سیر و سلوک قرآنی | راه کارهای عملی محاسبه نفس
خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 29 خردادماه 1393
مروری بر مفاد آیه محاسبه
گفتگو شد که ماده نَظَر مشاهده ای همراه با دقت است بطوریکه شیطنت های آدمی را هویدا کند، و الّا یادداشت اعمال که شیطنت ها را مشخص نمی کند و اتفاقاً صرف این کار، گاهی غرور هم می آورد. در روایت داریم که نهایت عدل، این است که انسان نسبت به خودش عدالت بورزد و نهایت حیا این است که فرد از خود حیا کند. عدل یعنی هر چیزی جای خودش باشد. آخر همه وجود ما که ظاهر عمل نیست.
مطلب دیگر در باب وَلیَنظُر بود. گفتگو شد که به دو دلیل خطاب فعل جمع به مفرد تبدیل شده است؛ یکی اینکه اهل محاسبه کم است و دیگر اینکه قاضی و متهم در محاسبه یکی است. بحث دیگری که درباره این فعل انجام شد این بود که چرا به جای امر مخاطب از امر غایب استفاده شده است. اول اینکه تا اهل محاسبه نشده ایم لیاقت خطاب خداوندی را نداریم. در ابتدای آیه هم که خطاب آمنوا آمد تشریفاً و تشویقاً بود ولی اگر بخواهیم خطاب پایدار ایمان را از آن خود کنیم باید از اهل محاسبه شویم.
دلیل دومی که برشمرده شد این بود که صیغه غایب بودن فعل می خواهد بگوید فارغ از اینکه چه کسی این حرف را می زند، خود محاسبه فی نفسه برای رشد آدمی لازم است. در خطاب های معمول سه ضلع آمر و مامور و أمر را داریم، اما در این نوع خطاب، آمر حذف می شود و یک ارتباط دو طرفه بین مامور و امر حاصل می شود؛ یعنی این کار یک اثر بالغ و اساسی دارد. هر کسی می فهمد که رشد در هر زمینه ای در گرو حساب و متاب است.
همانطور که جنین در شکم مادرش است ما اآن در جنین دنیا هستیم تا آنکه در قیامت دوباره متولد شویم. ماگر در این دوران مراقبت های ویژه را به عمل نیاوریم و مراعات شرایط آسیب پذیر جنینی را نکنیم یک عمر حسرت و پشیمانی را به دنبال دارد. خصلت زمان های آماده شدن انچنین است که هر چه استعداد حصل کنیم با همان وارد عالم بعدی می شویم: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى: و هر کس از هدایت من [که سبب یاد نمودن از من در همه امور است] روى بگرداند، براى او زندگى تنگ [و سختى] خواهد بود، و روز قیامت او را نابینا محشور مىکنیم(طه/124) این شخص ظاهراً غرق در امکانات است اما همچنان در فشار است. اگر به واسطه بی توجهی به آیات الهی در قیامت نا بینا محشور شدیم نباید از کسی طلبکار باشیم: قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصیراً : مىگوید: پروردگارا! براى چه مرا نابینا محشور کردى، در حالى که [در دنیا] بینا بودم؟(طه/125) قیامت روز ظهور باطن هاست.اگر امروز نظر نکردیم باطنمان خراب و معلول می شود. روز قیامت روز تیز شدن چشم هست و خدا می فرماید که امروز در دنیا محاسبه تیز بینانه کنیم.
مطلب دیگر درباره فعل امر غایب( لِیَنظُر) این است که این نوع فعل امر از انواع فعل مضارع محسوب می شود و و همین معنای استمرار فعل مضارع را یدک می کشد؛ یعنی باید دائماً محاسبه کنیم. ما در گرمای شدید مرتباً و مستمراً خودمان را باد می زنیم و به یک باد زدن قناعت نمی کنیم زیرا گرما ما را با یکی رها نمی کند. نفس و شیطان همینگونه اند؛ یکی دائما القاء می کند و دیگری وسوسه.
ناپایداری حال
سرّ مطلب این است که حال آدمی همواره نمی ماد و با استمرار است که ارتقاء می یابد و با عدم توجه رفع می شود. یک زیارت می رویم و حالی کسب می کنیم ولی به محض اینکه جرّ و بحثی میکنیم آن حال می رود. باید عزم کرد که تا پایان عمر آن را نگه داریم.
دغدغه های ارزشمند
فردی اخیراً پرسید که چه کنیم که لیاقت دیدار و میزبانی حضرت در خانه مان را داشته باشیم. نفس این سوال ارزشمند است. همین حال و دغدغه ایشان را نشان می دهد. برخی سوال ها هم مثلا این است که رقص حرام است یا نه. این همه سوالی در جایگاه خود ارزشمند است اما این حال کجا و آن کجا؟
اگر حال خوشی نصیبتان شد، آفرین بر شما! سعی کنید آن را ارتقاء بدهید. آقا و خانوم که هفتاد، هشتاد ساله هم شدند باز هم باید همان حال معنوی جوانی بلکه بالاتر را داشته باشند.
کسی از گوینده ای پرسیده بود چگونه سخنان تو این همه تأثیر گذار است. در جواب گفته بود: لیست النائحه المستأجره کالثلی؛ یعنی گریه ی کسی که اجیر شده تا مجلس گرمی کند با گریه فرزند مرده فرق می کند. یک آه او مجلس را به آتش می کشد. بیایید حالتان را حفظ کنید تا هم خود و هم دیگران از نورتان بهره ببرند. عالم آخرت عالم هویدایی نورهاست: یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ : روزى [است] که مردان و زنان باایمان را مىبینى که نورشان پیش رو و از جانب راستشان شتابان حرکت مىکند(حدید/12)
هر کسی اگر حالی دارد، آن برکت خداست. نامه ای از یکی از طلاب حاضر در همین جلسه بدستم رسید که حاکی ار شور و حال زیبایی بود. در بحث یقظه گفتگو شد که اگر کسی بیدار شد پس لابد کسی او را بیدار کرده. آن دست مهربان همان حقیقتی است که به دنبالش هستیم. همین حال در مسیر بوده را نشان می دهد. حکایتُ آن فردیست که بسیار با سوز و گداز مدت ها الله الله می گفت. روزی شیطان او را وسوسه کرد و گفت اگر قرار بود جوابی از آن سو بشنوی تا حالا می شنیدی. او هم متإثر شد و دیگر نگفت. در خواب خضر نبی علیه السلام را خواب دید که فرمود: خدا می گوید چرا دیگر مرا صدا نمی کنی؟ گفت: آخر لبیکی نمی شنوم. فرمود: خداوند می فرماید هر یا ربّی که تو می گفتیدر جواب لبیّک هی من بوده؛ زیر هر یا ربّ تو لبّیک هاست.
یک ارزیابی همه جانبه
اصل در محاسبه این است که همه تمام ممهلکات و مُنجیات محاسبه شود. چراکه ممکن است اگر یکی از دست دربرود همان یکی کار آدم را بسازد. اگر مَشکی دَ ه سوراخ داشت و نُه تای آن را گرفتیم از همان دهُمی همه آب خالی می شود؛ مخصوصاً نا پیداها. اگر یک روز صبح ببینیمم 20 کیلو چاق یا لاغر شده ایم فوراً به بیمارستان می رویم. اما اگر همین میزان طیّ 20 سال و روزی چند گرم چاق شویم، متوجه نمی شویم. وزنه ها وترازوهای دقیق است که تغییر وزن های گرمی را هم نشان می دهد. محاسبه صحیح اینگونه است وگرنه نسیان به برخی یا همه قسمت های وجود آدمی را به هلاکت می اندازد.
روش های محاسبه
روش اولی که در جلسات گذشته بحث شد، محاسبه ظهورات، سرّ و أخفی است که بدر سه لایه مذکور بود و بحثش گذشت.
روش دیگر روش روابط نفس بود. نفس روابطی باخود، با خدا و اولیائش( لتُسئلُنُ هن النعیم: از نعمت اولیاء الهی پرسیده می شویم/تکاثر/8)، با نظام ههستی(مُلکی و ملکوتی) و با هم نوع روابطی دارد که باید بررسی و رسیدگی شوند.
حاج آقای واله که فرد بسیار اخلاقی بودند برای در اخلاق به یکی از مدارس می رفتند. روزی از درکه وارد شدند دیدند دو سطل در کنار در است؛ یکی سطل زباله و دیگری سطل نان خشک. همانجا نشستند و گریه کردند و فرمودند: جایی که نان اسراف شود حرف واله اثر نمی کند. و دیگر به آنجا نمی روند.
در محاسبه باید ببینیم با محیطمان چه کردیم که نباید می کردیم و چه نباید می کردیم و انجام دادیم. مرحوم ملّا فتحعلی سلطان آبادی هر شب برای اموات مسلمین در سرتاسر جهان نماز وحشت می خواندند. چنین کسی که نفسش چنین وسعتی یافته و از خود رهیده می تواند چنین باشد و ارتباطش را با همنوعانش اینگونه برقرار کند. نسبت به اولیای الهی هم باید ارتباطاتمان را ارزیابی کنیم. یکی از این بزرگواران امام هادی علیه السلام اند. تا به حال 50 صفحه درباره ایشان مطالعه کرده ایم؟
چه کارهای واجبی بوده وانجام ندادیم و به کارهای غیر ضروری پرداخته ایم. جوانی عمرش را بر سر تماشای فوتبال تلف می کند و 90 دقیق به یک عده بیکار نگاه می کند نه در دنیا نفعی می برد و نه در آخرت. نه علمی مفیدی به او اضافه می شود و نه به توانایی جسمس اش افزوده می شود جز اینکه خیال و وهمش که رهزن عقل اند فربه تر می شوند. متأسفانه صدا و سیما در تنور این مسائل بیشتر می دمد. کاش خود این فرد ورزش کند. اخیراً خبری را شنیدیم که آدم باید خون گریه کند. فوتبالیستی از فوتبال خداحافظی می کند و جوان ما آناً سکته می کند و می میرد. این ظلم نیست؟ آیا این جوان در جای خودش است؟ حق عقل را به وهم و خیال داده و وقتی را که باید صرف نفس و روحش کند صرف این امور کند.
