نخاولی مهدی :: گفتمان برتر

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آنها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به‌طور کامل اثبات کند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ کمااین‌که همین الان هم آنهامى‌بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم‌کارى کرده‌اند که نظام ما توانسته به پیشرفتهایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید.گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ماست. منهاى آن،جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم.
در دهه‌ی چهارم انقلاب، گفتمان اصلیِ، پیشرفت و عدالت است؛ پیشرفت در همه‌ی ابعاد علمی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی، و عدالت همه‌جانبه در توزیع فرصتها و امکانات مادی و معنوی.گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود در برهه‌اى از زمان در یک جامعه. آنوقت، این میشودگفتمان جامعه.این گفتمان را باید همه‌گیر کنید؛ به‌گونه‌یى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید.لازمه‌ی تحقق الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان‌سازی آن در جامعه است. این گفتمان سازى براى چیست؟ براى این است که اندیشه‌ى دینى، معرفت دینى در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشه‌ى دینى که رشد پیدا کرد، وقتى همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چیزى میشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح...
(آیت الله العظمی امام خامنه ای روحی له الفداء)
***
صفحه اختصاصی سایت گفتمان برتر در نرم افزار تلگرام
https://telegram.me/goftemanbartar
شناسه کاربری صفحه:
@goftemanbartar
شناسه کاربری مدیرسایت:
@gofteman

پیوندهای روزانه

۶۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نخاولی مهدی» ثبت شده است

وبسایت گفتمان برتر


شب پنجم | قرآن کریم، برترین نشانه الهی


سخنرانی حجت الاسلام نخاولی با عنوان برترین نشانه

شب پنجم رمضان المبارک 1435 - 12 تیرماه 1393

دریافت فایل صوتی با حجم 12 مگابایت


حاشیه اسلیمی


لوگوی نشریه فصل ملاقات

 ویژه نامه فاخر رمضان المبارک 1435

شماره پنجم


مؤسسه فرهنگی راه حق، مجموعه ای است با هویت کاملا مردمی و بدون هیچ گونه وابستگی به سازمان ها و نهاد های دولتی که هزینه های امور جاری و فعالیت های فرهنگی تبلیغی خویش را از مجرای مشارکت های مردمی و همچنین تولید و توزیع محصولات فرهنگی فاخر تأمین می کند.

لذا خواهشمند است در صورت تمایل، بمنظور جبران هزینه های طراحی و تولید این نشریه، توانمندسازی مجموعه در راستای تولید و توزیع حداکثری محصولات فاخر و تقویت و تثبیت زیرساخت های حوزه ی نشر مکتوبات حجت الاسلام نخاولی، در قبال دریافت این فایل مبلغی را به دلخواه از این درگاه پرداخت نمایید.

درگاه پرداخت آنلاین وبگاه گفتمان برتر

برای مطالعه ی خلاصه ی متن جلسه به ادامه مطلب مراجعه کنید.

برترین نشانه | 3-فرآیندِ خدانَما بودن

سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۲۹ ب.ظ

وبسایت گفتمان برتر


شب سوم | فرآیندِ خدانَما بودن


سخنرانی حجت الاسلام نخاولی با عنوان برترین نشانه

 سوم رمضان المبارک 1435 - 10 تیرماه 1393

دریافت فایل صوتی با حجم 13 مگابایت


حاشیه اسلیمی


لوگوی نشریه فصل ملاقات

 ویژه نامه فاخر رمضان المبارک 1435

شماره سوم

دریافت فایل Pdf با حجم 2 مگابایت

مؤسسه فرهنگی راه حق، مجموعه ای است با هویت کاملا مردمی و بدون هیچ گونه وابستگی به سازمان ها و نهاد های دولتی که هزینه های امور جاری و فعالیت های فرهنگی تبلیغی خویش را از مجرای مشارکت های مردمی و همچنین تولید و توزیع محصولات فرهنگی فاخر تأمین می کند.

لذا خواهشمند است در صورت تمایل، بمنظور جبران هزینه های طراحی و تولید این نشریه، توانمندسازی مجموعه در راستای تولید و توزیع حداکثری محصولات فاخر و تقویت و تثبیت زیرساخت های حوزه ی نشر مکتوبات حجت الاسلام نخاولی، در قبال دریافت این فایل مبلغی را به دلخواه از این درگاه پرداخت نمایید.

درگاه پرداخت آنلاین وبگاه گفتمان برتر

برای مطالعه ی خلاصه ی متن جلسه به ادامه مطلب مراجعه کنید.

برترین نشانه | ویژه برنامه رمضان المبارک 1435

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۳۶ ق.ظ

وبسایت گفتمان برتر


برترین نشانه

آیا تاکنون با خود اندیشیده اید که اگر نامسلمانی در مقابل تان قرار بگیرد و دلیل مسلمانی تان را بپرسد و آماده و حق پذیر هم باشد برای اثبات حقانیت اسلام چه می گویید؟ از کجا شروع می کنید؟

بهترین اثبات کننده حقانیت اسلام خود قرآن است. اما صرف دانستن اینکه این کتاب معجزه است چه داشته ای برای گفتن به آن فرد نامسلمان داریم؟

در توجه به قران و اثر گذاری آن، با سوالات بسیاری روبرو می شویم، آیا دلیل خدایی بودن قرآن و برتری آن بر سایر کتب آسمانی را روشن و شفاف می دانیم؟ آن قدر روشن و ملموس که مثلاً از عصای حضرت موسی علیه السلام واضح تر باشد؟ آیا وجه اعجازی قران را فقط عالمان می دانند یا برای هر فردی در هر سطحی از فهم و دانش قابل درک و حس هست؟

سوال دیگری که با آن مواجه هستیم این است که فهم اعجاز قران جدای از تحدی بر غیر مسلمان، چه عایده ای برای مسلمانی ما و چه جایگاهی در نظام باورهای من مسلمان دارد؟ آیا حس و درک خدایی بودن این کتاب، ایمان واعتقاد قلبی من را ارتقاء می دهد؟

جنبه های اعجازی این کتاب چیست؟ چگونه است که این کتاب در علوم مختلف حرف می زند؟ به شیوه های مختلف از این کتاب بهره برده اند؛ از تطبیق یافته های و مستندات علمی تا اکنون که منبعی برای نظریه پردازی در علوم مختلف که مرجع آن قران است.

این سوال هم ممکن است در ذهن هر کسی قرار بگیرد که چگونه است که قرآن مرجع بسیاری از یافته ها و سرشاخه بسیاری از علوم شده است و هنوز تمامی ندارد؟

در این راه با بهره گیری از ایام بی نظیر ماه مبارک رمضان و صفای روح بخش آن و با استفاده از بیان دانشمند گرامی، استاد حجت الاسلام و المسلمین مهدی نخاولی موارد زیر به صورت سلسله وار در شبهای این ماه نورانی در جلساتی با عنوان” برترین نشانه” به مشتاقان معرفت و حقیقت ارائه می گردد:

مفهوم شناسی اعجاز

رابطه اعجاز با عقاید

اعجاز در ادیان ( خصوصاً مقایسه قران و کتب دیگر آسمانی)

اعجاز ملکی و ملکوتی قرآن

اعجاز لفظی و اعجاز محتوایی (در علوم مختلف و از زوایای متفاوت)

اعجاز موسیقایی

این جلسات هرشب ساعت 21:30 درمحل مسجد المنتظر واقع در بلوار شهید صادقی(بلوار سازمان آب) روبروی روزنامه خراسان برگزار میگردد.

منتظر قدوم پربرکتتان هستیم.

شما می توانید در صورت تمایل و بمنظور افزایش کیفیت خدمات ارائه شده به مخاطبین، در هزینه های جاری این ویژه برنامه مشارکت نمایید.

