو را چهره، از آنسو کند

البته حساب رسول خدا دیگر توسعه وجودی نیست که در این مقال بحث از آن نمی گنجد. خلاصه اینکه بهیچ عنوان قضاوت در این امور جایز نیست. قضاوت نیاز به احاطه باطنی دارد.

یک تکه مِس چه بسا ارزش چندانی نداشته باشد. همین اگر کمی چکش بخورد با ارزش تر می شود و به میزان تحمل چکش هایی که در اصل برای زینت دادن او هستند، ارزشش بالا می رود. به شرطی که اولاً مس باشد و ثانیا تحمل کند. از آنطرف باید چکش بیاید و از اینطرف ما باید خودمان را مِس کنیم. انسان اگر قیمت بلا را بفهمد، هیچ گاه در برابر آن نمی شکند.

درجات اعتلاء نفس

در بحث اهمیت محاسبه، برای شناخت اجمالی شیء مورد محاسبه که همان نفس ما باشد، در جلسات گذشته درکات انحطاط نفس را برشمردیم. در جلسه گذشته از درجات عروج نفس، در ابتدا به نفس لوّامه اشاره کردیم.

درجه دوم؛ نفس مؤمنه

گاهی پیش می آید که حال خوشی داریم ولی شیطان خیلی راحت می آید و آن را از کفمان می برد. حال خوشف زمینه ساز حرکت بیشتر است، ولی مثل ماهی است و به سختی می توان نگهش داشت. باید دودستی به آن چسبید وگرنه می رود. گاهی حال خوش زیارت با یک برخورد در بازار می پرد.

مرحوم علامه طهرانی می فرمودند: "بعد از جلسه سرتان را پایین بیندازید و به خانه بروید و سریع بخوابید." این جلسات برای رشد است، نه کاغذ پر کردن. علمی که در کاغذ ها باشد، دزد می برد. درجات نفس باید در درون حاصل شود نه در ذهن و حافظه.

با این تفاسیر، اگر کسی توجه کرد که در هنگام وسوسه شیطان با آن مقابله کرد و اگر از دستش در رفت، سریعا توبه جدی کند به حالت بالاتری دست می یابد که آن را نفس مؤمنه می گویند. روایات به ما می گویند که این مرتبه همان روح ایمان است. در آیه آخر سوره مبارکه مجادله می خوانیم: لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ أُولئِکَ وَ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

گروهى را که به خدا و روز قیامت ایمان دارند، نمى‏یابى که با کسانى که با خدا و پیامبرش دشمنى و مخالفت دارند، دوستى برقرار کنند، گرچه پدرانشان یا فرزاندانشان یا برادرانشان یا خویشانشان باشند. اینانند که خدا ایمان را در دل‏هایشان ثابت و پایدار کرده، و به روحى از جانب خود نیرومندشان ساخته، و آنان را به بهشت‏هایى که از زیر [درختان‏] آن نهرها جارى است درمى‏آورد، در آنجا جاودانه‏اند، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند. اینان حزب خدا هستند، آگاه باش که بى‏تردید حزب خدا همان رستگارانند.

این آیه نکات فراوانی دارد که از آن جمله:

    * خطاب آیه با کسانی است که به ایمان التزام دارند و ازین رو خداوند، ایمان را در وجودشان ثبت می کند.

    * شاه کلید این ثبت ایمان نیز در آیه آمده است. می فرماید باید هیچ چیزی در نظرت محبوب تر از خدا نباشد حتی اگر نزدیکانت باشند. اگر این مقدار تعهد داشته باشد و از خود بگذرد، دیگر ملاک نفرت و محبت در وجودش خدا می شود، نه خودش. اگر این کار را کرد کَتَبَ فی‏ قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ و أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ.

    * اگر در کارهایمان تأیید روحانی الهی نداریم، پس باید در حصول مقدمات آن که ذکر شد تلاش کنیم.

خَلط بین جهات تکوینی و واقعی

در جلسه پیش در مسئله خلود در جهنم ادکی گفتگو کردیم. کسی که در دلش عناد نداشته باشد، در عذاب مخلّد نیست. چراکه عناد و استکبار، بدترین جهل ها هستند. شیطان از این دسته است و باید گفت، این دسته در برابر کل نظام انسانی قلیلند.

