خودنویس :: گفتمان برتر

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آنها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به‌طور کامل اثبات کند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ کمااین‌که همین الان هم آنهامى‌بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم‌کارى کرده‌اند که نظام ما توانسته به پیشرفتهایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید.گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ماست. منهاى آن،جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم.
در دهه‌ی چهارم انقلاب، گفتمان اصلیِ، پیشرفت و عدالت است؛ پیشرفت در همه‌ی ابعاد علمی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی، و عدالت همه‌جانبه در توزیع فرصتها و امکانات مادی و معنوی.گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود در برهه‌اى از زمان در یک جامعه. آنوقت، این میشودگفتمان جامعه.این گفتمان را باید همه‌گیر کنید؛ به‌گونه‌یى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید.لازمه‌ی تحقق الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان‌سازی آن در جامعه است. این گفتمان سازى براى چیست؟ براى این است که اندیشه‌ى دینى، معرفت دینى در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشه‌ى دینى که رشد پیدا کرد، وقتى همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چیزى میشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح...
(آیت الله العظمی امام خامنه ای روحی له الفداء)
***
صفحه اختصاصی سایت گفتمان برتر در نرم افزار تلگرام
https://telegram.me/goftemanbartar
شناسه کاربری صفحه:
@goftemanbartar
شناسه کاربری مدیرسایت:
@gofteman

پیوندهای روزانه

۶۶ مطلب با موضوع «خودنویس» ثبت شده است

نشست پنجم | حوزه ی انقلابی، حوزه ی آرمانی

دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۲، ۰۳:۲۳ ب.ظ

وب سایت گفتمان برتر


پنجمین نشست از سلسله نشست های تبیین نسبت حوزه و انقلاب با حضور حجت الاسلام و المسلمین حاج سید محمد محسن دعایی مدیر مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام مشهد در محل مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو برگزار گردید.

خلاصه ای از بیانات ایشان در این نشست همراه با فایل صوتی این جلسه در ذیل قابل دسترس میباشد.

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی در نشست بررسی چرایی و چگونگی حوزه؛

اسلام ظرفیت تولید سیستم برای اداره زندگی بشر رادارد

سؤالاتی که طرح شده پاسخ های گسترده و عمیقی دارد. مؤسسهی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام مشهد در همین راستا بسته ای را مهیا کرده که رئوس آن را ذکر خواهم کرد.

تقویم به روزهایی رسیده که منجر به پیروزی انقلاب شد. این اتفاق موجب تحول در نگاه‎ها شد. آن مرد بزرگ و والا، فقیه برجسته، شأن خودشان را به عنوان فقیهی که خروجی حوزه‎ی علمیه هستند، به عنوان رهبری انقلاب خودشان را ارائه کردند.

خروجی حوزههای علمیه باید فردی باشد در مقیاس امام خمینی! آیا نظام کنونی حوزه، ظرفیت تولید افرادی در طراز رهبر فقید انقلاب را دارد؟! باید ببینیم که ما کجا هستیم؟ با یک نگاه علمی، نه با یک نگاه احساسی. نقطهی آرمانی کجاست؟

راهبردهای تحول حوزه

نقطهی شروع تحول را باید شناسایی کنیم و در حیطهی تسلط خودمان اقدام کنیم. برای این کار پیش نیازهایی لازم است.

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی

تعریف حوزه:

مجموعهی مراکز و محافل علمی، مباحثاتی و تحقیقاتی که با اهداف زیر شکل میگیرند: فهم دین خدا، تبیین دین خدا، اقدام برای اقامه دین خدا. حوزهی علمیه باید در هر عرصه ای نظر دین خدا را استخراج کند، برتری نظر خدا را بر سایر نظرات اثبات کند (در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، تربیتی و ... ) و مدیریت سیاسی و اجتماعی را پیگیری کند تا بتواند دین را اقامه کند. حوزه نمیتواند جدا از این مسایل باشد. جدایی از این مسایل ریشه در واتیکانیزه کردن دین دارد.

سعه، تعریف و اهداف دین چیست و چقدر است؟

 آیا دین فقط آمده که مسایل مذهبی مردم را درست کند؟ یا اینکه نه؛ به قول قرآن، اسلام دین کامل است؟ اگر اسلام دین کامل است، باید از قبل از تولد تا پس از مرگ بشریت را پوشش دهد. ما مدعی هستیم که اسلام میتواند بر تمام سیستمهای زندگی تسلط داشته باشد و بر تمام مدلهای رقیب که سردستهی آنها لیبرال دموکرات است، غلبه یابد. اگر تمام سیستمهای اسلامی با هم پیوند یابند، تمدن اسلامی به وجود خواهد آمد. آیا حوزههای علمیه کنونی این توانایی را دارند که پاسخ سوالات این چنینی را بدهند و این نیازها را رفع کنند؟! آیا پاسخ این مسایل از درون دانشگاهها بیرون میآید؟! آیا این چیزها وارداتی است؟! آیا حوزههای علمیه فعلی تمدن ساز هستند؟!

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی

توصیف مبنا و وضعیت موجود زندگی

دین، برنامه جامع زندگی است. ما اگر بخواهیم در شبکه هستی به سمت تعالی برویم، باید در تمامی سطوح بر اساس دین رفتار کنیم. از همین جا فهمیده میشود که چرا در سطح جامعه دین داری در مقیاس کلان، چشم گیر نیست. دلیل این است که در همهی سطوح بر اساس دین رفتار نمیکنیم. این به این دلیل است که در همهی سطوح حرف دین تبیین نشده است. این به این دلیل است که حوزه این کار را نکرده است. و این به این دلیل است که اصلا دغدغه و حرکت حوزهها به این سمت نیست! پژوهشهای حوزه در این زمینه نیست!

بنا بر این باید این توانایی را بیابیم که خواست خداوند را در همهی سطوح استخراج، تبیین و اقامه کنیم.

نیازها متوقف نمیشوند. زندگی بر اساس خواست خدا در جریان است. مردم کار را خود را دارند انجام میدهند. بازار رقابت حاکم است؛ هر کس بهتر محصول خود را ارائه کند، پیروز است. سؤال: آیا ما کالای دین را به خوبی عرضه کرده ایم؟!

تمدن مادی ادعا کرده است که ای بشر! ما میتوانیم تمام نیازهای تو را پاسخ بدهیم؛ حاصل آن شده است: علوم انسانی شامل روان شناسی، اقتصاد، مدیریت و ... .

امروزه مخاطب حوزههای علمیه به دلیل گسترش رسانه، خالی‎الذهن نیست؛ قدرت نقد و نظر پیدا کرده است، قدرت مخالفت پیدا کرده است.

مردی الهی آمد و انقلاب را ایجاد کرد، مردی که خروجی همین حوزه است.

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی

وضعیت موجود

آموزش: ‌انبوه خوانی، حافظه محور

تحقیقات: تجمیع اطلاعات

تبلیغ: احساس محوری و تلاش در جهت ایجاد وجد و شور معنوی

مدیریت: حفظ وضع موجود

فرهنگ حاکم بر زندگی طلاب: فرق چندانی با مردم عادی نداریم؛ حاکمیت رسانه بر زندگی طلاب، ساعات خواب و بیداری، نوع خوراک

تصور عمومی مردم نسبت به حوزه: وضعیت مالی خوب، توجیهگر نظام حاکم

وضعیت مطلوب

آموزش: دارای مهارت استفاده از دین خدا برای ارتقای کیفیت زندگی مردم و جامعه

تحقیقات: مهارت تولید سیستمهای دینی، ارائه مدل (تعیین ورودی و خروجیهای این مدل)

تبلیغ: مهارت فعال سازی تفکر مخاطب به جای صرفا پاسخ به سوال، ایجاد توانایی خلق سوال را در مخاطبین

مدیریت: برنامه ریزی برای کیفی سازی خروجیهای حوزه

فرهنگ حاکم بر زندگی طلاب: گسترده بودن روح عبودیت و هویت آموزشی، مشاوره ای و تبلیغی

تصور عمومی مردم نسبت به حوزه: شناخته شدن حوزه به عنوان مشاور برتر، در راستای مهارت بخشی برای تغییرات دینی

حجت الاسلام سید محمد محسن دعایی

چگونه از سطح موجود به سطح مطلوب برسیم؟

دانایی محوری کافی نیست، بلکه عمل لازم دارد. آنچه ما را کمک میکند تا به این تحول دست یابیم، مهارت محوری است. ما باید به سطح فهم کاربردی تعالی بیابیم تا از اطلاعات خود برای حل مسایل و نواقص زندگی استفاده کنیم. مثلا یک زوج جوان به ما میرسند و از ما میخواهند که به آنهایی توصیههایی بکنیم تا زندگیشان پایدار باشد. ما در جواب آنها عموماً جوابهای کلی میدهیم، نه جوابهای کاربردی!

اساتید و طلاب چنین حوزهای در حال تفکر، حل تمرین، هم‎فکری، گفتگوهای علمی و قلم زدن هستند، سعی میکنند بیشتر به کاربرد فکر کنند، وقتی قرآن یا نهج البلاغه را باز کنند می‎توانند حرف دین را به مخاطب عرضه کنند، گویی که الآن مورد خاطب خداوند هستند و مقصود و منظور او را حس می‎کنند، اخلاق یک عالم دینی در این طلاب نهادینه شده است و به زندگی علمی علاقه فراوانی دارند

مهارت‎های لازم برای کیفیسازی امور:

مهارت ترجمه بلاغی مفاهیم دین (توانایی انتقال حس موجود در عبارت به مخاطب)، مهارت کشف مغالطات در زندگی روزمره و در گفتارهای علمی، مهارت ارایه‎ی استلال‎ها به صورت قالب‎ها منطقی پایه، مهارت تبیین نگرش و قانون و فرهنگ اسلام به صورت سیستم‎ها ملموس در زندگی، مهارت تنظیم قراردادهای مورد نیاز مردم بر اساس موازین شرعی و قانونی، مهارت مشاوره برای حل و فصل اختلافات رایج حقوقی، مهارت اثبات انسجام و معقولیت و کارآمدی سیستم‎های دینی، مهارت اثبات سیستمهای دینی در برابر سیستمهای رقیب، مهارت مشاورههای فرهنگی و رفتاری، مهارت عبودیت.


حاشیه اسلیمی

پنجمین نشست همایش "تبیین نسبت حوزه و انقلاب"

بررسی چرایی و چگونگی تحول در حوزه علمیه

حجت الاسلام و المسلمین سید محمد محسن دعایی

دریافت فایل صوتی باحجم 8 مگابایت

***

پرسش و پاسخ

دریافت فایل صوتی با حجم 3 مگابایت

***

معرفی حجت الاسلام و المسلمین دعایی

دریافت فایل صوتی با حجم 1 مگابایت


بازنشر این مطلب در سایت رصد

مطالب مرتبط:

- نشست چهارم | تمدن نوین اسلامی؛ غایت مشترک حوزه و انقلاب

- نشست سوم | بررسی خدمات متقابل حوزه و انقلاب

- نشست دوم | حوزه ی انقلابی و نهضت های حوزوی

- سلسله همایش های تبیین نسبت حوزه و انقلاب

- نشست اول | فلسفه سیاسی اسلام


نشست چهارم | تمدن حوزوی و حوزه ی تمدنی

يكشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۲۴ ق.ظ

وب سایت گفتمان برتر


چهارمین نشست از همایش تبیین نسبت حوزه و انقلاب با حضور دکتر موسی نجفی استاد دانشگاه تهران در محل مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو برگزار گردید.