این لینک برای پرداخت آنلاین کمک های شما در نظر گرفته شده است

أجرکم عندالله


درج این مطلب در سایت پرستوها

کارگاه طراحی سرنوشت | آمادگی ماه رمضان

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۳۶ ب.ظ

وبسایت گفتمان برتر


خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام و المسلمین نخاولی در کارگاه طراحی سرنوشت مورخ 4 تیرماه 1393

خداوند یک فرصت استثنایی در شبهای قدر ماه مبارک رمضان قرار داده که هر چه شما می خواهید از او درخواست کنید .این در خواست ها را باید با قلم راستین نوشت . قلم راستین یعنی صادقانه .

یکی از دلایلی که دعاهای ما مستجاب نمی شود اینست که دعاهای ما راستین و صادقانه نیست .

لسان قال لسان کاذب است . مثلا می گوید من که از خدا چیز مادی نخواستم ، من از خدا معنویت و ایمان خواستم پس چرا خدا حاجتم را نمی دهد در حالیکه خدا آن چیزی را که ما واقعا می خواهیم به ما می دهد .

لسان حال لسان صادق است .وقتی بچه گریه می کند یعنی من گرسنه هستم و ما زود پاسخش را می دهیم یا یک گیاه وقتی پژمرده می شود می گوید آب می خواهم،  گیاهی هم که پژمرده نشده نمی گوید آب می خواهم، ما هم به او آب نمی دهیم .

خداوند جواد مطلق است و به هر کسی که از او چیزی بخواهد می دهد. اگر ما به زبان حال از خداوند کفر هم طلب کنیم خدا به ما می دهد ، فسق طلب کنیم فسق می دهد. « وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ »

محال است  خواستی در ما باشد و از آن طرف اعطایی نباشد .

ما3 تا  زبان داریم :                                                         

1-      زبان حال = صادق ترین

2-      زبان استعداد

3-      زبان قال = کاذب ترین

 شاهد روشنش که ما صادق نخواستیم ، حالِ خودمان است .من اگر صادقانه ایمان می خواهم باید چه کار کنم ؟ باید زمینه هایش را فراهم بکنم . مثلا من شما را دعوت می کنم و می گویم حتما بیایید اما غذا درُست نمی کنم .حالات ، حرف ها و کارهای ما و وضعیت کنونی ما خودش بهترین شاهد است که آنچه به زبان می گوییم خواسته واقعی ما نیست .

ما باید در شب قدر خواسته ای واقعی داشته باشیم که اجابت شود .

مثال : چه کسی دوست ندارد سالم باشد ؟

        چه کسی پفک و نوشابه می خورد ؟

اگر می خورید یعنی خواسته تان صادق نیست .خواسته های ایمانی هم همینطور است .

اولین مقدمه ورود در ماه مبارک رمضان، صدق در خواسته ها است .آدم باید خودش را دوباره بازخانی کند . آیا آن چیزهایی که الآن برای من مهم است واقعا مهم است .اگر دید صدق نیست سعی کند آن را در خودش ایجاد کند . با :

1-      تشرف به حضور پیامبر ( ص) = ولواأنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوک

2-       استغفار = فااستغفروا لهم===» لوجدواالله توابا رحیما

3-       توسل = واستغفر لهم الرسول

نداشتن صدق خودش بزرگترین گناه است .صدق فراتر از راستگویی است .

مثال :منافقین نزد پیامبر آمدند و گفتند : «إذاجاءک المنافقون قالوا نشهد إنک لرسول الله» این جمله شان جمله و حرف صادقی است ولی خداوند می فرماید که خودشان کاذب هستند .

گاهی ما در لاإله الا الله گفتن کاذب هستیم .کذب فراتر از دروغگویی است .

در قیامت این صدق است که به درد انسان می خورد .« هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم »

نتیجه عدم صدق، گناه کردن است. اگر ما صادقانه بدانیم که هر کاری که می کنیم خدا می بیند آیا باز هم گناه می کنیم؟ یا فرض کنید اگر امام زمان(ع) نشسته باشند در حضورشان به دوست یا فامیل مان حرف زشت می زنیم ؟

باید ضریب راستی را در عقایدمان بسنجیم .

الآن هیچ فرقی برای ما با کسانی که دیوار به دیوار خانه حضرت زهرا (س) بودن، ندارد. زیرا برای ائمه (ع) زمان و مکان حجاب نیست و همان احاطه ای که در زمان خودشان داشتند الآن هم دارند .علم، مهربانی و قدرت پیامبر (ص) در همین زمان ما هم جاری است و هیچ فرقی ندارد. ما باید تصورمان را در مورد پیامبر (ص) درُست کنیم. چون این آیه فقط برای دوران پیامبر نازل نشده که با مرگ پیامبرهم منسوخ شود .این آیه همین الان هم با ما حرف می زند که اگر کسی به خودش ظلم کرده می تواند نزد پیامبر برود . پیامبر (ص ) یک جسد نبودند که در یک سالی به دنیا آمده باشند و در یک سالی هم از دنیا رفته باشند .آدم وعالَم از مجرای رسول خدا (ص ) خلق شده اند.یعنی چه در ادوار گذشته که موجودانی بودند و چه در آینده و بعد از دوران کنونی موجوداتی خلق شوند ، باز هم پیامبر (ص) واسطه فیض خواهند بود .یک دریای بی کران تصور کنید . این دریا یک سطح نامحدود دارد که بی نهایت موج های محدود شکل می گیرد . این موج ها هر کدام از ما انسان ها و زمین و آسمان و... هستیم سطح دریا وجه خداست که وجه خدا حقیقت محمدیه است .یک دسته از این امواج هم همین دوره انسانی است که ما در آن قرار داریم .لذا خداوند در این آیه می فرمایند اول نزد پیامبر بروید و بعد من .(واین همان جوابی است که باید به وهابی ها داد که همان حرف شیطان را می زنند که می گفت من به همه سجده می کنم جز آدم .) واگر رسول اکرم برایشان طلب بخشش کرد  بعد می فرماید «لوجدواالله توابا رحیما»  اگر کسی در درون خودش توبه واقعی کند تواب بودن  و رحیم بودن خدا را می یابد.

اثر توبه صحیح اینست که در درون انسان یک نورانیتی ایجاد می شود .چون یک حالِ اعتدالی به فرد دست می دهد .

اینها کارهایی است که قبل از ورود به ماه رمضان باید انجام دهیم. و طهارت شرط ورود به این ماه است .

در کتاب المراقبات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی مراقبت های این ماه آمده است .

در این کتاب اعمال آخرین جمعه ماه شعبان آمده است که از عبدالسلام بن هروی در کتاب عیون نقل شده است :در آخرین جمعه ماه شعبان به خدمت امام رضا (ع) رسیدم . امام فرمود : اباصلت !بیشترین روزهای شعبان گذشت و این آخرین جمعه است ، با دعا و استغفار ، قرائت زیاد قرآن و توبه کردن از گناهان ، کوتاهی خود را نسبت به روزهای گذشته جبران کن تا با شروع ماه رمضان اخلاص در وجودت جوانه زده باشئ.تمام امانت ها را ادا کن ، هر نوع کینه ای را نسبت به مومن از دلت پاک کن و مرتکب گناه مشو .

(کلید ورود به بهشت از بین بردن کینه هاست . اگر کسی حرف زشتی زده یا بی احترامی ای کرده ویا ... انسان عادی و منصف عین همان جواب را به او می دهد اما انسانی که می خواهد حرکت و رشد کند ریا، گذشت می کند و کسی که می خواهد بیشتر رشد کند علاوه بر گذشت در درونش هم هیچ کینه ای ندارد .و در نهایت خودش سود می برد چون آسایش و راحتی را برای خودش فراهم کرده .لذا ما اگر بخواهیم زندگی دنیایی خوبی هم داشته باشیم باید به دستورات خدا عمل کنیم .

تغییرات رفتاری مثل مثلا چادری شدن برای خانم ها خیلی ساده است اما تغییرات درونی خیلی سخت است . چون اینها جزء خلقیات ماست که نیاز به تمرکز و تمرین دارد .