حالا سوال اینجاست وظیفه و تکلیف ما نسبت به اینهایی که در نهایت به بهشت می روند و در این عالم جانی و فاسدند چیست؟ اینها هیچ کدام تکلیف ما را ساقط نمی کنند و ما باید در صورت تاثیر و تحقق شرایط، در تمام سطوح امر به معروف و نهی از منکر وارد شویم.

 پیامبر فرمودند: حمزه و قاتلش، هر دو در بهشتند. چراکه آن غلام در نهایت توبه کرد. حالا با فرضِ علم به این قضیه به نظر شما اگر ما در آن جنگ با آن فرد در جبهه مقابل، مواجه می شدیم، وظیفه ما چه بود. قطعا باید در مقابل او می کردیم و اگر قبل توبه اش او را پس از قتل حضرت حمزه می کشتیم، او به جهنم می رفت. مرگ در عموم موارد یعنی او قابلیت تغییر ندارد.

مثل اعلای آن، امیر المومنین است. ایشان در جنگ ها، انتخابی می کشتند و با چشم باطن بین اگر ذریه صالحی در نطفه فرد مقابل می دیدند، او را نمی کشتند. حال، وظیفه ما که چنین چشمی نداریم چیست؟ ما باید با حکم به ظاهر بجنگیم. البته فراموش نشود که اگر ما نمی بینیم، خدا کور نیست و آن فردی را که باید بمیرد در تیر رس ما قرار می دهد. چه بسا کسانی که در نهایت به بهشت می روند ولی به دست دوستان خدا کشته می شوند. چه بسا کسی که ما حکم به فسق او می دهیم اگر حق بر او آشکار شود ویقین کند، چشم بسته تن به حکم امام معصوم بدهد. مسئله، مسئله درون هاست. خداوند قلبی را که توحید در آن وارد شده، برای همیشه نمی سوزاند.

در این میان مانباید جهات تکوینی و جهات حقیقی و واقعی را با هم خلط کنیم. یک منافق در قبرستان مسلمانان دفن می شود با اینکه از هر کافری بدتر است. چرا؟ چونکه ما مأمور به ظواهریم و نظام، نظام ظواهر است.

کدام علم برای عمل، حُجّیت آور است؟

نویسنده کتاب شهید جاوید درباره حرکت سید الشهدا چنین تحلیل می کند که ایشان نمی دانسته اند که چه مسائلی در کربلا پیش می آید، وگرنه به کوفه رفتن خودکشی می بود. مرحوم علامه طباطبایی سعی زیادی کردند تا حاقّ مسئله را برای ایشان جا بیندازند اما نشد، زیرا حرف جدید و عمیق با یکی دو بار شنیدن جا نمی افتد. چه بسا که بار ها باید نقد و بررسی شود تا به حقیقت امر دست یافته شود.

پاسخ این است که ما 3 نوع علم داریم:

اول؛ علمِ مادون حجّیت است. حجیّت یعنی ملاک و مبنای تصمیم گیری. ازاین نوع علوم خواب ها وبه دل افتادن هاست. آن به دل افتادنی ملاک است که به دل صافی نوری بتابد وگرنه باید حدّ خود را دانست.

دوم؛ علمی که حجت آور است. یعنی همان که با عل ظاهری و نقل صحیح ظاهری حاصل می شود و یا با قرائنی که جایگزین آنهاست که یقین حاصل نمی کند ولی اطمینان ، آری.

سوم؛ علوم مافوق حجّیت است. در باب این این علوم کمتر بحث شده است و عدم آشنایی با مختصات آنها مشکلاتی را پدید اورده است. علم ما فوق حجیّت، مبنا و ملاک عمل نیست، مگر آنکه وظیفه و تکلیفی از سوی خدا صادر شده باشد.

در آیه 94 سوره توبه آمده: وَ سَیرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ ...‏

قطعا خدا و پیامبرش اعمال شما را خواهند دید.

سین در اینجا یعنی قطعا. حالا با این علم قطعی رسول الله، ایشان می فرمایند: من در دادگاه بین شما بر اساس دلایل ظاهری حکم می کند، هر چند می دانم که مجرم کیست. مبادا بگویید رسول خدا حکم به برائت ما کرد که جایتان در جهنم خواهد بود.