دکتر موسی نجفی

خلاصه ای از بیانات ایشان را تقدیم نگاه سروران مکرم مینماییم:

آنچه از ما از غرب پذیرفته ایم مدرنیزاسیون است نه مدرنیته

رهبر انقلاب یک تقسیم بندی خیلی خوب انجام دادند؛ ظرفیت انقلاب اسلامی در 5 مرحله است: نهضت اسلامی، نظام سیاسی(نظام اسلامی، جامعه اسلامی، کشور اسلامی)، تمدن اسلامی.

ما اکثر کشورهای اسلامی در مرحله نهضت اسلامی هستند. آیا همه‎ی آها به نظام اسلامی می رسند؟ پاسخ آن خیر است؛ مثل انقلاب مصر، یا نهضت مشروطه.

ما دو تا تمدن اسلامی داریم؛ تمدن گذشته و تمدن آینده‎ی اسلامی. ارتباط این دو تمدن چیست؟

دکتر موسی نجفی

دو نظریه وجود دارد؛ پیوست و گسست.

دکتر فردید جمله ی خیلی عمیقی دارند؛ "صدر تاریخ منورالفکری ما، ذیل تاریخ غرب است". ما یک تجدد داریم، یک مدرنیته داریم و یک مدرنیزم. مدرنیته و مدرنیزم هیچ ارتباطی به ما ندارد. فرهنگ غرب این است که هر چه که مرتبط به آنهاست را جهانی می بینند! مثلا "ایدز" در ایران اصلا اولویت ندارد، اما آنها آن قدر این موضوع را بزرگ می کنند که در ایران هم یک دغدغه می شود.

باید سه کلان فکر درست شود؛ دیدگاه ما نسبت به تجدد، هویت ملی (باید بر اساس تفکر شیعه این هویت تعریف شود)، تمدن (ما نمی توانیم مثل ابن خلدون، همه تاریخ اسلام را توجیه کنیم، چرا که شیعه هستیم. ما شیعیان قدرت نقد کردن تاریخ را داریم، از خلفای سقیفه گرفته تا به قول شهید مطهری خلفای تمدن ساز مثل مأمون. بعضی هم از آن طرف افتادند؛ می گویند اصلا تمدن اسلامی نداریم! شهید مطهری این حرف را قبول ندارند. ما می گوییم چون جامعه اسلامی وجود داشته، تمدن اسلامی هم وجود داشته است. اما ما دائماً نظام های اسلامی را نقد کردیم. برعکس ابن خلدون که مجبور بوده همه ی رفتارهای خلفا را توجیه کند و از آنها دفاع کند.)

دکتر موسی نجفی

سؤال: چرا ایرانیان اکثریت شیعی دارند؟ من یک جواب تمدنی دارم؛ ایرانیان همان کسانی هستند که تخت جمشید را ساختند، این ایرانیان با این تمدن، قطعاً ائمه را با خلفا یکسان نمی بیند. اما اعراب این تمدن را نداشتند، به همین دلیل فرقی بین ائمه و خلفا نگذاشتند. ایرانیان زبان نوشتارشان عربی است، اما عربی زبان نیستند! ایرانیان فهمیدند که تمدن اسلامی از تمدن زرتشتی برتر است، بنابراین اسلام را پذیرفتند، اما چون می دیدند که از اعراب برتر هستند، زبان فارسی را حفظ کردند. ایرانیان با اسلام آوردن، از سلسله ی خلافت به سلسه ی امامت پیوستند. شاه اسماعیل صفوی بر روی لباس های نظامیانش آثاری درباره‎ی ولایت امیرالمؤنین ثبت کرده بود. صفویه به مرور یک جامعهی اسلامی تشکیل داد. جامعه ی اسلامی، نظام موجود اسلامی را نقد زد. بعد از چند قرن به جامعه شیعی تبدیل شدیم. باز هم نظام شیعی را نقد زدیم. این جامعه ی شیعی آن قدر رشد می کند که نظام سیاسی خود را نقد میکند؛ در نام گذاری پادشاه ها از "شاه اسماعیل" به "فتحعلی شاه" می رسیم! یعنی اهمیت "شاه" کم می شود. و در نهایت به جمهوری اسلامی می رسیم. آن چیزی که سلطنت را شکست، "ولایت" بود، نه جمهوریت! تمام این ها تجدد است.

دکتر موسی نجفی

ما با تجدد مشکل نداریم، پس مشکل فعلی در چیست؟ مشکل در مدرنیزاسیون است. مدرنیزاسیون سه بعد دارد: بعد ابزاری، بعد سیاسی و بعد فلسفی. ما بعد ابزاری را به راحتی پذیرفتیم. همین میکروفون از غرب آمده و ما آن را پذیرفتیم. ابزاری که از غرب می‎آید با خود فرهنگ خود را دارد. فرهنگی که اجتهاد نداشته باشد، در برابر این "ابزار دارای فرهنگ" زمین می خورد، اما فرهنگی که مجتهد است، در برابر این ابزار اقدام می‎کند؛ همین جمهوریت یک ابزار است که از  غرب آمده، اما امام خمینی این ابزار را گرفت و مجتهدانه آن را تبدیل به ابزاری برای دست یابی به حکومت اسلامی کرد. در دوره ما از بعد سیاسی مدرنیزاسیون عبور کرده ایم و به بعد فلسفی رسیده‎ایم؛ اینجاست که به مشکل می خوریم. برخی معتقدند انقلاب اسلامی بر این موج مدرنیزاسیون سوار شد و راه ادامه دارد.

در گسست فرهنگی، غرب را از پیشرفت غرب جدا می کنیم.

حاشیه اسلیمی

چهارمین نشست همایش "تبیین نسبت حوزه و انقلاب"

تمدن نوین اسلامی؛ غایت مشترک حوزه و انقلاب

دکتر موسی نجفی

دریافت فایل صوتی باحجم 14 مگابایت

نشست سوم | انقلاب حوزوی و انقلاب حوزه

يكشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۰۲ ق.ظ
وب سایت گفتمان برتر

آیت الله کعبی در سومین نشست تبیین نسبت حوزه و انقلاب؛

حوزههای علمیه باید آینده نگر باشند و اگر این کار را نکنند، دشمنان این کار را خواهند کرد

در سومین نشست از سلسله نشست های تخصصی "تبین نسبت حوزه و انقلاب" حضرت آیت الله شیخ عباس کعبی، عضو مجلس خبرگان رهبری و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به ایراد سخن پرداختند.

آیت الله عباس کعبی

مروری کوتاه داریم بر بیانات ایشان در جمع طلاب مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو:

پیشینه نظام اسلامی:

با انقلاب اسلامی، حوزههای علمیه وارد مرحله تازه ای به نام حکومت اسلامی شدند. قبل از انقلاب اسلامی علمای فراوانی زحمت کشیدند تا کار به جایی رسید که امام خمینی به عنوان یک مرجع تقلید این زحمات را رهبری کرد. شرایط حوزههای علمیه در قبل از انقلاب از حیث دستاوردها، مثل دوران قبل از هجرت به مدینه است. دوران پس از انقلاب هم شبیه به دوران پس از هجرت پیامبر به مدینه است.

روحانیت نمیتواند به عقب برگردد؛ اگر از حیث کارکرد، اهداف، نظام درسی و ... بخواهد به دوران قبل از انقلاب برگردد، به تدریج منزوی خواهد شد. با پیروزی انقلاب نقطه عطفی برای حوزههای علمیه ایجاد شد. فرصتهای فراوانی برای حوزههای علمیه ایجاد شده که نباید از آنها غافل باشد. حوزههای علمیه باید آینده نگر باشند و اگر این کار را نکنند، دشمنان این کار را خواهند کرد. در آمریکا همایشی برگزار شد با عنوان "روحانیت، فرصتها، چالشها"؛ در این همایش روحانیهای سکولار که از جریان انقلاب جا مانده بودند شرکت کردند.

در مجموع باید گفت که روحانیت ظرفیت بی بدیل اجتماعی دارد و این ناشی از ظرفیت بی بدیل دین است.

آیت الله عباس کعبی

اصول موضوعه و پیش فرضها:

1ـ جامعیت دین؛ فیه تبیان کل شیء

2ـ عینیت ارتباط همه اجزای دین به شکلی نظام مند و تأثیر و تأثر متقابل در میان همه‎ی اجزای دین

3ـ تفکیک ناپذیری دین از سیاست

4ـ مبارزه با نظام جائر؛ وجوب تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی. علمای اسلام برای این موضوع چه کردند؟ 1ـ سیاست کناره گیری و انزوا (دوران شیخ کلینی و امثال ایشان) 2ـ سیاست همکاری برای جذب منفعت و کاهش ضرر (حرکت خواجه نصیر، محقق کرکی و ...)  3ـ سیاست حمایت از دولت جائر در برابر دشمن خارجی (در زمان محمد کاظم یزدی طباطبایی، میرزای قمی، شیخ جعفر کاشف الغطاء و ...) 4ـ سیاست مرجعیت عام شیعی (زمان شهید اول و شهید ثانی، شیخ انصاری، شیخ عبدالکریم حائری، آیت الله بروجردی و ... تا رسید به دوران امام خمینی؛ که ایشان بر اثر همین مرجعیت توانست انقلاب اسلامی را رهبری کند)

5ـ تضعیف نظام اسلامی حرام و حفظ نظام اسلامی واجب است؛ فرض این است که در رأس نظامی که تشکیل شده، یک فقیه عادل است. همه مکاتب فقهی بر این هستند که باید نظام اسلامی حفظ شود.

آیت الله عباس کعبی

نسبت حوزههای علمیه و نظام اسلامی:

چند فرض وجود دارد؛

الف ـ جدا انگاری؛ کسانی که این عقیده را دارند، به چند چیز معقدند که البته همه‎ی اعتقاداتشان را به راحتی می‎توان پاسخ داد؛ 1ـ‌ حوزههای علمیه عقبه تاریخی دارند اما حکومتها میآیند و میروند! پاسخ: حوزه مولود انقلاب است، بنابر این حوزه نمیتواند خود را بی تفاوت بداند. حوزهها باید زیرساختهای این انقلاب را فراهم کند. 2ـ استصحاب حالت گذشته؛ همان طور که در گذشته حکومتی نبوده، لازم نیست که حکومتی وجود داشته باشد! پاسخ: تحول اجتناب ناپذیر است. انقلاب صورت گرفته است. 3ـ لزوم حفظ میراث حوزهها؛ اگر با نظام ارتباط داشته باشیم، آبرو و اعتبار روحانیت کم میشود! پاسخ: اولا: این که انسان یک گوشه ای بنشیند و مورد احترام باشد، یعنی بی خاصیتی. ثانیا: اگر نظام اسلامی برود، میراث حوزهها از بین میرود. به برکت انقلاب، اسلام ظرفیتهای بین المللی پیدا کرده، نباید آنها را از دست بدهیم. ثالثا: حضور در این عرصه، نوعی جهاد است. و این جهاد باعث آبروی روحانیت است. 4ـ‌ متغیر بودن سیاستهای حکومتها و ضربه خوردن حوزهها! پاسخ: حمایت و ارتباط حوزهها با نظام، از نوع امر به معروف و نهی از منکر در حرکت انقلاب است. تمام این حرکتها باید همراه با استقلال حوزههای علمیه باشد. حوزههای علمیه نباید خود را خرج دعواهای سیاسی کنند. منظور این است که حوزههای علمیه باید پیرو مسیر ولایت فقیه باشند. ولی فقیه نیز اقتدار حوزهها را میخواهد.

