سی روز، سی گفتار | بیست و هشتم: نسخه عشق :: گفتمان برتر

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

دغدغه نوشت های یک طلبه ی تمدن گرا

گفتمان برتر

امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آنها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به‌طور کامل اثبات کند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ کمااین‌که همین الان هم آنهامى‌بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم‌کارى کرده‌اند که نظام ما توانسته به پیشرفتهایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید.گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ماست. منهاى آن،جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم.
در دهه‌ی چهارم انقلاب، گفتمان اصلیِ، پیشرفت و عدالت است؛ پیشرفت در همه‌ی ابعاد علمی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی، و عدالت همه‌جانبه در توزیع فرصتها و امکانات مادی و معنوی.گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود در برهه‌اى از زمان در یک جامعه. آنوقت، این میشودگفتمان جامعه.این گفتمان را باید همه‌گیر کنید؛ به‌گونه‌یى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید.لازمه‌ی تحقق الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان‌سازی آن در جامعه است. این گفتمان سازى براى چیست؟ براى این است که اندیشه‌ى دینى، معرفت دینى در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشه‌ى دینى که رشد پیدا کرد، وقتى همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چیزى میشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح...
(آیت الله العظمی امام خامنه ای روحی له الفداء)
***
صفحه اختصاصی سایت گفتمان برتر در نرم افزار تلگرام
https://telegram.me/goftemanbartar
شناسه کاربری صفحه:
@goftemanbartar
شناسه کاربری مدیرسایت:
@gofteman

پیوندهای روزانه

سی روز، سی گفتار | بیست و هشتم: نسخه عشق

سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۵ ق.ظ

وب سایت گفتمان برتر


روز بیست و هشتم: نسخه عشق

                                    

قال اللَّه الحکیم. «قل ما یعبوا بکم ربّى لولا دعاؤکم».
در بینش اسلامى بشر به تذکر و توجه دائمى احتیاج دارد؛ چون بنا بر این بینش بشر یک مسافر و تلاشگر است که اگر از این حرکت و تلاشى که برعهده اوست غافل بماند و درنگ بکند، از رسیدن به منزل مقصود باز خواهد ماند و اگر دائماً تلاش بکند و خوب تلاش بکند، در پایان وقت که پایان عمر اوست، به مقصود دست خواهد یافت و آن مقصود عبارت است از کمال و تعالى روحى که اثرش را در زندگى بعد از مرگ خواهد داد؛ همه‌چیز مقدمه این است و زندگى پس از مرگ در بینش اسلامى زندگى حقیقى است. ما البته امروز نمى‌توانیم آن زندگى و آن دوران را در ذهن خودمان تصور کنیم، ولى جهان‌بینى اسلامى به ما این‌طور مى‌آموزد که ما در این دوره که اسمش زندگى دنیاست، در یک زندگى نیم‌بند قرار داریم؛ «و إنّ الدّار الآخرة لهى الحیوان»؛ زندگى آن‌جاست؛ وقتى رفتیم، خواهیم دید. در آن زندگى سعادت، خوشى و خوشبختى بسته به تلاشى است که ما این‌جا خواهیم کرد. پس اگر از این تلاش غفلت کردیم، فراموش کردیم و تنبلى کردیم، ناگهان چشم باز مى‌کنیم و خودمان را در آن نشئه مى‌بینیم؛ در حالى که دستمان خالى است.

  یادِ سفر
براى این‌که انسان این تلاش را به‌طور دائم انجام بدهد و تکالیفى را که برعهده اوست -که شکل‌دهنده همان تلاش است- انجام بدهد، تذکر لازم است؛ و دین یادآورهایى را براى او در نظر گرفته و خود پیامبران اساساً یادآورند. «فذکّر إنّما أنت مذکّر». و قرآن یک وسیله ذکر است که در خود کتاب الهى بارها از این خصوصیت و مأموریت قرآن یاد شده است. یکى از وسائل یاد، همین نماز است که در پنج وقت، نماز ما را به یاد مى‌اندازد؛ یکى موعظه است که موعظه موعظه‌گران ما را به یاد مى‌اندازد؛ یکى دعاست که توجه به دعا ما را به یاد مى‌اندازد؛ یکى تلاوت کلام‌اللَّه است که خواندن آیات الهى ما را از غفلت خارج مى‌کند و از این قبیل وسایل. پس همه این وسایل در کارند تا ما دچار غفلت نشویم. اگر یادمان رفت و دچار غفلت شدیم، از تلاش مى‌مانیم و اگر از تلاش ماندیم، وضعمان در آن زندگى موعود حتماً وضع بدى خواهد بود. کلاً اول تا آخر ما چنین سرنوشت و سرگذشتى داریم.