آن علم ملکوتی اصلا ملاک عمل نباید باشد.

 در آیه آخر سوره مجادله که قبل تر ذکر شد، نکته دیگری هست که می گوید امتحان های سخت درست سر بزنگاه ها سر می رسند. آنجا که امر خدا با امر باطنی تضاد دارد چه می منیم. این امتخان ماست. برای انبیا انجایی بزنگاه است که امر خدا باعقل ظاهری در تضاد است؛ مثل امر به سر بریدن فرزند. همه ما دچار این امتحانات میشویم و آنان که موفق به گذرندن آن می شوند ، به عضویت تیم خدا در می آیند، یعنی می شوند حزب الله. اینها هوسی جز خدا ندارند. کسی که برای خدا دوست بدارد وبرای خدا کینه بدارد و برای خدا عطا کند همو از کسانی است که ایمانش کامل شده است.

البته امتحان های الهی همیشه یک جور نیست ولی اگر نیت خالص باشد خدا نمی گذارد انسان شکست بخورد. مثل آن پدر و مادر که بعد از سر بریدن فرزندشان بدست حضرت خضر علیه السلام خداوند به آنها دختری عنایت کرد که 70 پیغمبر از نسل او زاده شدند.

علی عله السلام می فرمایند: به حقیقت ایمان نمی رسد مگر کسیکه ملاک حبّ و بغضش خدا باشد.

پس طبق آیه و روایت از امیر المؤمنین، شاه کلید رسیدن به نفس مؤمنه همین حبّ و بغض برای خداست.

الحمد لله رب العالمین

حاشیه اسلیمی

جلسه ی سیر و سلوک قرآنی مورخ 17 بهمن ماه 1392
با موضوع

شاه کلید روح ایمان

دریافت فایل صوتی با حجم 10 مگابایت

***
جلسه ی سیر و سلوک قرآنی مورخ 3 بهمن ماه 1392
با موضوع

پله های انحطاط نفس

دریافت فایل صوتی با حجم 10 مگابایت


در این زمینه بخوانید:

- سیر و سلوک قرآنی | پله های انحطاط نفس

- سیر و سلوک قرآنی | مسافر بینهایت همیشه بیدار است...

- سیر و سلوک قرآنی | تنها یکبار زندگی میکنیم...

- سیر و سلوک قرآنی | هنر دین، جمع بین همه ی قوا با مرکزیت عاقله

نشست دوم | حوزه ی انقلابی و نهضت های حوزوی + صوت

چهارشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۲۳ ب.ظ
وب سایت گفتمان برتر

هوالعلیم

 

دومین نشست از سلسله نشست های تبیین نسبت حوزه و انقلاب در مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو برگزار شد.


جریانشناسی نهضت های مرجعیت شیعی

در این جلسه که ظهر امروز چهارشنبه 16 بهمن 1392 برگزار گردید حجت الاسلام دکتر احمد رهدار مدیر مؤسسه فتوح اندیشه با موضوع "جریانشناسی نهضت های مرجعیت شیعی" ایراد سخن فرمودند.

گفتمان برتر بصورت اختصاصی فایل صوتی و متن این جلسه را منتشر میکند.

حجت الاسلام رهدار در دومین نشست تبیین نسبت حوزه و انقلاب؛

با حضرت امام و الگوی ولایت فقیه از همهی مکتب ها عبور کردیم و رد شدیم

اساسا در تاریخ ما ایرانیان، هیچ نهضتی بدون رهبری روحانیت نداریم. شاید نهضت محمدتقی پسیان به ذهنتان برسد، که این نهضت هم به دلیل مردمی نبودن و وابستگی به آلمانها شکست خورد. ابتدائا به گونه شناسی نهضتهای عالمان دینی میپردازیم.

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد رهدار

نهضتهای علمی:

دو دسته، رویکرد دفاعی و در برابر شبهات، نهضتهایی که اثباتی هستند.