ب ـ یکسان انگاری. کارکرد حوزههای علمیه : تبیین جامع اسلام، هدایت مردم و اجرای احکام الهی. این فرض به چن دلیل رد میشود؛ اولا: دولتها وظیفه ی اجرای احکام را دارند، اما اجرای احکام تنها بخشی از وظایف حوزه است؛ بنا بر این نمیتوان حوزه و نظام اسلامی را یکسان دانست. ثانیا: حوزههای علمیه یک نهاد عمومی غیر دولتی هستند. ثالثا: حوزهها نباید دولتی باشند، بلکه دولتها باید حوزوی و دینی باشند. یعنی دولتها باید بر اساس دین باشند.

حال که این دو دیدگاه رد شد، پس دیدگاه درست چیست؟

ج ـ  استقلال حوزهها؛ به معنای استقلال همراه با همکاری در زمینههای نرم افزاری، نظریه پردازی، تولید علم، در آموزش و پرورش، صدا و سیما.

آیت الله عباس کعبی

تأثیر حوزههای علمیه بر نظام اسلامی و بالعکس:

تأثیرات حوزههای علمیه بر نظام:

اولا: مولد این نظام بودند. ثانیا: حفظ اسلامیت نظام؛ تحکیم دین داری مردم،‌ قوانین دینی و فقهی، امر به معروف و نهی از منکر، مشروعیت بخشی به نظام اسلامی، طراحی فکری نظامات اسلامی، ثالثا: حفظ مرددم در صحنه؛ بیانات در راستای مشروعیت نظام، تلاش برای تقویت وحدت بر پایه دین، تحکیم اخوت و برادری، تحکیم بنیان خانواده.

نکته ای را از روی مطالعه و تجربه می گویم، هر جا پیشرفتی را ملاحظه میکنید ردپای یک روحانی موفق را میبینید و هر جا ضعفی را میبینید، خلاء یک روحانی موفق را احساس میکنید.

تأثیرات نظام بر حوزههای علمیه:

تأثیرات اقتضایی: اولا: تأثیرات توسعهای ثانیا: رشد کمی و کیفی ثانیا: باز شدن و ایجاد عرصههای جدید؛ تحقیق و نظریه پردازی ثالثا: حضور هدفمند در عرصههای بین الملل

تأثیرات محیطی: رقیبانی در برابر حوزههای علمیه ایجاد شده اند؛ دشمنان خارجی، روشنفکران، فرقهها و مکتبهای انحرافی،

روحانیت بدلی: اینکه عده‎ای از روحانیت در برابر جریان اسلام ناب محمدی که رهبری آن در دست امام خمینی و حضرت آیت الله خامنه ای است، قرار میگیرند. آقایانی که در لندن نشسته اند، تمام مقدسات آنها قمه زنی و لعن و نفرین است.

تأثیرات درونی حوزه: شکل گیری درسها اخلاق متناسب با انقلاب اسلامی، کرسیهای آزاد اندیشی و نظریه پردازی و ... .

پایان بخش صحبتها خاطره ای است از شهید محمدباقر صدر. آقای خطیب برای من تعریف میکردند که من خدمت آیت الله صدر رسیدم. دیدم که ایشان خیلی خوشحال هستند و دارند دو دست خود را از خوشحالی به هم میکشند. ایشان گفتند: به من خبر دادند که امام و یارانش دارند پیروز میشوند، دارد آخرین استخوانها نظام شاهنشاهی فرو میریزد. اگر انقلاب اسلامی ایران به پیروزی برسد، آروزی انبیا برآورده میشود. من این ماجرا را برای آقای شاهرودی تعریف کردم، ایشان گفتند بگذار تا من ادامه خاطره را هم برایت بگویم. ایشان فرمودند: بعد از آن ماجرا، آقای صدر به کلاس درس رفتند و فرمودند: بعد از پیروزی انقلاب ایران کسی حق ندارد مرجعیت مرا تبلیغ کند. بعد هم آ جمله معروف را فرمودند: ذوبوا فی الخمینی ... ؛ در امام خمینی ذوب شوید، همان طور که او در اسلام ذوب شد.

آیت الله عباس کعبی

حاشیه اسلیمی

سومین نشست همایش "تبیین نسبت حوزه و انقلاب"

بررسی تأثیرات و خدمات متقابل حوزه و انقلاب

آیت الله شیخ عباس کعبی

دریافت فایل صوتی باحجم 17 مگابایت

نشست دوم | حوزه ی انقلابی و نهضت های حوزوی + صوت

چهارشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۲۳ ب.ظ
وب سایت گفتمان برتر

هوالعلیم

 

دومین نشست از سلسله نشست های تبیین نسبت حوزه و انقلاب در مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو برگزار شد.


جریانشناسی نهضت های مرجعیت شیعی

در این جلسه که ظهر امروز چهارشنبه 16 بهمن 1392 برگزار گردید حجت الاسلام دکتر احمد رهدار مدیر مؤسسه فتوح اندیشه با موضوع "جریانشناسی نهضت های مرجعیت شیعی" ایراد سخن فرمودند.

گفتمان برتر بصورت اختصاصی فایل صوتی و متن این جلسه را منتشر میکند.

حجت الاسلام رهدار در دومین نشست تبیین نسبت حوزه و انقلاب؛

با حضرت امام و الگوی ولایت فقیه از همهی مکتب ها عبور کردیم و رد شدیم

اساسا در تاریخ ما ایرانیان، هیچ نهضتی بدون رهبری روحانیت نداریم. شاید نهضت محمدتقی پسیان به ذهنتان برسد، که این نهضت هم به دلیل مردمی نبودن و وابستگی به آلمانها شکست خورد. ابتدائا به گونه شناسی نهضتهای عالمان دینی میپردازیم.

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد رهدار

نهضتهای علمی:

دو دسته، رویکرد دفاعی و در برابر شبهات، نهضتهایی که اثباتی هستند.

نمونههایی از رویکرد دفاعی:

در اوایل دوره قاجار هنری مارتین در هندوستان مشغول میشود، فارسی را یاد میگیرد و به ایران مهاجرت میکند و کتابی در نقد پیامبر خاتم با عنوان «میزان الحق» مینویسد. حدود 40 عالم برجسته بر این کتاب نقد مینویسند. هر کدام از این عالمان در گوشهای بودند. چند وقت بعد یک مستشرق میآید و نظرات علما را جمع می‎کند و حاشیه‎ای میزند که به جایی نمیرسد. آن حرکت علما را باید یک نهضت علمی دانست.

حالا ببینید! کتاب آیات شیطانی نوشته میشود. تا کنون حتی یک عالم برجسته بر این کتاب نقدی نزده است!

حدود 70 سال قبل در عراق آقایی یک شبهه چند قسمتی به شیعه وارد میکند. در بخشی از این شبهه میگوید: بیشتر کتابهایی که در تاریخ اسلام نوشته شده، کار اهل تسنن بوده و شیعه اهل تألیف نبوده است. علامه آقا بزرگ طهرانی آمد و فهرست کتب شیعی را نوشت و سی جلد شد. علامه امینی در پاسخ به بخش دیگر این شبهه، الغدیر را نوشت. بخش سوم را هم علامه عسگری پاسخ داد، با کتاب عبدالله ابن صبا. این هم یک نهضت علمی است.

در دوره رضاشاه، درست در زمانی که علمای شیعه خلع لباس میشوند، جریانهایی به نام دین اجازه فعالیت مییابند. شبهههای سنگین به شیعه وارد میکنند. مرحوم حاج شیخ سراج انصاری جریانی را به راه میاندازد و پاسخ شبهاتی را میدهد که به شیعه وارد میشود و روز به روز در حال افزایش است.

نمونههایی از رویکرد اثباتی:

حرکت علامه وحید بهبهانی در دهههای قبل از روی کار آمدن قاجار در مقابل حرکت انحرافی اخباریون را بزرگترین حرکت علمی اثباتی باید دانست.

در زمانهی ما مؤسسه تحقیقاتی امام خمینی زیر نظر آیت الله مصباح. اینکه یک عالِم چندین سال گوشهای می‎نشیند و فکر کند و مؤسسهای ایجاد میکند که در عرصههای مختلف دین را سرایت میدهد.

به نظر من منیرالدین هاشمی، موسس فرهنگستان علوم، نیز انقلابی ایجاد کرده که متأسفانه در نقد این مجموعه برخورد سیاسی و سلیقهای صورت می‎گیرد.

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد رهدار

نهضتهای تبلیغی:

حرکت سیدجمال الدین اسدآبادی؛ تفکر ایشان را تأیید نمیکنم. در واقع تفکر ایشان را باید نوعی انحراف دانست. اما به لحاظ تبلیغی ایشان را موفق میبینم و مشعلدار میدانم. اینکه ایشان جهاد بکند و به هند، پاکستان و ... حتی آمریکا برود، مسألهسازی کند، عقب ماندگی اسلام، طرح وحدت جهان اسلام و ... را مطرح کند. در مقیاس ایشان شاید کسی را نتوان نام برد.

جریان جامعهالمصطفی به ظاهر یک دانشگاه است، اما دانشجویان این مجموعه از 100 کشور، با اهداف تبلیغی جذب میشوند. من حاصل این کار را در سفرهای خارجی که داشتم دیدهام. حدود 80 کالج و 500 مجموعه مرتبط با جامعه المصطفی هستند. کافی است این مجموعه چند سال تعطیل شود تا تأثیر آن را ببینیم.

ما آخوند هستیم؛ با رسالتهایی عام! عالمان گذشته برای مردم پل ساختند، مدرسه ساختند و... . این حرف دکتر شریعتی درست است: «دینی که نتواند دنیای مرا آباد کند، آخرت مرا نمیتواند آباد کند.» وقتی شهید مطهری داستان راستان را نوشتند، به ایشان گفتند که شما لازم نیست چنین کتابی را بنویسید، کسان دیگری هستند که بنویسند. ایشان گفتند من را چه حساب کردید. من باید از دین جامعه محافظت کنم. نیاز مردم و جامعه وقتی به داستان است، باید داستان بنویسم.

نهضتهای اقتصادی:

عالمانی داریم که پشت یک مجموعه و شرکت اقتصادی میآیند با هدف حمایت از تولید داخلی و قطع ید بیگانگان! حدود 40 مرجع برای مصرف کالاهای این شرکت فتوا میدهند. این در طول تاریخ بیسابقه است. به شاه نامه میزنند که ما متعهد میشویم از کالاهای این شرکت مصرف کنیم، کسانی که از این کالاها استفاده نمیکنند صیغه عقدشان را نخوانیم و ... .

حالا این کار و جریان را با دورهی خودمان مقایسه کنیم؛ رهبری معظم از حمایت از تولید داخلی سخن میگویند، امّا حتی یک نفر از مراجع به پشتیبانی ایشان بلند نمیشود و فتوا نمیدهد. این آقایان باید در پیشگاه تاریخ پاسخ بدهند!

سید محمدتقی خوانساری در مورد ملی شدن صنعت نفت بیانیه صادر میکنند. این بیانیه در کنار بیانیههای مجتهدین دیگر باعث میشود که آیت الله کاشانی وارد کار شود. در این بیانیه‎ها صراحتا می‎گویند: همین که آیت الله کاشانی هستند، ما اطمینان داریم که جریان ملی شدن صنعت نفت، یک جریان اسلامی است.

حرکت امام موسی صدر در لبنان؛ وقتی ایشان زعامت شیعه در لبنان را به عهده میگیرد، لبنان در اوج فساد است. دختران جوان بیکار، یک پای این فساد هستند. ایشان در این شرایط میرود و در کنار زعامت، فعالیتهای اقتصادی را به راه میاندازد. در لبنان دانشگاهی ایجاد کردند که توانایی فعالیت‎های اقتصادی را به دانش‎پژویان خود می‎دهد. مسئول این مجموعه میگوید: ما خانم‎های بی‎حجاب را نیز می‎پذیریم. اما کار به جایی رسیده که پس از ده سال، تمام خروجیهای ما محجّبه هستند.