این‌همه تأکیدى که روى تقوا شده، عبارت است از این‌که انسان متوجه خودش باشد؛ مواظب باشد که لغزشى به او دست ندهد؛ اشتباه نکند و غافل از وضع خودش و از سرنوشت و هدف و راه و تکلیفش نشود؛ مثل رانندگى در یک جاده پرپیچ و خم و لغزنده و خطرناک است که اگر غفلت و فراموش کردید که در چه وضعیتى هستید، ممکن است ساقط بشوید. تقوا یعنى آن مراقبت و توجه دائمى که در افراد بالا به‌صورت یک ملکه یعنى یک خصلت غیر قابل انفکاکِ از انسان درمى‌آید؛ دائماً انسان توجه دارد. در ماه رمضان با دعا و نماز و روزه، گرسنگى و بقیه خصوصیاتى که در این ماه است، یکى از آن حالات صفاى لازم را به انسان مى‌دهد؛ انسان حالت ذکر و یاد پیدا مى‌کند و حالت غفلت از او گرفته مى‌شود.

 
جریان تند زندگی...
آدم متذکر این‌طور نیست که هرگز گناه و اشتباه نکند؛ چرا، ممکن است اشتباه و گناه هم بکند؛ آدم باتقوا این‌طور نیست که دستش به هیچ گناهى آلوده نشود؛ چرا مى‌شود؛ اما فرق است بین گناهِ آدم باتقوا و آدمِ بى‌تقوا. گناه آدم بى‌تقوا مثل این است که پا بگذارد در یک سراشیب لغزنده؛ تا آخر مى‌لغزد. یک گناه، گناه دیگر را به دنبال خودش مى‌آورد. گناه در دهان او مزه مى‌کند؛ به گناه مجذوب مى‌شود و قبح گناه از نظر او مى‌رود؛ آدم بى‌تقوا این‌طورى است. اما آدم باتقوا وقتى گناه مى‌کند، فوراً متوجه مى‌شود؛ مى‌فهمد اشتباه کرده و سعى مى‌کند جبران کند: «إنّ الّذین اتقوا إذا مسّهم طائف من الشّیطان تذکّروا فإذا هم مبصرون». متقى این‌طور است؛ به‌مجرد این‌که به تعبیر قرآن شیطان او را «مَس» کرد یعنى آلوده به وسوسه شیطانى شد، فوراً متوجه مى‌شود که اشتباه کرد؛ در جاده لغزنده سراشیب نمى‌افتد که برود تا اسفل سافلین، بلکه خودش را نگه مى‌دارد، کنترل مى‌کند. آدم باتقوا و متذکر، مثل کسى است که جریان تندى او را به طرفى مى‌کشاند و او باید در خلاف جهت آن جریان شنا کند تا به ساحل نجات برسد. یک لحظه غافل شدن، دست بازداشتن، تنبلى کردن، مشغول شدن به تماشاى این‌ور و آن‌ور، او را مبالغ زیادى به عقب خواهد برد. آن جریان تند در زندگى ما، غرایض، هوى‌ها، شهوات و تمایلات بشرىِ ضد تکاملى ماست که ما را به سمت عقب مى‌کشانند. اگر ما متوجه و متذکر باشیم، تا یک خُرده عقب رفتیم، فوراً مى‌فهمیم که اشتباه کرده‌ایم؛ بنا مى‌کنیم باز شنا کردن و دست و پا زدن و به جلو رفتن؛ اما اگر باتقوا و متذکر نباشیم، وقتى عقب رفتیم، غافل مى‌شویم و نمى‌فهمیم که جریانى دارد ما را با خود مى‌برد؛ بلکه چون تکان نمى‌خوریم و دست و پا نمى‌زنیم، احساس راحتى هم مى‌کنیم؛ خودمان را ول مى‌کنیم در دست جریان و یک وقت متوجه مى‌شویم که مى‌بینیم نزدیک گرداب یا در درون گردابیم و دیگر کارى از ما ساخته نیست.