نمونههایی از رویکرد دفاعی:

در اوایل دوره قاجار هنری مارتین در هندوستان مشغول میشود، فارسی را یاد میگیرد و به ایران مهاجرت میکند و کتابی در نقد پیامبر خاتم با عنوان «میزان الحق» مینویسد. حدود 40 عالم برجسته بر این کتاب نقد مینویسند. هر کدام از این عالمان در گوشهای بودند. چند وقت بعد یک مستشرق میآید و نظرات علما را جمع می‎کند و حاشیه‎ای میزند که به جایی نمیرسد. آن حرکت علما را باید یک نهضت علمی دانست.

حالا ببینید! کتاب آیات شیطانی نوشته میشود. تا کنون حتی یک عالم برجسته بر این کتاب نقدی نزده است!

حدود 70 سال قبل در عراق آقایی یک شبهه چند قسمتی به شیعه وارد میکند. در بخشی از این شبهه میگوید: بیشتر کتابهایی که در تاریخ اسلام نوشته شده، کار اهل تسنن بوده و شیعه اهل تألیف نبوده است. علامه آقا بزرگ طهرانی آمد و فهرست کتب شیعی را نوشت و سی جلد شد. علامه امینی در پاسخ به بخش دیگر این شبهه، الغدیر را نوشت. بخش سوم را هم علامه عسگری پاسخ داد، با کتاب عبدالله ابن صبا. این هم یک نهضت علمی است.

در دوره رضاشاه، درست در زمانی که علمای شیعه خلع لباس میشوند، جریانهایی به نام دین اجازه فعالیت مییابند. شبهههای سنگین به شیعه وارد میکنند. مرحوم حاج شیخ سراج انصاری جریانی را به راه میاندازد و پاسخ شبهاتی را میدهد که به شیعه وارد میشود و روز به روز در حال افزایش است.

نمونههایی از رویکرد اثباتی:

حرکت علامه وحید بهبهانی در دهههای قبل از روی کار آمدن قاجار در مقابل حرکت انحرافی اخباریون را بزرگترین حرکت علمی اثباتی باید دانست.

در زمانهی ما مؤسسه تحقیقاتی امام خمینی زیر نظر آیت الله مصباح. اینکه یک عالِم چندین سال گوشهای می‎نشیند و فکر کند و مؤسسهای ایجاد میکند که در عرصههای مختلف دین را سرایت میدهد.

به نظر من منیرالدین هاشمی، موسس فرهنگستان علوم، نیز انقلابی ایجاد کرده که متأسفانه در نقد این مجموعه برخورد سیاسی و سلیقهای صورت می‎گیرد.

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد رهدار

نهضتهای تبلیغی:

حرکت سیدجمال الدین اسدآبادی؛ تفکر ایشان را تأیید نمیکنم. در واقع تفکر ایشان را باید نوعی انحراف دانست. اما به لحاظ تبلیغی ایشان را موفق میبینم و مشعلدار میدانم. اینکه ایشان جهاد بکند و به هند، پاکستان و ... حتی آمریکا برود، مسألهسازی کند، عقب ماندگی اسلام، طرح وحدت جهان اسلام و ... را مطرح کند. در مقیاس ایشان شاید کسی را نتوان نام برد.

جریان جامعهالمصطفی به ظاهر یک دانشگاه است، اما دانشجویان این مجموعه از 100 کشور، با اهداف تبلیغی جذب میشوند. من حاصل این کار را در سفرهای خارجی که داشتم دیدهام. حدود 80 کالج و 500 مجموعه مرتبط با جامعه المصطفی هستند. کافی است این مجموعه چند سال تعطیل شود تا تأثیر آن را ببینیم.

ما آخوند هستیم؛ با رسالتهایی عام! عالمان گذشته برای مردم پل ساختند، مدرسه ساختند و... . این حرف دکتر شریعتی درست است: «دینی که نتواند دنیای مرا آباد کند، آخرت مرا نمیتواند آباد کند.» وقتی شهید مطهری داستان راستان را نوشتند، به ایشان گفتند که شما لازم نیست چنین کتابی را بنویسید، کسان دیگری هستند که بنویسند. ایشان گفتند من را چه حساب کردید. من باید از دین جامعه محافظت کنم. نیاز مردم و جامعه وقتی به داستان است، باید داستان بنویسم.