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد رهدار

نهضتهای پنهانی:

حرکت شیخ عبدالکریم یزدی؛ ایشان حوزه علمیه قم را راه میاندازد با رویکردی ظاهرا غیر سیاسی، در دورهای که رضا شاه ملعون در پی این چنین افرادی است. همین حوزه علمیه، امام خمینی و شهید مطهری را پرورش میدهد.

علامه طباطبایی در همین بستر رشد میکند. کار به جایی میرسد که بعضی ساده اندیشان ایشان را ضد انقلاب میدانند؛ چرا؟ چون ایشان یک بار هم در جریان انقلاب توسط ساواک دستگیر نشده! مگر میشود ایشان را ضد انقلاب دانست؟! در زمانی که شبهات فلسفی مارکسیستی وجود دارد، ایشان دست به نوشتن تفسیر المیزان میزند. خروجی این نهضت علامه طباطبایی میشود جریان تفسیر تسنیم، میشود جریان مؤسسه امام خمینی و ... .

نهضت آیت الله خویی در حوزه نجف نیز به همین وجه است. شاگردپروری این نهضت، بسیار پربرکت است. متأسفانه توسط جریان باطل انجمن حجتیه از ایشان تفسیرهای غلطی ارائه شده، مبنی بر این که ایشان ضد انقلاب است و با انقلاب مخالف است. من به واسطهی دو پایاننامهای که در قم نوشته شد، به اسنادی دست یافتم که نشان میدهد در دوران جنگ تحمیلی حضرت امام اجازه ندادند از سهم امام برای تهیه اسلحه استفاده شود، اما آیت الله خویی این اجازه را دادند و بخشی از اسلحه مورد نیاز ما از همین طریق مهیا شد. تمام این حرف ها باعث نشود که بگوییم آقای خویی مثل امام خمینی بودند. خیر! امام خمینی چیزی دیگر است. ما با حضرت امام و الگوی ولایت فقیه از همهی مکتب ها عبور کردیم و رد شدیم، کیلومترها رد شدیم! امام به ما یاد داد که اگر مجتهد هم هستیم، نباید در کنج کتابخانه باشیم! بله، حرکت آیت الله خویی عظیم است؛ اما از آنجا که ما امام و انقلاب اسلامی را دیده‎ایم، نمیتوانیم دیگران به حساب بیاوریم!

نهضتهای حماسی:

این نهضت خودش دو دسته است: 1ـ دستهای که مسأله محور است و مثلا در برابر یک قرارداد شکل میگیرد؛ نهضت میرزای شیرازی، نهضت در برابر فراماسونری و ...  2ـ دسته ای که به دنبال شکل گیری حکومت هستند؛ نهضت مشروطه و نهضت حضرت امام.

برجسته ترین نهضت در این مجموعه نهضتها، نهضت امام خمینی است، که همه چیز را متحول کرد.

در جمع بندی باید بگوییم که علمای دین در طول تاریخ اقدام کردند، اما اگر به سرانجام و تشکیل حکومت نرسیدند، به این علت بود که ظریفیتش وجود نداشت. امام خمینی در سر سفره عالمان دیگر این انقلاب را شکل داد. مگر میشود امام خمینی از تجربه عالمان دیگر استفاده نکند و این انقلاب را به پا کند. حضرت امام روی دوش پرورش یافتگان مکتب آیت الله بروجردی این انقلاب را به پا کردند. امام در تداوم یک سلسه است و همین است که با رفتن ایشان جریان ادامه یافت و قطع نشد. به قول حضرت آقا انقلاب اسلامی موقف ماست و هدف ما نیست ما باید به تمدن اسلامی برسیم.

حاشیه اسلیمی

دومین نشست همایش "تبیین نسبت حوزه و انقلاب"

جریانشناسی نهضت های مرجعیت شیعی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد رهدار

دریافت فایل صوتی باحجم 13 مگابایت

***

پرسش و پاسخ

دریافت فایل صوتی با حجم 9 مگابایت


نشست اول | فلسفه سیاسی اسلام

سه شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۲، ۰۴:۴۵ ب.ظ

وب سایت گفتمان برتر


اولین نشست از سلسله نشست های تبیین نسبت حوزه و انقلاب، ظهر امروز در مدرسه علمیه عباسقلی خان برگزار گردید.

فلسفه سیاسی اسلام

در این جلسه که با حضور چشمگیر طلاب حوزه علمیه خراسان برگزار گردید،حجت الاسلام واسطی معاون پژوهشی مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام، فلسفه سیاسی اسلام و ساختار اعمال قدرت براساس نگرس اسلام را تبیین کردند.

هم اکنون وبگاه گفتمان برتر، بصورت اختصاصی فایل صوتی و خلاصه متن این جلسه را منتشر میکند.

حاشیه اسلیمی

حجت الاسلام و المسلمین واسطی در اولین نشست تبیین حوزه و انقلاب؛

بر اساس نظریه ولایت فقیه، تمام قوا در وجود ولی فقیه قرار گرفته است

بحث پیرامون محورهای فلسفه سیاسی اسلام است در مباحث فلسفه سیاسی در سه محور؛ هویت سیاست، سازههای سیاست، فرآیندهای سیاست بحث و گفتگو صورت می‌پذیرد.

حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحمید واسطی


هویت سیاست:

سیاست یعنی: برنامهریزی برای مدیریت کلان اجتماعی. اگر کسی بگوید من با سیاست کاری ندارم، یعنی برایم مهم نیست که جامعه ی من چگونه باشد، رسانه من چگونه باشد، نظام آموزشی من چگونه باشد و ... .

آنهایی که خود را از سیاست کنار می کشند، غالبا از بداخلاقیهای سیاسی نفرت دارند. مسلمان و به خصوص یک طلبه نمی تواند خود را از سیاست به معنای تلاش برای بهینه‌سازی برنامه‌ها و مدیریت کلان اجتماع کنار بکشد.


سازه‎های سیاست:

عقل بشر به جایی رسیده که در مورد ضرورت تشکیل حکومت بحثی ندارد. بحث در مورد این است که چه کسی و با چه برنامهای میخواهد بر آنها حکومت کند. هر جامعهای به دنبال پاسخ این سؤالات است: مشروعیت حاکم، منبع قانون و حیطه اختیارات حاکم. اگر سیاست مدیریت کلان است، عناصر و متغیرهای اصلی آن چیست؟

چهار عنصرِ «سرزمین، جمعیت، قانون و دولت» عناصر اصلی در فرآیندهای سیاسی هستند. نوع سیاست تابعی است از خصوصیات سرزمین، جمعیت، قانون و حاکمیت (دولت).

عدهای در سرزمینی با خصوصیات مشترکی که باعث تشکیل اجتماع شده، حرکت می‌کنند؛ این حرکت طبق برنامه‌ای توافق شده است، آن برنامه قانون استو حاکمیت است که این قانون را اجرا می کند.

فرآیندهای سیاست:

هویت ملی:هویت ملی بر اساس نظر اسلام، هویت فکری است؛ در اسلام تقسیم سرزمین‌ها و افراد به دو فضای «دارالکفر و دارالاسلام» انجام می‌شود ؛ نه به واسطهی میزان درآمد و نه به واسطهی طبقهی اجتماعی یا سرزمین یا زبان یا نژاد.

اهمیت این هویت مشترک در چیست؟ فرض کنید که کشورهای اسلامی مرزهای فرضی خود را بردارند. تاریخ مشترک، پول مشترک، قوانین قضایی و مدنی مشترک، زبان مشترک و رسانهی مشترک داشته باشند. اگر این کارها صورت گیرد، چه قدرت عظیمی برای امت واحدهی اسلامی ایجاد می شود. استکبار هم بر روی این موضوع رصد دارد و برای جلوگیری از این امر، به شدت اقدام می‎کند. حضرت مهدی (عج) نیز این کار را خواهند کرد؛ یکپارچه سازی امت اسلامی.


حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحمید واسطی

نوع حکومت اسلامی:

نوع حکومت، تابعی از قوای حکومتی است. بر اساس نظریه ولایت فقیه، تمام قوا در وجود ولی فقیه قرار گرفته است. مدل حکومت متمرکز است، نه حکومت با مدل تفکیک قوا.

در فلسفه سیاسی اسلام رؤسای قوا، معاونین ولی فقیه هستند که منصوب ایشان هستند تا ولی فقیه رؤسای قوا را تنفیذ نکند، رسمیت نمییابند. حکومت فعلی ترکیبی از تفکیک قوا و حکومت متمرکز است. در قانون اساسی اول، ولی فقیه اختیار انحلال مجلس را داشت و با متمم قانون اساسی این اختیار از ولی فقیه سلب شد. امیدواریم روزی این اختیاررا به ولی فقیه بازگردانند.

 انسان ها آزادند، می توانند اختیار خود را عملی کنند. اما آیا می شود هر کسی، هر کار را که خواست عملی کند؟! وجود محدودیت در آزادی مطلق را عقلاء بشر پذیرفته‌اند؛ سخن در منشاء تعریف این محدودیت‌هاست.

در اسلام، این محدودیتها را خداوند تعیین میکند. واجبات و محرمات تعیینکننده‎ی حداقل این حدود هستند. در اسلام عالمترین فرد به أمرالله حکومت را در دست میگیرد. او نظر خدا را استخراج میکند و در تطبیقش تشخیص خود را عملی میکند لذا حیطه اختیارات ولی‌فقیه در چهارچوب شرع است.

حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحمید واسطی

مشروعیت رهبر:

مشروعیت تابع علم و آگهی است. علم و آگهی برتر، علم خدا و تجلی آن در دین است. دین شناس به دنبال کشف نظر خداوند در امور مختلف زندگی است.

فرد دین شناسی را که بتواند با روش موجّه نظر خداوند را استخراج کند از کجا تشخیص بدهیم؟مجلس خبرگان این انتخاب را انجام میدهد؛ افرادی که متخصص این کار هستند. این متخصصین را باید کسانی انتخاب کنند که دستی در این کار دارند.

مردم عمومی یا دارای تخصص‌های دیگر چه کارهاند؟ خداوند این حق را به مردم داده است که فرد تعیین شده توسط خبرگان را بپذیرند یا نپذیرند، لذامشروعیت و مقبولیت دو چیز هستند؛ مشروعیت را خبرگان تشخیص میدهند،امّا مقبولیت را مردم با بیعت نشان میدهند. نفوس باید به سمت ولی فقیه گرایش پیدا کنند. در ابتدای انقلاب اسلامیرأی مردم به جمهوری اسلامی، در واقع بیعت با رهبری بود.

برای این که یک نفر بتواند به عنوان ولایت فقیه انتخاب شودآیا علم و فقاهت کافی است؟ خیر؛ ولی فقیه باید علاوه بر عالم بودن، مهارت حرکت در مسیر توحید و عرفان را داشته باشد. چیزی که نفوس را به سمت خدا حرکت می دهد، عرفان است. عرفان آن چیزی است که حس وجود خدا را در جامعه جاری کند. فرد رشد یافته، خانواده رشد یافته و جامعه رشد یافته، آن است که حس حضور و جریان خدا را در خود داشته باشد. اگر بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی رحمه‌الله‌علیه و مقام معظم رهبری مدظلهآشنای با تهذیب و عرفان نبودند، میتوانستند این حرکت نفوس را ایجاد، مدیریت و ادامه دهند؟!