خیلی از مشکلات ما از ظاهر بینی ما ناشی می شود .فرض کنید سرِ سفره نشسته اید و سالادهای مختلف و مقوی هم در سفره است . ما از این سالاد می خوریم چون نفعش به بدن خودمان می رسد اما اگر کسی غذاهای جلوی ما را بردارد و بخورد موضع می گیریم چون نفعش را او برده. حالا در مورد نماز خواندن هم همینطور است .نماز و دعا و ذکری که می گوییم به حساب خودمان واریز می شود اما چون محسوس نیست از سر و ته نمازمان می زنیم . اینها تمرین های ذهنی می خواهد .)

تقوا پیشه کن و در همه حال چه در پنهان و چه آشکار به او توکل کن .و در ادامه این ماه این دعا را زیاد تکرار کن « اللهم ان لم تکن غفرت لنا فی ما مضی من شعبان فاغفرلنا فی ما بقی منه »

فرصت های طلایی ای در زندگی ما برای ارتقاء فکر ، نیات و حالاتمان وجود دارد .

برخی می پرسند چطور می توانیم میزبان امام زمان باشیم .این دغدغه متعالی داشتن خیلی خوب است و ناشی از روح متعالی است ، با همین مراقبتها حاصل می شود . نفس تان را ارتقاء دهید و خداوند این زمینه ارتقاء را فراهم کرده .خداوند در بحث روزه می فرماید که روزه بر شما واجب شده همان گونه که بر پیشینیان واجب شده تا مطهر شوید. در روایات ودر تاریخ آمده که آنان مثل ما روزه نداشتند و منظور خداوند انبیاء امم سابق است . این یعنی خداوند برای ما خیلی حساب باز کرده و به ما ارزش داده . در امتهای قبل این قابلیت را ندیده که از آنان روزه بخواهد و لذا ما باید در سطح انبیاء حرکت کنیم . حداقل در این ماه تمرین کنیم .بیشترین و مهمترین عمل در این ماه خواندن قرآن است .و دو چیز در این ماه خیلی رشد می دهد : قرآن خواندن و دعا کردن

والحمدلله رب العالمین

حاشیه اسلیمی

سخنرانی حجت الاسلام نخاولی در کارگاه طراحی سرنوشت

مورخ 4 تیرماه 1393

دریافت فایل صوتی با حجم 14 مگابایت


سیر و سلوک قرآنی | راه کارهای عملی محاسبه نفس

جمعه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۳۴ ب.ظ

وبسایت گفتمان برتر


خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 29 خردادماه 1393

مروری بر مفاد آیه محاسبه

گفتگو شد که ماده نَظَر مشاهده ای همراه با دقت است بطوریکه شیطنت های آدمی را هویدا کند، و الّا یادداشت اعمال که شیطنت ها را مشخص نمی کند و اتفاقاً صرف این کار، گاهی غرور هم می آورد. در روایت داریم که نهایت عدل، این است که انسان نسبت به خودش عدالت بورزد و نهایت حیا این است که فرد از خود حیا کند. عدل یعنی هر چیزی جای خودش باشد. آخر همه وجود ما که ظاهر عمل نیست.

مطلب دیگر در باب وَلیَنظُر بود. گفتگو شد که به دو دلیل خطاب فعل جمع به مفرد تبدیل شده است؛ یکی اینکه اهل محاسبه کم است و دیگر اینکه قاضی و متهم در محاسبه یکی است. بحث دیگری که درباره این فعل انجام شد این بود که چرا به جای امر مخاطب از امر غایب استفاده شده است. اول اینکه تا اهل محاسبه نشده ایم لیاقت خطاب خداوندی را نداریم. در ابتدای آیه هم که خطاب آمنوا آمد تشریفاً و تشویقاً بود ولی اگر بخواهیم خطاب پایدار ایمان را از آن خود کنیم باید از اهل محاسبه شویم.

دلیل دومی که برشمرده شد این بود که صیغه غایب بودن فعل می خواهد بگوید فارغ از اینکه چه کسی این حرف را می زند، خود محاسبه فی نفسه برای رشد آدمی لازم است. در خطاب های معمول سه ضلع آمر و مامور و أمر را داریم، اما در این نوع خطاب، آمر حذف می شود و یک ارتباط دو طرفه بین مامور و امر حاصل می شود؛ یعنی این کار یک اثر بالغ و اساسی دارد. هر کسی می فهمد که رشد در هر زمینه ای در گرو حساب و متاب است.

همانطور که جنین در شکم مادرش است ما اآن در جنین دنیا هستیم تا آنکه در قیامت دوباره متولد شویم. ماگر در این دوران مراقبت های ویژه را به عمل نیاوریم و مراعات شرایط آسیب پذیر جنینی را نکنیم یک عمر حسرت و پشیمانی را به دنبال دارد. خصلت زمان های آماده شدن انچنین است که هر چه استعداد حصل کنیم با همان وارد عالم بعدی می شویم: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى‏: و هر کس از هدایت من [که سبب یاد نمودن از من در همه امور است‏] روى بگرداند، براى او زندگى تنگ [و سختى‏] خواهد بود، و روز قیامت او را نابینا محشور مى‏کنیم‏(طه/124) این شخص ظاهراً غرق در امکانات است اما همچنان در فشار است. اگر به واسطه بی توجهی به آیات الهی در قیامت نا بینا محشور شدیم نباید از کسی طلبکار باشیم: قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی‏ أَعْمى‏ وَ قَدْ کُنْتُ بَصیراً : مى‏گوید: پروردگارا! براى چه مرا نابینا محشور کردى، در حالى که [در دنیا] بینا بودم؟(طه/125) قیامت روز ظهور باطن هاست.اگر امروز نظر نکردیم باطنمان خراب و معلول می شود. روز قیامت روز تیز شدن چشم هست و خدا می فرماید که امروز در دنیا محاسبه تیز بینانه کنیم.

مطلب دیگر درباره فعل امر غایب( لِیَنظُر) این است که این نوع فعل امر از انواع فعل مضارع محسوب می شود و و همین معنای استمرار فعل مضارع را یدک می کشد؛ یعنی باید دائماً محاسبه کنیم. ما در گرمای شدید مرتباً و مستمراً خودمان را باد می زنیم و به یک باد زدن قناعت نمی کنیم زیرا گرما ما را با یکی رها نمی کند. نفس و شیطان همینگونه اند؛ یکی دائما القاء می کند و دیگری وسوسه.

ناپایداری حال

سرّ مطلب این است که حال آدمی همواره نمی ماد و با استمرار است که ارتقاء می یابد و با عدم توجه رفع می شود. یک زیارت می رویم و حالی کسب می کنیم ولی به محض اینکه جرّ و بحثی میکنیم آن حال می رود. باید عزم کرد که تا پایان عمر آن را نگه داریم.

دغدغه های ارزشمند

فردی اخیراً پرسید که چه کنیم که لیاقت دیدار و میزبانی حضرت در خانه مان را داشته باشیم. نفس این سوال ارزشمند است. همین حال و دغدغه ایشان را نشان می دهد. برخی سوال ها هم مثلا این است که رقص حرام است یا نه. این همه سوالی در جایگاه خود ارزشمند است اما این حال کجا و آن کجا؟

اگر حال خوشی نصیبتان شد، آفرین بر شما! سعی کنید آن را ارتقاء بدهید. آقا و خانوم که هفتاد، هشتاد ساله هم شدند باز هم باید همان حال معنوی جوانی بلکه بالاتر را داشته باشند.