 
فصل تذکر
دعا در ماه رمضان و همه خصوصیات این ماه مبارک این است که ما را متذکر مى‌کند؛ از غفلت بیرون مى‌آورد؛ آلودگی‌هاى ما را به ما نشان مى‌دهد و در بین دعا و نماز و توجه، فرصتى به ما دست مى‌دهد که اشتباهاتى را که با آن‌ها انس و خو گرفتیم، بازنگرى کنیم و آن‌ها را بشناسیم؛ چون گاهى انسان گناهى را عادت کرده که انجام بدهد و توجه ندارد که این گناه است. البته تنبلى، سستى و بقیه نواقصى را هم که داریم، مى‌توانیم بازنگرى کنیم.

این فصل یک ماهه، فصل بسیار باارزش و قیمتى است. در این سى روز یا بیست‌ونه روز، خدا لیلةالقدر را قرار داده و لیلةالقدر یک فرصت استثنایى در طول سال براى انسان است که اگر انسان توانسته باشد آن شب را درک بکند، خیر زیادى گیرش آمده. در دعاى وداع ماه رمضان -نه این دعاى وداعى که در صحیفه سجادیه است، بلکه دعایى که در مفاتیح‌الجنان است- مى‌گوید: «و أن تجعلنى برحمتک ممّن خرت له لیلة القدر و جعلتها له خیراً من ألف شهر»؛ خدایا! من را از کسانى قرار بده که توفیق درک لیلةالقدر را به‌دست آوردند و لیلةالقدر براى آن‌ها از هزار ماه بهتر و باارزش‌تر شده. لیلةالقدر براى همه این‌گونه نیست. آن کسى که براى او شب بیست‌وسوم یا شب بیست‌ویکم ماه رمضان با شب بیست‌وسوم هر ماه دیگرى فرق ندارد -نه ذکرى، نه توجهى، نه حالى، نه گریه‌اى، نه تضرّعى؛ با غفلت مى‌گیرد مى‌خوابد یا اصلاً یادش نمى‌آید که لیلةالقدر است یا خداى نکرده آلوده به گناه و هواى نفس هم مى‌شود- براى چنین انسانى لیلةالقدر بهتر از هزار شب نیست؛ یک شب است، آن‌هم یک شب خسران‌بار که براى او خیرى ندارد. لیلةالقدر براى آن کسى از هزار ماه بهتر است که ساعات و دقایق آن شب را قدر بداند؛ از دقایق آن شب استفاده بکند. در آن دعا مى‌خوانیم که خدایا ما را از آن کسانى قرار بده که شب قدرشان پوچ نمى‌شود؛ از دست نمى‌رود.