اولین نشست تبیین نسبت حوزه و انقلاب


 نظارت بر رهبری چگونه است؟

 مجلس خبرگان وظیفه دارد کسی را که شایستگی ولایت دارد کشف کنند، رهبری را به او بسپارند و بر استمرار شاخص‌های مشروعیت در او نظارت کنند. این نظارت، نظارت بر ولیّ نیست، نظارت بر بقاء صفات لازم برای مشروعیت است.

 حیطهی اختیارات ولی فقیه:

اختیارات ولی‌فقیه در حکومت اسلام، جواز دخل و تصرف در کلیه شؤون فردی و اجتماعی است و این جواز در حیطه عمل به شرع تعریف می‌شود. از این حیطه اختیارات، اصطلاحاً «ولایت مطلقه» تعبیر می‌شود.

ولایت مطلقه یک اصطلاح فقهی است، در مقابل ولایت مقیّده.تمام فقها در اینکه حق فقیه تصرف در امور حسبه، قیمومیت و قضاوت است، مشترک هستند. این همان ولایت مقیّده است. ولایتی که به امور اجتماعی کاری ندارد.

برخی از فقها به استناد ادله ولایت‌فقیه، این ولایت را استمرار ولایت معصوم علیه‌السلام می‌دانند لذا قائلند که حیطهی اختیارات فقیه، همان حیطهی اختیارتی است که پیامبر و ائمه علیهم‌السلام در امور فردی و اجتماعی داشتند.

ما که معتقد به ولایت مطلقه فقیه هستیم؛ یعنی ولی فقیه باید در تمام شئون فردی و اجتماعی مورد نیاز جامعه نظر خداوند را استخراج و پیادهسازی میکند.

فرق معصومین با ولی‌فقیه در این است که امام علم تشریع فروع و در نتیجه حق تشریع فروع را دارد، امّا ولی فقیه حق تشریع ندارد بلکه ولی فقیه حق تطبیق شرع بر مصادیق و پاسخ به نیازهای جامعه بر اساس دین را دارد. براین اساس محتمل است که مجتهد یا متخصصی در موضوعی با نظر ولی‌فقیه مخالف باشد لکن شرع اجازه خروج و قیام در برابر فقیه مبسوط الید را به او نمی‌دهد و ناقد موظف است از مکانیزم «النصیحه لائمه العدل» استفاده کند و نقد خود را با ادله ابتدا به رهبر و سپس به خبرگان امت برساند.

ما تا نتوانیم تبعیت کامل از ولی فقیه، علم و عالم کامل را داشته باشیم، آن زمان که امام زمان (عج) ظهور میکنند نیز به طور تام مطیع ایشان نخواهیم بود.

 حاشیه اسلیمی

اولین نشست همایش "تبیین نسبت حوزه و انقلاب"

فلسفه سیاسی اسلام

حجت الاسلام و المسلمین واسطی

دریافت فایل صوتی باحجم 16 مگابایت


در این زمینه بخوانید:
- بازنشر این مطلب در خبرگزاری رسا ، شهر آرا آنلاین ، روزنامه شهرآرا ، رصد
- سلسله نشست های تبیین نسبت حوزه و انقلاب

وب سایت گفتمان برتر


ماه بهمن برای ملت متدین و متمدن ایران، همواره یادآور خاطرات شیرین روزهای رهایی از استبداد است. همان روزها که مردم غیور این سرزمین با خروش غیرتمندانه و شجاعانه مرجعیت شیعه و حوزه ی علمیه، با دستانی خالی پنجه در پنجه ی ظلم و استکبار و تاریکی افکنده و انفجار نور را رقم زدند.

امروز در آستانه سی و پنجمین سالگرد انقلاب بزرگ اسلامی مردم ایران، مدرسه ی علمیه عباسقلی خان شاملو با قدمتی 300 ساله در میزبانی وتربیت طلاب علوم دینی، برآن شده است تا با پیگیری و تبیین بخشی از مطالبات رهبری معظم انقلاب پیرامون تبیین نسبت حوزه و انقلاب قدمی هرچند کوچک در راستای رشد و اعتلای بصیرت دینی فضلاء و طلاب حوزه ی مشهد بردارد.

این مدرسه که هم اکنون میزبان طلاب نخبه ی فارغ التحصیل دانشگاه می باشد، با همکاری جبهه فکری فرهنگی انقلاب اسلامی اقدام به برگزاری همایش "تبیین نسبت حوزه و انقلاب 3" کرده است. این همایش بصورت 6 نشست تخصصی در 6 روز توسط 6 نفر از اساتید برجسته ی حوزوی و دانشگاهی در محل نمازخانه ی این مدرسه برگزار خواهد شد.

گفتنی است که منطق محتوایی این نشست ها برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مهرماه 91  با طلاب خراسان شمالی می باشد.

در اولین نشست حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحمید واسطی معاون پژوهش مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام و مؤلف نظریه و کتاب نگرش سیستمی به دین، فلسفه ی سیاسی اسلام را تبیین خواهند کرد.

در این نشست به این سؤالات پاسخ داده خواهد شد:

·         - مدل پیشنهادی اسلام برای تصمیم گیری کلان اجتماعی چیست؟ عقلانیت این مدل را اثبات نمایید.

·         - ساز و کار اعمال قدرت براساس نگرش اسلام چگونه است؟

·         - براساس نگرش اسلام، مشروعیت حاکم از چه طریقی حاصل میشود؟ آیا مقبولیت هم جزء شروط حاکمیت ولی فقیه هست؟

·         - آیا نظریه ی ولایت فقیه مورد اجماع همه ی مراجع شیعی میباشد؟

·         - باتوجه به روایات و ادله موجود، آیا حکومت برای غیر معصوم جایز است؟

·         - آیا نظریه ولایت فقیه ظرفیت تولید تمدن اسلامی را دارد؟

این جلسه سه شنبه 15 بهمن ساعت 12:15برگزار خواهد شد.

در نشست دوم، حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد رهدار، مدیر مؤسسه فتوح اندیشه، جریانشناسی تاریخی نهضت های مردمی با تأکید بر نقش حوزه و مرجعیت شیعه را ارائه خواهند کرد.

در این نشست نیز سؤالات زیر پاسخ داده خواهد شد:

·         - آیا در طول تاریخ حوزه های علمیه، تلاشی برای تشکیل حکومت اسلامی انجام شده است؟

·         - چرا تا قبل از انقلاب اسلامی ایران، تلاش های مرجعیت شیعی برای تشکیل حکومت ناموفق بوده است؟

·         - وجه تمایز و دست برتر امام خمینی(ره) در فرآیند پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی چه بود؟

این جلسه چهارشنبه 16 بهمن ساعت 12:15 برگزار خواهد شد.

نشست سوم با حضور حضرت آیت الله کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری، عضو جامعه مدرسین و مدرس درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و با موضوع بررسی خدمات و تأثیرات متقابل حوزه و انقلاب اسلامی برگزار خواهد شد. پاسخ به این سؤالات محور اصلی این جلسه خواهد بود:

·         - نقش روحانیت و حوزه در نهضت مردم ایران چه بود؟

·      - چه جریاناتی غیر از حوزه در کوران نهضت مردم ایران فعال بودند؟ آیا این جریانات به تنهایی توان و ظرفیت انقلاب و تشکیل حکومت را دارا بودند؟ چرا؟

·         - دست برتر و وجه تمایز روحانیت نسبت به دیگر جریانات انقلابی فعال چه بود؟

·         - پس از انقلاب اسلامی چه عرصه هایی در سطح کشور و در سطح بین المللی برای حوزه گشوده شد؟

·         - برکات انقلاب اسلامی برای حوزه و روحانیت چه بود؟

·         - تفاوت های حوزه ی امروز و حوزه ی قبل از انقلاب از حیث جایگاه اجتماعی و اعتبار و گستره ی فعالیت را شرح دهید.

این جلسه شنبه 19 بهمن ساعت 9:30 صبح برگزار خواهد شد.

دکتر موسی نجفی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سخنران چهارمین نشست این همایش خواهند بود. موضوع این نشست تمدن نوین اسلامی; غایت و مأموریت مشترک حوزه و انقلاب می باشد.

انتظار می رود که مخاطب از این مبحث برای سؤالات زیر پاسخ قانع کننده ای دریافت نماید:

·         - جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی را شرح دهید.

·         - نقطه ی نهایی حکومت اسلامی کجاست؟

·         - راه بر معظم انقلاب در سیر فرآیند شکل گیری تمدن نوین اسلامی چه وظایفی را برای حوزه تعیین فرموده اند؟

·         - حوزه برای ایفای نقش تمدنی خود باید چه مختصاتی داشته باشد؟

·         - ضرورت ارتباط تنگاتنگ بین حوزه و حاکمیت در فرآیند شکل گیری تمدن اسلامی چیست؟

·         - ارتباط بین حوزه و حاکمیت در عالی ترین شکل خود چه مشخصاتی دارد؟

این جلسه شنبه 19 بهمن ساعت 12:15 برگزار خواهد شد.

در پنجمین نشست، حجت الاسلام و المسلمین سید محمد محسن دعایی مدیرمؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام،چرایی و چگونگی تحول در حوزه ی تمدن ساز را تبیین خواهند کرد.

ایشان در این نشست به سؤالات زیر پاسخ خواهند داد:

·         - ضرورت تحول در حوزه ناظر به مأموریت تمدنی آن چیست؟

·         - ایرادات وارد بر ساختار فعلی حوزه در محورهای تهذیب، آموزش، پژوهش و تبلیغ چیست؟

·         - راهکار پیشنهادی حضرتعالی برای تحول در محورهای فوق چیست؟

·         - حوزه ی آرمانی و مطلوبی که ظرفیت ایجاد تمدن اسلامی را دارا باشد چه مؤلفه هایی دارد؟

·         - در شرایط آرمانی، چه نسبتی بین حوزه و حاکمیت برقرار است؟

·         - ویژگی های یک طلبه ی آرمانیِ تمدن ساز چیست؟

این جلسه دوشنبه 21 بهمن ساعت 12:15 برگزار خواهد شد.

در آخرین نشست از این همایش نیز جریانشناسی فکری تاریخی مکاتب حوزویِ ضد تمدن توسط حجت الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی مدیر بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بحث خواهد شد.

در این نشست سؤالات زیر بحث و بررسی خواهد شد:

- در فرآیند شکل گیری انقلاب چه جریاناتی از درون حوزه در جهت عکس نهضت مردم حرکت میکردند؟
- علت و استدلال برخی جریانات حوزوی ضد انقلاب برای ابراز مخالفت خود چه بود؟
- مخالفت های جریانات ضد انقلاب حوزوی چه اثرات سوئی در شکل گیری انقلاب و نظام جمهوری اسلامی داشت؟
- فعالیت های جریانات تکفیری حوزوی چه اثرات سوئی در گسترش بیداری اسلامی داشته است؟
- علت وکیفیت حمایت های دستگاه های اطلاعاتی غربی از بعضی روحانیون چیست؟
- تأثیرات تفکر ضد وحدت برخی جریانات حوزوی در فرآیند شکل گیری تمدن نوین اسلامی چه خواهد بود؟

این جلسه چهارشنبه 23 بهمن ساعت 12:15 برگزار خواهد شد.


اختتامیه این سلسله نشست ها، روز پنج شنبه 24 بهمن و با حضور حضرت آیت الله سید احمد علم الهدی امام جمعه ی محبوب مشهد برگزار خواهد شد.

شروع این جلسه ساعت 9:30 صبح خواهد بود.