نهضتهای اقتصادی:

عالمانی داریم که پشت یک مجموعه و شرکت اقتصادی میآیند با هدف حمایت از تولید داخلی و قطع ید بیگانگان! حدود 40 مرجع برای مصرف کالاهای این شرکت فتوا میدهند. این در طول تاریخ بیسابقه است. به شاه نامه میزنند که ما متعهد میشویم از کالاهای این شرکت مصرف کنیم، کسانی که از این کالاها استفاده نمیکنند صیغه عقدشان را نخوانیم و ... .

حالا این کار و جریان را با دورهی خودمان مقایسه کنیم؛ رهبری معظم از حمایت از تولید داخلی سخن میگویند، امّا حتی یک نفر از مراجع به پشتیبانی ایشان بلند نمیشود و فتوا نمیدهد. این آقایان باید در پیشگاه تاریخ پاسخ بدهند!

سید محمدتقی خوانساری در مورد ملی شدن صنعت نفت بیانیه صادر میکنند. این بیانیه در کنار بیانیههای مجتهدین دیگر باعث میشود که آیت الله کاشانی وارد کار شود. در این بیانیه‎ها صراحتا می‎گویند: همین که آیت الله کاشانی هستند، ما اطمینان داریم که جریان ملی شدن صنعت نفت، یک جریان اسلامی است.

حرکت امام موسی صدر در لبنان؛ وقتی ایشان زعامت شیعه در لبنان را به عهده میگیرد، لبنان در اوج فساد است. دختران جوان بیکار، یک پای این فساد هستند. ایشان در این شرایط میرود و در کنار زعامت، فعالیتهای اقتصادی را به راه میاندازد. در لبنان دانشگاهی ایجاد کردند که توانایی فعالیت‎های اقتصادی را به دانش‎پژویان خود می‎دهد. مسئول این مجموعه میگوید: ما خانم‎های بی‎حجاب را نیز می‎پذیریم. اما کار به جایی رسیده که پس از ده سال، تمام خروجیهای ما محجّبه هستند.

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد رهدار

نهضتهای پنهانی:

حرکت شیخ عبدالکریم یزدی؛ ایشان حوزه علمیه قم را راه میاندازد با رویکردی ظاهرا غیر سیاسی، در دورهای که رضا شاه ملعون در پی این چنین افرادی است. همین حوزه علمیه، امام خمینی و شهید مطهری را پرورش میدهد.

علامه طباطبایی در همین بستر رشد میکند. کار به جایی میرسد که بعضی ساده اندیشان ایشان را ضد انقلاب میدانند؛ چرا؟ چون ایشان یک بار هم در جریان انقلاب توسط ساواک دستگیر نشده! مگر میشود ایشان را ضد انقلاب دانست؟! در زمانی که شبهات فلسفی مارکسیستی وجود دارد، ایشان دست به نوشتن تفسیر المیزان میزند. خروجی این نهضت علامه طباطبایی میشود جریان تفسیر تسنیم، میشود جریان مؤسسه امام خمینی و ... .

نهضت آیت الله خویی در حوزه نجف نیز به همین وجه است. شاگردپروری این نهضت، بسیار پربرکت است. متأسفانه توسط جریان باطل انجمن حجتیه از ایشان تفسیرهای غلطی ارائه شده، مبنی بر این که ایشان ضد انقلاب است و با انقلاب مخالف است. من به واسطهی دو پایاننامهای که در قم نوشته شد، به اسنادی دست یافتم که نشان میدهد در دوران جنگ تحمیلی حضرت امام اجازه ندادند از سهم امام برای تهیه اسلحه استفاده شود، اما آیت الله خویی این اجازه را دادند و بخشی از اسلحه مورد نیاز ما از همین طریق مهیا شد. تمام این حرف ها باعث نشود که بگوییم آقای خویی مثل امام خمینی بودند. خیر! امام خمینی چیزی دیگر است. ما با حضرت امام و الگوی ولایت فقیه از همهی مکتب ها عبور کردیم و رد شدیم، کیلومترها رد شدیم! امام به ما یاد داد که اگر مجتهد هم هستیم، نباید در کنج کتابخانه باشیم! بله، حرکت آیت الله خویی عظیم است؛ اما از آنجا که ما امام و انقلاب اسلامی را دیده‎ایم، نمیتوانیم دیگران به حساب بیاوریم!