کسی از گوینده ای پرسیده بود چگونه سخنان تو این همه تأثیر گذار است. در جواب گفته بود: لیست النائحه المستأجره کالثلی؛ یعنی گریه ی کسی که اجیر شده تا مجلس گرمی کند با گریه فرزند مرده فرق می کند. یک آه او مجلس را به آتش می کشد. بیایید حالتان را حفظ کنید تا هم خود و هم دیگران از نورتان بهره ببرند. عالم آخرت عالم هویدایی نورهاست: یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعى‏ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ :  روزى [است‏] که مردان و زنان باایمان را مى‏بینى که نورشان پیش رو و از جانب راستشان شتابان حرکت مى‏کند(حدید/12)

هر کسی اگر حالی دارد، آن برکت خداست. نامه ای از یکی از طلاب حاضر در همین جلسه بدستم رسید که حاکی ار شور و حال زیبایی بود. در بحث یقظه گفتگو شد که اگر کسی بیدار شد پس لابد کسی او را بیدار کرده. آن دست مهربان همان حقیقتی است که به دنبالش هستیم. همین حال در مسیر بوده را نشان می دهد. حکایتُ آن فردیست که بسیار با سوز و گداز مدت ها الله الله می گفت. روزی شیطان او را وسوسه کرد و گفت اگر قرار بود جوابی از آن سو بشنوی تا حالا می شنیدی. او هم متإثر شد و دیگر نگفت. در خواب خضر نبی علیه السلام را خواب دید که فرمود: خدا می گوید چرا دیگر مرا صدا نمی کنی؟ گفت: آخر لبیکی نمی شنوم. فرمود: خداوند می فرماید هر یا ربّی که تو می گفتیدر جواب لبیّک هی من بوده؛ زیر هر یا ربّ تو لبّیک هاست.

یک ارزیابی همه جانبه

اصل در محاسبه این است که همه تمام ممهلکات و مُنجیات محاسبه شود. چراکه ممکن است اگر یکی از دست دربرود همان یکی کار آدم را بسازد. اگر مَشکی دَ ه سوراخ داشت و نُه تای آن را گرفتیم از همان دهُمی همه آب خالی می شود؛ مخصوصاً نا پیداها. اگر یک روز صبح ببینیمم 20 کیلو چاق یا لاغر شده ایم فوراً به بیمارستان می رویم. اما اگر همین میزان طیّ 20 سال و روزی چند گرم چاق شویم، متوجه نمی شویم. وزنه ها وترازوهای دقیق است که تغییر وزن های گرمی را هم نشان می دهد. محاسبه صحیح اینگونه است وگرنه نسیان به برخی یا همه قسمت های وجود آدمی را به هلاکت می اندازد.

روش های محاسبه

روش اولی که در جلسات گذشته بحث شد، محاسبه ظهورات، سرّ و أخفی است که بدر سه لایه مذکور بود و بحثش گذشت.

روش دیگر روش روابط نفس بود. نفس روابطی باخود، با خدا و اولیائش( لتُسئلُنُ هن النعیم: از نعمت اولیاء الهی پرسیده می شویم/تکاثر/8)، با نظام ههستی(مُلکی و ملکوتی) و با هم نوع روابطی دارد که باید بررسی و رسیدگی شوند.

حاج آقای واله که فرد بسیار اخلاقی بودند برای در اخلاق به یکی از مدارس می رفتند. روزی از درکه وارد شدند دیدند دو سطل در کنار در است؛ یکی سطل زباله و دیگری سطل نان خشک. همانجا نشستند و گریه کردند و فرمودند: جایی که نان اسراف شود حرف واله اثر نمی کند. و دیگر به آنجا نمی روند.

در محاسبه باید ببینیم با محیطمان چه کردیم که نباید می کردیم و چه نباید می کردیم و انجام دادیم. مرحوم ملّا فتحعلی سلطان آبادی هر شب برای اموات مسلمین در سرتاسر جهان نماز وحشت می خواندند. چنین کسی که نفسش چنین وسعتی یافته و از خود رهیده می تواند چنین باشد و ارتباطش را با همنوعانش اینگونه برقرار کند. نسبت به اولیای الهی هم باید ارتباطاتمان را ارزیابی کنیم. یکی از این بزرگواران امام هادی علیه السلام اند. تا به حال 50 صفحه درباره ایشان مطالعه کرده ایم؟

چه کارهای واجبی بوده وانجام ندادیم و به کارهای غیر ضروری پرداخته ایم. جوانی عمرش را بر سر تماشای فوتبال تلف می کند و 90 دقیق به یک عده بیکار نگاه می کند نه در دنیا نفعی می برد و نه در آخرت. نه علمی مفیدی به او اضافه می شود و نه به توانایی جسمس اش افزوده می شود جز اینکه خیال و وهمش که رهزن عقل اند فربه تر می شوند. متأسفانه صدا و سیما در تنور این مسائل بیشتر می دمد. کاش خود این فرد ورزش کند. اخیراً خبری را شنیدیم که آدم باید خون گریه کند. فوتبالیستی از فوتبال خداحافظی می کند و جوان ما آناً سکته می کند و می میرد. این ظلم نیست؟ آیا این جوان در جای خودش است؟ حق عقل را به وهم و خیال داده و وقتی را که باید صرف نفس و روحش کند صرف این امور کند.

آرزوی بازگشت

در یوم الحسرت حال زیانکاران اینگونه است: حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُون‏: [دشمنان حق از دشمنى خود باز نمى‏ایستند] تا زمانى که یکى از آنان را مرگ در رسد، مى‏گوید: پروردگارا! مرا [براى جبران گناهان و تقصیرهایى که از من سر زده به دنیا] بازگردان(مومنون/99) جواب او منفی است زیرا اگز بازگشت هم کند چون شاکله همینگونه است باز هم همین ها از او سر میزند. اما خطابی که در ندای به پروردگار مفرد بود چرا جمع شد؟ چه بسا حاکی از حال فرد است که دائماً و با تمام وجود این را می گوید. چند شب پیش خواب دیدم که لحظه قبض روح خودم است. با اینکه درباره اش بسیار خوانده بودم اما با تمام وجود می گفتم: فقط یک ثانیه اجازه بدهید برگردم.

روش سوم؛ ارزیابی صحت و فساد اعمال

این روش، مخصوص اعمال است. هر عمل صالحی باید حُسن فعلی و حُسن فاعلی داشته باشد.

در این جلسه حُسن فعلی را بررسی می کنیم.مثلا اینکه اگر به او تذکر دادم آیا به جا بود. این با مطالعه و مشاوره حاصل می شود.

می گویند ابو سعید ابو الخیر با شاگردان از کنار عده ای خوشگذران رد میشده. شاگردان قصد نهی آنها را داشتند که او مانع آنها می شود. سپس خودش جلو می رود و می گوید: انشا الله همینطور که در دنیا خوشدلید در آخرت هم خوشدل باشید. او صاحب نفس بود و با این حرفش همه را منقلب کرد و مرید او شدند. او آدمی است که می داند اینها با تشر درست نمی شوند.

شرایط حُسن فعلی

کار صالح باید اولاً؛ خودش فی نفسه صحیح باشد. ثانیاً؛ به جا یاشد. ثالثاً؛ به وقت باشد نه با تأخیر یا تعجیل باشد: قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً: یقیناً براى هر چیزى اندازه‏اى قرار داده است.( طلاق/3) دیده ایم کسانی را که از روی درد دین کسانی را بی دین کردند.

چهارم؛ به اندازه باشد. امیر المومنین می فرمایند: پافشاری در ملامت آتش لجاجت را برمی افروزد. ما اگر با این زیاده روی فرصت تنبه را از کسی گرفتین در این کار دخیلیم. باید قبل کارها فکر کنیم.

پنجم؛ بادقّت باشد. عمل خوب و بی دقت مطلوب نیست. پیامبر ما در چیدن سنگ لحد تمام دقت را صرف می کنند و می فرمایند : خدا بنده را که به هنگام کار آن را محکم انجام می دهد دوست دارد.

یا کاری را نکنیم یا آن را درست انجام دهیم. پزشکی که ویزیت رایگان ولی بیدقت انجام میدهد موجب بدتر شدن مریض می شود.

ششم؛ اینکه در آن عمل تا پایان استمرار داشته باشیم. ما باید کارهای خوب را خوب انجام دهیم. به ما فرموده اند که وأمُر بالعُرف یعنی هم امرت به معروف باشد و هم خود امر کردنت معروف باشد، هم نهی از منکر بکن و هم نحوه نهی کردنت معروف باشد.

هفتم؛ اینکه با هدف و بقیه کارها متناسب و متعادل باشد، وگرنه رشد کاریکاتوری می کنیم. آیا به اندازه شکم، شهرت و شهوت به خد اتوجه می کنیم؟

اینها شرایط حُسن فعلی بود؛ یعنی شرایط عمل صالح. علاوه بر آن باید واجد حُسن فاعلی هم باشد که در جلسه آینده انشاء الله گفتگو خواهیم کرد.

والحمد لله ربّ العالمین

حاشیه اسلیمی

سخنرانی حجت الاسلام نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی

مورخ 29 خردادماه 1393

دریافت فایل صوتی با حجم 10 مگابایت


در این زمینه بخوانید:

- سیر و سلوک قرآنی | إن الارض یرثها عبادی الصالحون

- سیر و سلوک قرآنی | محاسبه کار اهل نظر است

- سیر و سلوک قرآنی | قرآن کتاب محاسبه

- سیر و سلوک قرآنی | باطن گناهان و گناهان باطن

وبسایت گفتمان برتر


تفسیر آیه شریفه «وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»

خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 22 خردادماه 1393

بمیرید تا ارث ببرید!

امشب، شب نیمه شعبان است و آغاز شب های قدر. هر نتیجه ای که بعداً بخواهیم بگیریم رو این زحمات قبلی بنا می شود. مثل وزنه برداری که اگر امروز وزنه 200 کیلویی را بلند می کند نتیجه وزنه هایی است که قبلاً بلند کرده است. «قُل کُلٌّ یَعملُ علی شاکلتِهِ»( اسراء/84) یعنی هر چیزی بر طبق آنچه خود را شکل می دهد عمل می کند. نتایج امروز، محصول دیروز است و سرنوشت فردا، نتیجه کار امروز است. اگر امروز باری به هر جهت بودیم، فردا رتبه ای نمی آوریم.

اما پیشرفت در وزنه برداری و امور مادی با عروج به ملکوت در چند چیز است؛ اول اینکه بدلیل محدودیت این عالم هر چه قوی تر در وزنه برداری شویم، باز هم تا یک حدّی می توان وزنه بلند کرد. ثانیاً اینکه دروه اوج و آمادگی وزنه بردار هم محدود است و ثالثاً اگر کار رها کند اُفت می کند و معلوم نیست بتواند دوباره به اوج برسد. همه اینها به این دلیل است که جسم ما ماده است و ماده محدود است. اما اگر این محدودیت برداشته شود و به عالم ملکوت راه پیدا کنیم، حرکت به سمت نامتناهی شروع می شود. متأسفانه ما همه چیز را در جسد می بینیم. مثلاً اگر فرد پیری را  ببینیم که فلج شده و برای قضای حاجت از لگن استفاده می کند، می گوییم او چرا زنده است ونمی میرد. البته گاهی هم خودمان از دستش خسته می شویم ولی می گوییم کاش بمیرود و راحت شود. بهرحال این نوع نگاه ناشی از نگاه به حیوانیت اوست و او که از لذّات چشیدن و لمس کردن و ... بهره کمی دارد می گوییم دیگر زندگی اش به چه کار می آید. آری درست است که آن پیر جسدش تنزل کرده ولی چه بسا روحش ترقّی کرده باشد. جسد صعود و افولی دارد اما روح، نا متناهی حرکت می کند. خدا که عُمر لغو به کسی نمی دهد و او را وانمی گذارد؛ خدا نه عمر دادنش لغو است و نه گرفتنش.

شاکله ما

صحبت در شاکله نفسانی بود. شاکله وجودی ما حال بعدی ما را می سازد. مثلاً اگر کسی مدّتی والیبال بازی کند دست هایش به شکلی می شود که دیگر به درد کارهای ظریف نمی خورد و بالعکس. در شب های قدر حالی را خواهیم داشت که در امشب سنگ بنایش می گذاریم و حفظش می کنیم. اگر شاکله بر معصیت و غفلت گذاشته شود شب قدرمان غیر ملکوتی می شود. امشی، شب استغفار و توبه و برنامه ریزی برای آینده است.

هیچ چیز در عالم به اندازه خودمان ارزش ندارد. چشمان خود را ببندیم و جهان هستی را بدون خودمان تصور کنیم؛ همه چیز ارزش خود را از دست می دهد: خانه مان، همسرمان، مدرک مان ... . هیچ کدام از دارایی ها منهای ما ارزش ندارد ولی بدون ما دنیا چرخش می چرخد. روزی می رسد که ما نیستیم و هیچ چیزی از دنیا کم نمی شود. قبل از اینکه ما به سرنوشت پدران و مادرانمان دچار شویم بیاییم تغییری حاصل کنیم. امام سجاد علیه السلام می فرمایند: کُلُّکم یَسیرُ حدیٍثاً یعنی همه شما روزی به حکایت و داستانی تبدیل می شود. پس خدا رحمتت کند، اگر می توانی بیا و داستان خوبی بشو.

آیه ارث صالحان

در آیه 105 سوره مبارکه انبیاء می خوانیم: «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فىِ الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُون»‏: و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتیم که: زمین را بندگان شایسته ما به میراث مى‏برند.

جایگاه آیه

آیات قبلی این آیه درباره وعده حق خداوند درباره برپایی قیامت و در هم پیچیده شدن آسمان و حال کفّار و مومنین در آن روز عظیم است. خداوند می فرماید که آسمان را با همه عظمتش مثل کاغذی در هم می پیچیم و به راستی در عالم چیزی را عظیم تر از پیچیده شدن طومار کل هستی نداریم و سرنوشتی مهم تر از این برای برنامه ریزی نداریم چرا که ما هم جزوی از این علمیم.

سوال اینجاست که چرا مسئله به ارث رسیدن نهایی زمین به صالحان که اشاره به ظهور حضرت صاحب الزمان عجّل الله تعالی فرجه دارد پس از آیات مربوط به واقعه قیامت آمده است.

1)عاقبت همواره با متقین است

این چینش آیات می فهماند که همانطور که در قیامت، حق روشن می شود در ادوار همین دنیا همه وقتی ظلم به بلوغ خود رسید شکسته می شود. در هر مقطعی از همین دنیا هم عاقبت با متقین است. اینطور نیست که در اینجا هیچ عقوبتی نباشد. مقاطع تاریخی را خوب بنگرید. فرعون را کسی جز بنی اسرائیل پابرهنه شکست داد؟ کل تاریخ هم مثل ادوارش در نهایت نصیب صالحین است.

2) ظهور طلیعه قیامت است

قیامت با اعراض حضرت از بدن عنصری شان تمام می شود. قبل از ما هزار هزار عالَم و آدم آمده واند و رفته اند و بهد ما نیز چنین است و چه بسا همزمان با ما اینچنین باشد. خداوند که فقط با ما قرارداد خلقت امضاء نکرده است. او خلّاق دائمِ هر موجودی است که قابلیت خلق دارد. الآن هم دایناسور خلق می شود اما نه در کره زمین چون قابلیت آن را دیگر ندارد. علّت که از علّیتش نمی افتد.

حالا این عالَم که ختم می شود؟ هر وقت به بلوغ خودش برسد. بچه وقتی تامّ شود به این دنیا می آید. محال است که به بلوغ نرسیده از هر مرحله ای عبور شود. ظهور یعنی بلوغ نهایی این دوره انسانی.

3)ظهور نمونه ای از قیامت است

ظهور در پاکی و عظمت به مثابه قیامت است و همانگونه که قیامت ذلک یوم الحق است، ظهور هم همینگونه است.

نکاتی درباره مفاد آیه

پس از بررسی اجمالی جایگاه این آیه شریفه ونکاتی درباره خود آیه می پردازیم.

تاکید های آیه

در ابتدا ترکیب لام+ قَد آمده؛ لَقَد. این دو تاکید در فضای ادبی تاکیدش تقریباً معادل یک قسم است. قسم درباره اینکه در ذکر و زبور مطلبی آمده است!