محل برگزاری همگی این نشست ها، حسینیه ی مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو واقع در خروجی بست شهید نواب صفوی حرم مطهر علی بن موسی الرضا(ع) خواهد بود.

از عموم اساتید، فضلاء و طلاب حوزه ی علمیه مشهد دعوت می گردد در این مراسم حضور بهم رسانند.

دبیرخانه سلسله همایش های تبیین نسبت حوزه و انقلاب 


درج این مطلب در رجانیوز ، ولی امر ، عمارنامه

وب سایت گفتمان برتر


مسافر بینهایت همیشه بیدار است

خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 26 دی ماه 1392

نکته ای پیرامون پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

نامگذاری ها بر دو نوعند: اعتباری و حقیقی. اغلب به خاطر آرزوی متّصف شدن فرزند به صفتی آن را روی او می گذارند تا مثلا در آینده همچون اسمش کاظم شود. این اعتباری است. ولی اسماء الهی و نام پیامبران و امامان حقیقی است و خبر از کمالات وجودی آن و خصوصیات بارز او می دهند.

در سوره مبارکه صف آیه شریفه 6 از زبان حضرت عیسی علیه السلام آمده که إِنىِّ رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکمُ ... وَ مُبَشِّرَا بِرَسُولٍ یَأْتىِ مِن بَعْدِى اسمُهُ أحمَد. ایشان پیامبر بعد خود را احمد می خوانند، در حالیکه می دانیم اسم پیامبر ما محمّد صلی الله علیه و علی آله است. اسم هر فرد یکی ست و این کنیه و لقب است که متعدد می شود.

محمّد و احمد از ماده حَمد به معنای فعلی که از حالِ درک کمالات موجودی سر می زند، است. در روایت معراجیّه تمام خطاب هایی که به پیامبر می شد، یا احمد! بوده و در توضیح آن خود رسول الله می فرمایند: لأنّی احمدُ فی السّماء. من در آسمان احمدم. کلمه احمد دو معنا دارد که هر دو اسم تفضیل است و حکایت از برتری. گاهی می شود آن را به معنای فاعلی معنا کرد که یعنی حامد تر و گاهی مفعولی، یعنی محمود تر. اگر به معنای فاعلی بگیریم یعنی چون در آسمانها درک خدا در بیشترین حد ممکن است و حمد فرع بر درک کمالات است ایشان در آسمان و ملکوت حامد ترند. و اگر مفعولی، مقصود همان مقام محمود است که مختص پیامبر است و در سوره مبارکه أسراء آیه شریفه 79 آمده: وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً.

حمد یا بخاطر جمال است و یا یر انعام. انعامی که از جانب رسول الله به تمام هستی می رسد همان فیضی است که از مجرای وجود ایشان به کل هستی منتشر می شود. ما درک نمی کنیم که هر شیئی که در عالم تحقق می یابد از مجرای نفس پیامبر است. بدون شک منظور، آن جنبه مادی ایشان که در عام الفیل پا به دنیا گذاشت نیست. مقصود همان خلق اول و حقیقت محمدیّه است. در اشاره ای گذرا به عظمت این حقیقت باید گفت آن نظامی که ایشان بر آن سیطره وجودی دارند فقط ما نیستیم. بلکه ادوار ماقبل و مابعدِ ما و چه بسا به اقتضای برهان، همزمان با ما نیز هستند. به همین دلیل است که در ملکوت این فیضِ عظیم مشهود تر است.

 فکر می کنید ما چه اندازه مقام پیامبر را درک کرده ایم؟ بهره ما از ایشان تنها به انداره گفتگو هاست. مسئله اینست که سنخ عظمت ایشان از کل هستی برتر است و تا زمانی که در این آب و گِلیم چگونه می توانیم به ذره ای از آن پی ببریم. حتی درک یکی از یاران ایشان به نام سلمان برای فردی که به ملکوت راه نیافته ممکن نیست. از همین روست که آمده: بهشت به سلمان مشتاق ترست به سلمان، تا سلمان به بهشت.

سخنی در حقیقت مرگ

در جلسه قبل، آنجا که به اهمیت محاسبه رسیدیم و آن را در اهمیت نفس دانستیم، گفته شد که نفسِ نفیس انسانی آنقدر محترم است که هم برای ورودش به این دنیا از او اجازه گرفته اند و بلی گفته و هم برای خروجش ازین نشئه به اختیار قالبِ تن را تهی می کند و کنار می نهد.

سؤالی در باب آمدن اختیاری نفس به این دنیا

و اما عده ای می گویند ما یادمان نمی آید کسی از ما اجازه گرفته باشد. در پاسخ باید گفت مگر ما باید همه چیز یادمان باشد. حافظه در جایی جواب می دهد که موطن ذهن و حافظه باشد. مثلا در عالم پس از مرگ که از خدا و کتاب و پیامبر و امام می پرسند، ظاهرا  اینها سؤالات سختی نیست که عده ای نمی توانند پاسخ دهند. جوابش ظاهرا 4 کلمه ساده است. پاسخ اینجاست که سؤال از نفس فرد پرسیده می شود نه از حافظه او. می خواهند ببینند آن حقیقت در نفس او محقق شده یا نه.

عین همین سؤال در روز الست از نفس ما در باب تمایل او از پا گذاشتن به این دنیا پرسیده شده. آن موطن، موطن ملکوت ماست. پس معلوم شد چرا یادمان رفته است. چونکه التفاتی به ملکوتمان نداریم. در جلسه پیش گفته شد که اولیاء الهی همگی به خوبی و آن به آن از گفتگوی آروز باخبرند. همه در آنجا بله گفته اند و متناسب با نحوه بله گفتن شان، زندگی شان چیده شده است. همین که پا به این دنیا می گذاریم، اختیار فعال می شود تا زندگی مان را تغییر دهیم.

سؤالی پیرامون رفتن اختیاری نفس از این دنیا

عمده سؤالات در این قسمت ایجاد می شود. مقدمتاً باید گفت که همه موجودات طول عمرمشخصی دارند؛ کلاغ، درخت و .... اما چرا طول عمر انسان اینقدر متغیر است؟ نمی شد عمر او را نیز مشخص می کرد. در پاسخ به این سؤال که انسان چه وقت می میرد چهار جواب گفته اند که آنها را بررسی می کنیم:

یک) انسان وقتی می میرد که بدنش خراب شود و از کار بیفتد. این جواب را اغلب از پزشکان می شنویم.  در ردّ آن باید گفت که این علّت مادّیِ مرگ انسان است و در میان انواع علل ضعیف ترین و کم اثر ترین آنهاست. علت فاعلی است که قوی ترین اثر را در معلول می گذارد. علّت مادّی صرفا زمینه ساز است.

دو) برخی متکلمین می گویند ما می میریم تا زمین برای نسل های بعد از ما جا داشته باشد و گرنه زمین پر می شود.

سه) برخی دیگر از متکلمین می گویند اگر مرگ و انتقال به سرای دیگر صورت نگیرد چگونه ظالم و مظلوم به جزای اعمالشان برسند؟

در ردّ هر سه باید گفت همه اینها امکانش هست در همین دنیا اتفاق بیفتد و نیازی به مرگ نباشد.

چهار) علت مرگ خود نفس است. این علتی است که جایگزین ندارد. برای فهم بهتر این موضوع به مقدمه نیاز داریم:

ما چند گروه موجودات داریم. گروه اول آنهایی که هر چه می توانستند باشند از ابتدا بودند. یعنی آنچه امکانش را داشتند، دارند و آمچه ندارند امکان وجودش برایشان نیست. از همین رو تغییر و کمال بیشتر برایشان متصور نیست. ملائک از همین دسته اند. آیه 164 سوره مبارکه صافات به همین معنا اشاره می کند: وَ مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ . و هیچ یک از ما فرشتگان نیست مگر اینکه براى او مقامى معین است.

گروه دوم آنهایی هستند که ناقص آفریده شده اند. از ابتدا به آنها کمال اعطا نشده است ولی امکان دستیابی به آن را دارند. قوه و استعداد دارند اما در ابتدا به فعلیت نرسیده است. انسان از این دسته است. او ناقص نیامده که در استعداد بماند. او آمده تا کامل شود. اصلا محال است در دستگاه هدفمند الهی استعدادی باشد و مجرایی برای فعلیت آن نَنهاده باشند. همه قوای وجودی ما ابزار استکمال ما هستند. حالا ظرفیت هر کدام که پر شد کنار نهاده می شوند چرا که دیگر بار آن را به دوش کشیدن لغو است.

برای کمال به یاد گرفتنی ها و انجام دادنی ها نیاز داریم که تحقق هر دوی آنها منوط به داشتن ابزار جسدی است. حالا اگر ظرفیت اینها پر شد دیگر نیازی به جسد ندارد و آن را رها می کند.

مرگ در حقیقت حالتی از حالات نفس است، صفتی از صفات اوست. نفس تا وقتی تعلق به بدن داشت در این دنیاست و وقتی مرگ بر او عارض می شود در حقیقت تعلق او قطع می شود. موت ومرگ یعنی این موجودِ متحرّک در این دنیا به غایت خود رسید. همینکه ظرفش پر شد این جسد وبالش می شود.

حکما برای فهم بهتر حالت مرگ مثال مناسبی می زنند: ما برای رسیدن به مقصدی سوار قطار می شویم و وقتی به مقصد رسیدیم دیگر آن را رها می کنیم و پیاده می کنیم. اما چرا بعضی نمی خواهند پیاده شوند؟( مرگ را نمی خواهند) مسافرین دو دسته اند. عده ای بیدارند و زود پیاده می شوند و عده ای خوابند و باید ولو به زور بیدارشان کنند. برخی هم قبل موت به موت ارادی می میرند. اذن و اجازه عزرائیل از جناب رسول الله نیز ناظر بر همین مقام است.

اینکه گفته شد فرد به کمال خود رسید منظورپرشدن و کمال ظرفیت نفس است نه آن کمال ارزشی که لقاء الله است. پر شدن ظرف نفس با هر چه باشد، پر شدن است و موقع رفتن او فرا می رسد.

بسیار شنیده می شود فلانی تصادف کرد و اگر نمی کرد نمی مرد. این گفته به خاطر عدم ادراک نظام هستی است. نظام هستی نظام عِلّی و معلولی است. همین که علت محقق شد، لاجرم معلول محقق می شود. تصادف علت مادی مرگ او بود که با علت فاعلی هماهنگ است. نظام هستی نظامی هوشمند است. اگر بچه ای یک روزه مرد، ظرف او پر شد و مرد.

ظرف نفس ما مثل بادکنک است و می توان آن را گسترش و وسعت داد. آن روایاتی که صله رحم و امثال آن را باعث افزایش طول عمر می داند ناظر بر همین معناست. البته این اختیار دست خدا را کوتاه نمی کند. منظور اینست که زمینه های تغییر را خود او در وجود ما گذاشته است.

ضرورت عِلّی ایجاب می کند که که یک حادثه در عالم با کل عالم در ارتباط باشد. از همین رو ظرف وجود کسی که پر شد ضرورتا رابطه نفس و بدن قطع می شود.

 تعریف نوع مرگ نیز به اقتضای وجود خود ماست. در عالم قبل ظرفیت اولیه ما تعیین شد و در این عالم ما می توانیم ظرفیت خود را کم و زیاد کنیم و علاوه بر آن مختاریم ظرف وجود را با هر چه می خواهیم پر کنیم. برای روشن تر شدن مطلب می گوییم مثلا وسیله ای را می خریم که به ما می گویند عمر آن 2 سال است. اما ممکن است با نگهداری خوب، عمر آن را افزایش دهیم و یا با بی احتیاطی قبل از عمر طبیعی آن را خراب کنیم.