نهضتهای حماسی:

این نهضت خودش دو دسته است: 1ـ دستهای که مسأله محور است و مثلا در برابر یک قرارداد شکل میگیرد؛ نهضت میرزای شیرازی، نهضت در برابر فراماسونری و ...  2ـ دسته ای که به دنبال شکل گیری حکومت هستند؛ نهضت مشروطه و نهضت حضرت امام.

برجسته ترین نهضت در این مجموعه نهضتها، نهضت امام خمینی است، که همه چیز را متحول کرد.

در جمع بندی باید بگوییم که علمای دین در طول تاریخ اقدام کردند، اما اگر به سرانجام و تشکیل حکومت نرسیدند، به این علت بود که ظریفیتش وجود نداشت. امام خمینی در سر سفره عالمان دیگر این انقلاب را شکل داد. مگر میشود امام خمینی از تجربه عالمان دیگر استفاده نکند و این انقلاب را به پا کند. حضرت امام روی دوش پرورش یافتگان مکتب آیت الله بروجردی این انقلاب را به پا کردند. امام در تداوم یک سلسه است و همین است که با رفتن ایشان جریان ادامه یافت و قطع نشد. به قول حضرت آقا انقلاب اسلامی موقف ماست و هدف ما نیست ما باید به تمدن اسلامی برسیم.

حاشیه اسلیمی

دومین نشست همایش "تبیین نسبت حوزه و انقلاب"

جریانشناسی نهضت های مرجعیت شیعی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد رهدار

دریافت فایل صوتی باحجم 13 مگابایت

***

پرسش و پاسخ

دریافت فایل صوتی با حجم 9 مگابایت


نشست اول | فلسفه سیاسی اسلام

سه شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۲، ۰۴:۴۵ ب.ظ

وب سایت گفتمان برتر


اولین نشست از سلسله نشست های تبیین نسبت حوزه و انقلاب، ظهر امروز در مدرسه علمیه عباسقلی خان برگزار گردید.

فلسفه سیاسی اسلام

در این جلسه که با حضور چشمگیر طلاب حوزه علمیه خراسان برگزار گردید،حجت الاسلام واسطی معاون پژوهشی مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام، فلسفه سیاسی اسلام و ساختار اعمال قدرت براساس نگرس اسلام را تبیین کردند.

هم اکنون وبگاه گفتمان برتر، بصورت اختصاصی فایل صوتی و خلاصه متن این جلسه را منتشر میکند.

حاشیه اسلیمی

حجت الاسلام و المسلمین واسطی در اولین نشست تبیین حوزه و انقلاب؛

بر اساس نظریه ولایت فقیه، تمام قوا در وجود ولی فقیه قرار گرفته است

بحث پیرامون محورهای فلسفه سیاسی اسلام است در مباحث فلسفه سیاسی در سه محور؛ هویت سیاست، سازههای سیاست، فرآیندهای سیاست بحث و گفتگو صورت می‌پذیرد.

حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحمید واسطی


هویت سیاست:

سیاست یعنی: برنامهریزی برای مدیریت کلان اجتماعی. اگر کسی بگوید من با سیاست کاری ندارم، یعنی برایم مهم نیست که جامعه ی من چگونه باشد، رسانه من چگونه باشد، نظام آموزشی من چگونه باشد و ... .

آنهایی که خود را از سیاست کنار می کشند، غالبا از بداخلاقیهای سیاسی نفرت دارند. مسلمان و به خصوص یک طلبه نمی تواند خود را از سیاست به معنای تلاش برای بهینه‌سازی برنامه‌ها و مدیریت کلان اجتماع کنار بکشد.


سازه‎های سیاست:

عقل بشر به جایی رسیده که در مورد ضرورت تشکیل حکومت بحثی ندارد. بحث در مورد این است که چه کسی و با چه برنامهای میخواهد بر آنها حکومت کند. هر جامعهای به دنبال پاسخ این سؤالات است: مشروعیت حاکم، منبع قانون و حیطه اختیارات حاکم. اگر سیاست مدیریت کلان است، عناصر و متغیرهای اصلی آن چیست؟

چهار عنصرِ «سرزمین، جمعیت، قانون و دولت» عناصر اصلی در فرآیندهای سیاسی هستند. نوع سیاست تابعی است از خصوصیات سرزمین، جمعیت، قانون و حاکمیت (دولت).

عدهای در سرزمینی با خصوصیات مشترکی که باعث تشکیل اجتماع شده، حرکت می‌کنند؛ این حرکت طبق برنامه‌ای توافق شده است، آن برنامه قانون استو حاکمیت است که این قانون را اجرا می کند.

فرآیندهای سیاست:

هویت ملی:هویت ملی بر اساس نظر اسلام، هویت فکری است؛ در اسلام تقسیم سرزمین‌ها و افراد به دو فضای «دارالکفر و دارالاسلام» انجام می‌شود ؛ نه به واسطهی میزان درآمد و نه به واسطهی طبقهی اجتماعی یا سرزمین یا زبان یا نژاد.

اهمیت این هویت مشترک در چیست؟ فرض کنید که کشورهای اسلامی مرزهای فرضی خود را بردارند. تاریخ مشترک، پول مشترک، قوانین قضایی و مدنی مشترک، زبان مشترک و رسانهی مشترک داشته باشند. اگر این کارها صورت گیرد، چه قدرت عظیمی برای امت واحدهی اسلامی ایجاد می شود. استکبار هم بر روی این موضوع رصد دارد و برای جلوگیری از این امر، به شدت اقدام می‎کند. حضرت مهدی (عج) نیز این کار را خواهند کرد؛ یکپارچه سازی امت اسلامی.


حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحمید واسطی

نوع حکومت اسلامی:

نوع حکومت، تابعی از قوای حکومتی است. بر اساس نظریه ولایت فقیه، تمام قوا در وجود ولی فقیه قرار گرفته است. مدل حکومت متمرکز است، نه حکومت با مدل تفکیک قوا.

در فلسفه سیاسی اسلام رؤسای قوا، معاونین ولی فقیه هستند که منصوب ایشان هستند تا ولی فقیه رؤسای قوا را تنفیذ نکند، رسمیت نمییابند. حکومت فعلی ترکیبی از تفکیک قوا و حکومت متمرکز است. در قانون اساسی اول، ولی فقیه اختیار انحلال مجلس را داشت و با متمم قانون اساسی این اختیار از ولی فقیه سلب شد. امیدواریم روزی این اختیاررا به ولی فقیه بازگردانند.

 انسان ها آزادند، می توانند اختیار خود را عملی کنند. اما آیا می شود هر کسی، هر کار را که خواست عملی کند؟! وجود محدودیت در آزادی مطلق را عقلاء بشر پذیرفته‌اند؛ سخن در منشاء تعریف این محدودیت‌هاست.

در اسلام، این محدودیتها را خداوند تعیین میکند. واجبات و محرمات تعیینکننده‎ی حداقل این حدود هستند. در اسلام عالمترین فرد به أمرالله حکومت را در دست میگیرد. او نظر خدا را استخراج میکند و در تطبیقش تشخیص خود را عملی میکند لذا حیطه اختیارات ولی‌فقیه در چهارچوب شرع است.

حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحمید واسطی

مشروعیت رهبر:

مشروعیت تابع علم و آگهی است. علم و آگهی برتر، علم خدا و تجلی آن در دین است. دین شناس به دنبال کشف نظر خداوند در امور مختلف زندگی است.

فرد دین شناسی را که بتواند با روش موجّه نظر خداوند را استخراج کند از کجا تشخیص بدهیم؟مجلس خبرگان این انتخاب را انجام میدهد؛ افرادی که متخصص این کار هستند. این متخصصین را باید کسانی انتخاب کنند که دستی در این کار دارند.

مردم عمومی یا دارای تخصص‌های دیگر چه کارهاند؟ خداوند این حق را به مردم داده است که فرد تعیین شده توسط خبرگان را بپذیرند یا نپذیرند، لذامشروعیت و مقبولیت دو چیز هستند؛ مشروعیت را خبرگان تشخیص میدهند،امّا مقبولیت را مردم با بیعت نشان میدهند. نفوس باید به سمت ولی فقیه گرایش پیدا کنند. در ابتدای انقلاب اسلامیرأی مردم به جمهوری اسلامی، در واقع بیعت با رهبری بود.