زبور و ذکر

درباره زبور و ذکر دو نظر اصلی است. یکی اینکه زبور به معنای مکتوب است و اشاره به هر کتاب آسمانی دارد. و اینکه آمده در زبور بعد از ذکر نوشته شده،  پس ذکر لوح محفوظی است که در نزد پروردگار است.

احتمال دوم این است که زبور همان کتاب حضرت داوود است که در آن اوراد . دعا ها و پیشگویی هایی آمده و بود و فاقد بیان احکام شریعت بود. ذکر هم همان تورات استو این احتمال در آیه ظهور بیشتری دارد.

تغییر چینش معمول کلمات

حالا می خواهد چه بفرماید: می خواهد بفرماید: «إنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُون». اما چرا با این ترتیب غیر معمول؟ می شد بفرماید أنَّ یرث العباد الصالح الأرض. چرا الأرض را در ابتدا آورده است. مثل این است که شمایک بار بگویی: اشرار حمله کردند و کل خیابان را گرفتند. اما یک بار هم با توجه به مهمّی خیابان بگویی: کلِ خیابان را اشرار گرفتند.

منظور ازالأرض یا بخشی از زمین است یا کلّ آن. اینجا منظور از الأرض تمام زمین است نه بخشی از آن.  از میان تمام انبیاء در نهایت 10 نفر از ایشان به حکومت آن هم در بخش هایی از زمین رسیدند. در برهه هایی بوده که مثلاً بنی اسرائیل بر فلسطین حکومت کرده اند و خداوند با این تعبیر از آن یاد کرده است: «وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتی‏ بارَکْنا فیها»: و به آن گروهى که همواره ناتوان و زبونشان شمرده بودند، نواحى شرقى و غربى آن سرزمین را که در آن [از جهت فراوانى نعمت، ارزانى و حاصل‏خیزى‏] برکت قرار داده بودیم، بخشیدیم‏( اعراف/37)

این تاکید شدید و چینش خاص به ما می رساند که قرار است کلّ زمین به صالحان برسد.

کدام کلّ زمین؟

اما منظور از کلّ زمین ظاهر و باطن زمین با تمان قوا و استعدادهایش است. مثلا یک قُلدر که خیابانی را قُرُق کرده ایت که نمی گویند او آن را به ارث برده است. پس از به ارث رسیدن زمین فقط حکومت نظامی و سیاسی بر آن نیست. ارث با غلبه تفاوت دارد. کلّ نظام در جهت تعالی فرد بسیج می شود. این پایه آن روایاتی است که می گوید همه چیز را در اختیار حکومت ولیعصر می گذارد.

در این رابطه، وارث، بندگان صالح اند ولی ارث دهنده فجّار نیستند. این تعبیر غلطی است، چراکه أنّ الأرض لِلّه ( قطعاً همه زمین از آن خداست). با اینککه در آن زمان جنگ هایی قطعاً خواهد بود، اما این ارث رسیدن محصول جنگ نیست. ارث زمین با قرابت به حق حاصل می شود.

از طرفی در ارث زمینی، این ارثث دهنده است که باید بمیرد تا به وارث ارث برسد، اما در ارث ملکوتی باید وارث بمیرد تا به او ارث برسد؛ همین است که فرموده اند «موتوا قبل أن تموتوا». همین که بمیرد نزدیک شده است، زیرا از خود گذشته است. این همان معنایی است که در جلسات قبل از نامه شیخ اشراق به فخر رازی خواندیم آنجا که گفت: هر عالِمی وارث پیغمبران نیست.

چیزی که خدا بدهد تامّ و تمام است همین است که مطالبی که از اوضاع حکومت حضرت می خوانیم ممکن است کمی برایمان عجیب باشد. زمین هنوز همه قوای خود را عرضه نکرده است.

چه چیزی در زمین برای ما مهیا شده؟

 بیشترین بهره را از زمین اولیاء می برند. در سوره مبارکه بقره آمده: «الّذی جعل لکم الأرضَ فراشاً»( خدایی که زمین را برای شما گسترده کرد). چرا فرمود لَکُم( برای شما)؟ مگر حیوانات از زمین بهره نمی برند؟ این به ما چه بسا می گوید پس اگر کسی از زمین فقط استفاده حیوانی کرد، اصلا از آن هنوز استفاده حقیقی را نبرده است. مستند کهکشان ها را ببینید. آن ستاره در آن گوشه آسمان به چه درد ما می خورد؟ در انتهای همین آیه می فرماید همه این ها را برای شما آفردم که «لاتجعلوا لله أنداداً» ( برای خدا شریک قرار ندهید. همه اینها برای آن است که ما به توحید برسیم. بیشترین بهره را از این زمین موّحدین می برند، نه زمین داران و زمین خواران. اینجاست که زمین با تمام قوایش در خدمت ملکوت ماست؛ مُلک و ملکوت به هم نزدیک می شوند.

اگر زبور و تورات مطرح شد به خاطر این شاید باشد که در زمان نزول این کتاب ها مردم طعم حکومت الهی را چشیده بودند. نمونه اش اینکه در زمان حضرت سلیمان علیه السلام باد و اجنّه و همه در خدمت او بودند: «وَ الشَّیاطینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاص»‏: و هر بنّا و غواصى از شیاطین را [مسخّر و رام او نمودیم،]( ص/37)

در زمانه ما نیروهای طبیعی بیشتر مخرّب به نظر می رسند اما باز هم همه شعور دارند: «تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْ‏ءٍ بِأَمْرِ رَبِّها» :  [چنان بادى است که‏] همه چیز را به فرمان پروردگارش در هم مى‏کوبد و نابود مى‏کند.( احقاف/25)

همه اینها شعور دارند. این نیست که در آن زمان باشعور بودند و حالا فاقد شعورند. کل نظام باشعور است. باید آن حکومتی که انتظارش را می کشیم بهتر بشناسیم.

ترکیب کَتَبنا( ما نوشتیم)، عظمت این موضوع را می رساند. در این حکومت کمک ملائکه محسوس می شود. اصلاً یکی از معانی سجده ملائکه بر آدم این است که : ما، ملائکه در خدمت این موجود هستیم: «الَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحیم‏»: فرشتگانى که عرش را حمل مى‏کنند و آنان که پیرامون آن هستند، همراه سپاس و ستایش، پروردگارشان را تسبیح مى‏گویند و به او ایمان دارند و براى اهل ایمان آمرزش مى‏طلبند، [و مى‏گویند:] پروردگارا! از روى رحمت و دانش همه چیز را فرا گرفته‏اى، پس آنان را که توبه کرده‏اند و راه تو را پیروى نموده‏اند بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار(غافر/7)

اینها نکاتی بود که تاکید های این آیه را مقداری روشن می کند.

اما امشب ...

دوستان از اعمال این شب که در مفاتیح ذکر شده تا حد ممکن فراموش نشود، خصوصا استغفار. اولین شب قدر است ولو چند دقیقه قبل اذان بیداری را غنیمت بدانیم و برای خود و دیگران دعا کنیم.

الحمد لله رب العالمین


حاشیه اسلیمی

سخنرانی حجت الاسلام نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی

مورخ 22 خردادماه 1393

دریافت فایل صوتی با حجم 13 مگابایت


در این زمینه بخوانید:

بازنشر این مطلب در سایت رجانیوز ، عمارنامه

- سیر و سلوک قرآنی | محاسبه کار اهل نظر است

- سیر و سلوک قرآنی | قرآن کتاب محاسبه

- سیر و سلوک قرآنی | باطن گناهان و گناهان باطن

- سیر و سلوک قرآنی | راهکار عدم فراموشی خدا

سیر و سلوک قرآنی | محاسبه کار اهل نظر است

يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۹ ق.ظ

وبسایت گفتمان برتر


محاسبه کار اهل نظر است

خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 15 خردادماه 1393

پس از بررسی اجمالی آیات و روایات محاسبه، خوب است به برخی مضامین دعاهایمان که در این زمینه اند، بپردازیم. دعای ابوحمزه ثمالی که از غرر دعاهای ماست مطالبی در این باب دارد،( فراز های دعا درشت تر و توضیحات با قلم ریز ترند) آنجا که می فرماید: «الّلهم تُب علیّ حتّی لا اُعصیک»: خدایا چنان برمن بازگشت نما که دیگر نافرمانی تو نکنم و به من، درکِ خیرات و عمل به آنها را الهام کن و خشیت خود را بر من شبانه روزی الهام کن.

خشیت ترس نیست

خشیت حالتی است از کوچک شمردن خود در مقابل درک عظمتی به انسان دست می دهد. بر خلاف ترس که ممکن است سرمنشأ مضرّی داشته باشد، خشیت فرع بر علم است. این فراز دعا یعنی شرایطی را فراهم کن تا عظمت تو را با تمام وجود دریابم.

خدایا هروقت با خود گفتم که همه چیز برای حرکت به سوی تو مهیّا شد، تو چرتی بر من افکندی. این یعنی همه موانع نیز دست خداست ولی نه از روی محروم کردن، بلکه اینها نتیجه خود اعمال ماست. و از مناجات با تو محروم شدم. چه بر سر من آمده؟ همین که به تو می خواهم نزدیک شوم، به بلایی گرفتار می شوم که قدمم می لغزد. ای آقای من... از اینجا به بعد، امام علیه السلام به برشمردن علل این دوری می پردازد و دقیقاً همینجا ها محا محاسبه است زیرا چنین نتیجه سنگینی به بار می آورند. این حال کسی است که مُستخفّ به حق خداست؛ یعنی برای امور دیگر بیشتر وقت می گذارد. این از جنس حالات آدمی است. آیا مرا در جایگاه افراد دروغگو یافتی؟ یعنی لسانم به مدح تو مشغول ولی در درون کاذبم. یا آنطور که باید شاکر نبودم، یا مرا دیدی که همه جا هستم به جز مجلس علما و به همین دلیل مرا رها کردی یعنی من دستم را از دست تو بیرون کشیدم. و یا در مجلس غافلین بودم. افرادی هستند که اگر نماز اندکی طولانی بشود، شاکی می شوند ولی بعد از ساعت ها شب نشینی با تعجب می گویند چقدر زود گذشت، چونکه از این لذت می برند و از آننه. هر کسی دوست دارد با رفیقش بیشتر صحبت کند. اینها همه نشانگر حالات درونی ماست، وگرنه به صرف زبان که نیست. یا مرا در مجالس وقت گذرانی به بطالت دیدی و مرا با آنها واگذاشتی؟

تفاوت محاسبه ها

در غرب هم محاسبه هست منتهی در آنجا صرفا محاسبه ظاهر عمل، با دید کمّی و با هر انگیزه ایست. عمده محاسبه در فرهنگ قرآن، محاسبه باطن است.

هنر خوب گوش دادن

عمل گوش دادن که در ظاهر یک عمل است در قرآن در جایی توبیح و در جایی مدح شده است. در آیه 47 سوره مبارکه اسراء می فرماید: «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَ إِذْ هُمْ نَجْوى‏ إِذْ یَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً »:هنگامى که [وقت قرآن خواندنت‏] به تو گوش مى‏دهند، ما به هدفى که براى آن گوش مى‏دهند داناتریم، و نیز هنگامى که رازگویى مى‏کنند [به کارشان آگاه‏تریم‏] آن زمان که [آن‏] ستم‏گران [به یکدیگر] مى‏گویند: شما [اگر از او پیروى کنید] جز از مردى جادو شده پیروى نمی کنید.

ولی در جایی دیگر حُسن استماع را موجب توفیق و نذکّر و در نهایت تغییر می داند: إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَذِکْرى‏ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ : بى‏تردید در سرگذشت پیشینیان مایه پند و عبرتى است براى کسى که نیروى تعقّل دارد، یا با تأمل و دقت [به سرگذشت ها] گوش فرا مى‏دهد در حالى که حاضر به شنیدن و فراگیرى شنیده‏هاى خود باشد.( ق/37) می فرماید اگر به هنگام گوش دادن آدمی در درون خود نجوا نداشته باشد و از طرفی هم قصد عمل داشته باشد، چنین گوشدادنی آثار خیری به دنبال دارد. قرآن کریم در دو سوره جنّ و احقاف حکایت جنّیانی را تعریف می کند که به قرآن گوش دادند و به خدمت رسول خدا رسیدند و عاقبت، مسلمان و مبلّغ اسلام در طایفه جن شدند.

برخی از حکما می فرمودند که حُسن استماع هم مثل خوب سخن گفتن، یاد گرفتنی است. متأسفانه ما کثیراً در حرف هم می پریم و آفات بسیار دیگری که در این موضوع دامنگیر ماست. در برخی کتب اخلاقی تمثیلی آمده که سخنان حکیمانه را مثل بذر پاشیدن روی زمین می داند. گاهی این بذر در جاده می افتد. این مثال فرد بی حالی است که شیطان به سادگی مثل پرندگان دانه های حکت را از دلش می برد و او آنها را فراموش می کند. گاهی این بذر ها روی سنگ صافی می افتد که گرد و غباری رویش نشسته و ممکن است کمی هم سطحی سبز شود ولی در آن نفوذ نمی کند. این حکایت کسی است که آمده فقط بشنود و قصد عمل ندارد. در حالی که انسان باید در برخورد با سخنان حکیمانه حالش مثل فردی باشد که نزد دکتر رفته و مو به مو ححرفهایش را به قصد عمل و بهبودی انجام می دهد. گاهی این بذر ها روی زمینی می ریزد که علف های هرز در آن بسیار است. این انسانی است که آمده تا عمل کند ولی سر بزنگاه ها شهوات مثل علف هرز نمی گذارند رشد کند. اما گاهی هم بذر هایی به زمینی آماده و خالی از هر مانعی پاشیده می شود و رشد می کند و این حکایت کسی است که به قصد عمل گوش می کند و در هنگام عمل نیز شهواتش را کنترل  و صبر در عمل می کند.

حضرت در ادامه می فرمایند: عمرا را به امروز و فردا کردن تلف کردم. استغفار می کنم از گناهانی که بر آنها توبه کردم ولی دوباره مرتکب شدم. استغفار می کنم از کار های خیری که باید خلصانه برای تو انجام می دادم ولی مخلوط به رضای دیگران بود.

در روایت داریم که در نصیب شیطان در تو همین بس که تو را از طاعتی به طاعت دیگر مشغول کند. طاعت که یکی بود اما نیّات فرق می کرد.

واژگان آیه محاسبه

«یَأَیهَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ لْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ  وَ اتَّقُواْ اللَّهَ  إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ  بِمَا تَعْمَلُون»‏:اى اهل ایمان! از خدا پروا کنید و هر کسى باید با تأمل بنگرد که براى فرداى خود چه چیزى پیش فرستاده است، و از خدا پروا کنید یقیناً خدا به آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است‏(حشر/18)

در مورد خطاب آیه به مومنین گفتگو شد که چرا ناس نیامده است؛ زیرا تنها مومنین هستند که ارزش خطاب در باب امر مهمی مثل محاسبه را دارند و از طرفی آن کسی که محاسبه می کند، مومن واقعی است. یعنی ایمان صحیح در گرو تقوا و تقوا در گرو محاسبه است.

به جای ماقدَّمت( آنچه پیش فرستاده اید) هم می شد بفرماید: اعمالکم. نکته در اینجاست  که آیه نمی فرماید ببین چه کرده ای؛ یعنی به سادگی نگاه کنی چند دروغ و غیبت و ... داشته ای و با یک جدول اعمال آن را فیصله بدهی. چرا که عمل که پیش فرستاده نمی شود. باید ببینیم که آیا عملمان مقبول هم بوده یا نه. چه بسا عمل ظاهراً خوبی مثل نماز انجام دهیم ولی آتش  پیش بفرستیم، اگر نماز ریایی باشد. عمل، صرفاً آن وجهه بیرونی که نیست. عمل عامل ساز است، همانطور که علم، عالم ساز است.علم و عمل در درون ما متحد با هم جان ما را می سازند آن هم با روندی مثل این: ابتدا عملی را انجام می دهیم، بر اثر مداومت با آن اُنس می گیریم. بر اثر تکرار بیشتر به ملکه نفسانی تبدیل می شود و اگر در آن استواری بورزیم صورت جان ما می شود.

