بعد از وقفه ای که
مراسم دهه ی اول محرم در جلسات سیر و سلوک قرآنی ایجاد کرده بود، 5 شنبه ی این هفته شاهد
شروع دوباره ی این جلسات در مسجد المنتظر (عج) بودیم.
در اولین جلسه ی
بعد از مراسم دهه ی اول، استاد حجت الاسلام نخاولی در پاسخ به یکی از سؤالات
مخاطبین پیرامون قوه ی وهم و ارتباط آن با شیطان، بطور مفصل عملکرد قوه ی وهم و
تآثیر آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان ها را توضیح دادند.
خلاصه ی متن این جلسه بدین صورت میباشد:
کار عمده قوه وهم
وَهم، کارش ادراک امور غیر مادیِ مرتبط با امور مادی است. این معنا با یک مثال، اندکی روشن می شود. در ک حسّی ما از کباب شامل رنگ،
طعم و مزه و بوی آن است. حسی را که سازگار با درونمان است، خوشمزه و عکس آن را بد
مزه می دانیم. یا مثلا تصوری که از گرگ داریم، در مرتبه حسّ رنگ و شکل و صدا و
امور مادی و محسوس دیگر است. اما ما درک دیگری به نام ترسناک بودن گرگ را هم
داریم. این ادراک از جنس مادیات نیست بلکه از جنس مفاهیم است. اما از مفاهیمی است
که با واسطه امور محسوس و مادی مثل دندان های تیز و خونین او به ما دست می دهد. یا
می گوییم فلانی مورد اعتماد است و صداقت دارد صرفا از طریق لبخند او.
کار عمده قوه عاقله
اتاقی را فرض کنیم که همه وسایل آن گوشه ای جمع شده باشد و
بخواهیم آنها را سر جایشان بچینیم. اگر یک ربات بدون برنامه متکفّل این کار شود
ممکن است فرش را به دیوار آویزان کند و یا قاب عکس را به سقف بزند. اما شما با
شناختن جایگاه هر وسیله، آن را سر جایش می چینید. کار عقل چینش درست ذهنیات ما
برای رسیدن به معلومات جدید است.
باید دانست که ذهن ما پراز معلومات مختلف است. البته
هیچکدام در مغز نیست بلکه مغز فقط آلت و ابزار این کار است. گروهی از معلومات،
مفاهیم و تصورات صرف هستند، بدون اینکه حکمی در پی داشته باشند مثل مفهوم ترس یا
کتاب ؛ که به اینها اصطلاحا معلومات تصوری می گویند. دسته ای از معلومات هم جمله
هایی هستند که درباره یک موضوع، نظر ما را بیان می کنند. مثل اینکه محبت حقیقی
امام حسین علیه السلام راه نجات است. به این گروه، معلومات تصدیقی می گویند.
چیدمان اطلاعات در ذهن
اگر این چیدمان را به عقل بسپاریم، او این کار را با نظم
استدلالی انجام می دهد و اگر وهم متکفل چیدمان این معلومات و تصمیم گیری بر اساس
آنها شود این کار را تابعیت حس تنظیم می
کند. تجزیه و ترکیب اطلاعات با عقل را تفکّرمی گویند و اگر با وهم انجام شود به آن
توهّم، اطلاق می کند. نمیتوان این آرایش وهمی را بی نظمی تامّ نامید. در این فضا
انتقال ذهن از داده ای به داده ای دیگر با کوچکترین شباهت، صورت می گیرد، مثل
تخیلات ذهنی در وقت نماز. به همین دلیل انتقالات وهمی و خیالی بسیار سریع اند.
بسیار پیش آمده که فردی به محض دیدن حرکتی از کسی می گوید از او بدم می آید. اما
عقل دنبال دلیل و استدلال است. خوبی ها و بدی ها را در کنار هم می بیند، کمیت و
کیفیت آنها را می سنجد ودر نهایت تصمیم می گیرد. همین است که فرایند تصمیم گیری
عقل همراه با درنگ و تَرَوّی است.
جایگاهِ وهم و عقل
اینچنین نیست که وهم، سرتاسر، شرّ و غیر نافع باشد. علوم
جزئی و امور روز مرّه زندگی با قوه وهم حلّ و فصل می شود. حیوانات نیز تمام
امورشان را نهایتا با وهم رتق و فتق می کنند. نتیجتا هر چه در علوم جزئی پیشرفت
کنیم قوه وهم قوی تر می شود. علوم جزئی شامل فقه و ادبیات و اصول هم می شود. همین
است که فرموده اند: اکبرُ حاکمٍ علی النفوسِ الوهمُ. این پیشرفت اگر همپای رشد عقل
آدمی بود، می تواند مطلوب باشد وگرنه تنها انتقال از ظلمت به ظلمت است. این را
باید بدانیم که عقل، گوهر یکدانه ای است که به هر کسی عطا نمی شود. وهمی که زیرچتر
عاقله باشد پسندیده است وگرنه با آن به تناقض می رسد.
