پیام حضرت آیت
الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی دامت برکاته فرزند ارشد و وصی
مرحوم علامه آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی افاض الله من
برکات تربته به همایش نور مجرد در ابتدای مراسم توسط حجت الاسلام و المسلمین
حاج سید احمد حسینی طهرانی فرزند ارشد ایشان قرائت گردید.
متن این پیام
بدین صورت می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا
محمد و آله الطاهرین
و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین و لاحول و لاقوّة
إلا بالله العلی العظیم
رُوی عن مولانا علیّ بن الحسین زینالعابدین علیه
السلام: وَ لَکِنَّ الرَّجُلَ کُلَّ الرَّجُلِ نعم الرَّجُلُ هُوَ الَّذِى جَعَلَ هُوَاهُ
تَبَعًا لِامْرِ اللَهِ وَ قُوَاهُ مَبْذُولَةً فِى رِضَا اللَهِ؛ یَرَى الذُّلَّ مَعَ
الْحَقِّ أَقْرَبَ إلَى عِزِّ الأبَدِ مِنَ الْعِزِّ فِى الْبَاطِلِ. وَ یَعْلَمُ أَنَّ
قَلِیلَ مَا یَحْتَمِلُهُ مُنْ ضَرَّآئِهَا یُؤَدِّیهِ إلى دَوَامِ النَّعِیمِ فِى
دَارٍ لَا تَبیدُ وَ لَا تَنْفَدُ وَ أَنَّ کَثِیرَ مَا یَلْحَقُهُ مِنْ سَرَّآئِهَا
إنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ یُؤَدِّیهِ إلَى عَذَابٍ لَا انْقِطَاعَ لَهُ وَ لَا یَزُولُ.
فَذَلِکُمُ الرَّجُلُ نِعْمَ الرَّجُلُ، فَبهِ
فَتَمَسَّکُوا وَ بسُنَّتِهِ فَاقْتَدُوا وَ إلَى رَبِّکُمْ بِهِ فَتَوَسَّلُوا، فَإنَّهُ
لَا تُرَّدَ لَهُ دَعْوَةُ وَ لَا یُخَیَّبُ لَهُ طَلِبَة.
(از حضرت امام زین العابدین علیه السلام روایت
است: ولیکن مرد، تمام مرد، نیکو مرد آن کسیست که هواى نفس و در خواست خود را تابع امر
خدا نموده است و قواى خود را در راه رضاى خدا مبذول داشته است؛ و ذلّت را با وجود داشتن
حقّ، به عزّت أبدیّه نزدیکتر مىیابد از عزّتى که با باطل به دست مىآید.
و به یقین میداند که گرفتارىهاى کم و ناچیز
دنیا که براى رضاى خدا آنها را تحمّل میکند، او را بدوام نعمتهاى ابدیّه خداوند در
بهشتى که خرابى و فناء و نیستى ندارد خواهد رسانید. و نیز میداند که اگر از هواى نفس
امّاره خود پیروى کند، بسیارى خوشىهائى که در دنیا میبرد او را به عذاب ابدیّه خداوند
که زوال و انقطاع ندارد خواهد کشانید.
پس بنابراین بدانید که مرد تمام عیار چنین مردى
است، مرد نیکو و پسندیده و استوار چنین مردى است؛ پس حتماً به او تمسّک کنید! و به
رویّه و منهاج و سیره او اقتدا نمائید! و بوسیله او بسوى پروردگارتان متوسّل شوید!
چون درخواست و دعاى او ردّ نمیشود و طلب و خواهش او دچار حِرمان نمىگردد.)
مسلماً یکی از مصادیق
حقیقی و بارز این روایت شریف والد معظّم مرحوم سیدالطائفتین و سند الایقان و التوحید
علامه آیةالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی افاض الله علینا من برکات تربته المنیفة
میباشند.
بزرگمردی که به حق هوای
خود را تابع امر پرودگارش قرار داده و قوایش را در راه رضای حضرت حق بذل نموده و با
عبودیت و ذلت و خاکساری در درگاه او از هر چه غیر اوست دست شسته و با فناء تام از همه
شوائب وجود در حرم امن و امان الهی فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر استقرار یافت.