ما با اعمالمان مثل یک مجسمه تراش، جانمان را شکل می دهیم؛ اگر عملمان حیوانی باشد، جانمان حیوانی و اگر انسانی بود، جانمان انسانی می شود و اگر مخلوط هر دو بود، جان هم به همین منوال است.

عمل بیرون از ما نیست. ما قدّمت یعنی تو، جانت را می فرستی.

سوال اینجاست که آیا می شود بفهمیم که جانمان را خوب ساخته ایم یا بد. می شود اما کار هر کسی نیست. هرچند همگانی است و تخصصِ مثلا حوزوی و دانشگاهی نمی خواهد. وگرنه امر عمومی آن به مومنین نعوذ بالله کار لغوی بود.

امر آیه به این است که ای انسان بفهم که چه شده ای و با عملت چگونه صورت باطنی خود را می سازی. این بالقوه از عهده همه بر می آید ولی عمل می خواهد، چون کار ساده ای نیست. اصلا خود واژه ولتنظُر( باید به دقت نگاه کند) حاوی سختی کار است. چرا به جای اُنظروا( به دقت نگاه کنید) و امر مخاطب صیغه جمع، از امر غایب مفرد استفاده کرد؟ چون اندکی عامل محاسبه هستند، مفرد آمده است. مثل اینکه کسی در جمعی بگوید: بالاخره یک نفر به فکر خودش باشد. درست است که تکلیف عمومی است اما از میان مومنین زیاد دایره تنگ تر میشود و متقین مورد نظر می شوند و باز از آن میان محاسبه کنندگان عده قلیلی هستند.  مثل قرآن که بالقوه هُدیً للنّاس است ولی بالفعل عده کمی از آن بهره می برند و هدیً للمتقین است.

دلیل سختی کار هم این است که آدمی می خواهد خودش را در دادگاه محکوم کند و محبوب ترین چیز نزد ما خود ماییم. همین است که سطح بالایی از دقت و تقوا را می طلبد. حتی اهل حساب های ساده هم کم اند چه رسد به محاسبه دقیق. حتی در همین سطح هم اگر بود دنیا گلستان می شد؛ همینکه شب ها بنشیند و با خود بگوید من امروز 4 نگاه بد کردم، عد می بندم که تکرار نکنم. همین هم نایاب است.

غایب بودن فعل محاسبه در میان همه افعال خطابی آیه می خواهد پس از احترام اولیه ای که قائل می شود بگوید تا صلاحیت نشان ندهیم شایسته خطاب ایمان نمی شویم. در سوره حمد هم پس بیان اعتقاد به مبدا و اسماء الهی و معاد ما شایسته مخاطب قرار دادن خدا در ایاک نعبد و ایاک نستعین را پیدا می کنیم.

شاید یکی از حکمت هایش این باشد کسیکه اهل محاسبه نباشد لیاقت احترام پایدار خداوندی را ندارد.

شاید هم صیغه غایب بودن فعل می خواهد بگوید فارغ از اینکه چه کسی این حرف را می زند، خود محاسبه فی نفسه برای رشد آدمی لازم است. در خطاب های معمول سه ضلع آمر و مامور و أمر را داریم، اما در این نوع خطاب، آمر حذف می شود و یک ارتباط دو طرفه بین مامور و امر حاصل می شود؛ یعنی این کار یک اثر بالغ و اساسی دارد. مثل اینکه کسی بگید: شما درس بخوان! و دیگر بار بگوید: آدم باید درس بخواند!

ریشه نَظَرَ

نظر صرفاً دیدن در سطح رأی و بصر و امثال اینها نیست بلکه دیدنی است با دقت فوق العاده. باید اهل نظر بود تا بفهمیم چند درصد متّقی هستیم. چراکه «إنّما یتقبّلُ الله من المتقین». محاسبه در سطح یک دفترچه خاطرات روزانه نیست. فعل نظر را خداوند برای رویت در قیامت به کار برده است؛ همانجا که همه پرده ها کنار رفته است: یوم ینظر المرء ما قدّمت یداه. یعنی با دقتی آنچنانی باید به نفس خود نگریست. حداقل آن همان حدّی است که در یوم الحساب دیده می شود و ماسنجیده می شویم. درجات بالاتر آن، نظر ملکوتی و ... است که همه آنها در همین دنیا ممکن است.

نظر در لغت یعنی دیدن دقیق و هدفمند، مثل همان نگاهی که وقتی سوزنی از دست می افتد به دنبالش می گردیم تا درپای کسی فرو نرود. این درنگ با تأمل و درنگ حاصل می شود همین است که در مهلت دادن به مقروض ناتوان می فرماید: فنظرهٌ إلی المیسره. از طرفی این نگاه آنقدر پیگیر است تا به نهایت برسد. پس نظر، نگاهی هدفمند، نافذ، با درنگ و تأمل  و پیگیری است تا جایی که بنگرد نهایت کار چه می شود. می بینیم که چنین فعالیتی نیاز به زمان گذاشتن دارد.

محاسبه از چه چیزی؟

یکی از موارد محاسبه، محاسبه نفس از حیث ارتباطاتش است. منظور ارتباطات چهار گانه نفس  با خود، خدا، هستی و همنوع(خصوصا اولیاء) است.

دیگر محاسبه مراتب ظهورات نفس است. نفس در سه مرتبه ظهور جهری که اعمال قابل رویت مست و مرتبه سرّ که شامل انگیزه ها، نیّات، حالات و افکار پنهان و عمل ساز ماست و مرتبه سو آن أخفی است که زمینه ساز انگیزه هاست: «وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى» ‏: و اگر سخن خود را با صداى بلند آشکار کنى [یا پنهان بدارى، براى خدا یکسان است‏] زیرا او پنهان وپنهان‏تر را مى‏داند (طه/7) این علم خدا فقط محض اطلاع ما نیست، بلکه هشداری است برای ما که آنها را اصلاح کنیم. بلعم باعورا فکرش را هم نمی کرد که روزی جلوی حضرت موسی علیه السلام بایستد.

اتفاقاً اساس محاسبه همین مرتبه أخفی است.همه گناهان رفتاری ریشه در سرّ و آن ریشه در أخفی دارد. این همان وجود ماست که وجودُک ذنبٌ لایُقاس به ذنبٌ. مادر بُت ها بت نفس شماست. این من وقتی بروز می کند به اشکال مختلف بسته به هر موقعیت بروز می کند. اگر این من را ببرداریم همه چیز درست می شود. باید دائماً مراقب باشیم ای حسّ از من چقدر دارد تقویت می شود؛ فکر من، اثر من، لباس من ... . هر چه این حس تقویت شود ما از خدا دور شده ایم. حتی یک جوراب نو هم می تواند چنین حسّی را بر انگیزد. روزی می رسد که همه اینها گرفته می شود ولی میلش مانده است. همین عذاب الیم است. عطش هست ولی آب نمانده و رفته.

 والحمد لله ربّ العالمین


حاشیه اسلیمی

سخنرانی حجت الاسلام نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی

مورخ 15 خردادماه 1393

دریافت فایل صوتی با حجم 11 مگابایت


در این زمینه بخوانید:

- سیر و سلوک قرآنی | قرآن کتاب محاسبه

- سیر و سلوک قرآنی | باطن گناهان و گناهان باطن

- سیر و سلوک قرآنی | راهکار عدم فراموشی خدا

- سیر و سلوک قرآنی | راز منجر نشدن علم ها به عمل

کارگاه طراحی سرنوشت | جلسه ی بیست و دوم

پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۶ ب.ظ

کارگاه طراحی سرنوشت | جلسه ی بیست و یکم

پنجشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۰۸ ب.ظ