 
دفتر معرفت
دعاى چهل‌وپنجم صحیفه سجادیه یک نمونه از دعاهایى است که ائمه به ما یاد داده‌اند که مضمون قابل توجهى درباره اهمیت ماه رمضان دارد. من فکر کردم که مقدارى از این دعا را برایتان فقط ترجمه بکنم تا با زبان این دعا آشنا بشویم. این یکى از نقیصه‌هاى ماست که دعاها را بدون توجه مى‌خوانیم و معنایش را نمى‌فهمیم؛ از بعضى که قادریم معنایش را بفهمیم، تأمل و تدبر نمى‌کنیم؛ دعا مى‌خوانیم، حواسمان هم جاى دیگرى است! در حالى که این دعاها همه دفترهاى ارزشمند معرفت و نسخه‌هاى عشق و محبت است و خیلى چیزها در این دعاهاست که اگر ما به آن‌ها توجه کنیم، مى‌توانیم آن‌ها را بیاموزیم. بعضى‌ها دعا را تفسیر مى‌کنند که البته خوب است، لکن وقتى بنده یک کلمه دعا را با بیست کلمه تفسیر مى‌کنم، این دیگر کلام امام نیست؛ اگر بشود کلام امام را در یک کلمه زیبا، شکیل و خلاصه، بازگرداند، آن‌وقت یک مقدارى از لطف کلام امام را به ما خواهد داد. آن تفسیرهاى مفصل براى این‌که انسان معارف را یاد بگیرد خوب است؛ اما براى این‌که لذت سخن امام را که خیلى هم زیباست درک کند، نه؛ آن‌ها خوب نیست. بعضى‌ها که بدون توجه دعا مى‌خوانند، نمى‌فهمند که این دعاى کمیل که راحت آن را مى‌خوانند و از آن عبور مى‌کنند، چه سوز و گدازى دارد؛ چه قطعه زیبایى از لحاظ هنرى و ادبى است و چه مضامینى در آن وجود دارد. حالا براى این‌که مقدارى از مضامین این دعاها معلوم بشود، من به‌قدرى که البته وقت داشته باشیم، ترجمه ساده‌اى مى‌کنم. خیلى طول نمى‌دهم و همه‌اش را هم ترجمه نمى‌کنم.

«
أللّهم یا من لا یرغب فى الجزاء و یا من لا یندم على العطاء»؛ اى خدایى که از ما پاداش نمى‌خواهى و اى کسى که از بخشش خود به ما پشیمان نمى‌شوى -من دیگر عبارت‌هاى عربى‌اش را نمى‌خوانم، فقط فارسى ترجمه مى‌کنم- و اى کسى که با بندگان به‌طور برابر رفتار نمى‌کنى؛ مثل رفتار خود آن‌ها با آن‌ها رفتار نمى‌کنى. نعمت تو همواره شروع‌کننده است؛ یعنى بدون این‌که قبلاً استحقاقى وجود داشته باشد. عفو و بخشش تو یک نوع تفضل از سوى توست. عقوبت و سزا دادن تو عدالت توست. و قضاء و تقدیر و حکم تو یک خیر براى بنده توست. اگر به کسى چیزى عطا کنى، آن را با منّت آمیخته نمى‌کنى و اگر از کسى چیزى را منع کنى و به او ندهى، این از روى ظلم و تعدّى به آن کس نیست. آن کسانى که شکر تو را مى‌گویند، از آن‌ها سپاس‌گزارى مى‌کنى؛ در حالى که این خودِ تو هستى که شکر را در دهان آن‌ها گذاشتى. آن کسانى که سپاس تو و ستایش تو را مى‌کنند، تو به آن‌ها پاداش مى‌دهى؛ در حالى که این تو هستى که ستایش خودت را به آن‌ها یاد دادى. گناهانى را مى‌پوشانى؛ در حالى که مى‌توانى آن‌ها را برملا کنى. به کسانى مى‌بخشى که مى‌توانى از آن‌ها نعمتت را باز بدارى. آن کسى که گناه او را پوشاندى، گاهى شایسته برملا کردن است. آن کسى که به او نعمت دادى، گاهى شایسته منع کردن است؛ اما تو همه کارت را بر تفضل و گذشت قرار دادى. با کسى که تو را معصیت مى‌کند، با بردبارى و حلم برخورد مى‌کنى و به کسى که با گناه به خودش ظلم مى‌کند، مهلت مى‌دهى. بندگانت را مهلت و فرصت مى‌دهى تا بتوانند به تو انابه کنند و برگردند. به آن‌ها سزاى عملشان را زود نشان نمى‌دهى، شاید بتوانند توبه کنند؛ این لطفى است از تو که نگذارى بندگانت با کار زشت، خودشان را به مهلکه بیاندازند؛ این محبت توست که نگذارى آدم‌هاى شقى با شقاوت خودشان، بدبختى را زود براى خودشان تدارک ببینند. تو فقط کسانى را ساقط مى‌کنى که شقاوت آن‌ها در مقابل گذشت و اغماض تو تکرار شده؛ و این کرم و لطف و محبت و حلم توست.