اگرچه از تجلیل و بزرگداشت
چنین بزرگانی نفعی به ایشان نمیرسد؛ زیرا ایشان با وصول به لقاء الهی که فراتر از
آن درجهای متصور نیست به نهایت مطلوب و مقصود خویش رسیدند که وَ اطْمَأَنَّتْ بِالرُّجُوعِ
إِلَى رَبِّ الْأَرْبَابِ أَنْفُسُهُمْ، وَ تَیَقَّنَتْ بِالْفَوْزِ وَ الْفَلَاحِ
أَرْوَاحُهُمْ، وَ قَرَّتْ بِالنَّظَرِ إِلَى مَحْبُوبِهِمْ أَعْیُنُهُمْ، وَ اسْتَقَرَّ
بِإِدْرَاکِ السُّؤْلِ وَ نَیْلِ الْمَأْمُولِ قَرَارُهُم؛
ولی احیاء ذکر ایشان
و یادآوری فضائل و مناقب و کمالات ایشان در مسیر عبودیت و فناءدر حضرت حق و عرض ادب
به ساحت اهل بیت علیهم السلام و اخلاص و صدق و وفاء و ایثار و زهد و ترک دنیای دنیه
و آداب و رسوم مهلکة کفر از بهترین راهها برای ترغیب دیگران به عالم توحید و دل کندن
از ماسوی الله میباشد.
از امتیازات آن بزرگوار
این بود که علاوه بر طی مراحل سلوک و وصول به اقصا مراتب قرب و بندگی، در جهات ظاهریه
نیز جامعیتی داشتند که کمتر در اولیاء الهی به چشم میخورد.
دارای ذهنی وقاد و شعلهور
و حافظهای قوی و استعدادی عالی در مسائل علمی بودند که از دوران نوجوانی همواره موجب
تحسین و شگفت اساتیدشان بود و در کنار این استعداد خدادادی همتی بسیار بلند داشتند
که در هیچ امری وارد نمیشدند مگر آنکه آن را به احسن وجه به پایان میرساندند.
به برکت این دو جهت
ایشان به سرعت مراتب ترقی علمی را گذراندند و در حوزه مشار الیه بالبنان گشتند و اساتیدشان
نیز از رشد تحصیلی و جهات علمی ایشان معجب بودند تا جائیکه مرحوم آیت الله خوئی به
ایشان اظهار داشتند که اگر در نجف بمانی بعد از من دو نفر هم در امر مرجعیت شما اختلاف
نمیکنند و استاد ما مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری رضوان الله علیه - که تحقیقاً
اگر از مراجع معاصرشان اقوی نبودند اقلّ هم نبودند - ایشان را بر خود مقدم دانسته و
میگفتند سزاوار است ایشان به جای ما در حوزه علمیه قم خارج بگوید، با اینکه مرحوم
علامه والد بخشی از سطوح عالیه را در نزد ایشان گذرانده بودند.
ایشان تخصص در علوم
مختلف را اعم از ادبیات و فقه و اصول و حکمت و عرفان و حدیث و تفسیر را با هم جمع نموده
و از همه مهمتر آنها را با شهد شیرین و گوارای عرفان و توحید آمیخته و معجونی حیاتبخش
و روحافزا از آن پدید آورده بودند که نظیرش در میان صاحبان علوم رسمی صرف یافت نمیگردد.
شجاعتی مثال زدنی در
استقامت در برابر ظلم و قیام برای تشکیل حکومت اسلام داشتند و از جوانی و از دوره بازگشت
به نجف فعالیتهای سیاسی خود را آغاز نموده و در سال ۱۳۷۷ هجری قمری (پنج سال قبل از
جرقههای اولیه نهضت انقلاب در محرم ۱۳۸۳ مصادف با خرداد ۱۳۴۲) برنامه پیچیدة ترور
شاه خائن را طراحی نموده و سپهبد قرنی را برای اینکار انتخاب کردند و پس از آن نیز
بارها تا پای جان در مسیر تحقق حکومت اسلام تلاش نمودند و از هیچ کمکی در همراهی با
رهبر فقید انقلاب دریغ ننمودند که گوشههائی از آن را در آثار قیم خود بیان فرمودهاند.
زیرکی و فطانتی عجیب
در تحلیل و بررسی مسائل اجتماعی و شناخت اهداف و برنامههای دشمنان اسلام داشتند و
نقشههای آنان را سالها پیش از وقوع پیشبینی نموده و راه حل آن را نیز متذکر میشدند.
اصول مشکلاتی که امروزه جامعه اسلامی با آن مواجه است همچون روابط زن و مرد و سستی
نظام خانواده و معضلات اقتصاد ربوی و فساد وسائل ارتباط جمعی و مراکز علمی دانشگاهی
و برخورد مخالفان سیاسی نظام و ... را در سالهای اول انقلاب به دقت پیشبینی نمودند
و راههائی نیز برای حل آنها داشتند که متاسفانه تقدیر نبود که استفاده شافی و کافی
از انوار علوم آن بزرگوار برده شود.
نمونهای از بصیرت نافذ
ایشان تالیف کتاب متقن «رساله نکاحیه کاهش جمعیت ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین» بود
که در آن دوره که نه فقط عامه بلکه خواص هم نسبت به این طرح استعماری به دیده تایید
یا شک نگاه میکردند با قاطعیت تمام از ابعاد استعماری و خیانتهای پسپرده آن پرده
برداشته و هویت دشمنان اسلام را در آن آشکار نمودند و در این راه چه زخم زبانها و آزارهائی
را که متحمل نشدند و اکنون پس از بیست سال حقانیت فرمایش ایشان برای همه روشن گشته
است.
نسبت به حفظ کیان اسلام
و مسلمین حمیت و غیرت فوق العادهای داشتند. به طوریکه اگر منکری را مشاهده میفرمودند
بسیار متأثر شده و تا مدّتها آثار حزن و اندوه و کسالت در وجودشان مشهود بود.
در همین مسأله کاهش
جمعیّت همواره به شدّت ابراز ناراحتی و تأسّف مینمودند خصوصاً پس از آنکه شنیدند مجلس
تصویب نموده است که خانوادههای پرجمعیت از بسیاری از مزایای اجتماعی محروم هستند.
در ماههای آخر عمر
شریفشان هر روز در منزل و مجالس و محافل خصوصی با عصبانیت ناراحتی خود را از این مسأله
ابراز میکردند و میفرمودند که دشمنان اسلام آن کاری را که میخواستند بکنند کردند
و نسل شیعیان عقیم شد و این امر دیگر به این زودیها قابل اصلاح نخواهد بود و هر بار
این مطلب را میفرمودند صورتشان از غصه چنان سرخ میشد که حقیر نگران میشدم که عارضه
سکته ایشان عود نماید و گمان حقیر این بود که ایشان از غصه این مسأله دق کردند و این
معنا در سکته نهائی ایشان دخیل بود.
از شدت انزجاری که از
سردمداران کفر داشتند میفرمودند من هر روز هفت نفر را از روسای دول کفر چون آمریکا
و انگلیس و اسرائیل غاصب را حتماً لعن میکنم.
در زندگی شخصی در نهایت
تعبد و اطاعت نسبت به شرع مقدس و پیروی از منهج و سیره اجداد طاهرینشان بودند و نمیشد
که سنتی از سنن رسول خدا و اهل بیت آن حضرت را کوچک شمرده و ترک نمایند به گونهای
که مکرراً حتی از سوی اهل علم نیز مورد اعتراض قرار میگرفتند.
زندگی ایشان به گونهای
بود که حقیر هرگاه به کتب سیره معصومین علیهم السلام مراجعه کرده و میکنم گویا تمام
آنچه را میخوانم از قبل شنیده و نمونه عینی آن را در والد معظم افاض الله علینا من
برکات علومه مشاهده کردهام.
در حقیقت حال تفانی
و تواضع و عشق ایشان در برابر اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام به شکلی بود که نمیتوانستند
از سیره ایشان تخطی نموده و به ارتکاب مکروهات یا ترک مستحبات مبادرت نمایند.
در رعایت ظرائف زندگی
و دقت در استفاده صحیح از نعمتهای الهی و نظم در امور نیز به گونهای بودند که بنده
در مدت عمرم کسی را به این شکل ندیدهام و واقعاً عجیب بود که میان واردات ملکوتیه
و مراعات کامل اقتضاءات عالم طبع به وجه احسن جمع مینمودند.
این معانی موجب شده
بود که زندگی ایشان آینهای واقعی برای سیره معصومین علیهم السلام بوده و بررسی سیرة
حیات ایشان در ابعاد فردی و اجتماعی الگوئی برای اجراء سبک زندگی الهی و احیاء سنت
نبوی در عصر حاضر و همراه با اقتضاءات زمانه باشد.
تألیفات قیم ایشان نیز
دورهای جامع از علوم و معارف الهی را با ظرائف سلوک و آداب بندگی و روش زندگی در برگرفته
است که از هر درش درهائی از معارف و علوم را میتوان گشود.
این حقیر امیدوارم برگزاری
این بزرگداشتها وسیلهای باشد تا سیره و روش ایشان – که مرآت سیره اجداد طاهرینشان است – به جویندگان حقیقت خصوصاً جوانان مؤمن و متعهد معرفی گشته و زمینهای گردد
تا درر و جواهری که در آثار گرانقدر ایشان به ودیعت نهاده شده استخراج گشته و در ظلمات
و تاریکیهای آخر الزمان و عصر غلبه افکار و فرهنگ کفر خورشیدی برای مؤمنان خصوصاً
سالکان الی الله و طالبان توحید و لقاء الله باشد. آمین رب العالمین بجاه محمد و آله
الطاهرین.
السید محمدصادق الحسینی الطهرانی
۲۸ محرم الحرام ۱۴۳۵ هجریّه قمریّه علی هاجرها آلاف
التحیة و الثناء
منبع:سایت نور مجرد