چرا تناقض ؟
برای تناقض میان عقل و وهم دلایلی را بر شمرده اند از جمله:
1- وهم تابع حسّ است. چه بسا افرادی با دیدن
چهره یا لباس و امور محسوسی از این دست با قوه وهم به سرعت قضاوت می کند. به دلیل
همین تبعیت، وهم بسیاری از امور غیر محسوس را رد می کند( مثلا خیلی ها که وجود خدا
را به خاطر دیده نشدن او رد می کنند از این دسته اند.) از طرف دیگر، آنجا که وهم
می خواهد امور غیر محسوس را بفهمد آنها را در هیئتی محسوس در می آورد و از این راه،
اموری کاذب رادر امور نامحسوس بوجود می
آورد. باید توجه داشت که خود حس، قضاوت نمی کند و تنها اطلاعات را می گیرد و این
وهم است که از این داده ها مفهوم و معنایی را انتزاع یا برداشت می کند. از این دست
می توان به درک تصویری و محسوس ما از ملائکه و عوالم ملکوتی اشاره کرد که همه
اینها از مغالطات وهم است. به طور کلّی تصور ما از امور ماوراء عالم ماده عموما از
جانب وهم ساخته می شود.
2- وَهم، اموری را که اصلا وجود ندارد، ایجاد می کند؛ اموری مثل بخت و اقبال که هیچ ریشه ای در واقعیت ندارند. مثلا کارمندی
حقوقش را 10 روز زودتر می دهند می گوید: عجب شانسی آوردم. شانس در عالم هیچ
موجودیتی ندارد ولی وهمِ بدون عقل، حکم به بودن آن می دهد.
3- وَهم سریع حکم می دهد. اما عقل به هنگام مواجهه
با امور احتمال پردازی های فراوان می کند. مثلا وقتی کسی سلا م نمی کند، عقل
احتمال می دهد که او ذهنش مشغول است یا شاید مریض باشد و احتمالات دیگر. اما وهم
به سرعت سراغ آن احتمالی می رود که تمایل یا نفرت ایجاد می کند.
وهم عامل تمایل و نفرت
تصور کنید که همسر یک فرد به او بگوید: «تو چه آدم احمقی
هستی. چرا مسواک نمی زنی؟» از آنجا که به همراه انتقاد یک موج منفی شدید به او
حمله می کند، به سرعت یک دیوار دفاعی از نفرت در وجود شخصِ مورد خطاب شکل می گیرد.
این ایجاد نفرت با این سرعت، کار قوه واهمه است. در حالیکه اگر با عقلِ از کمند
وَهم رهیده با این حرف روبرو شویم می
گوییم: «ببین عزیزم! این نحوه انتقاد درست نیست، اما حرف شما درست است و من سعی می
کنم عیبم را اصلاح کنم.»
جملاتی از قبیل: دلم شور می زند، این مکان برایم بدآمد دارد
و ... همگی زاییده وهم است. کافی است چنین جملات و حرکات را در یک شبانه روز لیست
کنیم، آنگاه خواهیم دید که آن ولیِّ خدا چه حکیمانه می فرمود که وَهم و خیال است
که بر زندگی مردم حکومت می کند. وهم همه قوا را به سرعت تحت استخدام خود در می
آورد و تصمیم می گیرد و طبق آن عمل می کند. همین است که بعد ازاین اعمال، آدمی زود
پشیمان می شود.
بعنوان نکته آخر باید گفت که مباحث عقل و وهم دامنه بسیار
گسترده تری دارد. مثلا عقل عملی 5 مرحله دارد و عقل نظری 7 مرحله. وَهم نیز مراتبی
دارد که شرحش از این حوصله و مقال خارج است.
الحمد لله ربّ العالمین
***
جلسه ی
سیر و سلوک قرآنی با
موضوع
"بررسی عملکرد قوه ی وهم"
دریافت فایل
صوتی با حجم 6 مگابایت
در این رابطه بخوانید:
- بررسی مفهوم و حقیقت تفسیر قرآن
- ولایت، حقیقت نبوت و امامت