منشأ سؤالات ما عمدتاً ریشه در موارد مرگ غیر طبیعی است که با آن برخورد می کنیم.چون عادتاً عمر طبیعی را 70 سال می دانیم، اگر بچه ای مُرد، تعجب می کنیم و یا جوان مرده را ناکام می دانیم. با اینکه این غلط است و همه در این دنیا هر کامی که می توانسته اند و ظرفیتش را داشته اند گرفته اند. همه مرگ ها به هنگام است و نا بهنگام نیست. در سه جای قرآن آمده: إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا یَسْتَْخِرُونَ سَاعَةً  وَ لَا یَسْتَقْدِمُون‏. هنگامى که اجلشان سرآید، نه ساعتى پس مى‏مانند و نه ساعتى پیش مى‏افتند.

 اینکه در جواب آنهایی که در قیامت می گویند ما را به دنیا برگردانید، نه گفته می شود به همین دلیل است. یعنی تو دیگر قوه ای نگذاشتی که به فعلیت نرسیده باشد.

البته زمان مرگ أئمه و اولیاء الله حساب پیچیده تری دارد که از متشابهات است و وارد بحث آن نمی شویم.

الحمد لله ربّ العالمین

همچنین فایل صوتی یکی از جلسات گذشته ی  سیر و سلوک که تاکنون منتشر نشده نیز در همین پست در دسترس قرار گرفته است.



حاشیه اسلیمی

جلسه ی سیر و سلوک قرآنی با موضوع

بررسی کیفیت اختیار انسان در ورود و خروج به دنیا

دریافت فایل صوتی با حجم 14 مگابایت

 حاشیه اسلیمی

جلسه ی سیر و سلوک قرآنی مورخ 28 آذر ماه 1392

دریافت فایل صوتی با حجم 15 مگابایت


پ.ن:

فایل صوتی جلسات مورخ 19 دیماه و 28 آذرماه تاکنون منتشر نشده بود که اکنون جلسه ی 28 دی ماه قابل دسترسی است. 5 و 12 دی ماه نیز جلسه تعطیل بوده است.

در این زمینه بخوانید:

- سیر و سلوک قرآنی | تنها یکبار زندگی میکنیم...

- سیر و سلوک قرآنی | هنر دین، جمع بین همه ی قوا با مرکزیت عاقله

- سیر و سلوک قرآنی | جملات طلایی شیطان

وب سایت گفتمان برتر
دکتر زیباکلام در جمع طلاب فارغ التحصیل دانشگاه؛
توافقنامه ی ژنو، حقارت بارترین توافقنامه ی بین المللی در طول تاریخ است.

توافقنامه ی ژنو در مدرسه عباسقلی خان شاملو تحلیل و بررسی شد.


دکتر سعید زیباکلام

به گزارش گفتمان برتر، در این جلسه که به همت بسیج این مدرسه علمیه و باحضور ده ها نفر از اساتید و فضلاء و طلاب حوزه ی مشهد برگزار شده بود، دکتر سعید زیباکلام استاد دانشگاه امام صادق(ع) و دانشگاه تهران، بند بند متن انگلیسی توافقنامه را ترجمه و آنرا شرح دادند.

هم اکنون وبگاه گفتمان برتر، فایل صوتی و متنی این جلسه که حدود 4 ساعت به طول انجامید را تقدیم نگاه سروران مکرم مینماید.

باشد که قدمی هرچند اندک در راه بصیرت افزایی عمومی و جلوگیری از این انحراف عظیم تاریخی برداشته باشیم.

دکتر سعید زیباکلام

فایل صوتی سخنرانی دکتر سعید زیباکلام باموضوع

بررسی تفاوت "آنچه مرقوم داشته اند" با "آنچه تعهد داده اند"

بخش اول حجم 10 مگابایت

بخش دوم حجم 18 مگابایت

فایل متنی (PDF) - حجم 700 کیلو بایت

بازنشر این مطلب در سایت عمارنامه ، رجانیوز ، بچه های قلم ، دیلی لینک ، افسران 

وب سایت گفتمان برتر


بررسی اهمیت محاسبه ی نفس

خلاصه ای ازنکات مطرح شده
توسط حجت الاسلام دکتر نخاولی در جلسه سیر و سلوک قرآنی مورخ 19 دی ماه 1392

امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند: انّ وصول الی الله سفرٌ لا یُدرک الّا بامتطاء اللیل.

مطیّه یعنی مَرکب. رسیدن به خدا قطعا چنان سفریست که فقط با مَرکب قرار دادن شب طی می شود.

هر کس سَحَر ندارد، از خود خبر ندارد. این درست است که بیداری سحر واجب نیست اما عدم درک شب باعث می شود حتی به آستانه حقیقت نیز نرسیم. بهترین وقت خلوت با خدا سحر است.

در آیات اولیه نازله بر پیامبر در انتهای سوره مزمّل پس از آیاتی که مخاطب آن وجود نازنین پیامبر بود، آمده است: پروردگارت آگاه است که تو و گروهى از کسانى که همراه تواند، نزدیک به دو سوم شب و گاهى نیمى از آن و زمانى یک سومش را [براى عبادت و خواندن قرآن‏] برمی ‏خیزد.

خداوند این شب خیزی را که مثل این شب ها به 8 ساعت قبل اذان صبح می رسید به پیامبر و برخی همراهان او نسبت می دهد و آن را صرفا مخصوص پیامبر نمی داند. این همراهی در روز قیامت به آرزو و حسرت ظالمان تبدیل می شود: یا لیت اتّخذتُ مع الرسول سبیلا، ای کاش همراه رسول راهی بر می گرفتم.

بر همه سالکان راه حق است که هر شب حداقل یک ربع قبل اذان صبح شب خیزی و تهجّد داشته باشند. بدون تهجد، تفکر و قرآن باکیفیت و کمیت آدمی خواب رشد را هم نمی ببیند.

علامه طباطبایی از طلوع آفتاب که شروع به تفکر در قرآن می کردند، گاهی تا اذان ظهر سرشان در میان دستانشان بود و به تفکر می پرداختند و غرق در آیات بودند.

استاد جوادی آملی میفرمودند: علامه طباطبایی در دو ماه آخر زندگی شان فراموشی گرفته بودند و حتی نام نزدیکانشان را به خاطر نمی آوردند. در این میان تنها اذکار استادشان سید علی قاضی را به یاد داشتند و به آن مترنّم بودند.

در شب اول قبر نیز تمام حفظیات و علوم ظاهری از ما گرفته می شود، چه دکتر باشیم چه آیت الله. همه ذهنیات می رود و هر چه به جان و نفس ما نشسته باشد می ماند. همین است که عموما مردم از شب، تنهایی و سکوت فراری اند، چونن از مشغولیات بیرونی فارغ می شوند و می بینند در درون چیزی ندارند.

حداقل این است که برنامه قابل تحملی برای سحر داشته باشیم تا لذت آنرا بچشیم. اگر لحظه ای لذت آنرا تجربه کردیم با تمام لذات عوضش نمی کنیم.

استاد ما میفرمودند که ما در بچگی برای نماز شب ساعت کوک می کردیم. روزی پدرمان فرمود: آدم عاشق که به ساعت نیازی ندارد.

پاسخی به یک سوال

نوشته اند: آیا رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم و اذکار آنرا توصیه می کنید؟

جواب به سوالات اینچنینی را در دوره ای قریب به صد جلسه در مبانی عرفان عملی گفتگو کردیم.

محدوده حرکت ما در دامنه توصیه های روایی و قرآنی است و در جایی که اینها موجود نباشند باید به استاد کامل یا کسی که از طرف کاملی مأذون است مراجعه کنیم. دلیل آن هم اینست که دستور العمل هل ها باید بر اساس ظرفیت ها باشند و شناخت ظرفیت هر کس نیاز به اشراف باطنی دارد که از عهده استاد کامل و یا مأذون از طرف او بر می آید. حتی ممکن است کسی کامل باشد اما در دستگیری مأذون نباشد و شاگرد را بسوزاند. آقا سید جمال گلپایگانی اذکاری به میرزا مهدی اصفهانی توصیه کردند که منجر به بستری شدن او به مدت یک سال در بیمارستان بستری شد و بعد از نجات یافتن این شاگرد بنای مخالفت با فلسفه و عرفان را گذاشت و مرحوم سید جمال نیز دیگر شاگردی نپذیرفتند.

علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه میفرمودند: ذکر بدون استاد مثل بمب توی دست است.

حرکت ما باید در سطح متقیّن ها باشد؛ یعنی واجب و حرام و مستحب و مکروه. آنهم به اندازه وسع و به شرط عدم آسیب به دیگران.

وقتی که فرد در واجب و حرام مستقر نشده، بهترین ذکر همان ذکر خدا از کلام خود اوست، یعنی قرائت قرآن کریم و اذکار عمومی که در روایات وارد شده است. هرچند اذکار لسانی را وِرد می گویند ولی ذکر یعنی حالت به یاد حق بودن.

اهمیت محسبه

از واژه محاسبه که به معنای رسیدگی بود، سه جزء بر می آید. اول جمع همه موارد، بدون فوت، دوم سنجش آنها و سوم نتیجه گیری.

اهمیت محاسبه به چند دلیل است که در این جلسه به دو تای آن می پردازیم:

اول: اهمیت محاسبه، تابع شیء مورد محاسبه یعنی نفس ماست. نفس یعنی وجود ملکوتی ما که متمایل به ملکوت است و توان آن را هم دارد. این وجود آنقدر شریف است که برای ورود به این دنیا از آن اجازه گرفته اند و تک تک نفوس گفته اند: بلی.

کسی نخواسته پا به این دنیا نگذاشته است. نوعِ بله گفتن های ما سازنده ی زندگی کنونی ماست. وگرنه ویروس ها و میکروب ها که تصمیم گیرنده نیستند. این همان اعتقاد یهود است که گفتند: ید الله مغلوله. گاهی از لوازم اعتقادات ما همین می شود. از لوازم اعتقاد توحیدی اینست که عالم قوانینی دارد ولی این قوانین، ذره ای دست خدا را نمی بندد. در عین همه اسباب و علل اوست که زنده می کند و شفا می دهد و می میراند. باید حقیقت توحید جا بیفتد. به میزان درک معارف، رشد حاصل می شود و در روز قیامت حقایق را می بینیم. حقیقت سبحان الله چیست: آیا همین ترجمه لغوی است؟ همین می تواند راه گشا باشد؟ تسبیحات اربعه چهار رکن هستی اند. حتی معانی ذهنی اینها هم چاره ساز نیستند. باید در درون اتفاقی بیفتد و درک شوند.

در نامه مرحوم بید آبادی به عالم ربانی میرزای قمی خواندیم که: علوم رسمی را به قدر کفایت بخوان و مابقی عمر را به جستجوی حقیقت بپرداز.

شاید عده ای بگویند ما که یادمان نمی آید، اما به خاطر دارم استاد ما میفرمودند: از کسی پرسیدند( و به نظر خود ایشان بودند) که آیا سوال و جواب روز الست یادت هست؟ و او گفت بله خوب یادم هست.

هستند کسانی که ندای باطن را می شنوند، هر چند در شهر کورها که اجدادشان هم کور بوده اند می گویند: مگر دیدن ممکن است؟

به ما گفته اند: دع نفسک تعال. "دلم میخواهد ها" را کنار بگذار و بالا بیا. مرحوم ملا محسن فیض کاشانی میفرماید بعد از شنیدن حدیث اخلاص 40 روزه برای خدا و جوشیدن حکمت، بر آن شدم چهل روز عملم را خالص کنم. این کار را کردم ولی اتفاقی نیفتاد. چند بار چنین کردم تا دست آخر فهمیدم من تا حالا عملم را برای بدست آوردن حکمت خالص می کردم نه برای خدا.

آری حساب و کتاب از لبه شمشیر تیز تر و از مو باریک تر و دقیق تر است. آنچه در حساب نمی گنجد نفس نفیس انسانی است که تمام ملکوت مامورند تا ما غفت نکنیم و بر ما رقیب و عتید هستند.

کدام مهربان ترند؟

اگر پدرو مادری فرزندش را به خاطر خطایش از اتاق بیرون کنند و او بگوید: پشیمان شدم، یقینا او را از روی تعطُّف به اتاق راه می دهند و از خطایش می گذرند. اما در قرآن در جواب خطاکارانی که پس از مرگ اظهار پشیمانی می کنند و طلب بازگشت به دنیا برای جبران ما فات می کنند گفته می شود: کلّا؛ یعنی ابداً. این در حالی است که او به جای مفرد گفتن برای مخاطبش که خدا باشد می گوید ارجعونِ و از جمع استفاده می کند. این به خاطر این است که خود را در معرض هلاکت می بیند و سلول سلولش می گویند مرا برگردانید.

دلیل عدم پذیرش این خواسته، اصلاح ناپذیری اوست وگرنه این عین بخل بود که ذات احدی از آن مبرّاست. او جواداً لایبخل است. مرگ وقتی در می رسد که آدمی امکان اصلاح را باقی نگذاشته باشد. در ادامه آیه می آید: ولو ردّوا لعلدوا لما ینهوا عنه. اگر برگردانده شوند یقینا به آنچه از آن نهی شده بودند بر می گردند.

هم ظرف که نفس ماست ظرفیتش بدست خود ماست و هم مظروف. این ظرف که پر شد دعوت حق را لبیک می گوییم.

اهمیت دوم در آثار رها کردن و نکردنِ نفس و محاسبه کردن ونکردن آنست. قابلیت نفس، مثبت و منفی بینهایت است. اگر همه گرگ ها که ممکن است در نظر ما نهایت درّندگی باشند، آزادشان بگذاریم ذره ای طبیعت از جای خود تکان نمی خورد. اما همین که یک انسان را آزاد می گذاری می بینی که از قعر زمین تا لایه اُزُن را خراب می کند. بیچاره گرگ، شهرت بدی پیدا کرده وگرنه او دارد کار طبیعی خود را انجام می دهد.

به دو ضرورت دیگر محاسبه انشا الله در جلسات بعد اشاره می کنیم.  

الحمد لله رب العالمین

حاشیه اسلیمی

جلسه ی سیر و سلوک قرآنی با موضوع

  بررسی اهمیت محاسبه ی نفس

دریافت فایل صوتی با حجم 10 مگابایت



در این زمینه بخوانید:

- سیر و سلوک قرآنی | تنها یکبار زندگی میکنیم

- سیر و سلوک قرآنی | هنر دین، جمع بین همه ی قوا با محوریت عاقله

وب سایت گفتمان برتر


حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ مهدی زمانی دامت برکاته سومین سخنران همایش بزرگداشت مرحوم علامه آیت الله حسینی طهرانی بودند که با موضوع "انقلاب فرهنگی، اولویت ها و راهکارها در اندیشه علامه طهرانی" ایراد سخن فرمودند.

ایشان از اساتید برجسته ی فلسفه و کلام و تفسیر در حوزه ی علمیه خراسان می باشند که سال ها در محضر بزرگانی همچون آیات عظام مرحوم حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی، حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی، حسن زاده آملی، جوادی آملی و... تلمّذ کرده اند.

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ مهدی زمانی

خلاصه ای از سخنرانی ایشان در همایش نورمجرد تقدیم میگردد:

بسم الله الرحمن الرحیم

ابتدا باید مقصود از دو کلمه انقلاب و فرهنگ عرض شود: انقلاب یعنی تحول اساسی و عمیق؛ مقصود از فرهنگ، مجموعه معلومات و آگاهی های انسان است که منجر به احساس و رفتار می‌شود؛ آگاهی ها و معلومات ما به دو بخش تقسیم می شود. معارف بینش های ما را تشکیل می دهد و علوم نگرش های ما را و مجموع این دو فرهنگ را پدید می‌آورند. انقلاب فرهنگی یعنی تحول در علوم و معارف، تحول در بینش ها و نگرش ها؛ زیرساخت ها و روبناهای فکری عوض بشود و نگاه ما به عالم متحول بشود.

در ضرورت انقلاب فرهنگی، حضرت علامه به جد معتقد بودند که تا انقلاب فرهنگی صورت نگیرد انقلاب سیاسی ما پایدار نمی شود. خودم شنیدم از ایشان که می فرمودند بعد از اینکه انقلاب سیاسی شکوهمند اسلامی در ایران شکل گرفت، فضای بازی به طرف اسلام گشوده شد. جوانان مشتاق شدند به شناخت اسلام و اینکه ببینند اسلام چه حرفی برای آنها دارد، در داخل و خارج. حال که سیاست شیطانی رژیم سلطنتی رفته و نظام جمهوری اسلامی آمده و پرچم اسلام بلند شده اولین سوال این است که اسلام برای ما چه دارد؟

همایش نور مجرد

ایشان تمام وقت خود را صرف کردند برای تألیف دوره علوم و معارف اسلام. نگاه صحیح به خدا، نگاه صحیح به معاد، نگاه صحیح به امامت. اصلاً هدف پیامبران بزرگ الهی انقلاب فرهنگی است، حکومت را انبیاء می خواستند برای فرهنگ، سیاست در خدمت فرهنگ باید باشد.

ایشان معتقد بودند برای اینکه ما این انقلاب فرهنگی را به سامان و نتیجه برسانیم یک نقشه راهی لازم داریم و آن نقشه راه این است که اول اولویت های انقلاب فرهنگی و نقطه شروع را بدانیم و سپس راهکارها یعنی راه رسیدن به آن اهداف را تبیین کنیم. در بخش اولویت ها دو نظر اساسی داشتند: اول اینکه متولیان امور فرهنگی خودشان باید درست تربیت بشوند. طلاب و روحانیون خود باید درست اصلاح بشوند. فقط حوزه است که بار فرهنگ دین روی دوشش است. طلاب علوم دینی و حوزه ها که متولیان امور فرهنگی در نظام تفکر دینی هستند باید متحول بشوند. مرحوم علامه اهتمام بسیار شدید به تربیت طلاب داشتند.

همایش نور مجرد

اولویت دوم در انقلاب فرهنگی که مدنظر این بزرگوار بود این بود که ما در دو بخش علوم و معارف ابتدا باید معارف را مستحکم بکنیم، پایه ها باید درست بشود. مشکلات جامعه اسلامی به خاطر اعتقادات است. الله شناسی، معادشناسی و امام شناسی، خدا می داند که چه رنج هایی برای نوشتن این دوره معارف کشیدند.

در بعد معارف دو علم هستند که در فرهنگ دینی ما متکفل بحث معارف اند، علم فلسفه و علم عرفان. ایشان نسبت به عرفان خیلی اهمیت قائل بودند و عرفان را برتر از فلسفه می دانستند. می فرمودند در قم که خدمت علامه طباطبائی فلسفه می خواندم سوالاتی در ذهنم بود که حل نشده بودند، هفت سال در نجف درس خواندم و در سال آخر دستم در دست ولی خدا مرحوم حاج سیدهاشم حداد قرار گرفت و آنجا جواب سوالاتم را از ایشان گرفتم. عرفان سوالات اعتقادی را حل می کند، شهود تمام افق های قلب و فکر را روشن می کند و راه دیگری نیست. ایشان معتقد بودند در انقلاب فرهنگی عرفان باید عمومی بشود، و این کار را کردند. رساله لب اللباب خیلی ها را جذب کرد، برادرانی می گفتند ما در جبهه بوسیله رساله لب اللباب با عرفان آشنا شدیم. ایشان مصرّ بودند که عرفان باید توسعه پیدا کند تا زیرساخت های فکری در انقلاب فرهنگی ساخته شود، عرفان است که انسان را متحول می کند.

همایش نور مجرد

اولین راهکار برای انقلاب فرهنگی که ایشان داشتند سلوک عملی بود. همانطور که در قرآن و روایات هم داریم عالم عامل؛ صرفاً با تألیفات و رسانه ها مردم درست نمی شوند، جان و روح می خواهد. طلبه هایی که می خواهند تحول ایجاد کنند باید صاحب درد باشند.

راهکار دوم بهره گیری از مسائل تبلیغی است، اولین شیوه تبلیغ دینی بیان چهره به چهره است، مسجد سنگر اسلام است مسجد مرکز نبوت است، مسجد و منبر باید در صدر برنامه های تبلیغی باشد. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از همین مسجد سلمان و ابوذر و عمار درست کردند. با تأسّی به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله مرحوم علامه روی مسأله مسجد خیلی تأکید داشتند و خودشان 23سال کامل بعد از مراجعت از نجف در مسجد قائم تهران اقامه نماز و درس تفسیر قرآن و سلسله جلسات داشتند. ما هم همانجا توفیق داشتیم خدمتشان برسیم، از سنین کودکی در محضرشان بودیم. استاد مطهری هم مسجد قائم می آمدند اما ایشان فرمودند شما مخفیانه بیایید، استاد مطهری شش سال آخر عمرشان دست ارادت به علامه طهرانی دادند، در کتاب سیری در زندگانی استاد شهید مطهری که توسط خانواده خود ایشان نوشته شده، آنجا نوشته شده که در شش سال آخر عمر شهید مطهری ایشان شاگرد مرحوم علامه بودند، شاگرد سلوکی علامه بودند.

یکی دیگر از راهکارهای ایشان برای انقلاب فرهنگی تألیف کتاب بود. عالی ترین و ماندگارترین عنصر تبلیغی تألیف کتاب است. مرحوم علامه این اواخر تمام اهتمامشان تألیف بود. چهارسال قبل از ارتحالشان که کسالت قلبی شدید پیدا کردند، وقتی از بیمارستان به خانه آمدند، یکی از آقازاده هایشان نقل می کردند که ایشان فرمودند: به من گفتند سیدمحمدحسین عمر تو را تمدید کردیم فقط برای اینکه بنویسی. کارهای دیگر را به حداقل رساندند و تا لحظه آخر عمر مشغول تألیف بودند. یکبار در محفلی نامه ای را آوردند و فرمودند ببینید این نامه از استکهلم پایتخت سوئد آمده است کتاب بنده را خوانده و شیفته عرفان و معارف دین شده. بین طلبه ها باید یک نهضت علمی و معرفتی راه بیفتد.

حاشیه اسلیمی

سخنران سوم

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ مهدی زمانی

" انقلاب فرهنگی، اولویت ها و راهکارها در اندیشه علامه طهرانی "

دریافت فایل صوتی با حجم 15 مگابایت


در این زمینه بخوانید:

نور مجرد | گزارش همایش بزرگداشت علامه حسینی طهرانی + بیانات دبیر علمی همایش

نور مجرد | پیام آیت الله سید محمد صادق حسینی طهرانی

نور مجرد | از قطره به دریا؛ توصیفی از علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | نوآوری های حکمی عرفانی علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | مکتب سلوکی علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | نظام فکری علامه آیت الله حسینی طهرانی

نور مجرد | بخش پایانی؛ پرسش و پاسخ