آرزوی بازگشت
در یوم الحسرت حال زیانکاران اینگونه است: حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُون: [دشمنان حق از دشمنى خود باز نمىایستند] تا زمانى که یکى از آنان را مرگ در رسد، مىگوید: پروردگارا! مرا [براى جبران گناهان و تقصیرهایى که از من سر زده به دنیا] بازگردان(مومنون/99) جواب او منفی است زیرا اگز بازگشت هم کند چون شاکله همینگونه است باز هم همین ها از او سر میزند. اما خطابی که در ندای به پروردگار مفرد بود چرا جمع شد؟ چه بسا حاکی از حال فرد است که دائماً و با تمام وجود این را می گوید. چند شب پیش خواب دیدم که لحظه قبض روح خودم است. با اینکه درباره اش بسیار خوانده بودم اما با تمام وجود می گفتم: فقط یک ثانیه اجازه بدهید برگردم.
روش سوم؛ ارزیابی صحت و فساد اعمال
این روش، مخصوص اعمال است. هر عمل صالحی باید حُسن فعلی و حُسن فاعلی داشته باشد.
در این جلسه حُسن فعلی را بررسی می کنیم.مثلا اینکه اگر به او تذکر دادم آیا به جا بود. این با مطالعه و مشاوره حاصل می شود.
می گویند ابو سعید ابو الخیر با شاگردان از کنار عده ای خوشگذران رد میشده. شاگردان قصد نهی آنها را داشتند که او مانع آنها می شود. سپس خودش جلو می رود و می گوید: انشا الله همینطور که در دنیا خوشدلید در آخرت هم خوشدل باشید. او صاحب نفس بود و با این حرفش همه را منقلب کرد و مرید او شدند. او آدمی است که می داند اینها با تشر درست نمی شوند.
شرایط حُسن فعلی
کار صالح باید اولاً؛ خودش فی نفسه صحیح باشد. ثانیاً؛ به جا یاشد. ثالثاً؛ به وقت باشد نه با تأخیر یا تعجیل باشد: قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً: یقیناً براى هر چیزى اندازهاى قرار داده است.( طلاق/3) دیده ایم کسانی را که از روی درد دین کسانی را بی دین کردند.
چهارم؛ به اندازه باشد. امیر المومنین می فرمایند: پافشاری در ملامت آتش لجاجت را برمی افروزد. ما اگر با این زیاده روی فرصت تنبه را از کسی گرفتین در این کار دخیلیم. باید قبل کارها فکر کنیم.
پنجم؛ بادقّت باشد. عمل خوب و بی دقت مطلوب نیست. پیامبر ما در چیدن سنگ لحد تمام دقت را صرف می کنند و می فرمایند : خدا بنده را که به هنگام کار آن را محکم انجام می دهد دوست دارد.
یا کاری را نکنیم یا آن را درست انجام دهیم. پزشکی که ویزیت رایگان ولی بیدقت انجام میدهد موجب بدتر شدن مریض می شود.
ششم؛ اینکه در آن عمل تا پایان استمرار داشته باشیم. ما باید کارهای خوب را خوب انجام دهیم. به ما فرموده اند که وأمُر بالعُرف یعنی هم امرت به معروف باشد و هم خود امر کردنت معروف باشد، هم نهی از منکر بکن و هم نحوه نهی کردنت معروف باشد.
هفتم؛ اینکه با هدف و بقیه کارها متناسب و متعادل باشد، وگرنه رشد کاریکاتوری می کنیم. آیا به اندازه شکم، شهرت و شهوت به خد اتوجه می کنیم؟
اینها شرایط حُسن فعلی بود؛ یعنی شرایط عمل صالح. علاوه بر آن باید واجد حُسن فاعلی هم باشد که در جلسه آینده انشاء الله گفتگو خواهیم کرد.
والحمد لله ربّ العالمین
سخنرانی حجت الاسلام نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی
مورخ 29 خردادماه 1393
دریافت فایل صوتی با حجم 10 مگابایت
در این زمینه بخوانید:
- سیر و سلوک قرآنی | إن الارض یرثها عبادی الصالحون
- سیر و سلوک قرآنی | محاسبه کار اهل نظر است