برای این که یک نفر بتواند به عنوان ولایت فقیه انتخاب شودآیا علم و فقاهت کافی است؟ خیر؛ ولی فقیه باید علاوه بر عالم بودن، مهارت حرکت در مسیر توحید و عرفان را داشته باشد. چیزی که نفوس را به سمت خدا حرکت می دهد، عرفان است. عرفان آن چیزی است که حس وجود خدا را در جامعه جاری کند. فرد رشد یافته، خانواده رشد یافته و جامعه رشد یافته، آن است که حس حضور و جریان خدا را در خود داشته باشد. اگر بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی رحمه‌الله‌علیه و مقام معظم رهبری مدظلهآشنای با تهذیب و عرفان نبودند، میتوانستند این حرکت نفوس را ایجاد، مدیریت و ادامه دهند؟!

اولین نشست تبیین نسبت حوزه و انقلاب


 نظارت بر رهبری چگونه است؟

 مجلس خبرگان وظیفه دارد کسی را که شایستگی ولایت دارد کشف کنند، رهبری را به او بسپارند و بر استمرار شاخص‌های مشروعیت در او نظارت کنند. این نظارت، نظارت بر ولیّ نیست، نظارت بر بقاء صفات لازم برای مشروعیت است.

 حیطهی اختیارات ولی فقیه:

اختیارات ولی‌فقیه در حکومت اسلام، جواز دخل و تصرف در کلیه شؤون فردی و اجتماعی است و این جواز در حیطه عمل به شرع تعریف می‌شود. از این حیطه اختیارات، اصطلاحاً «ولایت مطلقه» تعبیر می‌شود.

ولایت مطلقه یک اصطلاح فقهی است، در مقابل ولایت مقیّده.تمام فقها در اینکه حق فقیه تصرف در امور حسبه، قیمومیت و قضاوت است، مشترک هستند. این همان ولایت مقیّده است. ولایتی که به امور اجتماعی کاری ندارد.

برخی از فقها به استناد ادله ولایت‌فقیه، این ولایت را استمرار ولایت معصوم علیه‌السلام می‌دانند لذا قائلند که حیطهی اختیارات فقیه، همان حیطهی اختیارتی است که پیامبر و ائمه علیهم‌السلام در امور فردی و اجتماعی داشتند.

ما که معتقد به ولایت مطلقه فقیه هستیم؛ یعنی ولی فقیه باید در تمام شئون فردی و اجتماعی مورد نیاز جامعه نظر خداوند را استخراج و پیادهسازی میکند.

فرق معصومین با ولی‌فقیه در این است که امام علم تشریع فروع و در نتیجه حق تشریع فروع را دارد، امّا ولی فقیه حق تشریع ندارد بلکه ولی فقیه حق تطبیق شرع بر مصادیق و پاسخ به نیازهای جامعه بر اساس دین را دارد. براین اساس محتمل است که مجتهد یا متخصصی در موضوعی با نظر ولی‌فقیه مخالف باشد لکن شرع اجازه خروج و قیام در برابر فقیه مبسوط الید را به او نمی‌دهد و ناقد موظف است از مکانیزم «النصیحه لائمه العدل» استفاده کند و نقد خود را با ادله ابتدا به رهبر و سپس به خبرگان امت برساند.

ما تا نتوانیم تبعیت کامل از ولی فقیه، علم و عالم کامل را داشته باشیم، آن زمان که امام زمان (عج) ظهور میکنند نیز به طور تام مطیع ایشان نخواهیم بود.

 حاشیه اسلیمی

اولین نشست همایش "تبیین نسبت حوزه و انقلاب"

فلسفه سیاسی اسلام

حجت الاسلام و المسلمین واسطی

دریافت فایل صوتی باحجم 16 مگابایت


در این زمینه بخوانید:
- بازنشر این مطلب در خبرگزاری رسا ، شهر آرا آنلاین ، روزنامه شهرآرا ، رصد
- سلسله نشست های تبیین نسبت حوزه و انقلاب