 
راهی به تو
تو آن پروردگارى هستى که بر روى بندگانت راهى باز کردى که آن راه، به عفو و گذشت تو منتهى مى‌شود؛ آن راه را توبه نامیدى. آن راه را از طریق وحىِ خودت به ما نشان دادى تا هرگز در آن راه گمراه نشویم. در قرآنت به ما گفتى: «تُوبوا إلى اللَّه توبة نصوحاً»؛ توبه کنید و به‌سوى خدا برگردید؛ توبه‌اى از روى راستى و درستى؛ شاید خدا بدی‌هاى شما را بپوشاند و جبران کند -این‌ها آیه قرآن است- و شما را به بهشتى که در زیر آن نهرها و جویبارها جارى است وارد کند؛ در آن روز که خدا پیغمبرش و کسانى را که به پیغمبر ایمان آورده‌اند، سرافکنده نخواهد کرد. و نور پیغمبر و مؤمنان در پیش روى او و در سمت راست اوست و آن‌ها پیش مى‌روند. و آن‌ها به تو مى‌گویند: پروردگارا نورت را به ما کامل کن و مغفرتت را بر ما نازل کن؛ تو بر همه‌چیز توانایى.

این راهى است که خدا در قرآنش براى توبه به ما نشان داده و نشان داده که ما مى‌توانیم توبه کنیم: «فما عذر من أغفل دخول ذلک المنزل بعد فتح الباب»؛ عذر کسى که پس از گشودن در، وارد آن نمى‌شود چیست؟ تو آن کسى هستى که هر روز براى نفع بندگانت معامله را به سمت آن‌ها گرداندى و به سود آن‌ها تغییر دادى و در قرآن گفتى: «من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها»؛ هر کس یک کار نیک بکند، ده برابر پاداش مى‌گیرد و اگر کسى یک کار بد بکند، فقط یک برابر سزاى آن کار را خواهد چشید. امام در این‌جا آیات مربوط به پاداش مؤمنین را ذکر مى‌کند، بعد درباره ذکر الهى مطالبى را بیان مى‌کند؛ آیات گوناگونى را مى‌آورد و سپس مى‌رسد به این‌جا و مى‌گوید:

اگر هر یک از مخلوقات تو این‌طور دیگران را به راه سود و بهره آن‌ها راهنمایى مى‌کرد، به احسان و امتنان موصوف مى‌شد... «فلک الحمد ما وجد فى حمدک مذهب»؛ اى خداى بزرگ سپاس و ستایش مخصوص توست و براى توست و تو را باید به هر اندازه و از هر راهى و با هر لفظى که ممکن است، حمد کرد. به همین ترتیب یاد نعمت‌هاى الهى را مى‌کند.

 
دلگیر فراغ
بعد امام سجاد علیه‌الصّلاةوالسّلام مى‌رسد به ماه رمضان و مى‌گوید: پروردگارا! از جمله بهترین و برگزیده‌ترین نعمت‌هاى تو ماه رمضان بود که آن را از بین سایر ماه‌ها امتیاز بخشیدى و قرآن و نور را در این روزها نازل کردى و ایمان ما را در این روزها مضاعف ساختى و روزه را بر ما واجب کردى که این خود وسیله اوج ماست. و ما را در عبادت در این ایام ترغیب کردى و لیلةالقدر را که بهتر از هزار ماه است در ماه رمضان قرار دادى و ما را با این ماه بر دیگران امتیاز بخشیدى. و ماه رمضان به مدت یک ماه با ما بود و این مصاحبت، مصاحبت بسیار نیکویى بود و ما از این مصاحبت هیچ دلگیر نیستیم؛ بلکه از مفارغت این ماه دلگیریم. و با این ماه وداع مى‌کنیم؛ مانند وداع با کسى که دورى او براى ما سخت و دشوار است. و منتظر هستیم که این ماه کِى بار دیگر به ما برگردد و با این زبان با ماه برگزیده تو حرف مى‌زنیم. از این‌جا به بعد، امام سجاد شروع مى‌کند در عبارات بسیار شورانگیز و عاشقانه‌اى با ماه رمضان سخن گفتن.
(
ادامه دارد...)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی